eitaa logo
آوای ققنوس
8.9هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
538 ویدیو
31 فایل
دوستای عزیزم، اینجا کنار هم هستیم تا هم‌از ادبیات لذت ببریم هم حال دلمون خوب بشه.😍 ♦️کپی پست ها بعنوان تولید محتوا برای کانال های دیگر ممنوع بوده و رضایت ندارم♦️ تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/1281950438C0351ad088a
مشاهده در ایتا
دانلود
اندوه کسی را نکشت ، اما ما را از همه چیز تهی ساخت… 🥀 @avayeqoqnus
. وقتی خانه ای گرم است یعنی خورشیدی در آسمان آن خانه می‌درخشد وآن خورشید برمدار انگشتان زنی می‌چرخد، اصلا زن خودِ خورشید است؛ وقتی خانه ای روشن است یعنی در آسمان آن خانه ماه روشن است و بر مدارّ روشنایی چشم مردی می‌چرخد این یعنی مرد خود مهتاب است؛ زن و مرد دو خط موازی اند که درهیچ نقطه ای همدیگر را قطع نخواهند کرد این یعنی جاده‌ی طولانی زندگی که پایانش فقط مرگ است... وقتی پشت مردی گرم این خورشید باشد و پشت تمام تاریکی‌های یک زن چنین روشنایی باشد زندگی در گروِ خوبی ها، بر مدار خوشبختی می‌چرخد 🔸 خونه‌هاتون گرم و پر از عشق دوستان 🙏🌹 @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شکست بخشی از زندگی است اگر شکست نخوریم نمی‌آموزیم، و اگر نیاموزیم، هرگز تغییر نخواهیم کرد. روز زیباتون بخیر رفقا 🪴 ✨ @avayeqoqnus
خدایا مرا از اجابت دعایم حتی اگر اجابتش به تاخیر بیفتد ناامید نکن. آمین 🙏🌹 @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از آوای ققنوس
📚 ضرب المثل "آش نخورده و دهن سوخته" 🔸 معنی و کاربرد: این ضرب المثل برای کسانی به کار می رود که مورد تهمت قرار گرفته اند ولی مقصر نیستند. یعنی شخصی کار اشتباهی انجام نداده ولی دیگران فکر می کنند که انجام داده. 🔸 داستان: در زمان‌هاي‌ دور، مردي در بازارچه شهر حجره اي داشت و پارچه مي فروخت . شاگرد او پسر خوب و مودبي بود وليكن كمي خجالتي بود. مرد تاجر همسر كدبانویی داشت كه دستپخت خوبي داشت و آش هاي خوشمزه او دهان هر كسي را آب مي انداخت. روزي مرد بيمار شد و نتوانست به دكانش برود. شاگرد در دكان را باز كرده بود و جلوي آن را آب و جارو كرده بود ولي هر چه منتظر ماند از تاجر خبري نشد. قبل از ظهر به او خبر رسيد كه حال تاجر خوب نيست و بايد دنبال دكتر برود. پسرك در دكان را بست و دنبال دكتر رفت. دكتر به منزل تاجر رفت و او را معاينه كرد و برايش دارو نوشت. پسر بيرون رفت و دارو را خريد وقتي به خانه برگشت ، ديگر ظهر شده بود. پسرك خواست دارو را بدهد و برود ، ولي همسر تاجر خيلي اصرار كرد و او را براي ناهار به خانه آورد. همسر تاجر براي ناهار آش پخته بود سفره را انداختند و كاسه هاي آش را گذاشتند . تاجر براي شستن دستهايش به حياط رفت و همسرش به آشپزخانه برگشت تا قاشق ها را بياورد. پسرك خيلي خجالت مي كشيد و فكر كرد تا بهانه اي بياورد و ناهار را آنجا نخورد. با خود فكر كرد بهتر است بگويد دندانش درد مي كند پس دستش را روي دهانش گذاشت. تاجر به اتاق برگشت و ديد پسرك دستش را جلوي دهانش گذاشته به او گفت : دهانت سوخت؟ حالا چرا اينقدر عجله كردي ، صبر مي كردي تا آش سرد شود آن وقت مي خوردي ؟ زن تاجر كه با قاشق ها از راه رسيده بود به تاجر گفت : اين چه حرفي است كه مي زني ؟ من كه تازه قاشق ها را آوردم! آش نخورده و دهان سوخته ؟! @avayeqoqnus
. بعد از سکوت، موسیقی بهترین وسیله برای بیان نا گفته هاست ... 🔻 از کتاب "دنیای قشنگ نو" نوشته آلدوکس هاکسلی @avayeqoqnus
. آن چنان مهرِ تواَم در دل و جان جای گرفت که اگر سر برود، از دل و از جان نرود ❤️ @avayeqoqnus
. منتظرم، یک نفر بیاید که حواسش یک سره، در حیاطِ خیالِ من ول بچرخد، یک نفر که در حوض رویایم تن بشوید یک نفر که یک نفر نباشد، یک دنیا باشد 💖 @avayeqoqnus
تو در ضمیر منی چگونه از تو گریزم که ناگزیر منی ❤️ @avayeqoqnus
🥀🍂🍂🥀 درین سرای بی کسی، کسی به در نمی‌زند به دشتِ پُرملال ما پرنده پَر نمی‌زند یکی ز شب گرفتگان چراغ بر نمی‌کند کسی به کوچه سارِ شب درِ سحر نمی‌زند نشسته‌ام در انتظارِ این غبارِ بی سوار دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی‌زند گذرگهی است پُر ستم که اندر او به غیرِ غم یک صلای آشنا به رهگذر نمی‌زند دل خراب من دگر خراب‌تر نمی‌شود که خنجرِ غمت از این خراب‌تر نمی‌زند چه چشم پاسخ است از این دریچه‌های بسته‌ات؟ برو که هیچ کس ندا به گوش کر نمی‌زند نه سایه دارم و نه بر، بیفکنندم و سزاست اگر نه بر درختِ تَر کسی تبر نمی‌زند @avayeqoqnus
به قول گوته نویسنده و فیلسوف شهیر آلمانی: آرامش، پیامد اندیشیدن نیست بلکه آرامش، نیندیشیدن به گرفتاری‌ها و چالش‌هایی است که ارزش اندیشیدن ندارند. شبتون سرشار از آرامش رفقا 🙏🌺🍀 @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. بر طلوع چشم تو خورشید می رقصد هنوز صبح زیبایت بخیر ای بهترین تکرارها صبح زیباتون بخیر 🌞🌹 ‎ ‎ @avayeqoqnus
🌼 الهی یک دل پُر درد دارم و یک جان پُر زجر، 🍁 خداوندا این بیچاره را چه تدبیر، 🌼 بار خدایا در ماندم از تو 🍁 لیکن در ماندم در تو، 🌼 اگر غایب باشم گویی کُجایی، 🍁 و چون به درگاه آیم در را نگشایی... @avayeqoqnus
. 📚 نیکی‌ها به ما بازمی‌گردند... پسر به سفر دوری رفته بود و ماه‌ها بود که از او خبری نداشتند. مادر او دعا می‌کرد که او سالم به خانه بازگردد. مادر هر روز به تعداد اعضای خانواده‌اش نان می‌پخت و همیشه یک نان اضافه هم می‌پخت و پشت پنجره می‌گذاشت تا رهگذری گرسنه که از آن جا می‌گذشت نان را بردارد. هر روز مردی گو‍ژپشت از آن جا می‌گذشت و نان را بر می‌داشت و به جای آن که از او تشکر کند می‌گفت: هر کار پلیدی که بکنید با شما می‌ماند و هر کار نیکی که انجام دهید به شما باز می‌گردد !!! این ماجرا هر روز ادامه داشت تا این که زن از گفته های مرد گوژپشت ناراحت و رنجیده شد و به خود گفت: او نه تنها تشکر نمی‌کند بلکه هر روز این جمله‌ها را به زبان می‌آورد . نمی‌دانم منظورش چیست؟ یک روز که زن از گفته‌های مرد گو‍ژپشت کاملا به تنگ آمده بود تصمیم گرفت از شر او خلاص شود؛ بنابراین نان او را زهر آلود کرد و آن را با دست‌های لرزان پشت پنجره گذاشت... اما ناگهان به خود گفت : این چه کاری است که می‌کنم ؟ ..... بلافاصله نان را برداشت و دور انداخت و نان دیگری برای مرد گوژپشت پخت . مرد مثل هر روز آمد و نان را برداشت و حرف‌های معمول خود را تکرار کرد و به راه خود رفت. آن شب در خانه پیرزن به صدا در آمد. وقتی که زن در را باز کرد، فرزندش را دید که نحیف و خمیده با لباس‌هایی پاره پشت در ایستاده بود. او گرسنه، تشنه و خسته بود و در حالی که به مادرش نگاه می کرد، گفت: مادر اگر این معجزه نشده بود نمی‌توانستم خودم را به شما برسانم. در چند فرسنگی این جا چنان گرسنه و ضعیف شده بودم که داشتم از هوش می‌رفتم. ناگهان رهگذر گو‍ژپشتی را دیدم که به سراغم آمد. از او لقمه‌ای غذا خواستم و او یک نان به من داد و گفت : این تنها چیزی است که من هر روز می‌خورم. امروز آن را به تو می دهم زیرا که تو بیش از من به آن احتیاج داری. وقتی که مادر این ماجرا را شنید رنگ از چهره‌اش پرید. به یاد آورد که ابتدا نان زهر آلودی برای مرد گوژ پشت پخته بود و اگربه ندای وجدانش گوش نکرده بود و نان دیگری برای او نپخته بود، فرزندش نان زهر آلود را می‌خورد! به راستی که هر کار پلیدی که بکنیم با ما می‌ماند و هر کار نیکی که انجام دهیم به خودمان باز می‌گردد. 👏🌺 @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از آوای ققنوس
🌿🌹🌿 مرا هزار امید است و هر هزار تویی شروع شادی و پایان انتظار تویی بهارها که ز عمرم گذشت و بی تو گذشت چه بود غیر خزان‌ها اگر بهار تویی دلم ز هرچه به غیر از تو بود خالی ماند در این سرا تو بمان! ای که ماندگار تویی شهاب زود گذر لحظه های بوالهوسی است ستاره ای که بخندد به شام تار تویی جهانیان همه گر تشنگانِ خون منند چه باک زان همه دشمن، چو دوستدار تویی دلم صُراحی لبریز آرزومندی است مرا هزار امید است و هر هزار تویی @avayeqoqnus
هدایت شده از آوای ققنوس
mara_hezar_omid.mp3
2.51M
♦️ دکلمه زیبای غزل "مرا هزار امید است" با صدای خانم عارفه رخشانی @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آواز به عشق در جهان خواهم داد پس شرحِ رُخِ تو بی زبان خواهم داد چون زَهره ندارم که به روی تو رِسَم بر پای تو سر نهاده جان خواهم داد @avayeqoqnus
غم، هرگز عقب نمی‌نشیند، مگر آن که به عقب برانی‌اش. نمی‌گریزد، مگر آن که بگریزانی‌اش. آرام نمی‌گیرد، مگر آن که بی‌رحمانه سرکوبش کنی... 📚 چهل نامه کوتاه به همسرم ✍ نادر ابراهیمی @avayeqoqnus
گفت: وقتی غلامی خریدم، از وی پرسیدم: چه نامی؟ گفت: تا چه خوانی! گفتم: چه خوری؟ گفت: تا چه خورانی! گفتم: چه پوشی؟ گفت: تا چه پوشانی! گفتم: چه کار کنی؟ گفت: تا چه کار فرمایی! گفتم: چه خواهی ؟ گفت: بنده را با خواست چه کار؟ پس با خود گفتم: ای مسکین! تو در همه‌ی عمر خدای تعالی را چنین بنده بوده‌ای؟ بندگی، باری از وی بیاموز. چندان بگریستم که هوش از من زایل شد. 🔻 برگرفته از تذکرةالاوليا عطار نیشابوری @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا