💐 🌿 💐
متناسبند و موزون حرکات دلفریبت
متوجه است با ما سخنان بیحَسیبت
چو نمیتوان صبوری ستمت کشم ضروری
مگر آدمی نباشد که برنجد از عَتیبت
اگرم تو خصم باشی نروم ز پیش تیرت
وگرم تو سیل باشی نگریزم از نشیبت
به قیاس در نگنجی و به وصف در نیایی
متحیرم در اوصاف جمال و روی و زیبت
اگرم برآورد بخت به تخت پادشاهی
نه چنان که بنده باشم همه عمر در رکیبت
عجب از کسی در این شهر که پارسا بماند
مگر او ندیده باشد رخ پارسافریبت
تو برون خبر نداری که چه میرود ز عشقت
به درآی اگر نه آتش بزنیم در حجیبت
تو درخت خوبمنظر همه میوهای ولیکن
چه کنم به دست کوته که نمیرسد به سیبت
تو شبی در انتظاری ننشستهای چه دانی
که چه شب گذشت بر منتظران ناشکیبت
تو خود ای شب جدایی چه شبی بدین درازی
بگذر که جان سعدی بگداخت از نهیبت
#سعدی
✨ @avayeqoqnus ✨
.
جمعه ها را نمی شود به تنهایی سپری کرد
باید کسی را داشته باشی
تا ساعت های تنهایی ملال آور را به پایان برسانی؛ 🌿
کسی که از جنس خودت باشد
نگاهت را بخواند،
بغض صدایت را بفهمد؛ 🌱
جمعه ها باید کسی را داشته باشی
تا دستانش را در دستانت بگذاری
و تمام شهر را قدم بزنی
کسی که در کنارش
زمان و مکان را از یاد ببری؛ 🪴
جمعه ها به تنهایی تمامت می کنند
اما تمامی ندارند. 🍁
#دلنوشته
✨ @avayeqoqnus ✨
.
✨ صبح آمده تا که عشق ابراز کنی
✨ لبخند زنان پنجره را باز کنی
✨ هر روزِ تو یک منظره از زیبایی ست
✨ با نام خدا هفته که آغاز کنی
صبح بخیر و شادی رفقا 🌸
شروع هفته تون پر از حرکت و برکت و سلامت باشه 🙏🌿
☀️ @avayeqoqnus ☀️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
حال دلتون همیشه خوب باشه رفقا 🙏🌹
#مناجات
☀️ @avayeqoqnus ☀️
.
آنکه رخ عاشقان خاکِ کفِ پای اوست
با رخ او جان ما، در دل ما جای اوست 🌹
#اوحدی
✨ @avayeqoqnus ✨
.
به سلامتی سکوت
که سرشار از ناگفته هاست!
جرات کنید حقیقی باشید.
جرات کنید زشت باشید!
خود را همان که هستید نشان دهید.
هرچه می خواهید باشید
فقط خودتان باشید! انسان باشید! 👌
🔻 از کتاب "ژان کریستوف"
نوشته رومن رولان
#بریده_کتاب
✨ @avayeqoqnus ✨
.
📕 حکایت آموزنده ای از گلستان سعدی:
در میان کاروان حج، عازم مکه بودم، پارسایی تهیدست در میان کاروان بود.
یکی از ثروتمندان عرب، صد دینار به او بخشید تا در صحرای مِنا گوسفند خریده و قربانی کند.
در مسیر راه، رهزنان خفاجه (یکی از گروههای دزدهای وابسته به طایفه بنی عامر) ناگاه به کاروان حمله کردند، و همه دار و ندار کاروان را چپاول نموده و بردند.
بازرگانان به گریه و زاری افتادند و بیفایده فریاد و شیون میزدند.
ولی آن پارسای تهیدست همچنان استوار و بردبار بود و گریه و فریاد نمیکرد.
از او پرسیدم مگر دارایی تو را دزد نبرد؟
در پاسخ گفت: آری دارایی مرا نیز بردند، ولی من دلبستگی به دارایی نداشتم که هنگام جدایی آن، آزرده خاطر گردم.
گفتم: آنچه که گفتی با وضع من نسبت به فراق دوست عزیزم هماهنگ است، از این رو که: در دوران جوانی با نوجوانی دوست بودم، و بقدری پیوند دوستی ما محکم بود که همواره بر چهره زیبای او میگریستم، و این پیوستگی مایه نشاط زندگیم بود.
ولی ناگاه دست اجل فرا رسید و آن دوست عزیز را از ما گرفت، و به فراق او مبتلا شدم. روزها بر سر گورش میرفتم و در سوگ فراق او میگریستم.
پس از جدایی آن دوست عزیز، تصمیم استوار گرفتم که در باقیمانده زندگی، بساط همنشینی با افراد و شرکت در مجالس را برچینم، و از ارتباط با دیگران خودداری کنم (و گوشه گیری در حد عدم دلبستگی به چیزی را برگزینم):
✨ نباید بستن اندر چیز و کس دل
✨ که دل برداشتن کاریست مشکل
🔹 برگرفته از باب پنجم گلستان سعدی
#حکایت
#سعدی
✨ @avayeqoqnus ✨