eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.3هزار دنبال‌کننده
16.1هزار عکس
4.8هزار ویدیو
137 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
آن شب همه رفتندو مامان ماند. چند روز بعد ازم خواست که باهاش به روستا برم وچند روزی هم آنجا بمانم. ولی قبول نکردم. دلم نمی آمد؛ قادر را تنها بگذارم. مخصوصا که می دانستم. چقدر زینب را دوست داره. و اگر می رفتیم دلتنگش می شد. البته خودش هم اصرار داشت که بامامان برم. تا روزها در خانه تنها نباشم. و هم اینکه مراقبت از زینب کو چولو؛ تنهایی برام سخت نباشه. ولی می دونستم که قلبا راضی نیست وفقط داره به خاطر خودم این حرفها را می زنه. خلاصه دربرابر اصرارهای مامان مقاومت کردم ونرفتم. مامان ناچار مارا تنها گذاشت ولی قول داد بهمون سر بزنه. من وزینب؛ روزها توی خانه تنها بودیم. تمام حواسم بهش بود. مامان کلی سفارش کرده بود. مراقب ساعتِ شیر خوردن و خوابیدنش بودم. خدا را شکر بچه ساکتی بود و آزار واذیت زیادی نداشت. همین که همه چیز براش مرتب بود. راحت می خوابید. ومن حتی وقتی خواب بود. کنارش می نشستم و با ذوق به چهره معصومش نگاه می کردم. دیگه احساس تنهایی نمی کردم و تمام وقتم با دخترِ قشنگم؛ پر شده بود.😊 وقتی هم که قادر خانه بود. کنارش می نشست و من به کارهای خانه و شست و شو لباسهای زینب مشغول می شدم. برای اولین بار وقتی زینب ؛ بیست روز داشت؛ او را به روستا بردیم. و واقعا شرمنده شدم؛ از پذیرایی خانواده هامون. مخصوصا گلین خانم که برای ورود مون کلی برنامه چیده بود. و از این مهمان کوچولو؛ به زیبا ترین شکل استقبال کردند. فکر کنم تمام روستا فهمیدند که ما آمدیم. با اون هلهله ای که گلین خانم راه انداخته بود. 😊 https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون