#گندمزار_طلائی
#قسمت_332
با تولد زینب؛ زندگی برام یک رنگ و بوی تازه ای پیدا کرد.
تمام هوش و حواسم شده بود؛ دخترم.
وجودم مالامال از عشقِ این موجودِ کوچولو شده بود. انگارِ یک خونِ جدید در تک تکِ رگهام جریان پیدا کرده بود.
همه خانواده خوشحال بودند.
بابا که انگار یک گندمِ طلائی دیگه خدا بهش داده بود.
زینب را بغل کردو توی گوشش اذان و اقامه گفت. گونه کوچو لوش را بوسید و گفت:
_درست مثلِ خودته. گندم طلائی من.
اشکِ شوق را می شد توی چشمهاش دید.
تا چند لحظه فقط ماتِ چهره ی زینب بود. و آرام دست روی موهاش کشید.
خوشحال بودم که زینبم شادی را برامون هدیه آورده😊
مامان پیشمون ماند ولی بابا باید می رفت. به خاطرِ کارهای مزرعه.
خانواده قادر همه آمدند. ذوق و شوقشون قابل وصف نبود. مش حیدر یک گوسفند آورده بود که قربانی کرد.
به رسم روستا؛ روز دهم دنیا آمدنِ زینب؛ همه دور هم جمع شدیم و ولیمه زینب را خوردیم.😊
خانه ما خیلی کوچک بود.
ولی هر طور بود همه جا شدند. حتی ملیحه هم آمده بود. فقط جای یلدا خالی بود. که قول داده بود در اولین فرصت خودش را برسونه.
همه خوشحال بودند و هر کس برای زینبم کادویی گرفته بود.
اما بازهم قادر غافلگیرم کرد.
وقتی موقع باز کردن کادوها؛ کادوش را بهم داد.
همه برای زینب کادو گرفته بودند؛ ولی قادر برای من کادو گرفته بود.😍
با تعجب به جعبه ی توی دستش نگاه کردم.
لبخندی زدو گفت:
_تقدیم به بهترین مادرِ دنیا😊
_چی؟از کجا می دونی من بهترین مادر دنیا هستم؟
_از آنجایی که؛ از وقتی دخترمون دنیا آمده من را فراموش کردی😁
وبعد همه زدند زیر خنده 😂
وملیحه گفت:
_داداش جان چون فراموشت کرده براش کادو گرفتی؟
وقادر با مهربونی گفت:
_نه. چون بهترین هدیه را بهم داده.😍
وبه زینب اشاره کرد.
_خب پس بیزحمت گندم جان؛ بازش کن ببینیم سلیقه داداشم را😊
به چشمهای مهربان قادر نگاه کردم. جعبه را دستم دادو گفت:
_خیلی ازت ممنونم گندم جان. قابلت را نداره.
ولی نتونستم.توی جمع بهش بگم.
"این منم که به خاطرِ این زندگی خوب و این همه خوبی و مهربانیت؛ تا آخر عمر مدیونتم. "
دلم می خواست بگم:
"قادر جان کاش من لایقِ این همه خوبی و محبت تو باشم."
صدای ملیحه بلند شد.
_اِه ! گندم نمی خوای بازش کنی؟
با لبخند نگاش کردم و گفتم:
_هر چیزی باشه برای من یک دنیا ارزش داره.😊
بعد به قادر نگاه کردم و گفتم:
_خیلی ممنونم.
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون