eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.3هزار دنبال‌کننده
16.2هزار عکس
4.8هزار ویدیو
137 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان کودکانه😍🌹 برای کوچولو های نازنین👶🌺 ومامان های مهربون ☺️🌸
به نام خدای مهربون❤️ تنهایی🔺 مامان گفت:بچه هاخاله زهراماروبرای ناهاردعوت کرده، زود اماده بشید ،که بریم خونه خاله اینا!! مهدی گفت : من نمیام ، خاله اینابازی کامپیوتری ندارن اونجاحوصله ام سرمیره !! مامان باتعجب به مهدی نگاه کردوگفت : اگه نیای خاله خیلی ناراحت میشه ،وهم اینکه شمامیتونی باحسین توحیاط فوتبال بازی کنید. . مهدی گفت :نه من نمیام توخونه بیشتربهم خوش میگذره. مهدیه گفت: مامان من حاضرم بیابریم .باباهم دم درمنتظره!!! مامان سفارش های لازم، روبه مهدی کرد وهمراه مهدیه رفتند. مهدی شروع کردبه بازی،بعدازیکساعت بازی کردن ، احساس گرسنگی کرد. دریخچال روبازکردوغذایی که ازدیشب مونده بودروگذاشت روی میز . اما میلی به خوردن غذانداشت، چون تنهاغذاخوردن اصلالطفی نداشت. کم کم مهدی حوصله اش سررفت،دیگه حوصله بازی کامپیوتری رو هم نداشت. عصرشد!!مهدی ازاینکه به مهمانی نرفته بود خیلی پشیمون بود. مامان وباباومهدیه ازمهمانی برگشتند. مهدیه گفت: داداش مهدی!!! جات خیلی خالی بود . حسابی باحسین وحنانه بازی کردیم . وخیلی بهمون خوش گذشت. باباگفت : پنج شنبه هم مادرجون دعوت کرده ، اقامهدی حتمااونجاهم حوصله ات سرمیره ونمیخوای بیای؟؟؟؟ مهدی گفت: نه!!!باباجون ازاین به بعدهرمهمانی که برید، من هم باشمامیام. امروزباخودم فکرکردم: بااقوام وفامیل بودن خیلی بیشتربهمون خوش میگذره تابازیهای کامپیوتری!!!! مامان وباباازاینکه مهدی تصمیم درستی گرفته بود خیلی خوشحال شدند. (خانم نصر آبادی) https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چند بار پلک زدم. چهره غمگین مامان را روبروی صورتم دیدم. دستهام را دور گردنش حلقه زدم و بوسیدمش. آهسته گفت: _بالاخره اومدی دخترم؟ یادِ بابا افتادم. به سمتش برگشتم. همان جور آرام و بی صدا روی تخت خوابیده بود. دوباره چشمهام را بستم. تازه فهمیدم که خواب دیدم. ولی چطوری؟ توی همان چند دقیقه که توی اتاق بودم، چطور خوابم برده بود؟ ولی نه این بار خواب نبود. واقعیت بود. همه چیز روشن و واقعی بود. گیج شده بودم که مامان دستم را گرفت و آرام از اتاق بیرون برد. از پشت شیشه به بابا خیره شدم هنوز توی فکرِ اون رؤیا بودم. مامان گفت: _گندم جان خسته ای ازراه اومدی بهتره بریم خونه تا شما استراحت کنید. گفتم: _نه مامان جان، من بِدون بابا جایی نمی رم. دیگه نمی خوام تنهاش بگذارم. همین جا می مونم. شما برید بچه ها و قادر را هم ببرید. همان موقع در به آرامی باز شد. باورم نمی شد. محمد با ویلچر قادر را آورد. گفتم: _بچه ها؟ قادر گفت: _نگران نباش. آبجی فاطمه هست. خیالم راحت شد و دوباره زل زدم به بابا. همیشه شنیده بودم، کسی را توی اتاق مراقبتهای ویژه راه نمی دن. ولی متعجب بودم که چرا امشب کسی به ما چیزی نمی گفت؟ با اجازه پرستار، من قادر را به کنار بابا بردم. تا رسیدیم کنارش خم شد ودست بابا را بوسید. لبخندی زدم و گفتم : _ان شاءاله زود خوب می شه می بریمش خونه. دوباره دور هم جمع می شیم.😊 الان دیدمش. خیلی سرِحال بود و خوشحال. قادرهمانطور که پشتش به من بود گفت: _خیره ان شاءالله. گندم جان می شه تنهایی با بابا صحبت کنم؟ _چرا تنهایی؟ چیزی نگفت. منم از اتاق خارج شدم. چند دقیقه از پشت شیشه بهشون نگاه کردم. مامان گفت: _حد اقل بیا بریم نماز خانه کمی استراحت کن. گفتم: _نه مامان جان، به اندازه کافی از بابا دور بودم. دلم نمی خواد تنهاش بگذارم. همین جا می مانم. نمی دانم قادر به بابا چی می گفت؟ سرش را خم کرد روی دستِ بابا و همان طوری ماند. دیگه داشتم نگران می شدم. می خواستم برم داخل اتاق که دیدم به سمتم برگشت و بهم اشاره کرد. سریع رفتم داخل. https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
توی نور کم اتاق، چشمهای خیسِ قادر را دیدم. بهت زده نگاهش کردم. بدونِ اینکه اشکهاش را پاک کنه. بهم نگاه کردو گفت: _بیا کنارِ بابا، هر چه که این مدت دلت می خواست بهش بگی را بگو. می شنوه. با تعجب نگاهش کردم. نمی فهمیدم چی می گه. کنار بابا نشستم و دستش را توی دستم گرفتم. مامان و آبجی فاطمه و محمد هم اومدند. یک دفعه همه وارد اتاق شدند و دور و بر بابا را گرفتند. پرستار هم وارد شد. محتویات سُرنگی را داخل سِرم ریخت و بیرون رفت. گیج بودم. همه با چشمهای اشکبار به بابا خیره بودند. می ترسیدم از نگاه هاشون و چشمانِ اشکبارشون. دلم می خواست بیرونشون کنم و تنهایی با بابا دردِ دل کنم. بعد بابا چشمهاش را باز کنه و از جا بلند بشه و باهم بریم خونه. دوباره مثل قبل بگه و بخنده و قربون صدقه ام بره. منم خودم را براش لوس کنم. ولی اینها با این وضعیت من را می ترسوندن. نگاهی به تک تکشون انداختم. آرام گفتم: _چرا گریه می کنید؟ حالش خوبه. خودم دیدمش. صدایی از کسی در نشد. همه بی صدا اشک می ریختند. احساس کردم دستِ توی دستم تکان خورد. ذوق زده گفتم: _دستش تکان خورد😍 همه به سمتم آمدند. انگشتهای بابا توی دستم تکان می خورد. لبخند زدم. دستم را باز کردم. همه تکان خوردنِ انگشتهاش را دیدند. لبخند به لب همه نشست. در کمال ناباوری، لبخند را روی لبهای بابا دیدم. https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلنوشته🌹 الها با دلم امشب مدارا کن که دردی دارم و آن را دوا کن زدوریت بسوزم هر شب و روز تو با وصلت مرا حاجت روا کن در این شب که باشد لیله ی تو دلِ هر دردمندی را رضا کن رسان آن مهدی موعودِ مارا تمام این جهان را با صفا کن الهم عجل لولیک الفرج🌹 شبتون بهشت التماس دعا حاجاتتون روا 🌹 https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم 🌺 لیست مشاوران کانال : 🔷🌹🔷🌹🔷 🔖 خانم عرفانی، مسئول موسسه مهرفاطمی 📌 مشاوره خانواده، و طلاق، تربیت دینی، مشاوره در روزهای فرد، ساعت 9 تا 12 📲 آی دی منشی: @Saalam 🔷🌺🔷🌺🔷 🔖 خانم حسن وند، مسئول کانال بهشت خانواده، مسئول موسسه علامه قاضی. 📌 اصلاح روابط زوجین، مشاوره ازدواج 📲 آی دی منشی: @bagh_nabavi14 🔷🌺🔷🌺🔷 🔖 حاج آقا حسینی، استاد حوزه علمیه اصفهان 📌 مشاوره در رابطه با محاسبه و زکات، وصیت، تقسیم هر روز ساعت 2 تا 6 بعد از ظهر 📲 آی دی منشی: @mirmoallem 🔷🌺🔷🌺🔷 🔖 آقای اکبری از اساتید تنهامسیرآرامش 📌 همسرداری، مشاوره پیش از ازدواج، مشاوره و اعتقادی مشاوره روزهای زوج ساعت ۱۵/۳۰ الی ۱۷/۳۰ 📲 آیدی منشی: @YaMahdi4800 🌹🔵🌺🔵🌹 🔖 آقای مهدی حامدی از اساتید تشکیلات تنهامسیرآرامش 📌 مشاوره تحصیلی و ترک رابطه با جنس مخالف و مشاوره هر روز ساعت ۱۹ و ۲۱ 📲 آی دی منشی: @Tanhamasir6 🔷🌺🔷🌺🔷 🔖 خانم فرجام پور از اساتید حیات برتر 📌 مشاوره در زمینه خانواده و تربیت فرزند و روزهای زوج ساعت ۳ تا ۵ عصر 📲 آی دی منشی: @MOSaferr1991 🔷🌺🔷🌺🔷 🔖 خانم رحمانی با نام کاربری سمیع 📌 ازدواج و فنون همسرداری و مشکلات خانوادگی و روزهای زوج از ساعت ۴ تا ۷ عصر 📲 آی دی منشی: @mahdia12313 🌹🔷🌺🌹🔷 🔖 آقای سید علی حسینی با نام کاربری معارج 📌 مشاوره در زمینه اصلاح تغذیه و انتخاب همسر مشاوره هر روز ساعت ۳ تا ۵ 📲 آی دی منشی @Mohebolhossain 🌺🌷🌺🌹🌺🌷🌺🌹 📞 کانال مشاورین تنهامسیری: https://eitaa.com/MoshaverTM
┄┅─✵💝✵─┅┄ اِلهی یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد یا عالیُ بِحَقِّ علی یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان سلام صبحتون بخیر 🌹 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
╭━═━⊰🍃💔🍃⊱━═━╮ 💚حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فرمودند:💚 فرزندان خود را گرامى بداريد و خوب تربيتشان كنيد تا گناهان شما آمرزيده شود. http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون