#سالها_در_انتظار_یار
#قسمت_153
رسیده به بیمارستان؛ با عجله به اتاق احمدآقا رفت.
احمد آقا نشسته بود و با علی صحبت می کرد.
امید وارد شد و با صدای بلند سلام کرد.
احمد آقا جوابش را داد و امید به هردوشان دست داد و کنار احمدآقا نشست.
احمدآقا گفت:"خب تعریف کن ببینم. انگار سرِ حالی؟"
امید گفت:"بله! مشکل حل شد. این بار من پیروز شدم."
احمدآقا گفت:"خدا را شکر. با محسن و علی آقا کلی برات دعا کردیم. دیگه محسن باید خواهرش را می برد. مجبور شد بره. ولی دلش با تو بود. یه پیام بهش بده."
امید با خوشحالی گوشی اش را در آورد و پیامکی برای محسن نوشت.
بعد از ساعتی که دور هم بگو و بخند کردند؛
احمد آقا گفت:" امشب فکر کنم مقدار دارو های من رو زیاد کردند. خیلی خوابم میاد. با اجازه."
امید کمکش کرد تا دراز بکشد. ولی خودش از خوشحالی خوابش نمی برد.
کنار پنجره ایستاد.
علی هم دراز کشیده بود و پشتش به امید بود. به گمانش که علی خواب است، بی سر و صدا قدم برداشت و به سمت در رفت. راهرو را نگاه کرد. همه جا ساکت بود. فقط پرستارهای کشیک به اتاق ها سر کشی می کردند.
دوباره به سمت پنجره برگشت.
هوا رو به گرمی می رفت.
نفس عمیقی کشید و روی تخت دراز کشید.
ولی انگار امشب، پلک هایش روی هم نمی آمد. از فکر اینکه بالاخره یکبار پدرش را شکست داده و اینکه توانسته از زیر بار ازدواجی اجباری؛ رهایی یابد؛ ذوقی وصف نشدنی داشت.
خواب اصلا با او قهر کرده بود.
از پهلوی راست به چپ چرخید.
چشمان باز و در خشان علی را در روبروی خود دید.
با تعجب گفت:"شما هم بیدارید؟"
علی گفت:"آره خوابم نمی بره. امشب به هم ریخته ام. نمی تونم بخوابم."
امید لبخند زد و گفت:"شما چرا؟ شما که همیشه خندونی."
علی گفت:"بله می خندم. ولی مگه کسی که می خنده و شاد زندگی می کنه؛ غمی نداره؟ مگر رنج دنیا فقط برای یک عده است؟"
امید ابرویی بالا انداخت وگفت:"نمی دونم. ولی فکر می کنم من از همه بیشتر رنج و درد دارم."
علی لبخند زد وگفت:"نه پسر خوب اینجوری فکر نکن. همه درد و رنج دارن.
فقط باید بلد باشی با این رنج ها چطوری رفتار کنی.
اگه بخوای بشینی و هی بهشون فکر کنی که نمی شه. پر رو می شن. هی بزرگتر می شن. اونوقت بیچاره می شی.
باید ریز ببینیشون."
و مثلِ همیشه خندید.
امید با اینکه درست متوجه نشده بود ولی خندید. امشب حالش خوب بود و فقط می خواست بخندد.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490