eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.3هزار دنبال‌کننده
16.1هزار عکس
4.8هزار ویدیو
137 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
از اینکه می تونستم برای همیشه کنار خانواده ام باشم خیلی خوشحال بودم. بعد از دوهفته که قادر مرخص شده بود، خانواده قادر به دیدنش آمدند و بعد از یک شب که کنارمون ماندند، لیلا را هم با خودشون بردند. درست موقع امتحان های آخر ترم. بعد از رفتنِ لیلا حسابی دست تنها شدم. گاهی مینا خانم می آمد و زینب را خانه شون می برد و چند ساعتی مواظبش بود. همسرش هم که برای کارهای قادر کمک می کرد. حتی بقیه همسایه ها هم هر کاری از دستشون برمی آمد انجام می دادند. من پرستار قادر بودم و حواسم به حسین بود. برای درس خوندن هم خیلی وقت کم می آوردم. بالاخره امتحان ها شروع شد. خیلی سخت بود، با زحمت حسین را می خواباندم و درس می خواندم. خیلی وقتها کتاب به دست خوابم می برد. ولی باید تلاش می کردم. تا لحظه ورود به جلسه امتحان کتاب دستم بود. روزهای امتحان، بچه ها را می بردم خانه مینا خانم. آن بنده خدا ازشون نگهداری می کرد تا برگردم. دلم پیش بچه ها بود. از همه دیرتر می رفتم و از همه زودتر از سر امتحان پا می شدم. هر روز هم حال بابا بدتر می شد و نگرانش بودم. خیلی دلم می خواست کنارش باشم وپرستاریش را کنم. دلم آشوب بود. با وضعیت قادر اصلا نمی شد. نمی دونستم غم کدام را بخورم؟😔 ولی باید صبور بودم و مقاوم. چون دلم نمی خواست قادر بیش از این عذاب بکشه. فقط می گفتم"خدایا کمکم کن" https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون