.
روزی مجنون از روی سجاده شخصی عبور کرد.
مرد نماز را شکست و گفت:
مردک در حال راز و نیاز با خدا بودم
برای چه این رشته را بریدی؟
مجنون گفت :
عاشق بنده ای بودم و تو را ندیدم؛
تو که عاشق خدا بودی چطور مرا دیدی؟
#حکمت
✨ @avayeqoqnus ✨
.
🍂 فقط چند روز مانده تا بی مهری
🌼 اما "مهر" را بر سر "آبان" بگذار،
🍂 "مهربان" میگردد
🌼 من تو را با همهی مهر، به آبان دادم...
🍂 مهربان باش که پاییز، بهارت گردد 🪴
#حس_خوب
✨ @avayeqoqnus ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹🌸🌹🌸🌹
دلخوشم با غزلی تازه همینم کافی ست
تو مرا باز رساندی به یقینم، کافی ست
قانعم، بیشتر از این چه بخواهم از تو؟
گاه گاهی که کنارت بنشینم، کافی ست
گلهای نیست، من و فاصلهها همزادیم
گاهی از دور تو را خوب ببینم کافی ست
آسمانی! تو در آن گُستره خورشیدی کن
من همین قدر که گرم است زمینم کافی ست
من همین قدر که با حال و هوایت گهگاه
برگی از باغچهی شعر بچینم کافی ست
فکر کردن به تو یعنی غزلی شور انگیز
که همین شوق مرا، خوبترینم! کافی ست
#محمد_علی_بهمنی
#دکلمه
✨ @avayeqoqnus ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
شب و آرامشی دیگر
خداوند کنار توست
و آماده برای شنیدن
آرزوهایت را با عشق
برایـش تـعریـف کــن
اجابت می کند حتما. 🙏 🤍🌸
شبتون خوش و در پناه معبود بی همتا 🌙
✨ @avayeqoqnus ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
زندگی
دفتر نقاشی کوچکیه
که هر روز
با مدادهای رنگی تو
پر از نقشهای تازه میشود...
صبح بخیر و شادی 🌞🪴
زندگی تون رنگی رنگی و زیبا رفقا 🌹
✨ @avayeqoqnus ✨
.
دست به دامن خدا که می شوم،
چیزی آهسته درون من
به صدا در می آید که
نترس!
از باختن تا ساختن دوباره
فاصله ای نیست… 💜
#خدا
✨ @avayeqoqnus ✨
.
📗 مگر دیوانه شده ام؟
در شهر ما دیوانه ای زندگی می کند که همه او را دست می اندازند و در کوچه پس کوچه های شهر بازیچه بچه ها قرار می گیرد.
روزی او را در کوچه ای دیدم که با کودکانی که او را دست انداخته بودند با خنده و شادی بازی می کرد.
او را به کناری بردم و پرسیدم:
"چرا کودکانی که تو را مسخره می کنند و به تو و حرفها و کارهایت می خندند را از خود نمی رانی؟؟"
با خنده گفت:
"مگر دیوانه شده ام که بندگان خدا را از خود برانم در حالیکه می توانم لبخند را به آنها هدیه دهم؟"
جوابش مرا مدتی در فکر فرو برد!
دوباره از او پرسیدم: "قشنگترین و زشت ترین چیزی که تا به حال دیده ای را برایم تعریف کن."
گفت: "قشنگترین چیزی که در تمام عمرم دیده ام لبخندی است که پدرم هنگام مرگ بر لب داشت و زشت ترین چیزی که دیده ام مراسم خاکسپاری پدرم بود که همه گریه کنان جسد را دفن می کردند."
پرسیدم: "چرا به نظر تو زشت بود؟ مگر مراسم خاکسپاری، بدون گریه هم می شود؟"
جواب داد: "مگر برای کسی که به مرگ لبخند زده است باید گریه کرد؟؟"
من از آن روز در این فکر هستم که آیا این مرد دیوانه است یا مردم شهر ما دیوانه اند که او را دیوانه می پندارند؟
#داستان
#داستان_کوتاه
#داستان_آموزنده
✨ @avayeqoqnus ✨
.
لذت ببر از این که
گرفتار تو هستم 💙
از این که زمین خوردهی
آزار تو هستم 🧡
ویرانی من
فرصت آباد شدن بود 💙
مدیون همین
عشق ستمکار تو هستم 🧡
#افشین_یداللهی
✨ @avayeqoqnus ✨
.
زندگی به من آموخت؛
بودن با كسانی كه دوستشان دارم،
از همه چیز با ارزش تر است. 🌸
#والت_ویتمن
✨ @avayeqoqnus ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
در زندگی
غصه از دست دادن
هیچ چیز رو نخورید
این قانون طبیعته
که وقتی چیزی رو از شما می گیره
حتما از قبل جایگزینی برای اون داره
روزای خوبت تو راهه
فقط توکلت به خدا رو
از دست نده رفیق 🌷🌿🍃
#حس_خوب
✨ @avayeqoqnus ✨
.
فاصلهها هیچوقت
دوست داشتن را کمرنگ نمیکنند
بلکه دلتنگی را بیشتر میکنند. ❤️🍃
♦️ از کتاب "شوهر آهو خانم"
نوشته علی محمد افغانی
#بریده_کتاب
✨ @avayeqoqnus ✨
🍁🍃🍂🪴🍁🍃
ای که بوی باران شکفته در هوایت
یاد از آن بهاران که شد خزان به پایت
شد خزان به پایت بهار باور من
سایه بان مهرت نمانده بر سر من
جز غمت ندارم به حال دل گواهی
ای که نور چشمم در این شب سیاهی
چشم من به راهت همیشه تا بیایی
باغ من، بهارم، بهشت من کجایی
جان من کجایی، کجایی، که بی تو دل شکسته ام
سر به زانوی غم نهادم به گوشه ای نشسته ام
آتشم به جان و خموشم چو نای مانده از نوا
مانده با نگاهی به راهی که می رود به ناکجا
ای گل آشنا، بی قرارم... بیا
وای از این غم جدایی
وای از این غم جدایی
#قیصر_امین_پور
✨ @avayeqoqnus ✨
Mohammad Esfahani - Booye Baran.mp3
13.19M
.
🔸 آهنگ "بوی باران"
🔸 با صدای محمد اصفهانی
🔸 شعر از زنده یاد قیصر امین پور
#آهنگ
#قیصر_امین_پور
#محمد_اصفهانی
✨ @avayeqoqnus ✨
.
🔅 بافتن را از یک فامیل خیلی دور یاد گرفتم که نه اسمش خاطرم است نه قیافهاش ...
🔅 اما حرفش هیچ وقت از یادم نمیرود، میگفت:
زندگی مثل یک کلاف کامواست!
از دستت که در برود میشود کلاف سردرگم، گره میخورد، میپیچد به هم،
گرهگره میشود ...
🔅 بعد باید صبوری کنی،
گره را به وقتش با حوصله وا کنی،
زیاد که کلنجار بروی، گره بزرگتر میشود، کورتر میشود،
🔅 یک جایی دیگر کاری نمیشود کرد،
باید سر و ته کلاف را برید،
یک گره ظریفِ کوچک زد
🔅 بعد آن گره را توی بافتنی
یک جوری قایم کرد، محو کرد،
یک جوری که معلوم نشود،
🔅 یادت باشد گرههای توی کلاف
همان دلخوریهای کوچک و بزرگند،
همان کینههای چند ساله،
باید یک جایی تمامش کرد،
سر و تهش را برید ...
🔅 زندگی به بندی بند است به نام "حرمت " ؛
که اگر آن بند پاره شود کار زندگی تمام است.
#سیمین_بهبهانی
✨ @avayeqoqnus ✨
.
صبح است و هوای سرد پاییز
سرماست ولی خوش و دل انگیز
گرم است دل از محبت و مهر
وز شور و نشاط و عشق لبریز
صبح بخیر و شادی رفقا 🌞🪴
☀️ @avayeqoqnus ☀️
.
خدای مهربون وبی همتا؛
سپاسگزارم بابت تمامی نعمتهایی که
به من بخشیدی،
بابت تمام گره هایی که هر بار
فقط با دستان سخاوتمندانه ی تو باز شدند،
بابت آرامشی که دارم،
بابت بلاهایی که تو ازم دور کردی.
هزاران بار شکرت خدای خوبم 🙏🌹
#شکرگزاری
☀️ @avayeqoqnus ☀️