4_5947226981249584970.mp3
8.28M
✅#پادست_مهدوی
🔴#داستان_تشرف
🔸حکایت عجیبی از توسّل به نام مقدّس "اباصالح" در قلب اروپا...
👌بسیار زیبا
👈بشنوید و نشر دهید.
#توسلات_مهدوی
#امام_زمان
━⊰🌼🦋🌼⊱━━
https://eitaa.com/joinchat/1569587359C2ee9dbd2e9
─═इई🍃🌷🍃ईइ═─
✅#داستان_تشرف
♨️#گره_گشایی_امام_زمان ارواحنا فداه از کار محبانشان
🔸 شیخ جعفر مجتهدی غالبا از آثار توسّل به حضرات معصومین علیهم السّلام سخن می گفتند و دوستان خود را به این امر ترغیب می فرمودند .روزی که در خدمت ایشان بودم، از عنایات کریمانه حضرت ولی عصر در مورد کسانی سخن می گفتند که به آن حضرت ملتجی می گردند.
🔸در ضمن صحبتشان فرمودند:
به هنگام بیتوته در کوه خضر، شبی مردی به همراه کودک خود به آنجا آمد و هنگامی که مرا در آنجا دید با حال اضطرار ماجرای بی خوابی فرزند خود را شرح داد و گفت:
🔸حدود ده سال است که فرزندم دچار بی خوابی شده و خوابش نمی برد. به پزشکان بسیاری در ایران مراجعه کرده ام ولی نتیجه نگرفته ام. فرزندم را برای مداوا به خارج از کشور هم برده ام ولی بیماری او را تشخیص نداده اند، به ناچار فرزندم را به عتبه بوسی حضرت ثامن الائمّه بردم و از آن حضرت شفای او را درخواست کردم و از آنجا به قم مشرّف شدم و با توسّل به کریمه اهل بیت، دست به دامان حضرت ولی عصر شدم تا شفای فرزندم را عنایت کنند و ساعتی پیش از زائران مسجد پرس وجو کردم که آیا مکان مقدّس دیگری نیز در این حوالی هست؟
نشانی کوه خضر را به من دادند و در این وقت شب فرزندم را به اینجا آورده ام که شفایش را بگیریم.
🔸 با مشاهده فرزند معصوم او و اضطرابی که پدرش داشت، انقلاب حالی در من پیدا شد. از اتاق بیرون آمدم و به محضر آقایم #امام_زمان توسّل کرده و برای حضرت سید الشّهدا علیه السّلام مرثیه می خواندم و با صدای بلند می گریستم.
🔸در همان اثنا پدر کودک از اطاق بیرون دوید و با خوشحالی زاید الوصفی گفت:
آقا! فرزندم پس از ده سال بی خوابی با شنیدن زمزمه شما به خواب آرامی فرورفته است! شکی ندارم که شما امام زمانید!
🔸گفتم: اشتباه می کنی پدر! من خاک پای آن حضرت هم نمی شوم. حضرت عنایت فرمودند و فرزند تو را شفا دادند، سپاسگزار امام زمان باشید نه من!
شما به هریک از آل اللّه متوسّل شوید، باطنا مسأله را به آقا امام زمان حواله می دهند و آن حضرت هم با لطفی که دارند از کار محبّان خود گره گشایی می کنند.
شما امشب همین جا بخوابید و فردا صبح به مسجد جمکران بروید و از عنایتی که حضرت درباره فرزندتان کرده اند، تشکر کنید.
📚در محضر لاهوتيان، ص 135
#امام_زمان
#تشرف
━⊰🌼🦋🌼⊱━━
https://eitaa.com/joinchat/1569587359C2ee9dbd2e9
❣[عطرظهورقائـم۱۲]❣
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ ✅#حکایات_ملاقات_با_امام_زمان 🔵شفای سرطان پسرسنی درجمکران 🌸#قسمت_دوم 🔶گفتم: « پ
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
✅#حکایات_ملاقات_با_امام_زمان
🔵شفای سرطانی پسر سنی درجمکران
🔶#قسمت_سوم
🔸سوال: در این سه ماه چه می کردی؟
جواب: خوابیده بودم و نمی توانستم راه بروم.
سوال: می شود آدرس منزلتان را بگویید.
جواب: بلی! زاهدان، کوی امام خمینی، انتهای شرقی، کوچه نعمت، پلاک 6، منزل آقای چندانی.
سوال: شما چطور شد جمکران آمدید؟
جواب: مادرم مرا آورد.
سوال: چه احساسی داری الان که به مسجد جمکران آمده ای؟
جواب: خیلی احساس خوبی دارم و ناراحتیهایم همه برطرف شده.
سوال: بعد از اینکه شفا یافتی، دکتر رفتی؟
جواب: آری!
سوال: چه گفتند؟
جواب: تعجب کردند و مادرم به آنها گفت: ما دکتر دیگری داریم و او علاج کرده گفتند: کجاست؟ گفت: جمکران و آنها هم آدرس گرفتند و گفتند ما هم می رویم.
_سوال: شما قبل از اینکه شفا بگیری و قبل از خوابیدن، چه راز و نیازی کردی و با خود چی می گفتی؟
_جواب: گریه کردم و از خدا و امام زمان (علیه السلام) خواستم که این درد از من برود و مرا شفا بدهد و بالأخره به نتیجه رسیدم و موفق شدم و خیلی راضیم.
سوال: شما برای معالجه کجا رفتید؟
جواب: چند ماه قبل به بیمارستان «الوند» رفتیم. بعد دکتر گفت تکه برداری می کنم، رفتم، بستری شدم و تکه برداری کردند. پس از چهار روز که بستری بودم، از حال رفتم، و سه چهار ماه نتوانستم اصلاً راه بروم و تمام خانواده ام، مأیوس بودند.
سوال: خیلی درد داشتی؟
جواب: آری!
سوال: الان هیچ درد نداری؟
جواب: خیر!
سوال: با چه چیزی شما را به اینجا آوردند؟
جواب: ماشین.
سوال: به چه نحو وارد مسجد شدی؟
جواب: تا نصف راه با عصا آمدم، نتوانستم، مرا بغل کردند و به مسجد آوردند...
#ادامه_دارد
#امام_زمان
#حکایات_ملاقات_با_امام_زمان
#داستان_تشرف
━⊰🌼🦋🌼⊱━━
https://eitaa.com/joinchat/1569587359C2ee9dbd2e9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅#کلیپ.
🔸#داستان_تشرف
🎥 وقتی امام رضا علیهالسلام را دید که از ایوان طلا وارد صحن شد...
⭕️ خاطره فوق العاده زیبا از عنایت امام رئوف از زبان مرحوم حاج رضا انصاریان
♨️#داستان_تشرف
#امام_زمان
━⊰🌼🦋🌼⊱━━
https://eitaa.com/joinchat/1569587359C2ee9dbd2e9
4_6023876303348831583.mp3
3.58M
✅#داستان_تشرف
▪️صدایش کن!
#حکایت زیبایی از فریادرسی امام صادق علیهالسلام نسبت به یکی از شیعیانشان
📚مناقب آل ابیطالب، ج ۴، ص۲۴۱،
#امام_زمان
#حامی_شیعیان
#امام_صادق_علیه_السلام
عضویّت در عطرظهورقائم۱۲
━⊰🌼🦋🌼⊱━━
https://eitaa.com/joinchat/1569587359C2ee9dbd2e9
4_5992167079493504965.mp3
12.35M
🔸امید وصال
حکایاتی از تشرفیافتگان به محضر امام عصر علیهالسلام
🔘 قسمت هفتم: آن مرد هاشمی
#امید_وصال
#داستان_تشرف
#امام_زمان
بسیار جالب و شنیدنی.
━⊰🌼🦋🌼⊱━━
https://eitaa.com/joinchat/1569587359C2ee9dbd2e9
1_1946141594.mp3
4.9M
✅#داستان_تشرف
▫️ همه هلاک خواهند شد مگر کسی که...
🔵#حکایت ملاقات احمد بن اسحاق با امام عسکری علیهالسلام.
🔸سوالی ذهنش را مشغول کرده بود.خجالت میکشید بپرسد.بالاخره
دلش را به دریا زد.پرسید:
میشود جانشین شما را بشناسم؟
🔸امام رفت داخل اتاق.
وقتی برگشت، پسربچهای روی
شانهاش بود.صورتش مثل یک تکه ماه!
🔸امام عسکری علیه السلام فرمود:
بعد از من، پسرم امام شما خواهد
بود.پسرم غیبتی خواهد داشت؛
غیبتی طولانی!در آن دوران همه
هلاک خواهند شد،
مگر کسی که.....
📚 کمال الدین ج۲، ص۳۸۴.
##بلای_غیبت
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#امام_زمان
━⊰🌼🦋🌼⊱━━
https://eitaa.com/joinchat/1569587359C2ee9dbd2e9
─═इई🍃🌷🍃ईइ═─
✅#داستان_تشرف
🔻 یکى از رفقا مىگفت که در تبلیغ و روضه خوانى چند سال پیش، در یکی دو ماه محرم و صفر خیلى صدمه خورده بود، بعد وضع مالىاش هم خیلى بد بود. آمده بود قم خدمت حضرت معصومه عرض کرده بود که بىبى جان! خیلى من مشکل دارم. یک جورى قضایا را به من نشان بدهید..
🔸 مىگفت همان شب که از حرم به خانه رفتم، خواب دیدم وارد یک ساختمان بزرگ شدیم؛ به من گفتند آقا امام زمان علیهالسلام اینجا هستند. گفتند برو داخل آن اتاق، از این اتاق به آن اتاق رفتم تا اینکه در پایان دیدم یک سجادهاى هست و آقا حضرت صاحب علیهالسلام روی آن نشستهاند؛ مثل اینکه بعد از نمازشان هست.
🔹 رفتم و سلام کردم و عرض کردم آقا من چقدر دستم جلوى مردم دراز باشد؟! و همیشه مشکل مالى داشته باشم؟ فرمودند که: مالى مىخواهى که کنار ما نباشى؟ فکر کردم و گفتم: نه.
🔸 بعد در خواب به نظرم آمد که به آقا عرض کنم: من مالى مىخواهم که کنار شما هم باشم، گفتم که آقا نه ولى من مالى مىخواهم که کنار شما هم باشم، آقا دستى به محاسنشان کشیدند و فرمودند که تو براى ما یک مرارت و سختی کشیدهاى ان شاء اللّه گره از کارت باز مىشود.
🔹 همینطور هم بود یک سختى در مسیر تبلیغ حضرت کشیده بود. مىگفت از خواب پریدم بالا و تازه فهمیدم که این بزرگواران یادشان نمىرود و توجه به همه امور زندگی ما دارند. تازه من متوجه شدم که یک حرکت براى این خانواده چه طور ثبت میشود.
کد ۳۴۹
┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄
🔺 حاج شیخ جعفر #استاد_ناصری:
🔘#امام_زمان
#حضرت_معصومه
#تبلیغ
━⊰🌼🦋🌼⊱━━
https://eitaa.com/joinchat/1569587359C2ee9dbd2e9
CQACAgQAAx0CVc35HwABASN9ZwFzVC9jJ1C3JtbKwjE-nmK_pb0AAhQNAALmF2hT8AEDDH92b7c2BA.mp3
5.28M
✅#داستان_تشرف
تشرف به امام زمان علیه السلام.
کی میشود گمشده ی ما هم پیدا
شود.صلوات رابخوانید
🔉 زنی که خدمتکار امامِ زمان علیهالسّلام شد!
🔘ماجرای #صلوات ضرّاب اصفهانی
📚 ترجمه غیبت طوسی، ص۴۸۲.
#داستان_تشرف
#ضراب_اصفهانی
#امام_زمان
━⊰🌼🦋🌼⊱━━
https://eitaa.com/joinchat/1569587359C2ee9dbd2e9
❁❥༺◍⃟჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
🔵🔴#داستان_تشرف
💠 تشرف احمد بن اسحاق در زمان امام عسکری(ع)
🔻 احمد بن اسحاق قمی -که وکیل امام عسکری (علیه السلام) بود و مسجد امام را در قم ساخت- محضر آقا امام عسکری (علیه السلام) در سامرا مشرف شد.
🔸 آقا به او فرمودند: احمد بن اسحاق! اگر خدمات دهها سالهی تو نبود، تو را مشرف به این امر نمیکردم، اما طول خدمت تو باعث شد که امروز بر تو امری را نمایان کنم.
🔹 ایشان میگوید: حضرت پرده را کنار زدند، دیدم آقا بقیۀ الله نشستهاند. احمد بن اسحاق زمانی کوتاه آقا را زیارت میکند.
🔸 قضیه خیلی حساب شده است؛ یک بار دیدن امام (علیه السلام) [مسئلهای است که] یک فرد تا قیامت با او کار دارد و از صوَر خالدهای است که تا قیامت او را رشد میدهد.
🔹 حضرت خضر (علیه السلام) نیز همینطور است. کسی یک بار موفق به دیدن حضرت خضر نمیشود، مگر اینکه در اموری، [نسبت به مصونیت از انحطاط] تضمینی پیدا کرده باشد، چون این چهره و این صورت، غیر این صورتهایی است که ما میبینیم. لابهلای خطوط این چهره، توحیدِ هزاران ساله است. مگر این قضیه شوخی است؟!
کد ۴۵۸
┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄
🔺#استاد_جعفر_ناصری
#امام_زمان
#تشرف
┄┅┅٭❅✨🕋✨❅٭┅┅┄*
*أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج*
*انـدکی صبـر فـرج نزدیک است*
━⊰🌼🦋🌼⊱━━
https://eitaa.com/joinchat/1569587359C2ee9dbd2e9
❁❥༺◍⃟჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
🔵🔴#داستان_تشرف
💠 تشرف احمد بن اسحاق در زمان امام عسکری(ع)
🔻 احمد بن اسحاق قمی -که وکیل امام عسکری (علیه السلام) بود و مسجد امام را در قم ساخت- محضر آقا امام عسکری (علیه السلام) در سامرا مشرف شد.
🔸 آقا به او فرمودند: احمد بن اسحاق! اگر خدمات دهها سالهی تو نبود، تو را مشرف به این امر نمیکردم، اما طول خدمت تو باعث شد که امروز بر تو امری را نمایان کنم.
🔹 ایشان میگوید: حضرت پرده را کنار زدند، دیدم آقا بقیۀ الله نشستهاند. احمد بن اسحاق زمانی کوتاه آقا را زیارت میکند.
🔸 قضیه خیلی حساب شده است؛ یک بار دیدن امام (علیه السلام) [مسئلهای است که] یک فرد تا قیامت با او کار دارد و از صوَر خالدهای است که تا قیامت او را رشد میدهد.
🔹 حضرت خضر (علیه السلام) نیز همینطور است. کسی یک بار موفق به دیدن حضرت خضر نمیشود، مگر اینکه در اموری، [نسبت به مصونیت از انحطاط] تضمینی پیدا کرده باشد، چون این چهره و این صورت، غیر این صورتهایی است که ما میبینیم. لابهلای خطوط این چهره، توحیدِ هزاران ساله است. مگر این قضیه شوخی است؟!
کد ۴۵۸
┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄
🔺#استاد_جعفر_ناصری
#امام_زمان
#تشرف
┄┅┅٭❅✨🕋✨❅٭┅┅┄*
*أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج*
*انـدکی صبـر فـرج نزدیک است*
━⊰🌼🦋🌼⊱━━
https://eitaa.com/joinchat/1569587359C2ee9dbd2e9
4_6046095921517695447.mp3
12.81M
🔸#امیدوصال
_حکایاتی از تشرفیافتگان به محضر امام عصر علیهالسلام
🔘 قسمت هشتم:
دیدار به وقت سهله
#امید_وصال
#مسجد_سهله
#داستان_تشرف
━⊰🌼🦋🌼⊱━━
https://eitaa.com/joinchat/1569587359C2ee9dbd2e9
4_5811983898527143102.mp3
12.27M
🔸امید_وصال
حکایاتی از تشرفیافتگان به محضر امام عصر علیهالسلام
🔘 قسمت نهم: دستان او شفاست
#امید_وصال
#داستان_تشرف
#امام_زمان
━⊰🌼🦋🌼⊱━━
https://eitaa.com/joinchat/1569587359C2ee9dbd2e9
4_5902183357113964328.mp3
18.02M
🔵#پادکست
🔸#داستان_تشرف
▪️اینجاست طبیبی که ندارد نوبت...
_حکایت زیبایی از عنایات حضرت زهرا و امام رضا سلام الله علیه..
یک #داستان_واقعی از خانمی بنام توران دختر ثروتمند کارخانه دار
یهودی اصفهانی که بسیار جالب وشنیدنی ست.
#فاطمیه
#ایام_فاطمیه
#امام_زمان
━⊰🌼🦋🌼⊱━━
https://eitaa.com/joinchat/1569587359C2ee9dbd2e9
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
✅#داستان_تشرف
❇️ لحظه به لحظه در انتظار فرج
☑️ مرحوم آقا ابوالفضل قهوه چی پیرمرد متقی و با صفا و اهل توسل بود و از جمله کسانی به شمار میرفت که علاقه و ارادت شدیدی به آقای مجتهدی داشت و آقا هم به خاطر پاکدلی و سادگیش شدیداً به او محبت داشتند.
آقا ابوالفضل تعریف میکرد:
▫️ در ایام ماه مبارک رمضان که آقای مجتهدی در کوه خضر بیتوته کرده بودند، شبی بعد از افطار به خاطر دیدنشان راهی کوه شدم.
_هنگامی که به ایشان رسیدم، دیدم بیرون از محوطه ی اتاقی که در کوه خضر است نشستهاند و مشغول نغمه سرایی و سیر و صفا و توسل به حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند، من نیز که عاشق و شیفته ی حضرت بودم با دیدن آن حال عجیب و غریب و توسل ایشان به حضرت، منقلب شدم و بسیار گریستم در حالی که پیوسته حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشّریف) را صدا میکردم. در همین حال یک مرتبه آقای مجتهدی خطاب به من فرمودند:
🔸 آقا ابوالفضل بس است دیگر! آیا چشم حضرت بین داری؟!
▫️ و اشاره ای به سوی ماه کرده و فرمودند:
🔸 اگر چشمش را داری ببین!!
▫️ آن شب قرص ماه کامل بود هنگامی که به آن نظر کردم؛ جمال دلربای حضرت مهدی (روحی فداه) را با یک حالت نیم خیز مثل کسی که میخواهد برخیزد زیارت کردم، در حالی که با یک دست ذوالفقار! و با دست دیگر غلاف آن را گرفته و کمی آن را از غلاف بیرون کشیده بودند.
سپس آقای مجتهدی فرمودند:
🔸 ببین آقا ابوالفضل، خود حضرت هم لحظه به لحظه در انتظار ظهورند و تا امر فرج اصلاح نگردد، ایشان هم لحظه ای آرامش ندارند.
▫️ به محض اینکه آن صحنه را مشاهده کردم طاقت نیاوردم و بیهوش روی زمین افتادم...
⬅️ لاله ای از ملکوت، جلد اول، صفحه ۳۶۱,
🏷 #امام_زمان_عجّل_الله_فرجه
#ظهور
#شیخ_جعفر_مجتهدی (ره)
#ایام_فاطمیه
#داستان_تشرف
━⊰🌼🦋🌼⊱━━
https://eitaa.com/joinchat/1569587359C2ee9dbd2e9
*✧✾════✾✰✾════✾✧*
✅#داستان_تشرف
🔅بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🔅
♥️یک ثانیه از عمر دراز شب یلدا
باعث شده تا صبح به یادش بنشینیم
ده قرن ز عمر پسرفاطمه بگذشت
یک شب نشد از داغ فراقش بنشینیم!
_احمد بن فارس ادیب از اساتید شیخ صدوق می گوید:
_راشد همدانی از مردم هَمَدان به حج می رود. هنگام بازگشت، کاروان در بیابانی منزل می کنند تا شب را به روز آورند.
_مرد، در انتهای کاروان به خواب رفته بود. وقتی که از حرارت آفتاب بیدار شد، کاروان رفته بود و اثری از آن به جای نمانده بود.
_حاجی همدانی در این زمینه می گوید:
_در آن لحظه وحشت زده از جا برخاستم و بدون آن که بدانم به کجا می روم، با توکل له خدا به راه افتادم. مقداری راه رفته بودم که سرزمین سبز و خرمی را دیدم و در وسط آن منطقه سرسبز، خانه ای را دیدم که دربانی بر درِ آن ایستاده است. به سوی دربان رفتم، تا مرا راهنمایی کند.
_دربان، مرا با خوشرویی پذیرفت و بعد از اجازه گرفتن از صاحب خانه مرا به درون خانه نزد صاحب خانه برد. جوانی در اتاق نشسته بود و در بالای سرش شمشیر بلندی از سقف آویزان بود. سیمای آن جوان مانند ماه شب چهارده می درخشید. سلام کردم بعد از پاسخ فرمود: می دانی من که هستم. گفتم: نه.
_فرمود: من قائم آل محمد هستم. من آن کسی هستم که در آخر الزمان ظهور خواهم کرد و جهان را پر از عدل و داد خواهم کرد؛ وقتی که از ظلم و بیداد پر شده باشد.
_تا این سخن را شنیدم، به رو بر زمین افتادم و چهره ام را به خاک ساییدم. فرمود: این کار را نکن سرت را بلند کن.
_من اطاعت کردم. سپس فرمود: تو فلانی هستی و نام مرا بر زبان آورد. از شهری هستی که در دامن کوه قرار دارد و هَمَدانش گویند.
_گفتم: آری سرورم چنین است.
_فرمود: می خواهی نزد خانواده ات بازگردی.
_گفتم: بلی ای آقای من، و به آنان مژده دیدار شما را خواهم داد.
🔸حضرتش به خادم اشاره ای فرمود.
_خادم، دستم را گرفت و کیسه ای به من داد و چند قدم همراه من برداشت که من تپّه و ماهورها و درختانی و مناره مسجدی را دیدم.
_پرسید: این شهر را می شناسی. گفتم: نزدیک ما شهری است به نام اسد آباد و این بدان شهرماند.
_گفت: این همان اسد آباد است برو به خوشی و سعادت. دیگر او را ندیدم. وقتی که داخل اسد آباد شدم، کیسه را باز کردم.
_ دیدم محتوی چهل یا پنجاه دینار زر است. پس به سوی همدان رفتم و تا دینارها باقی بود روزگار خوشی داشتم.
_همسفران او که در حج بودند، پس از زمانی نه چندان کوتاه رسیدند و گم شدن او را به همه می گفتند. وقتی او را در شهر خودشان دیدند، تعجب کردند. فرزندان و خاندان او و بسیاری از کسان، از سفر این مرد هدایت یافتند.[1
...............پی نوشت
[1] كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 188
منبع : امام زمان (ع) سرچشمه نشاط جهان، ص: 147؛ پاک نیا، عبدالکریم
#امام_زمان
#داستان_تشرف
━⊰🌼🦋🌼⊱━━
https://eitaa.com/joinchat/1569587359C2ee9dbd2e9
4_5811983898527143103.mp3
10.77M
🔵#داستان_تشرف
🔸امید وصال
حکایاتی از تشرفیافتگان به محضر امام عصر علیهالسلام
🔘 قسمت دهم: من ستاره را دیدم
قسمت آخر
#امید_وصال
#داستان_تشرف
━⊰🌼🦋🌼⊱━━
https://eitaa.com/joinchat/1569587359C2ee9dbd2e9
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
✅#داستان_تشرف
🔸من همیشه در کنار شما هستم_۱
#قسمت_اول
✨ یکی از اولیاء خدا فرموده اند:
من با توجه به این حقیقت که اباالفضل العباس الگوی وفاداری و خوار نمودن نفس و جوانمردی و ایثار است به ساحت مقدس امام زمان ارواحنافداه متوسل شدم و از ایشان تقاضا نمودم همانگونه که حضرت عباس علیه السلام در کنار امام زمانش بودند٬ من هم همیشه در کنار شما باشم .
✨💫✨
_در عالم مکاشفه دیدم حضرت ولی عصر علیه السلام در مکانی مثل وسط دنیا ایستاده اند و 👈بر تمام عوالم و حالات مردم احاطه و تسلط کامل دارند ٬ به همان سادگی که انسان به انگشتری که در دست دارد٬ احاطه کامل دارند.
✨💫✨
_در آن حال "معنای قطب عالم امکان" برایم روشن شد٬ *ایشان بر تمام مردم و اعمالشان نظارت داشتند* و من خودم را در کنارحضرت دیدم که ایستاده ام دست به دامان ایشان شدم و خواهش کردم که همیشه درکنارشان باشم و به هیچ عنوان ازمن جدا نشوند..
......#ادامه_دارد...
#امام_زمان
#تشرف
💠سلامتی و تعجیل در امر فرج امام زمان صلوات💠
━⊰🌼🦋🌼⊱━━
https://eitaa.com/joinchat/1569587359C2ee9dbd2e9
✅#داستان_تشرف
♨️برکت توسل به نام امام زمان ارواحنا فداه
🔸انسان در هر تنگنا و مشکلی بیفتد، اگر بتواند «یا صاحب الزمان» را درست بگوید، #امام_زمان علیه السلام به فریاد او میرسند.
🔸یک نفر نقل می کرد: دو جوان مدت زیادی در مکه، معتکف شدند که یکی از آنها شیعه و دیگری اهل سنت بود. آن دو نفر با همدیگر رفیق می شوند. شب ها روی پشت بام میخوابیدند و گاهی برای تهیه غذای سادهای بیرون میرفتند و بقیه اوقاتشان را در مسجد الحرام، مشغول به عبادت خود بودند.
🔸 روزی مشغول به طواف بودند که پای جوان شیعه پیچ میخورد و دستش به لباس احرام یکی از عربها اصابت می کند. آن عرب، فریاد میزند: سارق سارق. شرطهها آن جوان را دستگیر می کنند و به حجر اسماعیل می برند تا مسئول آنها بیاید و او را ببرد. در همین هنگام، اذان مغرب می شود. آن جوان شیعه با صدای بلند می گوید: «یا صاحب الزمان، یا صاحب الزمان».
🔸مسئول شرطهها می رسد؛ اما چون نمازگزاران آماده نماز جماعت شده بودند، تصمیم می گیرند آن جوان را بعد از نماز ببرند. آنها ناگهان دیدند یک نفر با آرامش و با قدمهای محکم، بدون توجه به اطراف آمد به طوری که نظر همه را جلب کرد. سپس دست آن جوان را گرفت و او را در پیش چشمان شرطهها از جمعیت بیرون برد. شرطهها به مسئول خود می گویند: او کیست؟ آن مسئول می گوید: نمیدانم؛ اما یک بار دیگر هم یک قضیهای اتفاق افتاد و من او را دیدم که همین کار را انجام داد؛ ولی ما اصلاً نتوانستیم حرف بزنیم.
🖋حجتالاسلام شیخ #استاد_جعفر_ناصری
#امام_زمان
#توسلات
.━⊰🌼🦋🌼⊱━━
https://eitaa.com/joinchat/1569587359C2ee9dbd2e9
🛑#داستان_تشرف
علی بن ابراهیم بن مهزیار می گوید:
✍19 سال متوالی به مکه رفتم تا خدمت امام زمان (علیه السلام) تشرف پیدا کنم.سال آخری که آمدم نا امید ودلگیر بودم
با خود گفتم دیگر فایده ندارد چقدر منتظر باشم گویا لیاقت ندارم برای زیارت.در همین حال بودم که به من الهام شد برای دیدار سال آینده بیا تا حضرت را ببینی...سال بیستم فرا رسید" با دلی پر از امید و عشق کنار کعبه نشستم ونمازمیخواندم ناگهان دستی روی شانه ام گذاشته شد ، به من گفتنداگرمیخواهی حضرت را ببینی دنبال ما بیا..سوار بر مرکب شدیم و در کوه های اطراف گردشی کردیم شب شد دیدم روی کوهی چادری برپاست وروشنایی از آن پیداست نزدیک شدم بعد از اجازه داخل شدم دیدم صورتی دلربا و قامتی بلند ، ابروان بهم پیوسته ، خوشخو و بخشنده!
سلام کردم
حضرت فرمود: منتظرت بودیم چرا دیر آمدی؟
گفتم سیدی و مولای" من شب و روز منتظر شما بودم
حضرت فرمود:
سه چیز باعث شده امامتان را نبینید:
1⃣بی رحمی به ضعفاء
2⃣قطع رحم
3⃣دنیا طلبی
شما اگر رفتارتان را درست کنید ما خودمان می آییم.
📚 #الفبای_مهدویت
#امام_زمان
━⊰🌼🦋🌼⊱━━
https://eitaa.com/joinchat/1569587359C2ee9dbd2e9
4_5771863775791550975.mp3
4.28M
🔵#داستان_تشرف
🔴#قصه_های_مهدوی
▫️وقتی حضرت خضر علیه السلام به بردگی میرود!
📚اعلام الدین ص ۳۵۰
👌بسیار شنیدنی و تاثیرگذار
👈حتما بشنوید و نشر دهید.
#امام_زمان
#داستان_تشرف
━⊰🌼🦋🌼⊱━━
https://eitaa.com/joinchat/1569587359C2ee9dbd2e9
4_5945242345581580390.mp3
6.57M
🟣#داستان_تشرف
🔸طیالارض از نجف تا مکه
ماجرای امداد تاجری از اصفهان، به دست یکی از یاران #امام_زمان علیهالسلام
📚 العبقریالحسان، ج ۵، ص ۴۱۶.
#داستان_تشرف
#امام_زمان
━⊰🌼🦋🌼⊱━━
https://eitaa.com/joinchat/1569587359C2ee9dbd2e9
┄┅┅٭❅✨🕋✨❅٭┅┅┄*
🟢#داستان_واقعی
🔸#داستان_تشرف
♨️رضایت مادر موجب دیدار امام زمان علیه السلام شد ...
✍..جناب شیخ محمد علی ترمذی در ابتدای جوانی با دو نفر از دوستان اهل علمشان قرار میگذارند که برای تحصیل علم به شهر دیگری روند،
🌱شیخ برای گرفتن اجازه نزد مادر میرود اما ایشان رضایت نمیدهند.
_شیخ از رفتن منصرف میشود ولی حسرت آموختن علم در قلبش باقی است تا اینکه روزی در قبرستان نشسته بود و به دوستانش فکر میکرد ...
_ ناگاه پیرمردی نورانی نزدش می آید و میپرسد چرا ناراحتی؟ شیخ شرح حال خود را میگوید. پیرمرد میگوید:
🔸میخواهی من هر روز به تو درس دهم؟
_شیخ استقبال میکند و دو سال از محضر ایشان استفاده میکند و متوجه میشود که این پیرمرد جناب خضر میباشد.
_ روزی جناب خضر به شیخ میگوید: حالا که رضایت مادر را بر میل خود ترجیح دادی تو را به جایی میبرم که برایت موجب سعادت است ...
_با هم حرکت میکنند و بعد از چند لحظه به مکانی سرسبز میرسند که تختی در کنار چشمه ای واقع بود و حضرت صاحب الامر بر آن نشسته بودند ...
از شیخ محمد علی پرسیدند:
_چطور این مقام را بدست آوردی که حضرت خضر تو را درس داده و به زیارت آقا ولیعصر ارواحنافداه مشرف شدی؟
_شیخ گفت: آنچه پیدا کردم در اثر دعای مادر و رضایت او بود.
📚 شیفتگان حضرت مهدی علیه السلام
✍یکی از راههای نزدیک شدن به وجود مقدس #امام_زمان علیه السلام عمل کردن به این دستور الهی است یعنی: احسان به والدین.
#امام_زمان
#تشرف
━⊰🌼🦋🌼⊱━━
https://eitaa.com/joinchat/1569587359C2ee9dbd2e9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✳️#داستان_تشرف
🔴 دیدار جوان قصاب با #امام_زمان (عج)
🎙 #استاد_فاطمی_نیا
#کلیپ_مهدوی
#امام_زمان
#تشرف
━⊰🌼🦋🌼⊱━━
https://eitaa.com/joinchat/1569587359C2ee9dbd2e9
🟣#داستانک
🔵#داستان_تشرفات
حجةالاسلام مرحوم سید محمد گلپایگانی فرزند آیت الله سید جمال گلپایگانی رحمة الله علیهما فرمودند: پس از فوت پدرم شبی در خواب دیدم حضورشان مشرف و ایشان در اتاق مفروش به زیلو و فاقد اثاث نشسته اند. گفتم: پدر! اگر خبری نیست ما هم بدنبال کارمان برویم، وضع طلبگی در گذشته و حال، همین است که به چشم می خورد!!! فرمود: پسر حرف نزن! هم اکنون حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف تشریف می آورند.
آنگاه پدرم از جا برخاست. متوجه شدم محبوب کل عالم، تشریف آوردند، پس از عرض سلام وجواب، حضرت، قبل از اینکه من حرفی بزنم فرمود: سید محمد، مقام پدرت این حجره محقر نیست، بلکه مقامش آنجاست. بر اثر اشاره دست حضرت نگاه کردم قصری باشکوه و ساختمانی با عظمت که «یدرک و لا یوصف» است، دیدم و خوشحال گردیدم. عرض کردم: "یابن رسول الله آیا وقت ظهور موفور السرور رسیده است تا دیدگان همه به جمال و حضور و ظهورت روشن شود؟"
فرمود: «لم تبق من العلامات الا المحتومات و ربما اوقعت فی مدة قلیلة فعلیکم بدعاء الفرج»
«از علائم ظهور فقط علامات حتمی مانده است و شاید آنها نیز در مدتی کوتاه به وقوع بپیوندند و برای فرج من دعا کنید.»
📚شیفتگان حضرت مهدی علیهالسلام ص١٨۴
#امام_زمان
#داستان_تشرف
━⊰🌼🦋🌼⊱━━
https://eitaa.com/joinchat/1569587359C2ee9dbd2e9