eitaa logo
آیات غمزه
906 دنبال‌کننده
40 عکس
1 ویدیو
0 فایل
صفحه ی رسمی سایت آیات غمزه در شبکه اجتماعی ایتا ارتباط با مدیر: @telkalayam
مشاهده در ایتا
دانلود
سیگار می کشد پای کوه نور حاجی دارد حج بیست و یکمش را به جای می آورد پدر زنده به گور میکند دختر قرن بیست و چندمش را بقال محله ترازویی دارد که کارهای عجیب و غریبی می کند میوه فروش کرم های سیبش را هم کیلویی چند حساب می کند زنی سپیدی تنش را به سیاهی سکه ای می فروشد تا دوباره برای خودش رژ لب صورتی بخرد رنگها هیچ کدام جای خودشان نیستند شب های رو سفید روزهای سیاه بخت و رنگین کمانی که رنگهایش را کش رفته اند و ما بالا می رویم بالا و بالاتر از پله هایی که هیچ وقت به هیچ کجا نمی رسند دنیا پر شده است از سرنوشت کوزت های یتیمی که باید واکس بزنند کفش های دختران تناردیه را و بنشیند و بنشینند تا... اما ژان والژانی از راه نمی رسد پینوکیو با هر دروغی که می گوید دماغش را عمل می کند و پدر ژپتوی پیر کلیه اش را می فروشد تا... سیندرلا بازهم به اکس پارتی می رود و کفش های نقره ای عفتش را گم می کند باغ ها پر شده است از گیلاس هایی که طعم زردآلو می دهند زردآلوهایی که طعم هندوانه و هندوانه هایی که مزه ی هیچ چیزی نمی دهند من نمی دانم بمب هسته ای چیست شاید هسته ی گیلاسی باشد که بهینه سازی شده است اما هر چه هست چیز خوبی نیست همین هفته ی پیش با هسته ی یک گیلاس چشم پسر همسایه مان کور شد من نمی خواهم دنیا کور باشد من دنیای کور را نمی خواهم من همان دنیایی را می خواهم که یک روز مردی از کوه نور برایمان آورد. @aliyemehrabi @ayateghamze
مریز آبروی سرازیر ما را به ما بازده نان و انجیر ما را خدایا اگر دستبند تجمّل نمی‌بست دست کمانگیر ما را کسی تا قیامت نمی‌کرد پیدا از آن گوشه کهکشان تیر ما را ولی خسته بودیم و یاران همدل به نانی گرفتند شمشیر ما را ولی خسته بودیم و می‌برد توفان تمام شکوه اساطیر ما را طلا را که مس کرد، دیگر ندانم چه خاصیتی بود اکسیر ما را @ayateghamze https://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/240702/categoryId/35/
با سراب وعده ها دنیایمان را ساختی هرچه همت داشتیم از آب و تاب انداختی با کلیدت بافتی زنجیر بر فردای ما ای عمو! خورشیدمان را پشت کوه انداختی با چه امیدی معاش مردمت را کوختی با چه تدبیری نمای منزلت را کاختی؟ «دوش از میخانه آمد سوی مسجد شیخ ما» شیخ! بر منبر فقط بر اهل تقوا تاختی دشمنت را دوست خواندی دوستت را ناسپاس خویش را در آینه دیدی ولی نشناختی «آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا میهمانا! دیر حق میزبان پرداختی @ayateghamze https://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/238096/categoryId/79/
هر میدان شعبه... هر خیابان شعبه... این شعبه ی اوست بدتر از آن شعبه از ثروت ما چه برج ها ساخته است این حرمله با تیر هزاران شعبه از: تماشایی @ayateghamze https://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/245239/
انداخته گوشواره ای در گوشش پوشانده به جدّ و جهد، با تن پوشش ایهام گزنده ای ست از عصر مدرن انسان که سگی گرفته در آغوشش از: تماشایی @ayateghamze https://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/245240ش
شعله باش اما چنین بر آشیان خود مزن دود کن خود را ولی در دودمان خود مزن از گلوی دشمنانت تیغ اگر برداشتی لااقل آن را به قلب دوستان خود مزن رحم کن ای صاعقه! گیرم زمین را سوختی رحم کن، سیلی به گوش آسمان خود مزن در بیابان کی بدون ما به منزل می رسی؟ راهزن هستی اگر، از کاروان خود مزن عزت ما را به نانی پیش از این ها داده ای بعد از این دیگر دم از نام و نشان خود مزن جنگ برده با رشادت های تو مغلوبه شد عارمان از توست، حرف از آرمان خود مزن از: تماشایی @ayateghamze https://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/245290
چند روز پیش بزدلانه کودکان غزّه را در "شجاعیه" به خون کشیده اید! آفرین! واقعا که در شهامت و شرف پدیده اید چشم بد به دور قوم برگزیده اید! از شما شریف تر کسی ندیده ام جز جماعتی که کارشان ماستمالی سیاه کاری شماست چون به جیب هایشان رسیده اید! اوج انتقاد و اعتراض این گروه در برابر تمامی قساوت شما گاه اخم ساده ای ست گاه ژست پرافاده ای ست مثل اینکه "بس کنید جنگ را بس کنید نام و ننگ را بس کنید بارش گلوله ی تفنگ را..." بی که واقعاً بیان شود کودکان غزّه اند یا شما که در میان خاک و خون تپیده اید! این گروه در برابر ستم همیشه بی طرف این جماعت سیاه رو، ولی یقه سفید مانده ام که ساقه ی چغندرند در مسیر باد یا که برگ بید؟! @ayateghamze https://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/97571
یک پنجره، گلدانِ فراموش شده یک خاطره، انسانِ فراموش شده در خانه، جماعتی پی معجزه‌ها بر طاقچه، قرآن فراموش شده :: در این همه رنگ، آنچه می خواهی نیست در این همه راه، غیر گمراهی نیست در شهر خیابان به خیابان گشتم آنقدر که آگهی ست آگاهی نیست :: در اوج، خدا را سر ساعت خواندند ما را به تماشای قیامت خواندند از کوچ پرندگان سخن گفتی و من دیدم که نمازی به جماعت خواندند :: آن مست همیشه با حیا چشم تو بود آن آینه ی رو به خدا چشم تو بود دنیا همه شعر است به چشمم اما شعری که تکان داد مرا چشم تو بود :: ما سینه زدیم بی صدا باریدند از هر چه که دم زدیم، آنها دیدند ما مدعیان صف اول بودیم از آخر مجلس شهدا را چیدند.. @ayateghamze https://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/245380
این جنگ از اول هم سیاسی بود فرقی نخواهد داشت آن یا این هر روز دارد جهل یک عده تومان مان را می کشد پایین در باور قول و قرار کذب ما ملتی همواره در صدریم کار از هویدا بر نمی آید تا ما هوادار بنی صدریم دست طمع آمد بلندم کرد از جام، تا برجام بنشیند محکم نشستم پای ایمانم تا ننگ جای نام بنشیند؟ هر روز ریش حقه یک رنگ است هر کس عبا پوشید مولا نیست گفتیم و یک عده نفهمیدند شیخ الریا شیخ الرعایا نیست رفتیم و رفتیم و نفهمیدیم ریگ درشتی توی کفش ماست در خود نریز اینقدر بغض ات را این حاصل جیغ بنفش ماست تعطیل شد دکان خرازی تلفیق همت باهنر رویاست یک انقلابی می شناسم که با انقلابی در دلش تنهاست ای یادگار جنگ تحمیلی آن هم قطاران قدیم ات کو؟ ای انقلاب راست ها چپ ها کو آن صراط مستقیم ات؟ کو؟! از: صفحه ی اینستاگرام شاعر @ayateghamze https://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/245428
این را بنویس یادگاری: گنجشک به قیمت قناری! جادوی رسانه مسخمان کرد با شعبده و شلوغ‌کاری چادر ز سر زنان کشیدند گفتند حجاب اختیاری! سرباز مدافع وطن را کشتند به جرم پاسداری! جلّاد و شهید جابجا شد در مغلطه‌ی خبرگزاری! افسوس که چشم ْ‌انتظاران ماندند به چشم‌انتظاری! کو غیرت قیصر امین‌پور؟ کو شور حمید سبزواری؟ از پا منشین، دوباره برخیز ای شعر بلند پایداری @ayateghamze https://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/247745
به رغم زخم زبان‌ها به غم، عنان ندهم ز کف، قرار خود از طعن طاعنان ندهم رفیق عهدشکن! از تو کمترم آری اگر که بر سر پیمان خویش جان ندهم اگر چه صورتم از سیلی خودی سرخ است چراغ سبز به بیگانگان نشان ندهم به خیمه‌گه چو شبیخون بی‌امان زده خصم ز تیربار کلامم به او امان ندهم به رغم این همه تحریم، پیش چشم عدو ز بیم، پرچم تسلیم را تکان ندهم سبک‌سرانه چو پیران طالب تمجید زمام عقل به تأیید هر جوان ندهم بس است خوردن نیش از شکاف‌ها یک‌بار دوباره در دهن مار، امتحان ندهم رهین باور خویشم! هرآنچه خواهی گو که دل به خشم و خوشایند این و آن ندهم به رغم تازه به دوران رسیدگان حریص مقام فقر به سرمایۀ‌ جهان ندهم زمین اگر همه دشمن شود، بگو به «امین» که دست زخمی او را به آسمان ندهم @ayateghamze https://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/247747
ای شهید بی‌گناه ای شهید مشهد چراغ ای شهید آستان شاه نور ناگهان به یک گلوله و به چند قطره خون پرکشیده‌ای به بارگاه نور خون تو لاله‌ای‌ست رسته از میان سنگ‌های صحن این سرشت توست، سرنوشت توست این بهشت توست خون تو گرچه سرخ بود از نگاه خصم کوردل ولی آن‌قَدَر نداشت رنگ تا برای تو خیل بی‌وطن تظاهرات بی‌محل به پا کنند در محلۀ فرنگ رنگ خون دل‌بخواهِ لشکر سراب رنگ دیگری‌ست رنگ سرخ مایلِ به تجزیه رنگ سرخ مایلِ به ننگ ای شهیدهای بی‌گناه از سکوت این جماعت وطن به مزد نه به نامتان شعارهای آتشین درست می‌شود نه از این همه خبرگزاری دروغ لحظه لحظه صد خبر به مقصد ترور پست می‌شود خونتان اگر خبر نشد بر تن تناور وطن تبر نشد بی‌ثمر نشد جسم غرق خونتان روح ما، شکوه ماست ردّ خونتان شاهراه ما، پناه ماست @ayateghamze https://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/247748
شرم بر شما شاعران نقشه ی بدن دشمنان نقشه ی وطن شاعران اسم رمز سوگوار بُت شرم بر شما تا شبی رسید بر سحر لگد زدید شعرتان چادر از سر حجاب می کِشد چشم شسته را به خواب می کِشد آب را به منجلاب می کِشد شعرتان بوی فتنه می دهد شرم بر شما ناکثین و قاسطین و مارقین شرم بر تمام شاعران اینچنین مادری سر نماز.. وای من طبل جنگ در مصاف با بهار شعرتان آتشِ به جان روزگار شعرتان قاتل چراغ های شاه داغدار شعرتان @ayateghamze https://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/247749
مرگ بر تازیانه ها تازیانه های بی امان به گرده های بی گناه بردگان مرگ بر مرگ ناگهانی صد هزار زندگی -در یكی دو ثانیه- با سقوط علم از آسمان! مرگ بر كشتن جوانه ها مرگ بر انتشار سم در زلال رودخانه ها مرگ بر فصاحت دروغ مرگ بر بوق های بووووق مرگ بر سیم های خاردار و كشتزارهای مین مرگ بر گورهای دسته جمعی و بندهای انفرادی زمین مرگ بر بریدن نفس مرگ بر قفس مرگ بر شکوه خار و خس مرگ بر هوس مرگ بر حقوق بی بشر مرگ بر تبر مرگ بر شراره های شر مرگ بر سفارت شنود مرگ بر کودتای دود زنده باد زندگيِ او زنده باد زندگيِ من... تو... ما یك كلام: مرگ بر آم...ری...كا مرگ بر ابولهب مرگ بر یزید و شمر و ابن سعد مرگ بر زاده ی زیاد بگو بلند: بیش باد! مرگ بر قطعنامه های بستن فرات قحط آب مرگ بر تیر مانده بر گلوی كودك رباب مرگ بر قتل خنده های روشن علیرضا مرگ بر گلوله ای که خط کشید روی خاطرات آرمیتا یك كلام: مرگ بر آمریكا @ayateghamze https://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/57548
این همه آتش خدایا شعله اش از گور کیست؟ شهوت این بی نمازان، نشئه ی انگور کیست؟ پرده دانان طریقت در صبوری سوختند این صدای ناموافق زخمه ی تنبور کیست؟ شیخ بازیگوش ما از بس مرید خویش بود عطسه ای فرمود و گفت این جمله ی مشهور کیست! پنج استاد حقیقت حرف شان با ما یکی ست راستی در پشت این دستورها دستور کیست؟ آب نوشان ادّعای خضر بودن می کنند رنگ پیراهان اینان وصله ی ناجور کیست؟ دست این پاسور بازان هر که دل را داد باخت دوستان چشم شما در انتظار سور کیست؟ دین و دل دادند یارانم در این شرب الیهود شیخ ما در باده گم شد ، مست ما مستور کیست؟ این که خضرش خوانده اید، اسکندر مقدونی است این که دریایش لقب دادید چشم شور کیست؟ این که بر آن گوش خود بستید، صور محشر است این که شیطان می دمد دائم در آن شیپور کیست؟ آن که می زد روز و شب پیوسته لاف اختیار این زمان ترس از که دارد؟ این زمان مجبور کیست؟ بعد طوفان جز کفی در کیسه ی امواج نیست شاه ماهی های این دریا ببین در تور کیست! @ayateghamze https://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/76119
این حنجره این باغ صدا را نفروشید این پنجره این خاطره‌ها را نفروشید در شهر شما باری اگر عشق فروشی است هم غیرت آبادی ما را نفروشید تنها، به‌خدا، دلخوشی ما به دل ماست صندوقچه ی راز خدا را نفروشید سرمایه ی دل نیست به جز اشک و به جز آه پس دست‌کم این آب و هوا را نفروشید در دست خدا آینه ای جز دل ما نیست آیینه شمایید شما را نفروشید در پیله ی پرواز به جز کرم نلولد پروانه ی پرواز رها را نفروشید یک عمر دویدیم و لب چشمه رسیدیم این هروله ی سعی و صفا را نفروشید دور از نظر ماست اگر منزل این راه این منظره ی دورنما را نفروشید @ayateghamze https://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/571
قاتلش واردات چینی بود با غم روزگار سر می کرد پدرم مثل کوه محکم بود زندگی را برای ما می خواست سهمش از روزگار خوش کم بود می زد از خانه هر سحر بیرون تا سلامی به آفتاب کند ذکر می گفت تا دم حجره پیش از آنی که فتح باب کند چرخ ها را به راه می انداخت تا نماند ز چرخه ی تولید وضع ما بد نبود شکر خدا چرخ این خانه خوب می چرخید وصله ها را که منتظر بودند با کمی حوصله به هم می دوخت ته حجره بخاری فرتوت با تر و خشک هیزمش می سوخت نمره ی عینکش که بالا رفت تیره شد طاقه های رنگارنگ ماند پیراهنی برش خورده زیر آن چرخ های بی آهنگ دل به دریا که زد پدر فهمید دخل جزر است و خرج هایش مد چه کند با هزار خواهش ما چه کند با هزار پیشامد هر چه می کاشت بار کم می داد آخرش بار هم نشد بارش دل به رونق سپرده بود اما عاقبت شد کساد بازارش پدرم ذره ذره گم می شد در هیاهوی روزهای رکود بعد یک عمر تازه فهمیدیم قاتلش واردات چینی بود شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب،فروردین 1403 .
جهان در قرن نو بر صفحه ی تقویم می رقصد محمدکاظم کاظمی در حال و هوای تغییرات سیاسی افغانستان: به‌زودی قدرت بی‌قدرتان تسلیم خواهد شد به جایش دولت بی‌دولتان تحکیم خواهد شد جهان در قرن نو بر صفحۀ تقویم می‌رقصد وطن آمادۀ برگشتن تقویم خواهد شد نصیب مردمان تخت سلیمان و دَم عیسی نصیب ما همان چاقوی ابراهیم خواهد شد به قانون خدا نان حلالی بود مردم را که آن هم با قوانین بشر تحریم خواهد شد قرانی مانده از قرنی غریبی در کف ملت که بین دزد خوب و دزد بد تقسیم خواهد شد به تنظیمات اصلی بازمی‌گردد بشر آخر و روی حالت «بل هم اضل» تنظیم خواهد شد خدا می‌گوید آن چیزی که من گفتم نشد انسان ملک می‌گوید آن چیزی که ما گفتیم خواهد شد شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب،فروردین 1403 .