.
جهانگردی به دهکده ای رفت تا زاهد معروفی را زیارت کند و دید که زاهد در اتاقی ساده زندگی می کند.
اتاق پر از کتاب بود و غیر از آن فقط میز و نیمکتی دیده می شد.
جهانگرد پرسید: لوازم منزلتان کجاست؟...
زاهد گفت: مال تو کجاست؟
جهانگرد گفت:من اینجا مسافرم.
زاهد گفت: من هم.
#حکایت
#تلنگر
✨ @avayeqoqnus ✨
.
گوش ڪن
با لب خاموش
سخن می گویم
پاسخم گو
به نگاهی ڪه
زبان من و توست 💜
#هوشنگ_ابتهاج
✨ @avayeqoqnus ✨
.
چهارشنبه بود که استاد ﺳﺮ ﮐﻼﺱ ﺑﻪ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻧﺶ ﮔﻔﺖ: ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﻣﯿﮕﯿﺮﻡ ﺑﺼﻮﺭﺕ ﺷﻔﺎﻫﯽ! ﻫﻤﺎﻥ لحظه ﮔﻔﺖ: ﺍﺻﻼ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﻣﯿﮕﯿﺮﻡ ﻭ ﺍﻭﻥ ﻫﻢ ﮐﺘﺒﯽ!
ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﻫﻤﻪ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﮐﺮﺩﻧﺪ اما استاد ﮔﻔﺖ: همین ﮐﻪ ﻫﺴﺖ!! ﻫﺮﮐﺲ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﺩ ﺑﯿﺎﺩ ﺟﻠﻮ ﺩﺭ ﮐﻼﺱ ﺑﺎﯾﺴﺘﻪ! ﺍﺯ 50 ﻧﻔﺮ فقط 3 ﻧﻔﺮ ﺭﻓﺘﻦ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﺭ ﻭ استاد ﺍﺯ ﺑﻘﯿﻪ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﮔﺮﻓﺖ!
ﺑﻌﺪ از امتحان رو ﺑﻪ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ:
ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺷﻤﺎ 10 ﻧﻤﺮﻩ ﮐﻢ ﻣﯿﮑﻨﻢ!
ﻫﻤﻪ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﮐﺮﺩﻧﺪ... استاد ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ: ﻧﻤﺮﻩ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺍﯾﻦ 3 ﻧﻔﺮ ﻫﻢ 20 ﺭﺩ ﻣﯿﮑﻨﻢ!
ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﻫﺎ ﺑﺎ ﺷﺪﺕ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﮐﺮﺩﻧﺪ که چرا ... استاد ﮔﻔﺖ: ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺷﻤﺎ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺯﯾﺮ ﺑﺎﺭ ﻇﻠﻢ ﺭﻓﺘﯿﺪ ... ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﺭﺱ ﻇﻠﻢ ﺳﺘﯿﺰﯼ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ؛ یاد بگیرید هیچ وقت زیر بار حرف زور نروید.
آن استاد کسی جز دکتر حسابی نبود!
#داستان
#داستان_کوتاه
#داستان_آموزنده
✨ @avayeqoqnus ✨
.
خاشاک ز راه عاشقان میبارد
غیرت ز نگاه عاشقان میبارد
تا حُسن تو در دیده دل جلوهگرست
خورشید ز آهِ عاشقان میبارد
#طالب_آملی
✨ @avayeqoqnus ✨
.
نه هفت طبقه آسمان
و نه هفت طبقه زمین
برای جا دادن خداوند کافی نیست،
ولی قلب انسان به تنهایی
می تواند او را در خود جای دهد.
پس آلکسیس، خیلی مواظب باش
تا هیچ گاه دل کسی را نشکنی!
🔸 از کتاب "زوربای یونانی"
نوشته نیکوس کازانتزاکیس
#بریده_کتاب
💫 @avayeqoqnus 💫
.
من خاکم و من گَردم
من اشکم و من دردم 🥀
تو مهری و تو نوری
تو عشقی و تو جانی ❤️
#رهی_معیری
💫 @avayeqoqnus 💫
.
📚 ضرب المثل "جنگ زرگری راه انداختن"
🔸 معنی و کاربرد:
دعوای ساختگی و جدال الکی بر سر موضوعی فرعی به راه انداختن برای این که یا یک موضوع اصلیتر را به حاشیه ببرند و یا اینکه با ایجاد یک جدال غیرواقعی و مصنوعی به سود فراوانی برسند.
🔸 داستان:
در روزگاران قدیم هر گاه مشتریِ به ظاهر پولداری وارد بعضی از دکانهای زرگری میشد و از کم و کیف و عیار و بهای جواهر پرسشی میکرد، زرگر فوراً بهای جواهر مورد نظر را چند برابر بهای واقعی آن اعلام میکرد؛
بعد با علامت دادن یا چشمک زدن و فرستادن شاگرد به دکان همسایه، زرگر دکان بغلی را خبر میکرد تا وارد معرکه شود.
زرگر دوم به بهانهای وارد مغازه می شد و به مشتری میگفت که همان جواهر را در مغازهاش دارد و با بهای کمتری آن را میفروشد.
بهای پیشنهادی زرگر همسایه کمتر از بهای زرگر اولی اما هنوز بسیار بالاتر از بهای اصلی جواهر بود.
در این حال زرگر اولی جنگ و جدلی با زرگر دومی آغاز میکرد و به او دشنام میداد که: «داری مشتری مرا از چنگم در میآوری» و از این گونه ادعاها.
زرگر دوم هم به او تهمت میزد که: «میخواهی چیزی را که این قدر میارزد به چند برابر بفروشی و سر مشتری محترم کلاه بگذاری.»
خلاصه چنان قشقرقی به راه میافتاد و جنگی درمیگرفت که مشتری سادهلوح که این صحنه را حقیقی تلقی میکرد بیاعتنا به سر و صدای زرگر اول، به مغازه زرگر دوم می رفت و جواهر موردنظر را بدون کمترین پرسش و چانهای از او میخرید و نتیجه آن بود که مشتری ضرر میکرد و دو زرگر، سود به دست آمده را میان خود تقسیم میکردند.
این جنگ که یکی از حیلههای برخی زرگران برای فریفتن مشتری و فروختن زیورآلات به او بوده است، رفته رفته از بازار طلافروشان فراتر رفته و در ادبیات فارسی به صورت اصطلاح درآمده است.
#ضرب_المثل
✨ @avayeqoqnus ✨
.
اگر نه از تو دلارام برده است آرام
چرا قرار نگیری به هیچ جا ای دل 🍃
#صائب_تبریزی
✨ @avayeqoqnus ✨
🍀🌻🍀🌻
آن کیست که با یادِ تو دل شاد ندارد
آن کس که مگر عهدِ غمت یاد ندارد
دور از تو شبی نیست که این خسته مَهجور
تا صبحدم از یاد تو فریاد ندارد
سَرو ارچه به آزادی قدّ تو سرافراخت
آزادگی آن قدِ آزاد ندارد
دادم بده امروز که سلطان جهانی
کاین خسته جگر طاقت بیداد ندارد
خسرو به وصال رخ شیرین شده خرّم
آری خبر از سوزش فرهاد ندارد
ای شاهِ جهان کار جهان بی تو خرابست
جز عدل تو کس مُلک تو آباد ندارد
#جهان_ملک_خاتون
💫 @avayeqoqnus 💫