🍁🌻🍁
ﻫﺮﮔﺰ ﺑﺎ ﺍﺣﻤﻖﻫﺎ ﺑﺤﺚ ﻧﮑﻨﯿﺪ!
ﺁنها ﺍﻭﻝ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺳﻄﺢ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ
ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻣﯽﮐﺸﻨﺪ،
ﺑﻌﺪ ﺑﺎ ﺗﺠﺮبهی ﯾﮏ ﻋﻤﺮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺭ ﺁﻥ
ﺳﻄﺢ، ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺖ ﻣﯽﺩﻫﻨﺪ.
#مارک_تواین (نویسنده آمریکایی)
✨@avayeqoqnus✨
.
خوش آن رمزی که عشقی را نوید است
خوش آن دل کاندران نورِ امید است
#پروین_اعتصامی
✨ @avayeqoqnus ✨
💛 همیشه فکرم مشغول این بود که
چرا آدم های جدید برایمان حکم
نوبرانه را دارند!
💜 حس میکنیم اگر رابطه خاصی برقرار
نکنیم عقب میمانیم ...
💛 در برابر آدمهای جدید مهربانیم،
مودبیم، متمدنیم، شوخی میکنیم
اما با خانوادهمان اینطور نیستیم.
💜 همیشه برای تازهها خودِ بهترمانیم
در حالی که کهنه ترها هوایمان را
بیشتر دارند ...
🖇 با کهنهها، تازه بمانیم ... 🪴
مریم قهرمانلو
#دلنوشته
#مريم_قهرمانلو
✨@avayeqoqnus✨
شیرینتر از همیشه بخند ...
که این زندگی چای تلخیست
که کنارش قند نگذاشتهاند ...
صبح بخیر 🌞🌹
لبتون خندون و زندگیتون شیرین رفقا 🪴
✨@avayeqoqnus✨
خدایا؛
بدون نوازش های تو
میان دست های زندگی
مچاله میشویم ...
نوازشت را از ما نگیر ...
آمین 🙏🌺
✨@avayeqoqnus✨
هدایت شده از آوای ققنوس
.
📜 حکایت شرط بندی ملانصرالدین !!
در نزدیکی ده ملانصرالدین مکان مرتفعی بود که شب ها باد می آمد و فوق العاده سرد می شد.
دوستان ملا گفتند: ملا اگر بتوانی یک شب تا صبح بدون آنکه از آتشی استفاده کنی در آن تپه بمانی، ما یک سور به تو می دهیم و گرنه تو باید یک مهمانی مفصل به همه ما بدهی.
ملا نصرالدین قبول کرد، شب در آنجا رفت و تا صبح به خود پیچید و سرما را تحمل کرد و صبح که آمد گفت: من برنده شدم و باید به من سور دهید.
گفتند: ملا از هیچ آتشی استفاده نکردی؟
ملا گفت: نه، فقط در یکی از دهات اطراف یک پنجره روشن بود و معلوم بود شمعی در آنجا روشن است.
دوستان گفتند: همان آتش تو را گرم کرده و بنابراین شرط را باختی و باید مهمانی بدهی.
ملا قبول کرد و گفت: فلان روز ناهار به منزل ما بیایید.
دوستان یکی یکی آمدند، اما خبری از ناهار نبود.
گفتند: ملا، انگار نهاری در کار نیست.
ملا گفت: چرا ولی هنوز آماده نشده.
دو سه ساعت دیگر هم گذشت باز ناهار حاضر نبود.
ملا گفت: آب هنوز جوش نیامده که برنج را درونش بریزم.
دوستان به آشپزخانه رفتند ببینند چگونه آب به جوش نمی آید.
دیدند ملا یک دیگ بزرگ به طاق آویزان کرده، چند متر پایین تر یک شمع کوچک زیر دیگ نهاده.
گفتند: ملا این شمع کوچک نمی تواند از فاصله دو متری دیگ به این بزرگی را گرم کند!
ملا گفت: چطور شمعی از فاصله چند کیلومتری می توانست مرا روی تپه گرم کند؟ شما بنشینید تا آب جوش بیاید و غذا آماده شود!!
#حکایت
#ملانصرالدین
✨ @avayeqoqnus ✨
از آن فراز و این فرود غم مخور
زمانه بر بلند و پست می رود 🌱
#هوشنگ_ابتهاج
✨@avayeqoqnus✨
اگر ابراهیم برای تکمیل ایمانش محتاجِ
معجزه بازسازی قیامت بر روی زمین بود
یا موسی محتاجِ تجلیِ خداوند بر طوره،
علی (ع) لحظه ای در توانایی و اقتدار
خداوندش تردید نکرد و همواره میگفت
اگر پردهها برچیده شوند، ذره ای بر ایمان
او افزوده نخواهد شد.
خداوندِ علی (ع) بی شک بزرگترین
خداوندی است که میتواند وجود داشته
باشد.
📚 روی ماه خداوند را ببوس
✍ مصطفی مستور
#بریده_کتاب
✨@avayeqoqnus✨