𔘓عطرنرگس³¹³𔘓
کسی که در خانه ای را کوبید و زیاد در زد بالاخره در را باز می کنند؛ درِ خانه ی امام زمان(عج) را بزن خ
وَ إِنِّي لَمُشْتَاقٌ إِلَى مَنْ أُحِبُّهُ
دلتنگ کسی هستم که او را دوستدارم.
#ایهاالعزیز ❤️
https://eitaa.com/joinchat/619970794Cee9c5f84ab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تبِ فراقِ تو بیچاره کرده دنیا را
بدونِ تو به دلِ ما قرار بی معناست ..
#ایهاالعزیز
https://eitaa.com/joinchat/619970794Cee9c5f84ab
حتی قمر در آسمان خدا، نور طلب میکند از این درگاه ...🌙
قابی متفاوت و جذاب از بزرگترین ماه سال و گنبد طلای امام رضا علیهالسلام / ماه در محضر شمس الشموس💕
#امام_رضا_جانم
https://eitaa.com/joinchat/619970794Cee9c5f84ab
17.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من درد آوردم که تو درمون کنی...
من اشک آوردم که تو بارون کنی...
#چهارشنبه_های_امام_رضایی 💚
https://eitaa.com/joinchat/619970794Cee9c5f84ab
چرا ملائکه ای که مامور ثبت اعمال ما هستند هر روز عوض می شوند؟
↳| @atre_narges_313 |↲
𔘓عطرنرگس³¹³𔘓
📖 #وآنکهدیرترآمد 🔖 #قسمت_چهاردهم اعتراض کنم احمد گفت: «هیس! آرام باش و تکان نخور عقرب روی پایت ا
📖 #وآنکهدیرترآمد
🔖 #قسمت_پانزدهم
سبک تاخت میکردند که به نظر می آمد هرگز به ما نمی رسند.
احساس کردم قلبم از سینه ام بیرون میجهد. دست و پایم میلرزید و میدانستم احمد هم حال و روزی بهتر از من ندارد.
در چند قدمی ما از اسب پیاده شدند. احمد جلو دوید و سلام کرد و من هم به خود آمدم و سلام کردم.
مرد جوان انتهای دستار را از صورتش کنار زد صورت چون ماهش پیدا شد. تبسمی کرد و جواب سلاممان را داد.
جلوتر رفتم. احمد را دیدم که خم شد دستش را ببوسد اما سرور او را بلند کرد و دستی به سرش کشید.
بی اختیار بو کشیدم و گفتم:
«دلمان خیلی هوایتان را کرده بود.»
گفت :
«میدانم... شما دلتنگ خدا بودید که سر نماز چنان ذکر میگفتید. اجازه بدهید من هم
نمازم را بخوانم تا بعد....»
مرد دیگر جانماز را پهن کرده بود. پارچه ای از جنس مخمل و به رنگ سبز و چنان چشمگیر که به عمرمان ندیده بودیم.
و عجیب این که آن جانماز برای بیش از دو نفر جا داشت
مرد سپید پوش، اذان میگفت و «حَيِ عَلی خَیر العَمل» را با چنان تحکمی ادا کرد که احساس کردیم ما را هم به خواندن نماز دعوت میکند.
گفتم:
«منظورش این است که ما هم با آنها نماز بخوانیم؟»
احمد گفت:
«منظورش هر چه باشد من نمازم را با آنها میخوانم.»
به دست هایشان اشاره کردم و گفتم:
«نگاه کن! آنها شیعه هستند.»
دستهایشان هنگام نماز مثل شیعیان از بغل آویخته بود. احمد پس از مکثی طولانی شانه بالا انداخت که اهمیتی ندارد و پشت سر سرور قامت بست. من هم قامت بستم.
بوی خوش چنان پراکنده بود که بی اختیار چشمانم را بستم و به کلمه کلمه نماز فکر کردم. برای اولین بار بدون کمترین مکث نمازم را کامل خواندم.
آن نماز زیباترین و خالصانه ترین نمازی بود که در طول زندگی خوانده ام. حسرتش هنوز بر دلم است.
پس از نماز دو زانو در برابر سرور نشستیم. مرد، دلنشین ترین تبسم ها را کرد و گفت:
«خوب مردان مؤمن، شب را چطور ...
#رمان_مهدوی
https://eitaa.com/joinchat/619970794Cee9c5f84ab
📖 #وآنکهدیرترآمد
🔖 #قسمت_شانزدهم
گذراندید؟»
گفتم:
«بسیار عالی شیاری که کشیده اید معجزه است.»
احمد گفت:
«خیلی راحت بودیم. حتی تشنه و گرسنه
و گرمازده هم نشدیم! فقط خیلی دلتنگ شما بودیم. مطمئنم که از احوال ما با خبر بودید.»
گفتم :
«این معجزه های شما فقط از پیامبران بر میآید...»
جوان پس از مکثی طولانی، لبخند زد و گفت:
«شما که خوب میدانید، پیامبری با رسالت
حضرت محمد مصطفی خاتمه یافت. مردی که شما سرور لقبش دادهاید پیامبر نیست، بلکه پیامبر زاده است.»
به پهلوی احمد زدم و گفتم:
«دیدی؟ میداند به او سرور لقب داده ایم.»
احمد پرسید:
«نسبتان به کدام پیامبر می رسد؟»
لبخندی زد و گفت:
«به آقا و سرورم محمد مصطفی که درود و
رحمت خدا بر اوست از ازل تا به ابد ...
پرسیدم: «پدرتان کیست؟»
گفت:
«حسن بن علی!»
احمد با تعجب گفت:
«امام شیعیان!» و با دهانی باز به جوان خیره شد.
گفت:
«اما شیعیان که میگویند پسر حسن بن علی از
دیده ها غایب است؟»
جوان خندید و گفت:
«آیا این طور است؟ آیا من از نظر شما غاییم
یا به چشمتان میآیم؟»
اشک از چشمان احمد جاری شد و گفت:
«پدرم اعتقاد شیعیان را به شما باور ندارد.» و محکم به زانوی خود زد و گریان گفت:
«ای پدر کجایی که ببینی آن که به او بیاعتقادی پیش چشمان من است؟» سرور دست روی شانه احمد گذاشت و با مهربانی گفت:
«اگر تو به آنچه میبینی شک نکنی، پدرت
نیز به من ایمان خواهد آورد.»
احمد گریان گفت:
«آقا، چگونه شک کنم به آنچه ...
#رمان_مهدوی
https://eitaa.com/joinchat/619970794Cee9c5f84ab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤 إِنَّا لِلَّٰهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ
✍ تایید رسمی شهادت #سیدهاشم_صفیالدین
⚫️ مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّـهَ عَلَيْهِ ۖ فَمِنْهُم مَّن قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ ۖ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا
✍ #حزبالله_لبنان به صورت رسمی، شهادت #شهید_القدس سید هاشم صفیالدین رئیس شورای اجرایی حزبالله و از اصلیترین جانشینان احتمالی #شهید_نصرالله که در بمباران حدود سه هفتهی قبل در #ضاحیه بیروت هدف ترور رژیم تروریستی و خونخوار صهیونی قرار گرفته بود را تایید کرد.
✍ بدین ترتیب، همهی فرماندهان شورای نظامی جهادی #حزب_الله در راه #قدس شریف به شهادت رسیدند و به خیل اصحاب آخرالزمانی امام حسین علیهالسلام پیوستند.🖤💔
❤️🔥 یا زهرا...🖤💔
🖤 السلام علیک یا سیدالشهدا 🇮🇷🇵🇸
#طریق_القدس #لبنان #جبهه_مقاومت
https://eitaa.com/joinchat/619970794Cee9c5f84ab
سلام امام زمانم❣️
لا به لاى اين همه حرف و سخن
بين گنگى پيغام هاى روزانه
وسط ازدحام گروههاى مختلف
روزم را با سلام بر شما آغاز می کنم
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا دَاعِيَ اللَّهِ وَ رَبَّانِيَّ آيَاتِهِ
سلام بر تو
ای یادگار امیرالمومنین.
سلام بر تو
و بر روزی که زمین درد کشیده را،
با عدالت علوی التیام خواهی داد.
السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا اِبْنَ عَلِيٍّ اَلْمُرْتَضَى...
السلام علیک یا علی ابن ابی طالب(ع)
أللَّھُـمَ عَجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج وَ فَرَجَنا بِهِ 🕊
🌷بسْم اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ🌷
الهی به امید رحمت تو🤲
سلام عرض ادب و احترام
❤️امروز پنج شنبه متعلق است به امام حسن عسکری علیه السلام
🌷روزمان را با ۵ شاخه گل #صلوات به محضر مبارکشان معطر می کنیم.. 💚
❤️اللهم صل علی محمد و آل محمدوعجل فرجهم 🌺
↳| @atre_narges_313 |↲