فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زندگی؛
همـچون چهار فصل سال است...
پس تـوقع زیادیست
که بخواهـیم
همیشه بهار باشد و شکوفا...
صبحتون بخیر و شادکامی 🌞🌺
✨@avayeqoqnus✨
🍂 از بارِ گُنه شد تنِ مسکینم پست
🍃 یا رب چه شود اگر مرا گیری دست
🍂 گر در عملم آنچه تو را شاید نیست
🍃 اندر کرمت آنچه مرا باید هست
🔻 رباعیات نقل شده از ابوسعید
اباالخیر از دیگر شاعران
✨@avayeqoqnus✨
من بیدل و دل داده در راه تو افتاده
والله که نمیدانم جای دگر افتادن
#مولوی
✨@avayeqoqnus✨
📚 ضربالمثل "پیش غازی و معلق بازی"
🖇 معنی و کاربرد:
📌 غازی به معنی “بندباز” است؛ تعبیر
عامیانه این است که «پیش کسی که
بندباز است و به راحتی روی یک طناب راه
میرود، معلقزدن هنرنمایی ناچیزی
است!»
📌 یعنی به خاطر داشتن یک هنر ناچیز در مقابل کسی که هنرهای فراوانی دارد،
احساس غرور و افتخار کردن.
📌 پیش فرد همه فن حریف، ادعای زیرکی کردن.
📌 این ضرب المثل معادل ضرب المثلهای “جلو توپچی ترقه در کردن” و “نان گندم به بچه نانوا دادن” است.
📌 کاربرد ضرب المثل پیش غازی و معلق بازی در زمانهایی است که فردی با غرور زیاد سعی در نشان دادن تواناییهای خود جلوی یک استاد دارد. در چنین مواردی از این مثل استفاده کرده و به او یادآوری میکنند که توانایی تو چندان هم قابل توجه نیست.
#ضربالمثل
✨@avayeqoqnus✨
برای خودت ارزش قائل باش رفیق!
سفرهی ارزش و اعتبار و احترامت
پیش خودت که جمع شد،
فاتحهی احترام و اعتبار را بخوان!
آدمها همین که نگاهت کنند،
احساسی که نسبت به خودت داری را میفهمند و بر همان اساس زاویهی نگاه
و احترام و رفتارشان را تنظیم میکنند.
همه چیز بستگی دارد به خودت،
به اینکه چقدر خودت را دوست داری،
چقدر از خودت رضایت داری
و چقدر برای خودت در هر جایگاه و
شرایطی که هستی، ارزش قائلی...
خودت رو در اولویت قرار بده رفیق...
✨@avayeqoqnus✨
اونجا که #مولوی میگه:
بر هر چه همی لرزی، میدان که همان ارزی
زین روی دل عاشق از عرش فُزون باشد
✨@avayeqoqnus✨
وقتی زیاد به رفتن فکر میکنی،
سفر را آغاز کرده ای...
خود به خود از جایی که هستی
فاصله گرفته ای...
📖 ترلان
✍ فریبا وفی
#بریده_کتاب
✨@avayeqoqnus✨
📚 سه پند بزرگ از یک گنجشک کوچک
🌴 حكایت كرده اند كه مردى در بازار دمشق گنجشکی رنگین و لطیف، به یك درهم خرید تا به خانه آورد و فرزندانش با آن بازى كنند.
🌴 در بین راه، گنجشك به سخن آمد و مرد را گفت: در من فایده اى، براى تو نیست.
اگر مرا آزاد كنى، تو را سه نصیحت مى گویم كه هر یك، همچون گنجى است.
دو نصیحت را وقتى در دست تو اسیرم مى گویم و پند سوم را، وقتى آزادم كردى و بر شاخ درختى نشستم، مى گویم.
🌴 مرد با خود اندیشید كه سه نصیحت از پرنده اى كه همه جا را دیده و همه را از بالا نگریسته است، به یك درهم مى ارزد.
پس پذیرفت و به گنجشك گفت: پندهایت را بگو.
🌴 گنجشك گفت: نصیحت اول آن است كه اگر نعمتى را از كف دادى، غصه مخور و غمگین مباش؛ زیرا اگر آن نعمت، حقیقتا و دایما از آن تو بود، هیچ گاه زایل نمى شد. 👌
دیگر آن كه اگر كسى با تو سخن محال و ناممكن گفت، به آن سخن هیچ توجه نكن و از آن درگذر. 👌
🌴 مرد، چون این دو نصیحت را شنید، گنجشك را آزاد كرد.
پرنده كوچك پركشید و بر درختى نشست.
چون خود را آزاد و رها دید، خنده اى كرد.
مرد گفت: نصیحت سوم را بگو!
🌴 گنجشك گفت: نصیحت چیست !؟ اى مرد نادان، زیان كردى!
در شكم من دو گوهر هست كه هر یك بیست مثقال وزن دارد.
تو را فریفتم تا از دستت رها شوم.
اگر مى دانستى كه چه گوهرهایى نزد من است، به هیچ قیمت، مرا رها نمى كردى!
🌴 مرد، از خشم و حسرت، نمى دانست كه چه كند.
دست بر دست مى مالید و گنجشك را ناسزا مى گفت.
ناگهان رو به گنجشك كرد و گفت : حال كه مرا از چنان گوهرهایى محروم كردى، دست كم، آخرین پندت را بگو.
🌴 گنجشك گفت: ای مرد نادان!با تو گفتم كه اگر نعمتى را از كف دادى، غم مخور؛ اما اینك تو غمگینى كه چرا مرا از دست داده اى.
🌴 نیز گفتم كه سخن محال و ناممكن را نپذیر؛ اما تو هم اینك پذیرفتى كه در شكم من گوهرهایى است كه چهل مثقال وزن دارد.
آخر من خود چند مثقالم كه چهل مثقال گوهر با خود حمل كنم !؟
پس تو لایق آن دو نصیحت نبودى و پند سوم را نیز با تو نمى گویم كه قدر آن نخواهى دانست.
این را گفت پر زد و در هوا ناپدید شد.
🔻 برگرفته از دفتر چهارم مثنوی معنوی
#حکایت
#مولوی
✨@avayeqoqnus✨
گرچه او هرگز نمیگیرد ز حالِ ما خبر
دردِ او هر شب خبر گیرد ز سر تا پای ما
#صائب_تبریزی 🥀
✨@avayeqoqnus✨