#گندمزار_طلائی
#قسمت_339
سخت بود. دوری و غربت سخت بود.
ولی به برکتِ تلفن؛ مرتب با خانواده هایمون در تماس بودیم. شاید هر روز بابا و مامانم تماس می گرفتند و جویای احوالمان می شدند و بیشتر از همه دلتنگ و بی تاب زینب بودند.
و مرتب سفارش می کردند که مواظبش باشم.
خوب یادم هست آن شبی را که زینب تب کرده بود و نمی خوابید.
قادر هم نبود.
از وقتی به اینجا آمدیم. قادر بعضی شبها شیفت بود و تا صبح نمی آمد و من تنها بودم. از تنهایی و تاریکی می ترسیدم.
ولی قبول کرده بودم پس باید صبوری می کردم. شبهایی که قادر نبود تا صبح چراغ ها را روشن می گذاشتم و خوابم نمی برد.
ولی آن شب هر چه می کردم تبِ دخترکم پایین نمی آمد. خسته و کلافه بودم. دلتنگ و بیقرار؛ وحالا تب وبیماری زینب.😩
شبهایی که قادر شیفت بود. تلفن همراهش را هم خاموش می کردو گاهی اصلا با خودش نمی برد. چون تمام حواسش باید به کارش می بود.و نگهبانی از مرزهای میهنم.
از درد و رنج زینب، خودم هم درد می کشیدم. انگار این من بودم که تب داشتم.
نمی دانستم باید چه کار کنم؟ نیمه شب بود نمی توانستم به مامان زنگ بزنم.
تازه از این راه دور چه کار می توانست انجام بدهد.؟ جز این که نگران می شدو بی قرارِ ما.
هر چه دستمال مرطوب روی پاهایش و پیشانیش می گذاشتم فایده ای نداشت.
جیغ می زد و بی تابی می کرد.
داروی تب بُر داشتم. با زحمت چند قطره به حلقش چکاندم. برای ساعتی کمی آرام شد و دوباره شروع کرد به جیغ زدن.
دلم برایش کباب بود. آخر طفل چند ماهه ، چرا باید درد بکشد و بی تابی کند.
بی اختیار منم اشک می ریختم. و بغضِ این چند وقت غربت کشیدنم؛ تر کیده بود.
دیگر حواسم به چیزی نبود. صدای شیونِ من و زینب با هم؛ پیچیده بود در ساختمان. وحالا که قادر نبود. راحت گریه می کردم.😭
چه موقع از شب بود نمی دانم.
هر چه می کردم زینب آرام نمی شد.
که صدای زنگ در به گوشم رسید. ویکباره ساکت شدم.
نگاهی به ساعت کردم که از نیمه شب گذشته بود. قادرهم که کلید داشت.
کمی ترسیدم.
دوباره زنگ به صدا در آمد.
آرام جلو رفتم و با صدای لرزانی گفتم:
_کیه؟
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
دلنوشته 🌹
می شود امشب مرا مهمان کنی
یک نظر بر این دلِ ویران کنی
مثلِ هرشب غرقِ در یادت به ذکر
سر به مُهرم تا خطا جبران کنی
اللهم عجل لولیک الفرج🌹
شبتون بهشت
التماس دعا
در پناه خدا 🌹
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
┄┅─✵💝✵─┅┄
به نام خدایی که نزدیک است
خدایی که
وجودش عشق است
و با ذکر
نامش آرامش را در
خانه دل
جا می دهیم
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
سلام صبحتون بخیر 🌹
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
↷❈🔅❂🌙❂🔅❈↶
#حدیث_رمضان
💫امام صادق علیه السلام فرمود:
هر كس روزه دارى را افطار دهد، براى او هم مثل اجر روزه دار است.✨
#طاعات_و_عباداتتان_قبول
#التماس_دعا
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
🍃🍃🍃✨💌✨🍃🍃🍃
سلام محبوبم امام زمانم ❤
ای آنکه عزیـزی و مرا جانـی و جانـان
صد یوسف مصری ز غمت، سر به بیابان
ای کـاش بـیـایـی و بـگویـند کـه آمد
بر مصـر وجـود من قـحطـی زده، باران
اللهم_عجل_لولیک_الفرج_الساعه
تعجیل در فرج سه #صلوات
تا زنده ام #عاشقت میمانم ❤️
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
🍃🍃🍃✨💌✨🍃🍃🍃
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
sharh-doa-roozhaye-mah-e-ramezan-mojtehedi_sharh-doa-rooz-aval-ramezan_08.mp3
2.12M
❤شرح #دعای_روز_هشتم ماه مبارک
و احکام.. ویک نکته اخلاقی شیرین از استاد اخلاق ،آیت الله #مجتهدی
#ماه_رمضان
@IslamlifeStyles
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
Tahdir-www.DaneshjooIran.ir-joze8.mp3
4.07M
🔷جزء خوانی سریع قرآن کریم
#جزء 8
استاد معتز آقایی
🌹🌹🌹
@IslamLifeStyles
☄ دعای روز #هشتم ماه مبارک رمضان ☄
🌷بسم الله الرحمن الرحیم
🔹️" اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي فِيهِ رَحْمَةَ الْأَيْتَامِ وَ إِطْعَامَ الطَّعَامِ وَ إِفْشَاءَ السَّلامِ وَ صُحْبَةَ الْكِرَامِ بِطَوْلِكَ يَا مَلْجَأَ الْآمِلِينَ" .
🔸️ خدایا! در این روز توفیق مهربانی به یتیمان و اطعام گرسنگان و آشکارا سلام گفتن و مصاحبت با نیکان را روزیام فرما. به کرمت ای پناه امیدواران!»
💠 💠 💠
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون