eitaa logo
آوای ققنوس
8.5هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
547 ویدیو
31 فایل
دوستای عزیزم، اینجا کنار هم هستیم تا هم‌از ادبیات لذت ببریم هم حال دلمون خوب بشه.😍 ♦️کپی پست ها بعنوان تولید محتوا برای کانال های دیگر ممنوع بوده و رضایت ندارم♦️ تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/1281950438C0351ad088a
مشاهده در ایتا
دانلود
. خدای مهربون و‌بی همتا؛ سپاسگزارم بابت تمامی نعمتهایی که به من بخشیدی، بابت تمام گره هایی که هر بار فقط با دستان سخاوتمندانه ی تو باز شدند، بابت آرامشی که دارم، بابت بلاهایی که تو ازم دور کردی. هزاران بار شکرت خدای خوبم 🙏🌹 ☀️ @avayeqoqnus ☀️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 📚 ضرب المثل "آشی برایت بپزم که یک وجب روغن رویش باشد" 🔹 معنی و کاربرد: یعنی قرار است از تو انتقام بگیرم. همچنین برای تهدید کردن شخص نیز به کار می رود. نقشه کشیدن و ایجاد توطئه برای گرفتار کردن دیگری. 🔸 داستان: ناصر الدین شاه قاجار سالی یک بار در روز اربعین حسینی آش شله قلمکار نذری می پخت و خود نیز در آن مراسم حضور می یافت تا ثواب ببرد. تمام بزرگان مملکت در این روز در حیاط قصر جمع می شدند و برای تملق و نزدیک شدن به شاه قاجار هر یک کاری را به عهده می گرفتند مثلا برخی سبزی پاک می کردند، بعضی نخود و لوبیا خیس می کردند، عده ای دیگ های بزرگ را روی اجاق می گذاشتند و خلاصه هر کس سعی می کرد با کار کردن بیش تر به چشم آید. ناصر الدین شاه هم بالای ایوان می نشست و در حالی که قلیان می کشید از آن بالا همه کارها را زیر نظر می گرفت. سر آشپز باشی ناصر الدین شاه هم در این روز مثل یک فرمانده نظامی به همه امر و نهی می کرد. به دستور آشپز باشی در پایان کار یک کاسه آش به در خانه هر یک از بزرگان مملکت فرستاده می شد و رجال می بایستی آش را خالی کرده و داخل کاسه را پر از اشرفی کرده و دوباره به دربار می فرستادند. در این میان، برای احترام بیشتر، روی آش کسانی که در دربار عزیزتر بودند روغن بیشتری می ریختند و در نتیجه از ظرف بزرگ تری استفاده می کردند. کاملا روشن است کسی که کاسه ی کوچکی برایش فرستاده می شد کمتر ضرر می کرد و کسی که مثلا یک کاسه ی بزرگ آش (که یک وجب هم روغن رویش ریخته شده) دریافت می کرد حسابی توی خرج می افتاد زیرا باید همان کاسه را با اشرفی پر می کرد و پس می فرستاد!! به همین دلیل در طول سال اگر آشپز باشی مثلا با یکی از بزرگان و یا وزرا دعوایش می شد، در آن روز حسابی انتقام می گرفت و به او می گفت: "بسیار خوب! بهت حالی می کنم دنیا دست کیه! آشی برات بپزم که یک وجب روغن رویش باشد!" @avayeqoqnus
. بی همگان به سر شود بی تو به سر نمی شود 🌹 @avayeqoqnus
. در آخر، آنچه در درون آدم می مانَد بسیار بیشتر از آن چیزی است که به صورت کلمات بیرون می آید.  ♦️ از رمان "جوان خام" نوشته فئودور داستایوسکی 💫 @avayeqoqnus 💫
. زائری سرگشته ام ، محراب را گم کرده ام راه و رسم عاشقِ بی تاب را گم کرده ام می شوم لیلای سرگرادن و در شوق وصال همچو مجنون ، قبله و محراب را گم کرده ام عطر گیسوی تو می پیچد میان دشت و من در طواف عشق تو ، آداب را گم کرده ام تشنه ام در جستجوی آب می بینم تو را با وجودت چشمه های آب را گم کرده ام با تو در شب های پر مهتاب می رویم ولی در فروغ چهره ات ، مهتاب را گم کرده ام تو پر از گل می شوی در دامنِ صحرا و من سرزمین عطرهای ناب را گم کرده ام سر به روی شانه ام بگذار تا باور کنی زائری سر گشته ام ، محراب را گم کرده ام ✏️ ارسالی از خانم لیلا کباری قطبی از اعضای محترم کانال @avayeqoqnus
. شهر به خواب می رود شب، تنها شاهد بی قراری هایم می شود؛ و من به امید آمدنت با قایق خیال کنار ساحل چشم هایت پارو می زنم؛ بیا که در انتظار موج نگاهت دریا را در آغوش گرفته ام 🕊❤️ @avayeqoqnus
. بِجو متاعِ محبت که گر تمامتِ عمر بدین متاع تجارت کنی زیان نکنی 🌻 @avayeqoqnus
. عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست تا کرد مرا تُهی و پر کرد از دوست 🌹 اجزای وجود من همه دوست گرفت نامیست ز من ، بر من و باقی همه اوست 🌹 @avayeqoqnus
. بایزید بسطامی فرمود: سي سال بود كه می گفتم ؛ خدايا ! چنين كن و چنان ده ؛ چون به قدم اول معرفت رسيدم گفتم : الهی تو مرا باش و هر چه می خواهی كن. 🙏🌿 @avayeqoqnus
. دنیا آنقدر جذابیت‌های رنگارنگ دارد ڪه تا آخر عمر هم بدوی چیزهای جدیدی هست ڪه هنوز می توانی حسرتشان را بخوری پس یڪ جاهایی در زندگی ترمز دستی‌ات را بڪش بایست و زندگی ڪن. 🌸 @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. بار دیگر صبح شد بیدار شد این زندگی ای تمام حس بودنهای من صبحت بخیر صبح بخیر و شادی 🌞🪴 هفته پرباری داشته باشید رفقا 💐 @avayeqoqnus
. خدای مهربانم؛ ای آنکه با کمال زیبایی و نورانیت خویش، آنچنان تجلی کرده‌ای که عظمتت بر تمامی ما سایه افکنده نگاه خود را از ما مگیر… آمین 🙏🌹 @avayeqoqnus
. 📕 می دانم که می آیی ... دوست دیرینه اش زخمی در وسط میدان جنگ افتاده بود؛ می توانست بیزاری و نفرتی که از جنگ تمام وجودش را فرا گرفته بود کاملا حس کند. سنگر آنها توسط نیروهای دشمن محاصره شده بود و راه گریزی نبود. رو به مافوقش که یک ستوان بود کرد و پرسید که آیا می تواند برود و خودش را به منطقه مابین سنگرهای خودی و دشمن برساند و دوستش را که آنجا افتاده بود بیاورد؟ ستوان جواب داد: "می توانی بروی اما من فکر نمی کنم که ارزشش را داشته باشد، دوست تو احتمالا مرده و تو فقط زندگی خودت را به خطر می اندازی." حرف های ستوان را شنید ، اما تصمیم گرفت برود. به طرز معجزه آسایی خودش را به دوستش رساند، او را روی شانه های خود گذاشت و به سنگر خودشان برگرداند. ترکش هایی هم به چند جای بدنش اصابت کرد. وقتی سرباز و دوستش با هم روی زمین سنگر افتادند، فرمانده نگاهی به سرباز زخمی کرد و گفت: "من گفته بودم ارزشش را ندارد، دوست تو مرده و تو هم در این رفت و برگشت زخمی شدی." سرباز گفت: "ولی ارزشش را داشت." ستوان پرسید: "منظورت چیست؟ او که مرده." سرباز پاسخ داد: "بله قربان! اما این کار ارزشش را داشت ، زیرا وقتی من به او رسیدم او هنوز زنده بود و به من گفت: می دانستم که می آیی…" همیشه نتیجه کار مهم نیست. مهم آن شخصی یا آن چیزی است که باید به خاطرش کاری انجام دهیم، همین... @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ای ساقی اگر سعادتی هست توراست جانی و دلی و جان و دل مست توراست اندر سرِ ما عشق تو پا می کوبد دستی میزن که تا ابد دست توراست @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. بی‌تو به سامان نرسم، ای سر و سامان همه تو 🌼 ای به تو زنده همه من، ای به تنم جان همه تو 💛 @avayeqoqnus
. پاییز شعری ست که دست های من و " تو " 🍁 قافیه ی آخر آن می شود سخت و محکم و گرم عاشقانه 🧡 عصر زیبای پاییزیتون بخیر رفقا 🪴 @avayeqoqnus
. انسان مدام باید مشغول کار باشد. سازندگی کند، وگرنه از درون پوک می‌شود. و بیکاری بدتر از تنهایی است. آدم بیکار در جمع هم تنهاست. ♦️ از رمان "سمفونی مردگان" نوشته زنده یاد عباس معروفی ✨ @avayeqoqnus
. بیا که چشم و چراغم تو بودی از همه عالم 🌻 @avayeqoqnus
. نقل است كه شيخ بايزيد در پس امام جماعتي؛ نماز خواند. پس از نماز امام جماعت پرسيد: ياشيخ! تو كسبي نمي كني و چيزي از كسي نمي خواهي؛ از كجا مي خوري؟ بايزيد گفت: صبر كن تا اين نماز را دوباره به قضا بخوانم. گفت: چرا ؟ گفت: نماز از پس كسي كه روزي دهنده را نداند روا نبود. 🔸 برگرفته از تذكرة الاوليای عطار نیشابوری @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. سلام بهونه قشنگ من برای زندگی ... 🌹 🔸 شعر و صدای مریم حیدرزاده @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. یک روز، تمام رویاهات به حقیقت میپیوندن. صبور باش... سلام 🖐 صبح آخرین روز مهرماه به خیر و به مهر رفقا 🌞🌹 ☀️ @avayeqoqnus ☀️
. خدایا؛ صدایت می زنم، چرا که جز تو هیچکس را گره گشای مشکلاتم نمیدانم؛ 🌸 من "تو" را دارم و دلی که یقین دارد به بودنت، یقینی که آرامم می کند: خـدایم مرا رهـا نخواهد کرد... 🌱 ☀️ @avayeqoqnus ☀️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا