💟👌 وقتی پای "محبت" به میان
میاد اینجا بیشتر نقش """مادر"""
مهمتر میشه ❤️
😎👌 وقتی پای ""اطاعت"" به میان میاد نقش """پدر"""به چشم میاد 💪
👈بچه باید از ⬅️ پدر ✔️حساب ببره ✅
حساب بردن توام با "محبت"💟
که دیگه دلش نیاد به مادر
بی احترامی کنه ❌
🔴 تو خیلی از خانواده های مذهبی این مشکل هست متاسفانه ⤵️
پدر سر جای خودش هست✔️ ولی مادر سرجای خودش نیست.❌
و برعکس 🔄
😍❌مامان تو خونه """"محبوب"""" نیست ↘️↘️
بچه حاضر میشه ▪️←پنهانی→ ▪️ گناه بکنه 🔞♨️
🙄❌ بابا تو خونه محترم نیست ↘️↘️
بچه حاضره▪️ ←علنی→ ▪️گناه بکنه 💅👁
❌💢⛔️
⚜🌴 وبالوالدین احسانا 🌴⚜
🍃✨ وقتی پدر در خانه محترم بود ،، بچه جرات نمیکنه علیه امر امام زمانش حرف بزنه 🗣❌
🍃✨وقتی که مادر تو خونه "محبوب" بود ،
بچه دلش نمیاد 💟 امام زمانشو اذیت کنه❌
نتیجه ی این احترامات والدین به همدیگه این میشه😊👆
🔶اگر مادر به پدر ⬅️ احترام گذاشت و بعد
به دختر خودش گفت:
😯 بابات خیلی ناراحت میشه چیزی به روت نمیاره 😔
ولی خیلی ناراحت میشه بی حجابی بکنی💅👠
😒
✅ اقا تموم شد 💯
دیگه دختر بی حجابی نمیکنه✔️
از صمیم دل هم اینکار
انجام میده💠✳️
❌ نه کتک میخواد⛓⛓
❌ نه دعوا میخواد🗣🗣
❌ نه آب زیر کاهی میخواد 🚼
❌نه چیز دیگه ای 🔀
✅👆✅
💠 خیلی ها اون زمان به امام حسین میگفتن
آقا! زن و بچتو نَبَر
اهل بیتتو نبر
آقا میفرمود:
👌این یه رازیه بین من و خدا
خدا یه "امـــــر" پنهانی داره👇👇
یکی از رازهاش اینه که
"مهم ترین و تاثیرگذار ترین و تربیتی ترین"
روضه ها،
روضه های خانواده حسینه.
⚫️✔️⬛️
یکی از جاهایی که ما رو ★ولایتمدار★ تربیت میکنه.
حضور تو روضه های اهل بیته 🏴
میری میشینی تو جلسه ی روضه هی روضه ی علی اصغر برات میخونن😭
این بچه ها⬅️ حرمت دل مادر 💟پیششون میره بالا 💯
این بچه ها ⬅️محبت پنهان پدر 💟در دلشون میره بالا 💯
⚫️وقتی وداع آتشین زینب با برادر ذکرش به میان میاد
⚫️😭
خواهر و برادر با هم مهربان میشن ❤️
بعد از جلسه ی روضه یه نگاه مهربان تری به هم خواهند داشت😊
ما هرچه داریم از روضه ی اهل بیته 💎🔮
خدایا ما رو""""" ولایت پذیر"""""" زنده بدار🙏
و
ولایت پذیر بمیران.🙏
به خاطر این دل های نورانی ولایتمدار در فرج مولامون تعجیل بفرما.
و عجل الله فی فرج مولانا صاحب الزمان.
توجه کردین
"" دهه محرم """
یه شب برای اصحاب عزاداری میشه
بقیه اش برای
←خانواده هست→
روضه
اثر "تربیتی" عظیمی در خانواده داره ✅
🌀 وقتی پدر به مادر💟 "محبت" 💟کرد ،، دختر خودش رو شبیه مادر
میبینه
دیگه چیکار میکنه❓❓
""جایگاه"""خودش رو هم پیدا میکنه 🔆
💠 وقتی جایگاه خودش رو پیدا کرد ←نیاز→نداره " بی حجابی " کنه 🔞
🌀 اگر پدر جای خودش بود ، دختره ↩️ دلش نمیاد🔼 بی حجابی کنه ✅
🌀 اگه مادر جای خودش بود ، دختره ↩️نیاز نداره🔼 بی حجابی کنه.👌✨
🍃🌺🍃 اعمال هر ماه نو:
💠 خواندن هفت مرتبه سوره حمد براى دفع درد چشم.
💠 اندكى پنير خوردن، چه روايت شده: هركه خود را به خوردن آن در اول هر ماه مقيّد كند، اميد است در آن ماه حاجتش ردّ نشود.
💠 در روز اوّل دو ركعت نماز بجا آورد، در ركعت اول پس از سوره حمد سى مرتبه سوره توحيد، و در ركعت دوم بعد از سوره حمد سى مرتبه سوره قدر بخواند و پس از نماز صدقه بدهد، چون چنين كند، سلامتى اش را در آن ماه از خدا خريده است.
💠و از بعضى روايات استفاده میشود، كه پس از نماز بخواند:
💠بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَ مَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَ يَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَ مُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَ إِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا كَاشِفَ لَهُ إِلا هُوَ وَ إِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ يُصِيبُ بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْرا مَا شَاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ رَبِّ لا تَذَرْنِي فَرْدا وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوَارِثِين
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
💠 مهم ترین عمل در ماه شعبان
🔅 امام صادق علیه السلام در جواب شخصی که پرسیده بود چه عملی در ماه «شعبان» برتر است؟ فرمود:
«صدقه» و « استغفار».
📚 اقبال الأعمال: ج 3 ، ص 294
💐فرارسیدن ماه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، ماه مناجات و استغفار، شعبان المعظم، گرامی باد.
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
هدایت شده از صوت | علیرضا پناهیان
MonajateShabaniye01-18k.mp3
5.96M
🎊شعبان شد و🎊🌸
🎊پیک عشـق از راه آمد🎊🌸
🎊سلام بر شعبان و اعیـادش🎊🌸
🎊سلام بر حسین و عباسش 🎊🌸
🎊سلام بر سجاد و سجودش🎊🌸
🎊سـلام بـر نیمه شعبان 🎊🌸
🎊وَ ظهور مـولودش 🎊 🌸
فرا رسیدن ماه شعبان 🌸
بر شما مبارکبـاد🌸
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
هدایت شده از علیرضا پناهیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 هیچوقت اینجوری دعا نکنید!
#تصویری
@Panahian_ir
داستان کودکانه😍🌹
برای کوچولو های نازنین👶🌺
ومامان های مهربون ☺️🌸
#داستان_کودکانه
برکه ی دوستی 🌹
یکی بود یکی نبود.
در یک برکه ی کوچک ؛ چند غورباقه ولاک پشت کنارِ هم زندگی می کردند.
وباهم دوستانِ مهربانی بودند.
بچه غورباقه ها و بچه لاک پشت ها کنارِ برکه باهم بازی می کردند.
وگاهی پروانه ها هم به جمع شان اضافه می شدند.
یک روز که همه باهم دنبال بازی می کردند؛ پروانه ی خال خالی از برکه دور شدو بچه غورباقه هم به دنبالش .
رفتند و رفتند واز برکه خیلی دور شدند.
آنقدر مشغول بازی بودندکه اصلا نفهمیدند؛ از برکه خیلی دورشده اند.
بچه غورباقه صدایی وحشتناک شنید .
یک دفعه ایستاد و به دور و برش نگاه کرد. همه جا برایش نا آشنا بودو صدای غرش حیوانی از پشتِ بوته ها می آمد.
ترسیدو
پروانه را صدا زدو پرسید:
_ اینجا کجاست؟
پروانه گفت:
_نمی دانم . تا حالا اینجا نیامده ام .
باید برگردیم برکه ولی از کدام طرف؟.
غورباقه گریه اش گرفته بود و مادرش را صدا می زد.
پروانه کمی فکر کردو گفت:
_نترس الان از یکی کمک می گیرم.
وبه بالای درختی پریدکه کبوتری لانه داشت. واز او کمک خواست.
کبوتر گفت:
_من نمی توانم ازروی تخم هایم بلند شوم . چون نزدیک است جوجه هایم بیرون بیایند .ولی الان سنجاب را صدامی کنم که به شما کمک کند.
بعد سنجاب را صدا زدو او آمد.
وقتی فهمید چه خبر شده .
گفت:
_نگران نباشید؛ من می دانم برکه کجاست.
هر دوی شما پشتِ من بنشینید تا شما را به آنجا ببرم.
بعد هر دو بر پشتِ سنجاب نشستند و او دوان دوان به سمتِ برکه رفت.
صدای غرش وحشتناک هم چنان می آمد.
وسنجاب سرعتش را زیاد کرد.
وقتی رسیدند هوا داشت تاریک می شدو لاک پشت ها و غورباقه ها همه منتظر کنار برکه ایستاده بودند.
مامان وبابای غور باقه هم همه جا را گشته بودند و نگران بودند.
همه از دیدنِ آنها خوشحال شدندو از سنجاب تشکر کردند.
و بچه ها قول دادند که دیگر بی اجازه خانواده ؛ وتنهایی از خانه دور نشوند.
از آن روز به بعد دوستِ جدیدی هم پیدا کرده بودند.
و سنجاب هر روز می امد وبا انها بازی می کرد.
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
#گندمزار_طلائی
#قسمت_266
تعجبم از کارقادر بیشتر شد وقتی که دیدم با کلید در را باز کرد و بعد کنار ایستاد وگفت:
_بفرمایید😊
متوجه تعجبم شدو گفت:
_نگران نباش خونه ی غریبه نیست😊
آهسته قدم برداشتم و از وارد خانه شدم .
یک حیاط نقلی بود که دوطرفش باغچه داشت و در هر با غچه یک درخت بودو بوته های گل.
یک شیر آب و حوضچه کوچک هم کنار یکی از با غچه ها بود و کف حیاط موزائیک وتمیز بود.
وراحت می شد ماشین را توی حیاط جا داد.
جلو رفتم و کنار پله ها ایستادم و گفتم :
_اینجا خونه کیه⁉️
با لبخند جوابم را داد :
_ان شاءالله خانه ما 😊
_یعنی چی؟
_حالا بیا داخلش را هم ببین بهت می گم 😊
روبرو یک ایوان بود که با چند پله به حیاط وصل می شد . دوتا پنجره کنار ایوان بود و یک در هم به ایوان باز می شد.
داشتم با حیرت نگاه می کردم ومنتظر بودم تا یکی بیاد تعارفمون کنه .که قادر به طرف پله ها رفت و گفت:
_بفرمائید خانم . خوش آمدید 😊
آهسته از پله ها بالا رفتم و قادر در را باز کردو گفت:
_بفرمائید.
بعد هم از جلوی در کنار رفت. ومن واردشدم. یه پذیرائی روبروم بود .سمت راستم یک آشپزخانه که پنجره به حیاط داشت و سمت چپم هم یه اتاق که پنجره به حیاط داشت . خیلی قشنگ بود.
یه دفعه گفتم:
_وای چقدر قشنگه 😍
وقادر خندید وگفت:
_خوشحالم که خوشت اومده 😊
_حالا راستش را بگو اینجا خونه کیه⁉️
_راستش اینجا خونه ماست 😊
به خونه خودت خوش اومدی.
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
#گندمزار_طلائی
#قسمت_267
نزدیک بود از تعجب وخوشحالی جیغ بکشم . هر دو دستم را روی دهانم گذاشته بودم که تا جیغ نزنم .
قادر داشت با خنده نگاهم می کرد.
از حرکتم خجالت کشیدم .دوباره سرخ شدم.
زنبیل را زمین گذاشت وگفت:
_بیا اتاق وآشپزخانه را هم ببین.
سر جا میخکوب شده بودم و گفتم:
_من باورم نمی شه .کِی خونه خریدی⁉️
یه نگاهی به من کرد وگفت:
_تو از خیلی چیزها بی خبری .😊
برات می گم .
شوکه شده بودم و سر جام خشکم زده بود.
با مهربونی نگام کردو گفت:
_فعلا بیا اتاق وآشپزخانه را ببین .
بالاخره از جام تکون خوردم و رفتم به سمتِ آشپزخانه . یه آشپزخانه کوچک و نقلی ولی ترو تمیز و قشنگ که هم اجاق گاز داشت و هم یخچال و مختصری هم وسایل پخت وپز.و پنچره ای رو به حیاط.
هاج و واج داشتم نگاه می کردم .
باورم نمی شد .یعنی قراره بیایم توی این خانه زندگی کنیم.😳
مگه می شد . آخه چطوری .⁉️
بعد رفتم به سمت اتاق.
یه اتاق جمع وجور و مثل بقیه خانه ترو تمیز که کفِش مثلِ پذیرائی؛ موکت بود.
ویه کمد دیواری هم داشت و البته یه پنجره روبه حیاط.
واقعا این همه خوشبختی باورش برام سخت بود. خیلی سخت 😳
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
دلنوشته 🌹
نگویم من اگر ذکرت الها
زِ آرامش ندارم بهره جانا
همی باید بگویم نامِ زیبا
که با یاد ت شود ارام دلها
الا بذکر الله تطمئن القلوب ❤️
اللهم عجل لولیک الفرج🌸
دلهاتون را به خدا بسپرید
وآرام بخوابید
التماس دعا 🌹
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون