.
📜 خری که شیری را از بند نجات داد !!
سگی از کنار شیری رد می شد، چون شیر را خفته دید طنابی آورد و شیر را محکم به درختی بست.
شیر که بیدار شد سعی کرد طناب را باز کند اما نتوانست.
در همان هنگام خری در حال گذر بود.
شیر به خر گفت: :اگر مرا از این بند برهانی نیمی از جنگل را به تو میدهم."
خر ابتدا تردید کرد و بعد طناب را از دور دستان شیر باز کرد.
شیر چون رها شد، خود را از خاک و غبار خوب تکاند و به خر گفت: "من به تو نیمی از جنگل را نمیدهم."
خر با تعجب گفت : "ولی تو قول دادی!"
شیر گفت : "من به تو تمام جنگل را میدهم زیرا زندگی در جنگلی که سگان شیرانش را به بند کشند و خران آنها را از بند برهانند ارزش ندارد."
🔸 برگرفته از کلیله و دمنه
#حکایت
#کلیلهودمنه
✨ @avayeqoqnus ✨
🤍🌸
در ازدحام دنیا اگر انسانی را یافتی
که تو را میفهمد،
رهایش نکن.
چقدر آنها که ما را نمیفهمند
بیشمارند...
#غسان_زغطان
✨ @avayeqoqnus ✨
🌼🍂🌼
مرا خویی است
که نخواهم که هیچ دلی
از من آزرده شود.
🔸 از فیه مافیه مولانا
#مولوی
#مولانا
#فیه_مافیه
✨ @avayeqoqnus ✨
.
🔆 این متن از چارلى چاپلين خیلی
تامل برانگیزه:
🔹 پس از عمری فقر، به ثروت وشهرت رسیدم و آموختم كه؛
با پول میتوان ساعت خريد،
ولى زمان نه.
🔸 مي توان مقام خريد،
ولى احترام نه.
🔹 ميتوان كتاب خريد،
ولى دانش نه.
🔸 ميتوان دارو خريد،
ولى سلامتى نه.
🔹 میتوان رختخواب خرید،
ولی خواب راحت نه ...
#چارلی_چاپلین
#تلنگر
✨ @avayeqoqnus ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
الهی
داشتههایتان چنان پررنگ شود
کـه "غم نداشتههایتان" آزارتان
ندهد.
صبح بخیر و بمهر 🌞🪴
☀️ @avayeqoqnus ☀️
.
مهربان خدایم
شکر بابت نعمت هایی که
برای ما عادی شدهاند
و قدرشان را نمیداینم
ولی تو آنها را از ما نمیگیری.
هزاران بار شکرت ای بخشندهترین 🙏🌸
#شکرگزاری
☀️ @avayeqoqnus ☀️
.
📕 #داستان
توی یک جمع بیحوصله نشسته بودم؛
طبق عادت همیشگی مجله را ورق زدم تا به جدول رسیدم.
همین که توی دلم خواندم سه عمودی
یکی گفت بلند بگو
گفتم یک کلمه سه حرفیه
ازهمه چیز برتر است
حاجی گفت: پول
تازه عروس مجلس گفت: عشق
شوهرش گفت: یار
کودک دبستانی گفت: علم
حاجی پشت سرهم گفت : پول،
اگه نمیشه طلا، سکه
گفتم: حاجی اینها نمیشه
گفت: پس بنویس مال
گفتم: بازم نمیشه
گفت: جاه
خسته شدم با تلخی گفتم: نه نمیشه
دیدم همه ساکت شدند
مادر بزرگ گفت: مادرجان، "عمر".
سیاوش که تازه از سربازی آمده بود
گفت: کار
دیگری خندید و گفت: وام
یکی از آن وسط بلندگفت: وقت
یکی گفت: آدم
خنده تلخی کردم و گفتم: نه
اما فهمیدم
تا شرح جدول زندگی کسی را نداشته باشی
حتی یک کلمه سه حرفی آن هم درست در نمیآید !!!
باید جدول کامل زندگیشان را داشته باشی.
بدون آن همه چیز بیمعناست!!!
هرکس جدول زندگی خود را دارد.
هنوز به آن کلمه سه حرفی جدول خودم فکر میکنم.
شاید کودک پا برهنه بگوید: کفش
کشاورزبگوید: برف
لال بگوید: حرف
ناشنوا بگوید: صدا
نابینا بگوید: نور
و من هنوز در فکرم
که چرا کسی نگفت: " خدا "
#داستان_کوتاه
✨ @avayeqoqnus ✨