.
الهی
هر شادی که بی تو است اندوه است
هر منزلی که نه در راه تو است زندان است
هر دل که نه در طلب تو است ویران است.
یک نفس با تو به دو گیتی ارزان است
یک دیدار از تو به هزار جان رایگان است.🌱
#مناجات
#خواجه_عبدالله_انصاری
☀️ @avayeqoqnus ☀️
🌿🪴🌻🌿
ابیات آغازین مثنوی معنوی:
بشنو این نی چون شکایت میکند
از جداییها حکایت میکند
کز نِیِستان تا مرا ببریدهاند
در نَفیرم مرد و زن نالیدهاند
سینه خواهم شَرحه شرحه از فراق
تا بگویم شرحِ دردِ اشتیاق
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگارِ وصل خویش
من به هر جمعیتی نالان شدم
جفتِ بدحالان و خوشحالان شدم
هر کسی از ظَن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من
سِر من از ناله ی من دور نیست
لیک چشم و گوش را آن نور نیست
تن ز جان و جان ز تن مَستور نیست
لیک کس را دید جان دستور نیست
آتش است این بانگِ نای و نیست باد
هر که این آتش ندارد نیست باد
#مولوی
#مولانا
#مثنوی_معنوی
✨ @avayeqoqnus ✨
.
📚 "کلاغه کلاغ!"
پیرمرد ۸۰ ساله با پسرش روی مبل خانه خود نشسته بودند. پسر او ۴۵ ساله بود و تحصیلات دانشگاهی اش را نیز تمام کرده بود.
ناگهان کلاغی كنار پنجره شان نشست.
پدر از فرزندش پرسید: این چیه؟
پسر پاسخ داد: کلاغ.
پس از چند دقیقه، پیرمرد دوباره پرسید این چیه؟
پسر گفت: بابا من که همین الان بهتون گفتم: کلاغه.
بعد از مدت کوتاهی پیر مرد برای سومین بار پرسید: این چیه؟
عصبانیت در صورت پسر موج می زد و با همان حالت گفت: کلاغه کلاغ.
پدر به اتاقش رفت و با دفتر خاطراتی قدیمی برگشت.
صفحه ای را باز کرد و به پسرش گفت که آن را بخواند.
پسر هم بلند خواند: "امروز پسر کوچکم سه سال دارد و روی مبل نشسته است. هنگامی که کلاغی روی پنجره نشست پسرم ۲۳ بار نامش را از من پرسید و من ۲۳ بار به او گفتم که نامش کلاغ است.
هر بار که به او جواب می دادم عاشقانه بغلش می کردم و به هیچ وجه عصبانی نمی شدم و در عوض علاقه بیشتری نسبت به او پیدا می کردم.
به قول رهی معیری:
مباش جانِ پدر غافل از مقام پدر
که واجب است به فرزند احترام پدر
اگر زمانه به نام تو افتخار کند
تو در زمانه مکن فخر جز به نام پدر
#داستان
#داستان_کوتاه
#داستان_آموزنده
✨ @avayeqoqnus ✨
.
لقمان حکیم به فرزندش فرمود: "با دانشمندان هم نشینی کن! همانا خداوند دل های مُرده را به حکمت زنده می کند، چنان که زمین را به آب باران".
#لقمان
#لقمان_حکیم
✨ @avayeqoqnus ✨
.
در نگنجد عشق در گفت و شنید
عشق دریاییست قعرش ناپدید
قطرههای بَحر را نتوان شمرد
هفت دریا پیش آن بحرست خُرد
🔸 برگرفته از مثنوی معنوی مولانا
#مولوی
#مولانا
#مثنوی_معنوی
✨ @avayeqoqnus ✨
.
تا عشق تو در میان جان است
جان بر همه چیز کامران است
یا رب چه کسی که در دو عالم
کس قیمت عشق تو ندانست
عشقت به همه جهان دریغ است
زان است که از جهان نهان است
اندوه تو کوه بیقرار است
سودای تو بحرِ بی کران است
شادی دل کسی که دایم
با درد غم تو شادمان است
با تو نفسی نشسته بودم
دیری است کم آرزوی آن است
گر دست دهد دمی وصالت
پیش از اَجَل آرزوی آن است
جانا چو تو از جهان فُزونی
خود جان ز چه بسته ی جهان است
بی صبر و قرار جانِ عطار
بر بوی وصال جاودان است
#عطار
✨ @avayeqoqnus ✨
.
شب چه حکایت قشنگی است
آدم را وادار به فکر کردن
به آنهایی می کند که عزیزند ❤️
#دلنوشته
✨ @avayeqoqnus ✨
.
من نه عاشق بودم
و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من
من خودم بودم و یک حس غریب
که به صد عشق و هوس میارزید
من خودم بودم دستی که صداقت میکاشت
گر چه در حسرت گندم پوسید
من خودم بودم هر پنجرهای
که به سرسبزترین نقطه بودن وا بود
و خدا میداند بی کسی از ته دلبستگیام پیدا بود
من نه عاشق بودم
و نه دلداده به گیسوی بلند
و نه آلوده به افکار پلید
من به دنبال نگاهی بودم
که مرا از پس دیوانگیام میفهمید
#جبران_خلیل_جبران
✨ @avayeqoqnus ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
دکلمه شعر "من نه عاشق بودم"
از جبران خلیل جبران
با صدای مجید بقایی
#دکلمه
#جبران_خلیل_جبران
✨ @avayeqoqnus ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
صبح آغاز مهربانی ست
در بامداد رودخانه
حیات جاری می شود
زلال و پاک
و خوشید با عشق می تابد
امروز چون خورشید
مهربان وگرم و خالص باشیم
صبح بخیر و شادی رفقا 🙏🌹
جمعه تون پر از اتفاق های قشنگ 🌱
✨ @avayeqoqnus ✨
خدایا؛
شکرت برای قلب های مهربان،
شکرت برای انسان های آگاه،
شکرت برای دوستی های آرامش بخش، شکرت برای یهویی های زیبایی زندگی
هزاران بار شکر خدای مهربانم 🙏🌸
#شکرگزاری
☀️ @avayeqoqnus ☀️
.
📕 معجون بزرگمهر حکیم
روزی انوشیروان بر بزرگمهر حکیم، وزیر خود خشم گرفت و در خانه ای تاریک به زندانش فکند و فرمود او را به زنجیر ببندند.
چون چند روزی بر این حال بود، "کسری" کسانی را فرستاد تا از حالش پرسند.
آنان بزرگمهر را دیدند با دلی قوی و شادمان.
بدو گفتند: در این تنگی و سختی تو را آسوده دل می بینیم!
گفت: معجونی ساخته ام از شش جزء. آن را به کار می برم و چنین که می بینید مرا نیکو می دارد.
گفتند: آن معجون را شرح بازگوی که ما را نیز هنگام گرفتاری به کار آید.
گفت: جزء نخست "اعتماد بر خدای عزوجل" است؛
دوم آنچه "مقدر است بودنی است؛"
سوم "شکیبایی" برای گرفتار بهترین چیزهاست؛
چهارم اگر "صبر" نکنم چه کنم، پس نفس خویش را به جَزَع و زاری بیش نیازارم؛
پنجم آنکه شاید "حالی سخت تر" از این رخ دهد؛
ششم آنکه از این ساعت تا ساعت دیگر "امید گشایش" باشد.
هنگامی که این سخنان به "کسری" رسید او را آزاد کرد و گرامی داشت.
#حکایت
☀️ @avayeqoqnus ☀️
.
سِرّیست بُرون زین همه اسرار که هست
نوریست جدا زین همه انوار که هست
خرسند مشو به هیچ کاری و بدانک
کاریست ورای این همه کار که هست
#عطار
✨ @avayeqoqnus ✨