eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.6هزار دنبال‌کننده
15.4هزار عکس
4.5هزار ویدیو
133 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
mdhy_anlyn_-_mygh_hrkhsy_khh_smr_rfth_-_nrymny.mp3
11.67M
🌸 (ع) میگه هر کسی که سامرا رفته آقا کرمش به مجتبی رفته 🎤 مبارکباد @asraredarun ══💝══════ ✾ ✾ ✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅─✵💖✵─┅┄ اِلهی یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد یا عالی بِحَقِّ علی یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان سلام امان زمانم🌺 سلام صبحتون پر نور🌹 عیدتون مبارک🌺🌺 ‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨حضرت محمد(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) فرمودند: یک روز جهاد و پایمردی یک نفر از شما در راه خدا، از هفتاد سال نماز خواندن در خانه خود افضل و بالاتر است.✨ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 ┄┅─✵💖✵─┅┄
‌‌💪 امیدوارترین آدم‌ها هم گاهی ناامید می‌شن. پر انرژی‌ترین آدم‌ها هم گاهی دلسرد می‌شن . و قوی‌ترین آدم‌ها هم گاهی در اوج ضعف و در نهایت ناتوانی به سر می‌برن. ولی این طبیعیه؛✅ و نمیشه همیشه تخت گاز حرکت کرد!❌ پس عزیزم در روزایی که در اوج منفی‌ها غرق هستی، به خاطر بیار که این روزها هم می گذره👌 ناامید نباش و بعد از یک استراحت کوتاه توکل به خدا، توسل به اهل بیت، یک گردش در طبیعت، نوشیدن یک دمنوش آرامش بخش و شرکت در جمع دوستان مثبت نگر و شاد، تجدید انرژی کن و بلند شو قوی تر از قبل💪 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❁ ﷽ ❁ گدای سامره ایم و نمی رویم از رو همیشه روی گدا از مرام عسکری است  برای مهدی اش انگار یار میطلبد "هرآنکه کرد اطاعت"، غلام عسکری است علی اکبر نازک کار مبارکباد💐💐💐💐💐💐💐💐💐 @asraredarun ══💝══════ ✾ ✾ ✾
مداحی آنلاین - پدر امام زمان - استاد رفیعی.mp3
1.01M
🌸 (ع) ♨️پدر امام زمان(عج) 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام مبارکباد @asraredarun ══💝══════ ✾ ✾ ✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام علیکم وقت بخیر ۱،،،بله درست می فرمایید👏 ولی باز هم یه ریزه کاری های هست که گاهی اصلا بهش توجه نمی کنیم و همین مسائل ریز باعث میشه که یارمان از ما رنجیده بشه و رابطه دچار مشکل بشه. حتما چند نمونه اینجا براتون عرض می کنم اما در به تفصیل در موردش صحبت می کنیم به علاوه یک عالمه مطلب مفید و کاربری دیگه✅ ۲،،، خب گلم اگر افکار منفی زیاد اذیتتون می کنه احتمالا غلبه مزاجی سودا دارید. حتما برای اصلاح مزاج اقدام کنید منشی مون راهنمایی تون می کنند👇👇 @asheqemola
✅لطفا دقت کنید منظور از اصلاح مزاج، یعنی هم‌ 🔸اصلاح سبک هر فرد متناسب با طبع و مزاج خودشه هم 🔸اصلاح متناسب با طبع و مزاج خودش و هم 🔸اصلاح شرایط
جمع اینها میشه اصلاح مزاج👆 که مثل پازل کنار هم قرار می گیره و باعث بهتر شدن حال جسمی و روحی ما میشه✅
✅بر همه واجبه که طبع و مزاج خودشون را بدانند و بنا بر همان تغذیه و رفتار داشته باشند تا همیشه سلامت و شاد باشند👌
لطفا خیلی خیلی دقت کنید👆👆👆 ✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸تا حالا به این فکر کردید که همانطور که حساب بانکی اقتصادی یا مالی تون نیاز به شارژ داره، حساب بانکی عاطفی تون هم نیاز به شارژ داره😊💞
🤔چطوری⁉️ باید حتما یاد بگیریم چه رفتارهایی حساب بانکی ما را شارژ می کنه و چه رفتاری هایی از سرمایه حساب بانکی عاطفی کم می کنه🤔
💞اگر زوجین این مسئله را یاد بگیرند و با دقت حواسشون به شارژ شدن حساب بانکی باشه همیشه زندگی‌شون توام با عشق و علاقه است و رابطه شون محکم و استوار می مونه👌
🔸همه اینها را بهتون یاد میدم اما قبلش از خودتون سوال می کنم 👩‍🏫یادتون باشه من معلم هم هستم✅ و دوست دارم کل کلاس توی بحث شرکت کنند و ابتدا اعضای کلاس، روی حل مسئله فکر کنند در اخر جمع بندی می کنم و پاسخ صحیح را میدم✅
🌺البته فکر نکنید معلم سختگیری هستما😊👌 نه، اصلا فقط دلم می خواد خودتون به نتیجه برسید چون اعتقاد دارم هر شخصی درون خودش یک راهی متفاوت از دیگری، برای حل مسئله داره. گاهی شما به نکات جالب تری می رسید✅
💖تا فردا روی این مسئله فکر کنید و نظراتتون را بفرستید👇 حساب بانکی عاطفی مون را شارژ کنیم⁉️⁉️ و چگونه حساب بانکی عاطفی مون دچار کسر بودجه میشه⁉️
می تونید برای ادمین بفرستید👇👇 @asheqemola یا ناشناس پاسخ بدید👇 لطفا، سوالات، نظرات و پیشنهاداتتون را برام ناشناس بفرستید✅ لینک ناشناس👇👇👇 https://harfeto.timefriend.net/16819268027013
خانم های عزیز حتما در بحث ها شرکت کنید
قراره یک دنیای جدیدی را بهتون معرفی کنم😊 که زندگی تون را دگرگون کنه👌 و مفهوم واقعی همسرداری و رابطه صحیح آموزش ببینید ارزوی من برای شما داشتن زندگی توام با عشق و لذت و ارامشه😊👌 همیشه عاشق و شاد باشید💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من یه مشکلی با شوهرم داشتم با مشورت با خانم فرجام پور و راهکار هایی که ایشون دادن خدا را شکر تا حد زیادی مشکلم حل شد و جاهایی هم که مشکل هنوز هست من به خاطر راهنمایی های ایشون آرام شدم و دیگه به خاطر اون مشکل به هم نمی ریزم و با صبر فعال پیش میرم هم از مشاوره ایشون راضی بودم هم از هزینه بسیار ناچیز اون هم به صورت قسطی واقعا ممنون که هستین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پایین پله ها تنها عمویش را دید که با خانواده اش نشسته بود. با دیدنِ امید همگی بلند شدند و با روی خوش به او تبریک گفتند. دختر عمویش یلدا، با سر و وضعی زیبا به سرتاپای او نگاه می کرد و لبخند می زد. مثل همیشه آرایشی ملیح به چهره و لباسی زیبا به تن داشت. امید از نگاه یلدا کلافه شد و سرش را به سمت دیگر چرخاند. این طرز نگاه یلدا برایش عذاب آور بود، هر چه قدر هم خشک و سرد برخورد می کرد، فایده ای نداشت و یلدا همچنان او را با نگاه های فریبنده اش آزار می داد. می خواست مسیرش را به سمت سالن کج کند که یلدا جلو آمد، دستش را به طرف امید گرفت و سلام کرد. امید بدون اینکه توجهی کند و دست بدهد، جواب سلامش را داد و به سمت مهمانهای داخل سالن رفت تا خوش آمد بگوید. همه آمده بودند، به جز خانواده خاله زری. آنها مذهبی و مقید بودند و معمولا جایشان در این جور مراسم، خالی بود. با وجود اختلاف عقیده ای که با آنها داشت، دلش برایشان تنگ می شد. اگرچه نیامدنشان قطعی بود؛ اما تا پایان مراسم، چشم به راهشان بود. 🖋نویسنده (فرجام پور) ⛔️کپی و فروارد حرام❌ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
بالاخره همه میهمان ها آمدند. سالن شلوغ بود و سر و صدای جوان ها بلند. همه مشغول صحبت بودند. انواع نوشیدنی ها و میوه ها سرو می شد. امید در بین میهمان ها می چرخید و به آنها خوش آمد می گفت. دوستانش دور یک میز، گوشه سالن نشسته بودند. با لبخند به آنها نزدیک شد. همگی بلند شدند و احوالپرسی کردند و تبریک گفتند. هر زبانی که به تبریک گویی باز می شد، لبخند را روی لبِ امید خشک می کرد؛ یادِ محسن و مادرش می افتاد. آرش که از بچگی دوست و همسایه امید بود، دستش را گرفت و او را کنار خودش نشاند. پویا هم از دوستان هم محلی شان بود. امیر و پارسا، از هم کلاسی های دانشگاه بودند و در میهمانی هایی که امید می گرفت، با بقیه آشنا شده بودند. تقریبا در بیشتر دورهمی ها جمعشان جمع بود. همگی از نظر خانوادگی و اعتقادی در یک سطح بودند. همیشه دور هم بودن، برایشان لذت بخش بود؛ اما آن شب، کلافگی امید، از چشمشان دور نماند. با هیچ حرف و شوخی ای حالش خوب نمی شد و از ته دل نمی خندید. 🖋نویسنده (فرجام پور) ⛔️کپی و فروارد حرام❌ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490