eitaa logo
𔘓عطرنرگس³¹³𔘓
1.5هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
2هزار ویدیو
15 فایل
𔘓بسم‌رب‌المهدے𔘓 🌼هدف اصلےکانال عطرنرگس🌼 ☜دعاےهمگانےبراےظهور🌺 ☜یارےمولاےغریبمان ❤️ ☜افزایش‌معرفت‌وخودسازے براےیارےامام‌زمان‌ ارواحنافداه😍 جهت‌تبادل‌👇🏻 @admin_atrenarges ناشناس کانال👇🏻 https://daigo.ir/secret/62381622
مشاهده در ایتا
دانلود
°•𔘓•° 🦋🌻یکشنبه متعلق به امیرالمؤمنین علیه‌السلام و حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها 💚 هدیه به روح مطهرشون : 🧡ثواب اعمال امروزم+پنج گل صلوات 🧡 🌺أللَّھُـمَ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجَّل فَرَجَهُمْ🌺 ↳| @atre_narges_313 |↲
❇️ دیـــدار یــار .... مردی در شیراز بوده که جمعی به تقوی و اخلاص و مقام يقين و انقطاع او شهادت می دهند، اسمش کربلائی عباسعلی و مشهور به «حاج مؤمن»، دارای مکاشفات و کرامات بسیار. در زمان رژیم سابق، مأمورین ساواک نزد پسر دائی حاج مؤمن به نام عبدالنّبی چند قبضه اسلحه پیدا می کنند و متوجه می شوند که او از افراد انقلابی است و بالأخره او را محکوم به اعدام می نمایند. وقتی حکم اعدامش به گوش پدر و مادرش می رسد آنها مضطرب می گردند و به نزد مرحوم حاج مؤمن می روند و از او تقاضای دعاء می کنند. ✨💫✨ مرحوم حاج مؤمن می گوید: از رحمت خدا مأيوس نشوید امروز تمام امور کائنات در دست حضرت بقية الله (روحی و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء) است و من با شما همین امشب که شب جمعه است در یک محل متوسل به حضرت ولی عصر (عليه السلام) می شویم، خدای تعالی قادر است که از برکات وجود مقدس آن حضرت فرزندتان را نجات دهد. لذا شب جمعه را حاج مؤمن و پدر و مادر آن شخصی که می خواسته اعدام شود احياء می گیرند و چند رکعتی برای تصفیه روحشان نماز می خوانند ،سپس با دعاها و زیارتهایی که دستور داده شده متوسل به آن حضرت می گردند و بعد مشغول تلاوت آیه شریفه « أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ»(۲) می شوند و به آن حضرت عرض می کنند که: آقا این جوان به خاطر رفع ظلم از سر شیعیان شما به تهیه اسلحه مبادرت کرده و هدفی جز دفاع از مظلوم نداشته و بلکه به خاطر یاری دین اسلام خودش را به خطر انداخته، لذا از شما نجات او را درخواست می کنیم. ✨💫✨ بالأخره این مناجات و این تضرع و زاری تا اواخر شب طول می کشد که ناگهان هر سه نفر متوجه می شوند که تمام اطاق را بوی عطر و مشک عجیبی احاطه کرده و آثار اظهار لطف حضرت بقية الله (روحی و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء) اطاق را روشن می کند و هر سه نفر آن حضرت را در بیداری زیارت می کنند و آن حضرت با کمال محبت به آنها دلداری میدهد و رو به پدر و مادر آن جوان اعدامی می کنند و می فرمایند: دعاء شما مستجاب شد، خداوند فرزند شما را نجات خواهد داد و همین فردا به منزل برمی گردد. ✨💫✨ مرحوم حاج مؤمن نقل می کرد که: پدر و مادر آن جوان وقتی آن جمال مقدس را دیدند و آن کلام دلربا را از آن حضرت شنیدند بی طاقت شده و تا صبح مدهوش روی زمین افتاده بودند. صبح که آنها به هوش آمدند و به سراغ فرزندشان که قرار بود همان روز اعدام شود رفتند، از مسئولین زندان سؤال کردند که: فلانی چه شد، آنها در جواب گفته بودند: دیشب ناگهان تصمیم عوض شد و فعلا اعدام او به تأخیر افتاد و بنا شده که در خصوص محکومیت او تجدید نظری شود. از آنها خوشحال به منزل برمی گردند و هنوز ظهر نشده می بینند که آن جوان زندانی به منزل آمده و آزاد گردیده است. 📗ملاقات با امام زمان /جلد دوم)/ ملاقات چهارم/تالیف آیت الله سید حسن ابطحی رحمة الله علیه 🌻اللهم ارنی الطلعه الرشیده🌻 ↳| @atre_narges_313 |↲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در کشور ما هم مردکی وجود دارد که بذات خائن، منافق، وطن فروش، مزدور اجنبی است و همانند سگ دست آموز برای اربابان انگلیس و آمریکائی اش دُم تکان میدهد! روزگاری بر ویلچر نشست تا به دشمنان این مرز و بوم خبر دهد که ایران زمین گیر شده! امروز هم دست راستش مثلاً شکسته تا به دشمن کد دهد ، از وقتی سید حسن نصرالله را کشتید، ایران دست راست ندارد! لعنت الله علی قوم الفاسقین و المنافقین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی زیاد گرمی میخوری نتیجه میشه شجاعت بیش از حد یمنی ها در خوردن خرما و انار و انگور و انواع ادویه جات بشدت فعال هستند و همین گرمیجات و علی الخصوص منطقه و اقلیم یمن طوری هست که مردمان دلیری دارد که بهیچ عنوان تن به ذلت پذیری نمیدهند!
𔘓عطرنرگس³¹³𔘓
📖 #وآنکه‌دیرتر‌آمد 🔖 #قسمت_نهم درست وقتی از ذهنم گذشت «پس من چی؟»، مرد رو به من چرخید و صدایم کرد:
📖 🔖 مرد حنظل دیگر را هم نیمه کرد و به احمد داد. فکر کردم اگر من هم مثل احمد حنظل خورده باشم که پس حسابی آبرویمان رفته است. مرد جوان گفت: «سیر شدید؟» احمد دهانش را با آستینش پاک کرد و گفت: «حسابی! سیر و سیراب دست شما درد نکند.» مرد دست بر زانو گذاشت و بلند شد. برخاستنش مثل حرکت ابر نرم و مواج بود. گفت: «می‌روم و فردا همین موقع بر می‌گردم.» و سوار بر اسب سرخش شد که تا به حال چنین اسبی ندیده بودیم. مرد دیگر جلو دوید و نیزه را به دست جوان داد و خودش نیز سوار اسب سفید شد. دویدم و گوشه ردای جوان را گرفتم و نالیدم آقا شما را به هر کس دوست دارید ما را به خانه مان برسانید. احمد هم دوید کنارم و گفت: «فقط راه را نشانمان بدهید... پدر و مادرمان دق می‌کنند.» مرد دستی به سرم کشید و گفت: « به وقتش می‌روید.» و با نیزه خطی به دور ما کشید. به اسبش مهمیز زد و راه افتاد. احمد دنبالش دوید و فریاد زد: «آقا! ما را این جا تنها نگذارید. حیوانات درنده تکه تکه مان میکنند!» قلبم لرزید. گفتم: «این از تشنه مردن بدتر است.» و به دنبال مرد دویدم تا باز لباسش را چنگ بزنم و استغاثه کنم. اما او خیره نگاهمان کرد. نگاهی آمرانه که بر جا میخکوبمان کرد! گفت : «تا زمانی که از آن خط بیرون نیایید در امانید. حالا برگرد!» گفتم: «چشم» ترسیده بودم در دل گفتم چطور آدمی است که هم مهرش به دلم افتاده هم ازش میترسم. در روی دورترین تپه محو شدند. احمد مات و مبهوت برجای مانده بود. گفتم : «عجب مردی! چه ابهتی!» احمد آه کشید و وسط دایره نشست. نمی‌توانستم از مسیری که آنها رفته بودند، چشم بردارم. از آن احساس ضعف و بی حالی خبری نبود. حتی دیگر ترسی هم از بیابان و حیوانات نداشتم. دلم آرام گرفته بود. گفتم: «قربان دستش حالمان جا آمد.» ↳| @atre_narges_313 |↲
‌‌دیده بگشا که ز دوریِ شما خسته شدم آمـــدم نــالــه کنم یـــار بیا خسته شدم سر به زیر آمده ام تا که بگویم به شمـا از گناهان زیـــادم به‌خـــدا خسته شدم ↳| @atre_narges_313 |↲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چِگـونہ سَــرکـنم‌؟! بدون‌ عِشـق‌، صُبــح و شــٰـــام رٰا۔۔ چِہ عـلَّتے بیــٰـاورم نـَدیــدَن مـُدٰام رٰا ؟! شُلـوغ‌ شُد دِل مَـن از،بـُروبیــٰاے هَـرکـَـسے۔۔۔ ۔۔۔وَلےدوبـاره یـادِ تــو شِکــست ازدحـٰام رٰا... ❤️ ↳| @atre_narges_313 |↲
🌷بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ🌷 الهی به امید رحمت تو🤲 سلام و عرض ادب و احترام ❤️امروز دوشنبه متعلق است به آقا امام حسن و آقا امام حسین علیهماالسلام💚 روزمان را با ۵ شاخه گل به محضر مبارکشان معطر می کنیم . ❤️اللهم صل علی محمد و آل محمدوعجل فرجهم❤️ ↳| @atre_narges_313 |↲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📜 بِسْم الله الرحمن الرحيم 🌸سَلاَمٌ عَلَىٰ آلِ يَس 🌼ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا دَاعِيَ اللهِ وَرَبَّانِيَ آيَاتِهِ، 🌸ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا بَابَ اللهِ وَدَيَّانَ دِينِهِ، 🌼ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا خَلِيفَةَ اللهِ وَنَاصِرَ حَقِّهِ، 🌸ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللهِ وَ دَلِيلَ إِرَادَتِهِ 🌼ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا تَالِيَ كِتَابِ اللهِ وَتَرْجُمَانَهُ 🌸ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ فِي آنَاءِ لَيْلِكَ وَأَطْرَافِ نَهَارِكَ، 🌼ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللهِ فِي أَرْضِهِ، 🌸ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا مِيثَاقَ اللهِ ٱلَّذِي أَخَذَهُ وَوَكَّدَهُ، 🌼ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا وَعْدَ اللهِ ٱلَّذِي ضَمِنَهُ، 🌸ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَلَمُ الْمَنْصُوبُ وَالْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ وَالْغَوْثُ وَٱلرَّحْمَةُ الْوَاسِعَةُ، وَعْداً غَيْرَ مَكْذُوبٍ، 🌼ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تَقوُمُ، 🌸ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تَقْعُدُ، 🌼ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تَقْرَأُ وَتُبَيِّنُ، 🌸ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تُصَلِّي وَتَقْنُتُ، 🌼ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تَرْكَعُ وَتَسْجُدُ، 🌸ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تُهَلِّلُ وَتُكَبِّرُ، 🌼ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تَحْمَدُ وَتَسْتَغْفِرُ، 🌸ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تُصْبِحُ وَتُمْسِي، 🌼ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ فِي ٱللَّيْلِ إِذَا يَغْشَىٰ وَٱلنَّهَارِ إِذَا تَجَلَّىٰ، 🌸ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ أَيُّهَا ٱلإِمَامُ الْمَأْمُونُ، 🌼ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمُقَدَّمُ الْمَأْمُولُ، 🌸ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ بِجَوَامِعِ ألسَّلاَمُ، ✨أُشْهِدُكَ يَا مَوْلاَيَ 💝أَنِّي أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَـٰهَ إِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لاَ شَريكَ لَهُ، 💝وَأَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ لاَ حَبِيبَ إِلاَّ هُوَ وَأَهْلُهُ، 💝وَأُشْهِدُكَ يَا مَوْلاَيَ أَنَّ عَلِيّاً أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ حُجَّتُهُ 💝وَالْحَسَنَ حُجَّتُهُ 💝وَالْحُسَيْنَ حُجَّتُهُ 💝وَعَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ حُجَّتُهُ 💝وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ حُجَّتُهُ، 💝وَجَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ حُجَّتُهُ، 💝وَموُسَىٰ بْنَ جَعْفَرٍ حُجَّتُهُ، 💝وَعَلِيَّ بْنَ موُسَىٰ حُجَّتُهُ، 💝وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ حُجَّتُهُ، 💝وَعَلِيَّ بْنَ مُحَمَّدٍ حُجَّتُهُ، 💝وَالْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ حُجَّتُهُ، 💝وَأَشْهَدُ أَنَّكَ حُجَّةُ اللهِ، 🌕أَنْتُمُ ٱلأَوَّلُ وَٱلآخِرُ 💫وَأَنَّ رَجْعَتَكُمْ حَقٌّ لاَ رَيْبَ فِيهَا ✨يَوْمَ لاَ يَنْفَعُ نَفْساً إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْراً، ☀️وَأَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ، 🌙وَأَنَّ نَاكِراً وَنَكِيراً حَقٌّ، ☀️وَأَشْهَدُ أَنَّ ٱلنَّشْرَ حَقٌّ، 🌙وَالْبَعْثَ حَقٌّ، ☀وَأَنَّ ٱلصِّرَاطَ حَقٌّ، 🌙وَالْمِرْصَادَ حَقٌّ، ☀وَالْمِيزَانَ حَقٌّ، 🌙وَالْحَشْرَ حَقٌّ، ☀وَالْحِسَابَ حَقٌّ، 🌙وَالْجَنَّةَ وَٱلنَّارَ حَقٌّ، ☀وَالْوَعْدَ وَالْوَعِيدَ بِهِمَا حَقٌّ، 🌺يَا مَوْلاَيَ شَقِيَ مَنْ خَالَفَكُمْ وَسَعِدَ مَنْ أَطَاعَكُمْ، 🌺فَأَشْهَدْ عَلَىٰ مَا أَشْهَدْتُكَ عَلَيْهِ، 🌺وَأَنَا وَلِيٌّ لَكَ بَريءٌ مِنْ عَدُوِّكَ، 🌾فَالْحَقُّ مَا رَضِيتُمُوهُ، 🌾وَالْبَاطِلُ مَا أَسْخَطْتُمُوهُ، 🌾وَالْمَعْرُوفُ مَا أَمَرْتُمْ بِهِ، 🌾وَالْمُنْكَرُ مَا نَهَيْتُمْ عَنْهُ، 💝فَنَفْسِي مُؤْمِنَةٌ بِاللهِ وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ وَبِرَسُولِهِ وَبِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَبِكُمْ يَا مَوْلاَيَ أَوَّلِكُمْ وَآخِرِكُمْ، 💝وَنُصْرَتِي مُعَدَّةٌ لَكُمْ وَمَوَدَّتِي خَالِصَةٌ لَكُمْ آمِينَ آمِينَ. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ↳| @atre_narges_313 |
به امید نگاهی ... بسم الله چقدر مگه وقت میگیره!!! میدونید که (طبق روایات)دوشنبه ها و پنجشنبه ها نامه اعمال عرضه میشه خدمت امام زمان (عج) امروز بخونیم باهم زیارت آل یاسین رو ♥️
نجوا زیارت آل یاسین .mp3
2.91M
امام زمان برای ما استغفار میکنه 😭 آقا برای ما اشک میریزه... ↳| @atre_narges_313 |↲
❇️ دیـــدار یــار .... تشرف ابوسعيد کابلی در غيبت صغری ☑️ ابن شاذان می‌گويد: ▪️ بـه گـوشم خورده بود، که ابوسعيد کابلی در کتاب انجيل صحت و حقانيت دين مقدس اسلام را ديـده و لذا به سوی آن هدايت شده است و از کابل، برای تحقيق از اسلام خارج گشته، و به آن جا رسـيده بود. به همين جهت در فکر بودم او را ببينم. تا آن که ملاقاتش کردم و از احوالش پرسيدم، او اين طور نقل کرد: ▫️من برای رسيدن به محضر حضرت صاحب الامر (ع) زحمت زيادی کشيدم، تا آن کـه وارد مـديـنـه مـنـوره گشته، مدتی در آن جا اقامت نمودم. دراينباره با هرکس صحبت می‌کردم، مرا نهی می‌نمود. تـا آن کـه شيخی از بنی هاشم به نام يحيی بن محمد عريضی را ملاقات نمودم. او گفت: 🔹 آن کسی که تو به دنبالش هستی، در صاريا می‌باشد. بايد به آن جا بروی. ▫️ وقـتـی اين خبر را شنيدم، به طرف صاريا براه افتادم. در آن جا به دهليزی که آن را آب پاشی کرده بـودنـد، وارد شـدم. ناگاه غلام سياهی از خانه ای بيرون آمد و مرا از نشستن در آن جا نهی کرد و گفت: 🔹 از اين جا بلند شو و برو. ▫️ هر قدر اصرار کرد، من قبول نکردم و گفتم: 🔸 نمی‌روم و به التماس افتادم. ▫️ وقتی اين حالت مرا ديد، داخل خانه شد. بعد از لحظاتی بيرون آمد و گفت: 🔹 داخل شو. ▫️ وقـتی داخل شدم، مولای خود را ديدم که در وسط خانه نشسته اند. همين که نظر مبارک حضرت بر من افتاد، مرا به آن نامی که کسی غير از نزديکانم در کابل نمی‌دانستند، خواندند. عرض کردم: 🔹 مولاجان خرجی من از بين رفته است. - در حالی که اين طور نبود. - ▫️ وقتی حضرت اين جـمله را از من شنيدند، فرمودند: 🔸 نه، خرجی ات هست، اما به خاطر اين دروغی که گفتی، از بين خواهد رفت. ▫️ بعد هم مبلغی عطا فرمودند و من هم برگشتم. طولی نکشيد که آنچه با خود داشتم، از بين رفت و مبلغی را که به من عطا کرده بودند، ماند. سال دوم هم به صاريا مشرف شدم، اما آن خانه را خالی يافتم و کسی در آن جا نبود. ⬅ «برکات حضرت ولی عصر (عج)» اثر سید جواد معلم 🏷 عجل الله تعالی فرجه 🌻اللهم ارنی الطلعه الرشیده🌻 ↳| @atre_narges_313 |↲
🚨 📌 بررسی سوالات متداول مردم ایران درخصوص وضعیت جنگ موجودیتی کنونی ( یا نبرد آخرالزمان صهیونیست‌ها در منطقه) ⁉️ میزنه؟ ✍ بله قطعا میزنه ⁉️ ممکنه اسرائیل نزنه؟ ✍ خیر، باید بزنه. قوی‌ترین ارتش منطقه و چهارمین قدرت نظامی دنیا رفته ⁉️ اسرائیل چطوری میزنه؟ ✍ موشکی نمیتونه، چون برد موشک‌های زمین به زمین اسرائیل به ایران نمیرسه، یعنی شکست مطلق! هوایی باید بزنه و از طریق جنگنده‌ها و از آسمان کشورهای منطقه، که ایران قاطع به تمام کشورهای منطقه داده که اگر نیروی هوایی اسرائیل از طریق آسمان این کشورها استفاده کنه، اون کشور، تلقی خواهد کرد. ⁉️ ممکنه اسرائیل به تاسیسات اتمی و ایران حمله کنه؟ ✍ بعیده، چون ایران وارد فاز تغییر خودش میده و از نظر بین‌المللی میتونه به راحتی تولید کنه که این برای آمریکا و رژیم کودک‌کش، فاجعه خواهد بود! ⁉️ آیا ممکنه به تاسیسات نفتی و پالایشگاهی ایران حمله کنن؟ ✍ محتمل‌ترین گزینه همینه. چون تاثیر رسانه‌ای زیادی داره و برای صهیونیست‌ها خوبه! اما این برای و حاشیه خلیج فارس، یک فاجعه بزرگ خواهد بود. این کشورها چون حریم هوایی خودشون در اختیار صهیونیست‌ها قرار دادن، بنابراین، دیگه نمیتونن نفتی بفروشن! در آستانه‌ی زمستون، میره بالای ۲۰۰ دلار که برای اروپا و آمریکا، فاجعه خواهد بود. ⁉️ اسرائیل اف ۳۵ داره! ✍ ما هم سامانه‌های پدافندی داریم. سامانه‌ی بومی سوم خرداد ما، پهپاد آمریکایی که حداقل ۳ برابر اف ۳۵ قیمت داشت و تکنولوژی بالاتری داشت، قبلا به راحتی زده. اف ۳۵ بخوره، قدرت نظامی آمریکا کاملا زیر سوال خواهد رفت و این یعنی بالاترین تکنولوژی اونا، هوا شده! و جرات بیشتری پیدا میکنن! ⁉️ ممکنه شهرهای ایران رو بزنه؟! ✍ خیر. چون زدن ما، پاسخ معکوس داره! این یعنی تمام شدن اسرائیل ⁉️ مراکز و پایگاه‌های نظامی رو چی؟ ✍ احتمالا همینکارو میکنه. اما بعدش دیگه پایگاه هوایی سالمی براش باقی نخواهد موند. قدرت هم در و بمباران اونا خلاصه میشه ⁉️ مراکز اقتصادی رو چی؟! ممکنه بزنه؟ ✍ مثل پالایشگاه‌های نفتی، اگر ضربه‌ای به مراکز اقتصادی و صنعتی ما بخوره، ۳۳ مهم و اصلی اسرائیل، پودر خواهد شد. یعنی فرار غاصبین جهود و پایان اسرائیل ⁉️ چیکار میکنه؟! ✍ کوچکترین حمله‌ای توسط اسرائیل، به بدترین شکل ممکن توسط ایران داده خواهد شد. حتمی خواهد بود. فراتر از تصور اسرائیل و آمریکا ⁉️ دخالت نظامی مستقیم میکنه؟ ✍ بعیده تو این مقطع بخواد وارد تقابل مستقیم و با ایران بشه 📌 نکته‌: صهیونیست‌ها بی‌عقل هستند و خارج از معادلات هم ممکنه عمل کنن. اما، یقینا، ایران هم بلده که چطوری رو مهار کنه ✍ ممکنه کار مشترک مثل همکاری مشترک موساد و سیا و داعش در جنایت کرمان و شاهچراغ، امنیتی از جمله اقدامات علیه تاسیسات هسته‌ای نطنز و حملات مضحک کوآدکوپتری مجاهدین خلق از داخل کشور، از دیگر تحرکات اونا باشه ✍ اقدام به ترور، برای صهیونیست‌ها ایجاد نمیکنه. احتمال شیطنت بزرگ در و عراق هم، هر چقدر بزرگ، اقدام موثری در برابر عملیات تاریخی دو ایران نیست. ⁉️ چه وقت ممکنه حمله کنن؟! ✍ به احتمال بالا، قبل انتخابات آمریکا 📌 نکته: ۹۰ درصد به ایران، پیوست خواهد داشت. خدای نکرده نشه که ما خودمون ناخواسته بشیم سرباز بی‌جیره و مواجب اسرائیل در این اونا! طوری نشه که هر اسرائیل رو خودمون ضریب چندبرابری بدیم و به اونا از نظر کمک کنیم! بد نیس یکم ازشون و کار رسانه‌ای یاد بگیریم و هر مزخرفی رو منتشر نکنیم یا ندیم. ⌛️ اسرائیل تمومه. فقط بحث زمان و سرعت فروپاشی مطرحه. اگر کمک نمیکنیم به و دستور و رهبری رو برای کمک به مقاومت و زدن ضربه به صهیونیست‌ها (هر ضربه‌ای، اعم از نظامی، اقتصادی، رسانه‌ای، سیاسی) اجرا نمی‌کنیم، حداقل، پادوی اونا نشیم! خواسته یا ناخواسته! یاعلی... ❤️ السلام علیک یا ابا عبدالله 🇮🇷🇵🇸
𔘓عطرنرگس³¹³𔘓
🚨 #حمله_اسرائیل_به_ایران 📌 بررسی سوالات متداول مردم ایران درخصوص وضعیت جنگ موجودیتی کنونی (#جنگ_رست
حتما طی این مدت حدیث کساء قرائت کنید و متوسل به حضرت زهرا سلام‌اللّه‌علیها باشید. لزومی به هیچ ترسی نیست. شهدا محافظ این آب و خاک هستند. ↳| @atre_narges_313 |↲
✍ از روزی ۶، ۵ عملیات، رسیدیم به روزانه ۳۵، ۳۰ عملیات! از روزی ۳۰، ۲۰ موشک، رسیدیم به شلیک ۳۰۰، ۲۰۰ علیه شهرک‌‌ها و شهرهای اشغالی ✍ از عملیات در عمق ۱۵، ۱۰ کیلومتری، رسیدیم به عمق ۱۲۰ کیلومتری! از کریات شمونه و الجلیل، رسیدیم به و ✍ صدای آژیرها، هر روز، صبح و شب، در تمام شهرک‌های صهیونیست‌‌ها شنیده میشه. اشغالگران یکسره در هستن! اقتصاد و صنایع و زندگی عادی، تعطیل شده! ‼️ بله جنایت میکنن. کشتار میکنن. ویرانه می‌سازن. اما خودشون چی؟! زندگی سگی‌شون هر روز سگی‌تر شده ✍ سید رو زدن، جانشین سید رو زدن، جانشین جانشین رو هم زدن، فرماندهان ارشد رو زدن، با انفجار پیجرها شوک بزرگی وارد کردن، رو دارن تبدیل میکنن به جدید. مردم رو مجبور به کوچ کردن! که هر کدوم این وقایع، یک ارتش بزرگ رو از هم می‌پاشوند؛ اما... ‼️ ۱۰۰ هزار آواره‌ی اشغالگر، کم‌کم داره تبدیل میشه به دو میلیون و مفلوک. حتی توان پیشروی زمینی ندارن و با دویست سیصد متر پیشروی و گرفتن عکس، سریعا عقب‌نشینی میکنن! عجیبی در شهرک‌ها متحمل میشن! روزانه چند ده نفر از کماندوهاشون نفله میشن یا به هلاکت میرسن 🟡 اینه قدرت آخرالزمانی که در روایات قبل از ظهور، ازشون به نیکی اسم برده شده ✍ دلاور و قهرمان زنده هست و زنده میمونه. که نظیر ندارند و از اصلی‌ترین زمینه‌سازان و هستند. 💛 السلام علیک یا فاتح خیبر 🇮🇷🇵🇸
𔘓عطرنرگس³¹³𔘓
📖 #وآنکه‌دیرتر‌آمد 🔖 #قسمت_دهم مرد حنظل دیگر را هم نیمه کرد و به احمد داد. فکر کردم اگر من هم مثل ا
📖 🔖 خم شدم و بر آن شیار ظریف دست کشیدم. از به یاد آوردن آن دستان قوی و آن چشم های گیرا قلبم پر از شادی شد. کنار احمد نشستم و دستم را دور شانه اش حلقه کردم. گفتم: «خوشحال نیستی؟» گفت: «شاید آن مرد، آدمیزاد نباشد. مثلاً از ملائک باشد یا... چه میدانم؟!» گفتم: «بعید هم نیست، با آن صورت مثل ماه، آن دستان قوی و آن بوی بسیار خوش... شانه هایش را دیدی؟ اگر شانه من و تو را کنار هم بگذارند باز هم از او باریک تر هستیم.» خندیدم و گفتم: «با آن حنظل خوردنمان!» احمد هم خندید سرحال آمده بود. گفت: «یا شاید فرستاده رسول الله بود!» گفتم: «چقدر خود را به خدا نزدیک احساس میکنم.» با شرمندگی از احمد پرسیدم: «احمد تو نماز را کامل بلدی؟» بر خلاف انتظارم تعجب نکرد. با محبت لبخند زد و گفت: «آب که نداریم، باید تیمم کنیم.» تیمم کردیم و قامت بستیم. احمد بلند می‌خواند و من تکرار می کردم و اسم الله را آن طوری می گفتیم که باید. چون میدانستیم که خدا می‌شنود. خورشید در حال غروب بود. نورش دیگر آزار دهنده نبود. تا شب یکسره از آن جوان حرف زدیم، از جوانی و زیبایی و مهربانی اش. وقتی حرفهایمان تمام می شد باز از نو شروع می کردیم. اصلاً شب و بیابان و گرگها و حیوانات درنده را فراموش کرده بودیم!! حتی در قید فردا و تشنگی، گرسنگی و نگرانی خانواده هایمان نبودیم. آن شب با آن که ماه بدر (ماه کامل) نبود، به راحتی میتوانستیم همدیگر و دور و برمان را ببینیم. رو به روی احمد نشسته بودم دستانش را دور زانوانش حلقه کرده بود و به آرامی تکان میخورد و حرف می زد که وقتی مرد را دیدیم چه بگوییم، چکار کنیم و چه بپرسیم. چشمم به پشت سر احمد افتاد و خشکم زد. به فاصله ای نه چندان دور اشباح سیاهی حرکت می کردند. چشم هایشان می درخشید. از جا پریدم و گفتم: ... ↳| @atre_narges_313 |↲
𔘓عطرنرگس³¹³𔘓
📖 #وآنکه‌دیرتر‌آمد 🔖 #قسمت_یازدهم خم شدم و بر آن شیار ظریف دست کشیدم. از به یاد آوردن آن دستان قو
📖 🔖 «گرگ!» احمد هم بلند شد و کنارم ایستاد. ترسان گفتم: «چکار کنیم؟» احمد گفت: «آرام باش.» نمی توانستم آرام بمانم. از آن اطمینان و شجاعت خبری نبود. فقط می‌خواستم از آن دندان‌های سفید که به سرعت نزدیک می‌شدند فرار کنم. فریاد زدم: «بدو احمد! الان می رسند.» و خواستم بدوم، اما احمد بازویم را گرفت و مرا به زور نشاند و گفت: «از جایت تکان نخور. مگر یادت رفته آن مرد چه گفت؟» دست و پا زنان داد زدم: «ولم کن. بگذار بروم. الان تکه پاره مان میکنند.» احمد شانه هایم را به شدت تکان داد و گفت: «دیوانه! کجا می خواهی بروی؟ دور و برت را نگاه کن!» راست میگفت گرگها جلوتر آمده، محاصره مان کرده بودند و با چشمهای براق و ترسناک خیره مان بودند. حتی صدای غرغر و خرناسشان را هم می شنیدیم! لرز شدیدی به جانم افتاد و بغضی که داشت خفه ام میکرد، به هق هق گریهای شدید مبدل شد. بازوی احمد را چسبیده بودم و فکر می‌کردم خوب است اول خفه ام کنند تا زود بمیرم و هیچ نفهمم. احمد ساکت بود و فقط می لرزید. بالاخره جسورترین گرگها جلو دوید. صورتم را بر شانه احمد فشردم و فریاد زدم: «نه...نه...» هر لحظه منتظر پنجه ها و دندانهای تیزی بودم که بر گوشت تنم فرو روند اما خبری نشد. احمد نفس حبس شده اش را بیرون داد و با لکنت گفت: «...نگاه... کن» چیزی که دیدم باور کردنی نبود. گرگ ها حمله می کردند اما پوزه شان از شیار نگذشته، انگار دستی نامرئی پسشان می زد. احمد خوشحال و ناباور پشت سر هم می گفت: «حالا دیدی حالا دیدی؟!!» نشست و مرا هم نشاند. حالم جا آمده بود. وقتی قیافه بور شده گرگها را دیدیم که چطور با حسرت بوی گوشت ما را به مشام می کشند، کیفمان بیشتر شد. و... گفتم: «عجب ماجرایی در یک قدمی گرگها باشی ... ↳| @atre_narges_313 |↲
آرزوی تو مرا زنده نگه میدارد..❤️ ↳| @atre_narges_313 |↲
💌سلام بر تو ای مولایی که بیرق هدایت به یمن وجود تو برافراشته است و سینه ات مالامال از علم الهی است... السَّلاَمُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْعَلَمُ الْمَنْصُوبُ ای پرده نشین غیبت و بر تو ، آن هنگام که بر تخت پادشاهی عصر ظهور خواهی نشست... السَّلاَمُ عَلَیْکَ حِینَ تَقُومُ السَّلاَمُ عَلَیْکَ حِینَ تقعد ↳| @atre_narges_313 |↲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا