.
📕 حکایت آموزنده ای از گلستان سعدی:
در میان کاروان حج، عازم مکه بودم، پارسایی تهیدست در میان کاروان بود.
یکی از ثروتمندان عرب، صد دینار به او بخشید تا در صحرای مِنا گوسفند خریده و قربانی کند.
در مسیر راه، رهزنان خفاجه (یکی از گروههای دزدهای وابسته به طایفه بنی عامر) ناگاه به کاروان حمله کردند، و همه دار و ندار کاروان را چپاول نموده و بردند.
بازرگانان به گریه و زاری افتادند و بیفایده فریاد و شیون میزدند.
ولی آن پارسای تهیدست همچنان استوار و بردبار بود و گریه و فریاد نمیکرد.
از او پرسیدم مگر دارایی تو را دزد نبرد؟
در پاسخ گفت: آری دارایی مرا نیز بردند، ولی من دلبستگی به دارایی نداشتم که هنگام جدایی آن، آزرده خاطر گردم.
گفتم: آنچه که گفتی با وضع من نسبت به فراق دوست عزیزم هماهنگ است، از این رو که: در دوران جوانی با نوجوانی دوست بودم، و بقدری پیوند دوستی ما محکم بود که همواره بر چهره زیبای او میگریستم، و این پیوستگی مایه نشاط زندگیم بود.
ولی ناگاه دست اجل فرا رسید و آن دوست عزیز را از ما گرفت، و به فراق او مبتلا شدم. روزها بر سر گورش میرفتم و در سوگ فراق او میگریستم.
پس از جدایی آن دوست عزیز، تصمیم استوار گرفتم که در باقیمانده زندگی، بساط همنشینی با افراد و شرکت در مجالس را برچینم، و از ارتباط با دیگران خودداری کنم (و گوشه گیری در حد عدم دلبستگی به چیزی را برگزینم):
✨ نباید بستن اندر چیز و کس دل
✨ که دل برداشتن کاریست مشکل
🔹 برگرفته از باب پنجم گلستان سعدی
#حکایت
#سعدی
✨ @avayeqoqnus ✨
.
ای دل چو زمانه میکند غمناکت
ناگَه برود زِ تن روانِ پاکت
بر سبزه نشین و خوش بِزی روزی چند
زآن پیش که سبزه بر دمد از خاکت 🌱
#خیام
✨ @avayeqoqnus ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
هر شب
پنجرہهای ملکوت آسمان
به سوی قلب ها گشودہ می شود
الهی، امشب!
ﮐﯿﻨﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ قلبہای ما ﺑﺰﺩﺍﯼ
و نور ایمانت را
درقلبهایمان جاری کن
آمین 🙏🌸
شبتون در پناه پروردگار عزیزان 🌱🌙
#مناجات
✨ @avayeqoqnus ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
صبح که میشود
پنجره را باز کن
بگذار بادی به سر و صورت
روزمرگیهایت بخورد
بقچهی امروزت را
پراز مهربانی کن
لبخندی گوشه لبت بکار
و راه بیفت.
صبح بخیر و شادی رفقا 🙏🌹
☀️ @avayeqoqnus ☀️
.
خدایا؛
شکرت که پناهی ،
شکرت که مهربانی ،
شکرت که حمایتگری ،
شکرت که هدایتگری
خدایا هزاران بار شکر 🙏🌿
#شکرگزاری
☀️ @avayeqoqnus ☀️
📜 گنج نهانِ ایاز!
می گویند که اَیاز ، غلام سلطان محمد غزنوی ، در آغاز چوپان بود و با گذشت زمان ، در دربار پادشاه صاحب منصب شد.
او اتاقی داشت که هر روز صبح به آن سر می زد و وقت خروج بر در اتاق قفلی محکم می زد تا این که درباری ها گمان کردند ایاز گنجی در اتاق پنهان کرده است و موضوع را از سر حسادت به گوش شاه رساندند.
پادشاه دستور داد وقتی غلام در اتاقش نیست در را باز کنند و گنج نهان را به محضر شاه بیاورند.
به این ترتیب 30 نفر از بدخواهان به اتاق ایاز ریختند و قفل را شکستند و هرچه گشتند چیزی نیافتند جز یک چارُق کهنه و یک دست لباس مندرس که به دیوار آویخته شده بود.
به این ترتیب دست خالی پیش شاه برگشتند و آنوقت سلطان به خنده افتاد و گفت: "ایاز مرد درستکاری است . آن لباس های مندرس مربوط به دوره چوپانی اوست و آنها را در اتاقش آویخته است تا روزگار فقر و سختی اش را به یاد داشته باشد و به رفاه امروزش غرّه نشود." 👌🌻
🔸 برگرفته از مثنوی معنوی مولوی
#حکایت
#مولوی
#مولانا
✨ @avayeqoqnus ✨
.
اندیشه ها باید همیشه به سوی آینده
پیش روند.
اگر خدا میخواست که انسان به گذشته
باز گردد، یک چشم پشت سر او می گذاشت. 👌
#ویکتور_هوگو
#تلنگر
✨ @avayeqoqnus ✨