👈این اتفاق در بیشتر موارد زمانی روی میدهد که مرد دست پخت همسرش را با دست پخت مادرش و یا عادت یا رفتاری از همسرش را با ویژگیهای عشق گذشتهاش مقایسه میکند. ❌
🔺بیشتر این مقایسهها ممکن است بدون منظور باشند یا به علت عصبانیت گفته شوند، اما در هر صورت آسیبی که به زن وارد میکنند.
💞همانطور که خانم ها برای بهتر شدن زندگی زناشویی تلاش می کنند و از خودگذشتگی دارند،
اقایان هم باید تلاش کنند تا دل خانم را نشکنند و به خواستههایش و تلاشش احترام بگذارند💞
زندگی زناشویی یک تلاش دو طرفه می طلبد✅
#دلبرانه😍💞
همین که میخندی😍
دوباره دلم ضعف میرود🥴
دوباره واژه ها صف میکشند
برای سرودنت😘
دوباره بیچاره ات میشوم
دوباره عاشقت ...!❤️
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
۱۷۵)
#تینا
#قسمت_۱۷۵
کنار ریحانه نشستم که برایم چای و کلوچه برداشت. سرش را نزدیک آورد و گفت:
-خوب نیست این طوری اخم کردی.
سرم را بالا آوردم و اطراف را نگاه کردم.
همه مشغول بگو و بخند بودند و از کنار هم بودن لذت می بردند.
چه کنم که لبم به خنده باز نمی شد.
هنگام اذان، آقایان دست از کار کشیدند و برای نماز به ویلا آمدند.
دلم می خواست، بنشینم و چهره خندانِ پدرم را دل سیر تماشا کنم. اما به پیشنهادِ محترمانه خانم محمدی ما به اتاق رفتیم.
تا آقایان راحت باشند. درِ اتاق را که پشت سرم می بستم، چشمم به امیر افتاد که سر به زیر، وارد شد. از دیدنش تعجب کردم. چقدر تغییر کرده بود. لاغر و بدون مو، حتی رنگ چهره اش هم تیره شده بود.
یادم آمد که به خاطر قد بلندش همیشه ریحانه سر به سرش می گذاشت. هنوز هم موقع ورود از در، باید گردنش را خم می کرد.
یاد شیطنت های ریحانه، لبخند به لبم نشاند.
با ضربه آرنجش به پهلویم به خود آمدم:
-چه کار می کنی؟ وایسادی داداشم رو دید می زنی؟
با چشمان از حدقه بیرون زده، نگاهش کردم. تا خواستم چیزی بگویم، دستش را جلوی دهانم گذاشت:
-خب، بابا شوخی کردم.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
۱۷۶)
#تینا
#قسمت_۱۷۶
خانم محمدی، سجاده ها را روی زمین پهن کردو چادر نمازی را به دستم داد.
چند لحظه مکث کردم و فقط نگاهش کردم.
ریحانه که متوجه شد، رو به خانم محمدی کرد:
-فکر کنم تینا یادش رفته وضو بگیره.
خانم محمدی به گوشه اتاق اشاره کرد:
-اینجا حمام و دستشوییه. اگر می خوای اینجا وضو بگیرید.
ریحانه دستم را کشید و با خود به دستشویی برد.
نگاهم چرخید روی ساحل که مشغول مرتب کردنِ سجاده اش بود و مادرش که قامت بست.
خانم محمدی هم در کنارش و مرضیه خانم با کمی فاصله، ایستاد.
وارد دستشویی که شدیم، در را بست. آهسته زیر گوشم گفت:
-کار سختی نیست، خودم یادت می دم.
آستین هایش را بالا زد و شیر آب را باز کرد.
با حوصله و زیبا، وضو گرفتن را یادم داد.
کاری که سال ها آرزویش را داشتم، ولی هیچ وقت انجام نداده بودم. حتی وقتی با ریحانه بودم، فقط با حسرت نماز خواندنش را تماشا می کردم.
او هم هیچ وقت اصراری نداشت.
بیرون که آمدیم، کناری ایستادیم. چادر را باز کردم و روی سرم انداختم. آهسته زیر گوشم گفت:
-هر چی من می گم تو هم بگو.
سرم را تکان دادم و قامت بستم.
"الله اکبر"
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
#نظر_شما
#مشاوره_تلفنی
سلام علیکم ،عاقبتتون بخیر
سلام
با خانم فرجام پور درباره رفتارهای پرخاشگرانه پسرم مشاوره داشتم، با مشاوره دلسوزانه استاد، تا حدودی اصلاح رفتار انجام دادم و تا حدودی مشکلم رفع شد.
خدا خیر دنیا و آخرت رو به استاد فرجام پور عنایت بفرمایند.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
خدا را شکر، هر چه هست لطف خداست🌺
ای دی منشی جهت هماهنگی مشاوره👇
@asheqemola
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
هدایت شده از مشاور خانواده| خانم فرجامپور
مباحث و اموزش های رایگان کانال👇
◀️شخصیت شناسی
◀️قسمت اول رمان سالها در انتظار یار
◀️تربیت فرزند
◀️ترک گناه
◀️نماز مودبانه
◀️همسرداری، تفاوتها و نیازها
⬅️قسمت اول رمان فرشته کویر
◀️قسمت اول رمان تینا
◀️ابتدای مینی ارتباط موفق
◀️ابتدای مینی دوره سیاستهای زنانه
🎁کتاب تفاوتهای زن و مرد
🎁کتاب استغفارات امیرالمومنین
التماس دعا🌹
بفرستید برای دوستان تون تا از مباحث #رایگان کانال همه استفاده کنند👏👏👆
اجرتان با خدای مهربان🌺
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
چه زیباست که هر صبح
همراه با خورشید
به خدا سلام کنیم💚
نام خدا را
نجوا کنیم و آرام بگوییم
الهی به امید تو💚
سلام امام زمانم❤️
سلام صبحتون پر نور🌹
━═━⊰🍃✺﷽✺🍃⊱━═━
#حدیث_نور
💚 حضرت محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمودند:💚
خداوند از كسى كه در زندگى بخيل باشد و در هنگام مرگ سخى شود، نفرت دارد.
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
┄┅─✵💝✵─┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#انگیزشی💪
به دنبال زندگی "خوب" نباش
بلکه خوب زندگی کن...!
کسی خوب زندگی میکند،
که این دنیا را شناخته
و مقهور "داشتنها"
و "نداشتنهایش" نمیشود...
در "حسرت" چیزی نیست
و همواره با نقد
زندگیاش کار میکند...
چنین کسی هماهنگ ترین
"انسانها" با جریان حیات است...
الهی به امید خودت❤️
الهی شکر، الحمدلله رب العالمین🌺
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
استخراج اسمهای خدا.mp3
8.15M
🗺 هزار اسم خدا در جوشن کبیر، یه نقشهی راهه، برای اینکه این اسمها رو از دنیای اطرافت استخراج کنی !
شما بلدی این کار رو ؟
#پادکست_روز
#استاد_شجاعی | #استاد_عالی
منبع: جلسه ۸ از مبحث فکر و ذکر ۵
@ostad_Shojae | montazer.ir
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاور خانواده| خانم فرجامپور
#همسرداری💞 #سیاستهای_زنانه_۸۸😍👏 رازهایی درباره مردان که باید هر خانمی بداند👌 روشهای جلب محبت همس
#همسرداری💞
#سیاستهای_زنانه_۸۹😍👏
رازهایی درباره مردان که باید هر خانمی بداند👌
روشهای جلب محبت همسر🤗👇
🔺یکی از مهمترین مشکلاتی که به خصوص برای زوجهای جوان میتواند مشکل آفرین باشد وابستگی شوهر به مادر است.🤔
👈موضوعی که اهمیت دارد این است که مردان بتوانند رابطه بین همسر و مادر خود را به خوبی مدیریت کنند.
✴️همسر شما اگر به بلوغ عاطفی رسیده باشد میتواند در عین حال که نقش فرزند خوب را برای مادرش ایفا کند،
همزمان به شما هم توجه داشته باشد و احساس منفی در شما ایجاد نکند.👌
👈به هر حال شما هم نمیتوانید انتظار داشته باشید که شوهرتان، مادر خود را که سالها برایش زحمت کشیده فراموش کند یا بخواهید شوهرتان را از مادرش دور کنید.
👈بهتر است به صورت منطقی و با آرامش با همسرتان صحبت کنید که مسائل شما بین خودتان بماند و مرز زندگی خصوصی حفظ شود. تا در نهایت بتوانید در رفتار شوهرتان اعتدال ایجاد کنید.
✴️البته این موضوع نیازمند این است که شما نیز زیاده خواه نباشید
و بپذیرید که توجه او به مادرش منافاتی به علاقه اش به شما ندارد.
👈حساسیت نسبت به رابطه شوهر و مادرش به طور معکوس نقش شما را در زندگی کمرنگ می کند.🤔
👈یک خانم با #سیاست
به هیچ عنوان از خانواده همسرش مخصوصا مادر شوهرش بد نمی گوید❌
برعکس باید سعی می کند تا همسرش را در یاری دادن به خانواده اش همراهی کند👌
🔸همیشه ابتدا حسن نیت خود را ثابت کنید
و
بعد خواسته اش را مطرح می کند
یا
از دغدغه هایش می گوید✅
#دلبرانه😍💞
♥️ℒℴνℯ♥️
عشق جان
تو دیگر نیمه گمشده من نیستی
تو تمام منی عزیزترینم . . . 😍😘
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
۱۷۷)
#تینا
#قسمت_۱۷۷
باتمام شدن نماز، همه به یکدیگر دست دادند و با لبخند، می گفتند"قبول باشه"
منم مات و مبهوت، همان کردم.
خانم ها برای آماده کردنِ ناهار رفتند و ما دخترها در اتاق ماندیم. خانم محمدی سجاده ها را در کمد جای داد. چادرم را در آوردم، یک لحظه یرای دادنِ چادر، تردید کردم. در جمعی که همه خانم ها چادر داشتند، بی چادری حس خوبی برایم نداشت. هر چند که از بچگی هیچ وقت چادر نداشتم. خانم محمدی با لبخند گفت:
-می خوای پیشت بمونه.
لبخندی کوتاه زدم و سری تکان دادم.
ریحانه و ساحل عجیب با هم گرم و صمیمی شده بودند که کمی حسودی کردم. اما ساحل که کنارم نشسته بود، دستانم را در دست گرفت:
-وای دختر چقدر دست هات سرده.
و بیشتر دستانم را فشرد.
خانم محمدی ظرف گردو و کشمش را زمین گذاشت و نشست.
-بچه ها این ها را بخورید توی این سرما بدن رو گرم می کنه. مخصوصا تو تینا جان، تا می تونی خوراکی هایی که طبع گرم داره بخور. مامان مرضیه همیشه مواظب منه که چی بخورم چی نخورم. گاهی دیگه خسته می شم.
بعد هم خندید.
-چشم.
توی جمع صمیمی که بوجود آمده بود، خوشجال بودم. ولی حتی در آن جمع هم، یاد مهتاب و احساس عذاب وجدان رهایم نمی کرد.
طوفانی که در دلم بود، به این راحتی ها فروکش نمی کرد.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490