💞توی #دوره_اسرار_ارتباط_موفق
یا
#سواد_عاطفی
کمکت می کنم
تا خودت را پیدا کنی✅
یادت می دم که چطور با افراد اطرافت
ارتباط بگیری
و
البته
اگر مجرد هستی
کمکت می کنم تا یک انتخاب خوب و مناسب برای ازدواج داشته باشی👏✅
💎این فرصت استثنایی را
از دست ندید👏
چون دیگه به این زودی ها این دوره تکرار نمیشه✅
همین الان ثبت نام تون را قطعی کنید👇
@asheqemola
📷تصاویر شهدای فراجا در حمله تروریستی در سیستان و بلوچستان
🔴فردا در سیستان و بلوچستان عزای عمومی اعلام شد
🔹نماینده ولیفقیه در سیستان و بلوچستان و استاندار در پیامی مشترک فردا را در سیستان و بلوچستان عزای عمومی اعلام کردند.
به ملت شهیدپرور ایران و مردم غیور سیستان و بلوچستان تسلیت عرض میکنم🏴
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
#نظر_شما
#مشاوره_تلفنی
عرض سلام و ادب ؟
خانم فرجام پور بسیار با اخلاق بودند به صحبتهای بنده صبورانه گوش دادند و راهنماییهایشان بسیار مرا به سمت آرامش سوق داد در حال اجرای راهنمایی ایشان هستم و امیدوارم به زودی بهترین نتیجه رو بگیرم
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
خدا را شکر🌺
هر چه هست لطف خداست🌺
ای دی جهت هماهنگی مشاوره تلفنی👇
@asheqemola
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسرار درون
هدایت شده از مشاور خانواده| خانم فرجامپور
#سالها_در_انتظار_یار
#قسمت_97
با صدای ویبره گوشی، از جا پرید.
کِی خوابش برده بود؟ اصلا خواب چه معنا دارد برای دلِ عاشق.
چند بار چشمهایش را باز و بسته کرد و به پنجره نگاه کرد. بالاخره خورشید خانم رخصتِ دیدار داده بود و در آسمان خود نمایی می کرد.
گوشی اش را برداشت. چند تماس از محسن بود و یک تماس از پدرش،
حوصله سرزنش های پدر را نداشت.
محسن هم حتما نگران دیر رفتنش شده بود.
امروز نباید هیچ چیز ذهنش را مشغول کند. تمام حواسش را باید جمع کند وفقط وفقط روی کلماتی که باید بگوید تمرکز کند.
گوشی را کنار گذاشت و بلند شد. حتما باید دوش بگیرید. آن هم با آب سرد. حالش را بهتر می کرد.
در کمد را باز کرد. امروز باید بهترین لباس را بپوشد. همیشه مادرش روی لباس پوشیدنش حساس بود و برای تیپ زدن هایش نظر می داد. دلش می خواست پسرش بهترین باشد.
رگال کمد را یکی یکی ورق زد.
پیرهن سرمه ای رنگش را با شلوار جینِ آبی برداشت.
جلوی آینه قدی ایستاد. دگمه های پیرهن را که بست، نگاهی به سر تا پایش انداخت. یادِ عیدی افتاد که برای اولین بار شلوار جین پوشیده بود.
هنوز پسر بچه کوچکی بود. مادر چه ذوقی می کرد. کلی هم قربان صدقه اش رفت. آنقدر تعریف کرد که امید فکر می کرد، زیبا تر و خوش لباس تر از او کسی نیست.
وقتی به خانه مادر بزرگ رفتند، دستهایش را درجیبش کرده بود و به بچه ها فخر فروشی می کرد.
اما با آمدنِ زهرا و دیدنِ لباسِ توری قشنگش، با خود گفت:"حالا او از من زیباتر و خوش لباس تر است."
چقدر لباسش زیبا بود. خاله زری دوتا پیرهن توری صورتی برای دخترهایش دوخته بود. ولی لباسِ توری در تنِ زهرا جلوه ای دیگر داشت.
یاد آوری آن روز لبخند به لبش نشاند و مصمم تر شد برای خواستگاری.
موهای پر پشت و خوش حالتش را با سشوار مرتب کرد. کیفش را برداشت و از در بیرون رفت.
با عجله از پله ها پایین رفت ووارد باغ شد.
همین که سوارِ اتومبیل شد و قصد حرکت داشت، مادرش به شیشه ضربه زد و گفت:"باز هم که صبحونه نخوردی."
و لقمه های آماده داخلِ ظرف را به دستش داد.
می دانست مقاومت بی فایده است. به ناچار ظرف را گرفت و تشکر کرد و راه افتاد. آهی که از
دل ِریش ریشِ مادر بر آمد، بدرقه راهش شد.
چه کار می توانست کند، با این پدر و پسر. با درد امید رنج می کشید و چاره ای جز سوختن نداشت.
خوب می دانست دردِ فرزندش را. وخوب می دانست که دردش دوا ندارد.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
#سالها_در_انتظار_یار
#قسمت_98
دستش را روی زنگ در خانه خاله زری گذاشت.
این وقت روز دخترها دانشگاه بودند و خاله و مادر بزرگ درخانه.
این طوری بهتر بود. شاید می توانست، درددش را به مادر بزرگ بگوید و با کمک او، با خاله صحبت کند.
صدای باز شدنِ قفل در اورا به خود آورد.
واردِ حیاط که شد، خاله را روی پله های ایوان دید و به سمتش رفت.
از دور سلام داد و خاله به گرمی جوابش را داد.
جلو رفت دستش را پیش برد و خاله با گرمی دستش را فشرد و بوسه بر رویش زد.
خاله زری همیشه مهربان بود. حتی وقتی بچه ها همه باهم دعوا می کردند. هیچ وقت طرف دختر های خودش را نمی گرفت و سعی می کرد دلِ همه را به دست می آورد. بر عکسِ مادرش که کسی جرأت نداشت به دردانه پسرش حرفی بزند.
با تعارف خاله، وارد خانه شد و سراغ مادر بزرگ رفت.
مادر بزرگ روی مبل راحتی نشسته بود با دیدنِ امید از جا بلند شد و اورا به گرمی در آغوش کشید و بوسید.
محبت مادر بزرگ به امید با همه فرق می کرد. همیشه اورا بیشتر از بقیه دوست داشت. حتی برایش خوراکی مخصوص نگه می داشت.
خودش هم متوجه نمی شد، چرا مادر بزرگ او را با بقیه نوه ها فرق می گذاشت.
خاله زری با سینی چای و بیسکویت برگشت و کنار امید نشست.
مادر بزرگ هنوز دست بر گردنِ امید انداخته بود و احوالش را می پرسید.
و امید شرمنده این همه محبت بود.
خاله زری سینی چای را روی میز گذاشت وکنار امید نشست.
با لبخند به او نگاه کرد و گفت:"خوش اومدی. چرا مامانت نیومد."
امید گفت:"دیگه خودم گفتم یه سری بهتون بزنم."
خال زری با لبخند گفت:"کار خوبی کردی دلمون برات تنگ شده بود. صبحونه خوردی یا برات بیارم؟ همه چیز آماده است."
امید گفت:"نه..نه.. ممنونم. از احمد آقا چه خبر؟"
خاله به عکس احمدآقا که ِ روی دیوار بود نگاهی کرد و آهی کشید و گفت:"یه هفته ای هست که ازش خبر نداریم. توکلمون به خداست."
امید در دلش گفت:"باز هم "خدا"
کاش دست از این حرفها بردارند. تا فاصله من و زهرا کم شود."
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📝آی مردم ! آی مردم! علی از دنیاتون سیره ...
🎙مداحی نوستالژی حاج #محمدرضا_طاهری و حاج #محمود_کریمی بمناسبت ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
📎 #فاطمیه
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
4_6039654402581598227.mp3
9.93M
⏯ #واحد ویژه #امام_زمان(عج)
🍃صاحب زمانی ...
🍃باز کردهام هواتو یار جمکرانی
🎙 #مجتبی_رمضانی
👌 #پیشنهاد_ویژه
💔 #جمعه_های_دلتنگی
🌷 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌙 #شبتون_امام_زمانی
🌷 #التماس_دعا
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاور خانواده| خانم فرجامپور
السلام علیک یا فاطمه الزهرا(سلام الله علیک) #نذر_فرهنگی به مناسبت ایام فاطمیه نذر حضرت مادر (علیها
تخفیف این دوره
فقط و فقط تا فردا شب✅
تخفیف را از دست ندید
┄┅─✵💔✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
اِلهی
یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد
یا عالی بِحَقِّ علی
یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه
یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن
یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن
عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان
سلام امام زمانم 🌺
سلام صبحتون پر نور🌹
┄✦۞✦✺﷽✺✦۞✦┄
#احادیث_فاطمی
✨حضرت زهرا سلاماللهعلیها فرمودند:
خداوند متعال منع و نهى از شرابخوارى را جهت پاكى جامعه از زشتىها و جنایت ها؛ و دورى از تهمت ها و نسبت هاى ناروا را مانع از غضب و نفرین قرار داد؛ و دزدى نكردن، موجب پاكى جامعه و پاكدامنى افراد مى گردد.✨
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
┄┅─✵💔✵─┅┄
#انگیزشی💪
تنها راهی که میشود يک زندگی بهتر داشت این است که رشد کنیم.
تنها راهی که میشود رشد کرد این است که تغییر کنیم؛
تنها راهی که میشود تغییر کرد این است که چیزهای جدید یاد بگیریم.
پس برخیز و امروزت را به امید و یاری خدا
متفاوت بساز💪
ما می توانیم💪
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مداحی آنلاین - همسران بهشتی - استاد عالی.mp3
704.8K
🏴 #ایام_فاطمیه
♨️همسران بهشتی
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #عالی
#السلام_علیک_یا_فاطمه_الزهرا_س
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
@asraredarun
●➼┅═❧═┅┅───┄
#ما_منتظر_منتقم_فـاطـمـــه_هستیم🖤
آن فـرقـه کـه تیشـه بـه نخـل فـدک زدنـد
بـر قـلـب پـاک خـتـم رســولان نـمک زدنـد
مــهــدیۜ بـیـا ز قـاتـل مـــادر ســوال کــن
زهــــرا ۜ چه کرده بود که او را کتک زدند؟
#السلام_علیک_یا_فاطمه_الزهرا_س
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
#بر_قاتل_حضرت_زهرا_لعنت
@asraredarun
●➼┅═❧═┅┅───┄
Panahian-Clip-MohabateShireen.mp3
1.6M
🎵محبت شیرین!
👈🏻 با این نیّت باید رفت مجلس روضۀ حضرت زهرا(س)
👈 کیفیت بهتر + متن
@asraredarun
مشاور خانواده| خانم فرجامپور
السلام علیک یا فاطمه الزهرا(سلام الله علیک) #نذر_فرهنگی به مناسبت ایام فاطمیه نذر حضرت مادر (علیها
سلام عزیزان وقتتون بخیر
ایام به کام
شهادت بی بی دو عالم را تسلیت عرض می کنم🏴
الهی که ما و اولاد ما را در پناه خودشان بگیرند و دعا گویمان باشند
و ان شاءالله فرج مولامون هر چه نزدیکتر باشد
اللهم عجل لولیک الفرج
مشاور خانواده| خانم فرجامپور
السلام علیک یا فاطمه الزهرا(سلام الله علیک) #نذر_فرهنگی به مناسبت ایام فاطمیه نذر حضرت مادر (علیها
#تخفیف این دوره فقط تا پایان امشب ✅
از ثبت نام جا نمانید✅
13.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 راز غربت حضرت فاطمه(س) و علت عدم رشد سیاسی جامعه
👈 کیفیت بهتر
@asraredarun
از همه عزیزان
التماس دعا دارم
حتما
هیئت و مجلس تشریف بردید
ما و اولاد ما را از دعای خیر بی نصیب نگذارید
ان شاءالله از همگی به شایستگی قبول باشه
و
همگی از شیعیان واقعی خاندان نبوت باشیم
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم
اللهم صل علی فاطمه و ابیها
و
بعلها و بنیها
و
سرالمستودع فیها
بعدد ما احاط به علمک🏴