eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.7هزار دنبال‌کننده
15.4هزار عکس
4.4هزار ویدیو
133 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
امید کمی دست دست کرد وگفت:" شما توی این شرایط چطوری دوباره میگی "خدا" و نماز می خونی؟ واقعا از این کارها خسته نشدید؟ این قدر خدا خدا کردید؛ این هم نتیجه اش. بس نیست؟" احمد آقا لبخندی زد و گفت:" مهندس جان، همه این ها که می بینی لطف خداست." امید با تعجب گفت:"یعنی چی؟ چشم هاتون را از دست دادید. تا آخر عمر هم هیچی نمی تونید ببینید. هیچ کاری نمی تونید بکنید. بعد می گید لطف خدا. کدوم خدا؟" احمد آقا دست امید را در دستش گرفت و به نرمی فشرد و گفت:" باید ببینیش تا بفهمی. من در هر لحظه از زندگیم دارم می بینش و با تک تک سلول هام حسش می کنم." امید آهی کشید و گفت:"اصلا انگار فایده ای نداره." احمد آقا خندید وگفت:"امیدوارم تو هم بتونی ببینیش. تا عاشقش بشی. امید جان، به نظرت ما چطوری بوجود اومدیم؟ چرا باید اصلا بوجود بیاییم؟" امید گفت:"خب معلومه همه اینا طبیعیه. بوجود اومدن ما هم مثل بوجود اومدنِ بقیه طبیعته. همون طور که گل و گیاه خودبه خود بوجود میان و بعد از بین می رن، ما هم همون طور." احمد آقا گفت:"بله درسته اینا طبیعیه. ولی طبیعت خودش چطوری بوجود اومده؟ ببین عزیزم، هرطور که حساب کنی، ته تهش به این میرسی که یک قادر و توانایی این عالم و به قول شما این طبیعت را بوجود آورده یا خلق کرده درسته؟" امید گفت:"حرفاتون را نمی فهمم. من فقط چیزی را که می بینم و لمس می کنم باور دارم. نه چیزی که دیده نمی شه . الان دارم درد و بد بختی را در شما و خانواده تون می بینم. اینه که برام درد آوره." احمد آقا لبخند زد وگفت:" بله شاید برای شما درد آور باشه. ولی (ما رأیت الا جمیلا) من فقط زیبایی می بینم. چون می دونم خدا نظرش به من هست و داره امتحانم می کنه." امید پوز خندی زد و گفت:" واقعا که؟" بعد از جا بلند شد و به طرف پنجره رفت. دستش را با حرص مشت کرد. باز هم کف دستش خیس شد. احساس کرد که دردی در سینه اش پیچید. با زحمت نفس حبس شده اش را بیرون فرستاد. با خودش گفت:" کاش می تونستم به اینا حالی کنم که چقدر فکرشون منحرفه و چقدر اشتباه می کنند. کاش یه کم واقع بین بودند." صدای عصای مادر بزرگ اورا به خود آورد که با قدی خمیده و ذکر گویان وارد اتاق شد. 🖋نویسنده (فرجام پور) ⛔️کپی و فروارد حرام❌ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490