eitaa logo
آوای ققنوس
8.8هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
537 ویدیو
31 فایل
دوستای عزیزم، اینجا کنار هم هستیم تا هم‌از ادبیات لذت ببریم هم حال دلمون خوب بشه.😍 ♦️کپی پست ها بعنوان تولید محتوا برای کانال های دیگر ممنوع بوده و رضایت ندارم♦️ تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/1281950438C0351ad088a
مشاهده در ایتا
دانلود
امید بستم به تویی که ناخوانده اجابتم می‌کنی 🙏🌺 @avayeqoqnus
🌼 باید عشق ورزید، زیاد... که در جهان، هیچ چیز به قدر عشق ورزیدن و مهربانیِ بی‌چشمداشت، حال انسان را خوب نمی‌کند 🍀 و آدمی را از ورطه‌ی تاریکی و اندوه، بیرون نمی‌کشد. 🌼 باید مهربان بود و آدم‌ها را دوست داشت و مهر ورزید و عبور کرد... 🍀 باران می‌بارد و ابر نمی‌ایستد تا نتیجه را ببیند... 🌼 سبک‌تر می‌شود و با قلبی آرام‌تر، به مسیر بخشندگی‌اش ادامه می‌دهد... @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خوش بخند ای دل که اینک صبح خندان می‌دمد خوش برقص ای ذره کاینک مِهرِ رخشان می‌رسد صبحتون پرنشاط رفقا 🌞🌺 ✨@avayeqoqnus
الهی هر شادی که بی تو است اندوه است؛ هر منزلی که نه در راه تو است زندان است؛ هر دل که نه در طلب تو است ویران است. یک نفس با تو به دو گیتی ارزان است؛ یک دیدار از تو به هزار جان رایگان است. @avayeqoqnus
📜  اسب سواری ، مرد چلاقی را سر راه خود دید که از او کمک می خواست. مردِ سوار دلش به حال او سوخت، از اسب پیاده شد و او را از جا بلند کرد و روی اسب گذاشت تا او را به مقصد برساند. مرد چلاق وقتی بر اسب سوار شد، دهنه اسب را کشید و گفت : اسب را بردم ، و با اسب گریخت! اما پیش از آنکه دور شود صاحب اسب داد زد : تو ، تنها اسب را نبردی، جوانمردی را هم بردی! اسب مال تو ؛ اما گوش کن ببین چه می گویم! مرد چلاق اسب را نگه داشت. صاحب اسب گفت : هرگز به هیچ کس نگو چگونه اسب را به دست آوردی ؛ زیرا می ترسم که دیگر « هیچ سواری » به پیاده ای رحم نکند! ✨@avayeqoqnus
به قول : خودتان را در قلب هیچ آدمی نچپانید، جا نمی شوید، چروک می شوید فقط...! @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. برگ زردی با سماجت شاخه را چسبیده بود دست های خویش و دامان توام آمد به یاد @avayeqoqnus
. دیدم که از دستت عصبانی نیستم؛ دلشکسته نیستم، قهر نیستم، خلاصه اینکه من دیگر با تو “هیچ چیز” نیستم..! ❣ @avayeqoqnus
. خودم را حذف کرده ام از گذشته، از تجربه های تلخ و شیرینی که داشتم، اما از گذشته ام پشیمان نیستم. تجربه ها، حتی تلخ ترینشان، سنگ بنایی بوده اند برای ساختن منی که امروز هستم. خودم را حذف کرده ام از زندگی خیلی ها، از ارتباطات خوب یا بدی که داشته ام، اما از هیچ رابطه ی تمام شده ای پشیمان نیستم، آدم ها حتی بدترینشان، تلنگری بوده اند برای ساختن هویتی که امروز دارم. @avayeqoqnus
چو پایمال تو گشتم، سرم بلند شد، آری چه سربلندی ازین بِه که پایمال تو باشم؟ 💖 @avayeqoqnus
اهل کاشانم  روزگارم بد نیست. تکه نانی دارم ، خرده هوشی، سر سوزن ذوقی. مادری دارم ، بهتر از برگ درخت. دوستانی ، بهتر از آب روان. و خدایی که در این نزدیکی است: لای این شب بوها، پای آن کاج بلند. روی آگاهی آب، روی قانون گیاه. من مسلمانم. قبله ام یک گل سرخ. جانمازم چشمه، مهرم نور. دشت سجاده من. من وضو با تپش پنجره ها می گیرم. در نمازم جریان دارد ماه ، جریان دارد طیف. سنگ از پشت نمازم پیداست: همه ذرات نمازم متبلور شده است. من نمازم را وقتی می خوانم  که اذانش را باد ، گفته باد سر گلدسته سرو. من نمازم را پی "تکبیره الاحرام" علف می خوانم، پی "قد قامت" موج. @avayeqoqnus
امام مرشد محمد غزالی را رحمة الله علیه پرسیدند: چگونه رسیدی بدین منزلت در علوم؟ گفت: بدان که هر چه ندانستم از پرسیدن آن ننگ نداشتم. 🔻 برگرفته از باب هشتم گلستان @avayeqoqnus
📚 ضرب المثل "طاقچه بالا گذاشتن" در قدیم برخی از معماری های خانه ها طوری بود که دو نوع طاقچه می ساختند؛ یکی طاقچه کوتاه تر که دست همه به آن می رسید و معمولا لوازم دم دستی خانه را روی آن قرار می دادند. و دیگری طاقچه ای بود که بالاتر از این طاقچه ها ساخته می شد و دست کسی به آن نمی رسید. معمولا اشیاء ارزشمند و زینتی را در آن قرار می دادند. حال وقتی کسی خیلی خودش را دست بالا می گیرد به او می گویند طاقچه بالا می گذارد؛ یعنی خودش را انقدر ارزشمند و قیمتی می داند که دوست ندارد کسی به او نزدیک شود. 🔸 طاقچه بالا گذاشتن کنایه از چیست؟ کنایه از این است که کسی خود را برتر از دیگران بداند و با رفتارش کاری کند که کسی به او نزدیک نشود. گاهی اوقات کنایه از مغرور بودن است. گاهی کنایه از شخصی است که خیلی ناز و افاده می کند و خودش را لوس می کند. @avayeqoqnus
ما انسان‌ها بر روی کره زمین زندگی نمی‌کنیم بلکه سرزمین واقعی ما قلب کسانی است که دوستشان داریم... 🌹 @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باغ ها را گرچه دیوار و در است از هواشان راه با یکدیگر است شاخه ها را از جدایی گر غم است ریشه هاشان دست در دست هم است @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مهربان خدایم؛ به حضورت به نگاهت به پناهت به یاریت نیازمندم... الهی دریاب که می‌توانی 🙏🌸 @avayeqoqnus
. ز تو با تو راز گویم به زبان بی‌ زبانی به تو از تو راه جویم به نشان بی‌ نشانی 🌹 @avayeqoqnus
. او را که از خود پُر است، صد هزار پیغامبر نتوانند تُهی کردن... 🔸 برگرفته از مقالات شمس تبریزی @avayeqoqnus
. او را که از خود پُر است، صد هزار پیغامبر نتوانند تُهی کردن... 🔸 برگرفته از مقالات شمس تبریزی @avayeqoqnus
📗 حکایتی آموزنده از گلستان: دو درویش خراسانی مُلازم صحبت یکدیگر سفر کردندی. یکی ضعیف بود که هر به دو شب افطار کردی و دیگر قوی که روزی سه بار خوردی. اتفاقاً بر درِ شهری به تهمتِ جاسوسی گرفتار آمدند. هر دو را به خانه‌ای کردند و در به گل برآوردند. بعد از دو هفته معلوم شد که بی‌‎گناهند. در را گشادند، قوی را دیدند مرده و ضعیف جان به سلامت بُرده. مردم در این عجب ماندند. حکیمی گفت: خلاف این عجب بودی، آن یکی بسیارخوار بوده است، طاقت بی‌‎نوایی نیاورد، به سختی هلاک شد. وین دگر خویشتن‌‎دار بوده است، لاجرم بر عادت خویش صبر کرد و به سلامت بماند. چو کم‌‎خوردن طبیعت شد کسی را چو سختی پیشَش آید، سهل گیرد وگر تن‌‎پرور است اندر فَراخی چو تنگی بیند، از سختی بمیرد 🔻 برگرفته از باب سوم گلستان سعدی @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا