⚡️تأملی در مقتل العباس(ع)
✍مهدی مسائلی
گاهی روضههای عاشورایی با گزارشهای تاریخی همسانی ندارند. البته اشکالی به روضهخوانی متداول نیست و من خود بارها با چنین روضههایی بر مصائب عاشورائیان اشک ریختهام. ولی در جایش باید تاریخِ مستند عاشورا نیز بررسی شود.(پس گزارشی که در ادامه میآید نفیِ روضهخوانی متداول درباره حضرت عباس(ع) نیست)
درباره نحوه شهادت حضرت عباس(ع) دو گزارش وجود دارد. گزارش اول که در کتابهای متقدم تاریخی و روایی آمده است حکایت از آن دارد که پس از شهادت اصحاب امام حسین(ع)، آن حضرت به همراه برادرشان عباس به میدان رفتند. در این میان تشنگی بر امام غلبه کرد و ایشان به سمت فرات حرکت کرد. اما لشگر دشمن راه را بر امام بستند و مانع رسیدن آن حضرت به آب شدند. سپس میان امام حسین(ع) و حضرت عباس فاصله افکندند و حضرت عباس را به شهادت رساندند. در این روایت سخنی از رسیدن حضرت عباس(ع) به فرات و ننوشیدن آب و گرفتن مشک از دست قطع شده مطرح نشده است. (شیخ مفید، ارشاد، ج2، ص 109 طبرسى، اعلامالورى، ص248) حکایت فوق اگرچه در منابع متقدم و معتبر تاریخی و علمای شیعه آمده است ولی به واسطه اعراض روضهخوانان معروفیتی ندارد. اما حکایت دوم درباره شهادت ایشان همان روضه معروف است که در آن آمده است که حضرت عباس جهت اذن میدان به نزد امام آمد ولی ایشان از برادرش خواست که برای کودکانی که العطش العطش میگفتند آب بیاورد، حضرت عباس چهارهزار محافظ نهر را کنار میزند و هشتاد نفر را میکشد، وارد نهر میشود ولی به یاد تشنگی امام آب نمینوشد. در برگشت محاصره میشود و دستهایش قطع شده و به شهادت میرسد. منبع این روایت کتاب «المُنْتَخَب فی جَمْعِ المَراثی وَ الْخُطَب» نوشته فَخْرُالدّین طُریحی از علمای قرن یازدهم است. منتخب طریحی کتاب معتبری نیست و این روایت را نیز بدون سند و منبع نقل میکند، ولی بهخاطر محتوای حزنانگیز آن، روضه حضرت عباس(ع) تنها با همین حکایت خوانده میشود و این نقل نزد مردم قطعی تلقی میشود. مرحوم علامه شعرانی در ترجمه کتاب نفسالمهموم پس از ترجمه حکایت اول و دوم درباره شهادت عباس، به نقد حکایت دوم میپردازد و مینویسد: «مترجم گويد: اينكه از قول حضرت سيدالشهدا روايت كرده است: اگر تو بر وى لشكر من پراكنده مىشود دلالت دارد كه به ميدان رفتن حضرت ابیالفضل وقتى بود كه اغلب اصحاب كشته نشده بودند و اين بر خلاف روايت همه اهل سير و اخبار است و حق اين است كه وقتى عباس رفت و كشته شد لشكرى باقى نمانده بود؛ و قاتل او را در اين روايت نوفل ازرق گفته است با آنكه موافق روايات صحيحه حكيم بن طُفيل و زيد بن رقاد است و اين روايت از جهتى مانند دامادى حضرت قاسم است براى اينكه در كتب تواريخ معتبره كه در دست ماست هيچيک از اين دو قصه مذكور نيست جز اينكه دامادى حضرت قاسم را ملّاحسين كاشفى ذكر كرده است و او مردى عالم و متتبع بود و روايت آب آوردن حضرت عباس را مجلسى از يكى از تأليفات اصحاب كه نمیشناسيم نقل فرموده است. فرق بين دو قصه اين است كه: مورخين معتبر چيزى مخالف و مضاد با دامادى او نقل نكردهاند غايت اينكه ساكت ماندهاند اما مطالب مخالف با اين حكايت حضرت عباس(ع) بسيار نقل كردهاند چنانكه گذشت از شيخ مفيد و ابوالفرج و ابومخنف و طبرى و ابوحنيفه دينورى گويد: از حسين(ع) جدا نمیشد و تا آخر با او بود جهاد میكرد تا لشكر اعداء قهرا او را جدا كردند. چنانكه جمع بين روايات معتبره مورخين و اين روايت نهايت تكلّف دارد مگر اينكه بگوييم چون كاشفى سنی بوده است بايد روايت او مردود باشد و اين مرد مجهول شيعى بوده است و او صحيح گفته است و ما پيش از اين گفتيم همه علما در مقتل از اهلسنت روايت كردهاند و اين اخبار كه در ارشاد و ملهوف و مناقب ابنشهر آشوب و غير آن میبينيم همه منقول از مداينى و زبير بن بكار و طبرى و ابناثير و امثال آنهاست و اگر از ابیمخنف و هشام بن محمد بن سائب كه شيعى بودند چيزى نقل كنند باز غالبا اينها از اهلسنت بلكه از لشكريان ابن سعد كه در كربلا بودند نقل كردهاند و اگر بايد روايات اهلسنت را ترک كرد بايد اكثر اخبار مقاتل را ترک كرد بلكه بايد تواريخ و تفاسير و غزوات و سير را دور انداخت حتى تفسير مجمعالبيان و تبيان را كه غالبا منقول از اهلسنت است. و اگر میتوان آنها را نقل كرد دامادى حضرت قاسم را كه ملاحسين كاشفى نقل كرده است نيز میتوان نقل كرد و حق آن است كه علماى ما در غير فقه و احكام اخبار اهلسنت را نيز روايت میكردند و بر آنها اعتماد مینمودند بلكه در فقه نيز گاهى به قرائن روايت اهل سنت را ترجيح میدادند.» دمعالسجوم: ترجمه کتاب نفس المهموم شیخ عباس قمی، مترجم: ابوالحسن شعرانی، ص288.
...........
@azadpajooh
تحریف گزارش به میدان رفتن عابس/آیا عابس لخت بود؟
✍مهدی مسائلی
هواداران ترویج قمهزنی برای سنت جلوه دادن این عمل به بعضی از روایات استناد میکنند. متأسفانه تعدادی از این روایات صراحتا جعلی هستند یا تحریفی آشکار در معنای آنها صورت گرفته است.
بنده چند نمونه از این جعلها و تحریفات را در کتاب «عار یا شعار؛ قمه زنی در ترازوی عقل و شرع» آوردهام. اما یکی از تحریفات روایی که جایش در آن کتاب خالی است، بحث استناد طرفداران قمهزنی به میدان رفتن عابس بن ابی شُبیب شاکری است.
در قسمتی از حکایت به میدان رفتن عابس در روز عاشورا آمده است: «ثم مشى بالسيف مصلتا نحوهم، و به ضربة على جبينه؛ سپس با شمشير كشيده به سوى آنها رفت و جای زخمى بر پيشانى داشت.» طرفداران قمه زنی از وجود جای زخم بر پیشانی عابس چنین استفاده کردهاند که او قبل از رفتن به میدان نبرد، رفتاری شبیه قمهزنی داشته و خودزنی نموده است. ولی این جای زخم هیچ ارتباطی با رفتارهای مشابه قمهزنی ندارد بلکه جای ضربهای بوده است که سالها قبل در جنگ صفين و در رویارویی و جنگ با دشمنان بر عابس وارد شده بود؛ البته برخی مثل طبری كلمه صفين را از روي عمد يا اشتباهاً انداختهاند. اما در کتاب ذخيرة الدارين این کلمه آورده شده و عبارت اینچنین بیان شده است: «ثم مضي بالسيف مصلتاً نحو القوم و به ضربة علي جبينه يوم صفين؛ عابس با شمشير كشيده به طرف سپاه دشمن رفت در حالي كه اثر ضربتي بر پيشانياش از جنگ صفين مانده بود» (حائری، ذخيرة الدارين فيما يتعلق بمصائب الحسين(ع)، ص446.)
مشخص است که بیان وجود جای ضربه بر پیشانی عابس، وصفی از جنگ آوری و شجاعت او بوده است. اما خودزنی وی در آن شرایط جنگی هیچ توجیهی ندارد بلکه فایده آن برای دشمن است که نیرو و رمق او را میگرفت.
روایت عابس از جهت دیگری نیز مورد استناد بعضی واقع میشود و آن بحث لخت بودن عابس است. بعضی تعبیر «مصلتا» را حال برای عابس دانستهاند، و گزارش را بهگونهای معنا کردهاند که گویا او لخت به میدان آمده بود، ولی تعبیر "مصلتا" حال برای شمشیر اوست یعنی او با شمشیر کشیده به میدان آمد. دلیل این معنا آن است که در فراز بعدی گزارشهای تاریخی آمده است که عابس کلاهخود و زره را از بدنش بیرون میآورد، چگونه می توانیم او را لخت بدانیم در حالی که زره بر تن داشته است، و اصولا با پوشیدن زره چرا او باید لخت باشد و پیراهن نپوشده باشد؟!
(رک: تاریخ طبری، ج5، ص444.)
..............
⚡️نکته تکمیلی:
یکی از اساتید ادبیات عرب نکتهی مهمی را درباره تعبیر "مصلتا" بیان نمودند که خلاصه آن چنین است:
تعبیر مصلتا حتی اگر حال برای عابس باشد، دلالت بر لخت بودن وی ندارد زیرا فعل «أَصلَتَ» از افعالی است که به اصطلاح، برای مفعول خاص به کار میرود و آن مفعول، «سیف» است. در لغت عرب میگویند: «أصلت السیفَ: جرّده من غِمده؛ شمشیر را از غلافش به در آورد»
این نکته بسیار روشن و واضحی است که اگر کسی کمی با لغت عربی و متن عربی آشنا باشد میفهمد.
وقتی یک فعلی، فاعل یا مفعول خاص داشته باشد، تنها راه توسعه معنایی آن از طریق مجاز یا استعاره یا نقل شایع است.طرفداران فرضیۀ برهنه بودن عابس باید پاسخ دهند: چگونه وقتی فعل «أصلت» صرفاً برای «شمشیر» به کار میرود، دارند آن را برای «لباس» به کار میبرند؟ آیا «لباس» به «سیف» تشبیه شده است؟!
پس در اینجا بهتر است "مصلتا" حال برای عابس باشد که مفعولش یعنی سیف به قرینه قبل(=بسیفه)حذف شده است، یعنی اصل جمله اینگونه بوده است: «ومشی بسیفه مُصلِتاً سیفَه»
پس ترجمۀ عبارت طبق حال بودن "مصلتا" برای عابس چنین میشود: «او به سوی ایشان رفت در حالی که شمشیرش را برهنه کرده بود».
...............
@azadpajooh
مهدی مسائلی، مطالعات و یادداشتها
تحریف گزارش به میدان رفتن عابس/آیا عابس لخت بود؟ ✍مهدی مسائلی هواداران ترویج قمهزنی برای سنت جلو
⚡️نکته تکمیلی:
یکی از اساتید ادبیات عرب نکتهی مهمی را درباره تعبیر "مصلتا" بیان نمودند که خلاصه آن چنین است:
تعبیر مصلتا حتی اگر حال برای عابس باشد، دلالت بر لخت بودن وی ندارد زیرا فعل «أَصلَتَ» از افعالی است که به اصطلاح، برای مفعول خاص به کار میرود و آن مفعول، «سیف» است. در لغت عرب میگویند: «أصلت السیفَ: جرّده من غِمده؛ شمشیر را از غلافش به در آورد»
این نکته بسیار روشن و واضحی است که اگر کسی کمی با لغت عربی و متن عربی آشنا باشد میفهمد.
وقتی یک فعلی، فاعل یا مفعول خاص داشته باشد، تنها راه توسعه معنایی آن از طریق مجاز یا استعاره یا نقل شایع است.طرفداران فرضیۀ برهنه بودن عابس باید پاسخ دهند: چگونه وقتی فعل «أصلت» صرفاً برای «شمشیر» به کار میرود، دارند آن را برای «لباس» به کار میبرند؟ آیا «لباس» به «سیف» تشبیه شده است؟!
پس در اینجا بهتر است "مصلتا" حال برای عابس باشد که مفعولش یعنی سیف به قرینه قبل(=بسیفه)حذف شده است، یعنی اصل جمله اینگونه بوده است: «ومشی بسیفه مُصلِتاً سیفَه»
پس ترجمۀ عبارت طبق حال بودن "مصلتا" برای عابس چنین میشود: «او به سوی ایشان رفت در حالی که شمشیرش را برهنه کرده بود».
.........
@azadpajooh
⚡️انتساب قمهزنی به سفیر انگلیس
یکسال پیش برای اولین بار تصویری در شبکههای اجتماعی منتشر شد که مدعی است سفیر انگلستان را در حال قمهزنی نشان میدهد و در شرح آن نوشته شده «اولین قمهزن عاشورا سفیر انگلیس در ایران بوده است». در ادامه شرح این تصویر آمده بود که برای اولین سفیر انگلیس در سال ۱۲۹۶(قمری یا شمسی؟!)در باغ سفارت انگلیس قمه زد و این عمل را ترویج کرد.
اما این تصویر اصلا ربطی به سفیر و سفارت انگلستان ندارد، بلکه عکسی است که یک عکاس آمریکایی در نجف گرفته و نخستینبار ۱۰۶ سال پیش (در سال ۱۹۱۴) در نشریه نشنال جئوگرافیک منتشر شده است.
بیتردید قمهزنی یک رفتار انحرافی است که از یکسو با مناسک دینی سنخیتی ندارد و برخلاف دستورات اسلام است، و از سویی دیگر دلزدگی و اشمئزاز دیگران را از مذهب سبب میشود و یک سوءتبلیغ بزرگ برای عزاداری و مذهب است. ولی منشأ این رفتار را نمیتوان انگلیس دانست، بلکه ریشه آن بدفهمی و نگاه نادرست به واقعه عاشورا و عزاداری امام حسین(ع) است که از دوران صفویه به این سو پررنگتر شده است.
قمهزنی قبلتر از تاریخ ادعایی ۱۲۹۶(قمری یا شمسی؟) به عزاداری امام حسین(ع) وارد شده است و در دوران قاجاریه در مناطق مختلف گسترش پیدا کرده است.(رک: مهدی مسائلی، عار یا شعار:قمهزنی در ترازوی عقل و شرع، نشر آرما)
....
@azadpajooh
⚡️نگاهی به هدیه گرفتن علما
✍مهدی مسائلی
چند روزی است که بحث هدیه گرفتن داغ شده است. در یکی از بحثها و جوابیهها سخن از هدیه گرفتن رهبری و امام خمینی نیز به میان آمد، و گفته شد که آنها مخارج زندگی خود را با هدیهی دوستان تأمین میکنند. طرح این موضوع خودش شبهاتی را دربارهی زندگی آنها به وجود آورد. لذا چند نکتهای را دراینباره متذکر میشوم:
۱. امام خمینی و مقام معظم رهبری و بعضی از مراجع تقلید، بهخاطر مرجعتشان وجوهات شرعی و سهم امام زیادی را در اختیار دارند، طبق قاعده آنها میتوانند از این وجوهات شرعی برای مخارج لازم زندگی به میزان نیاز عرفی استفاده کنند، همانگونه که مراجع معمولا به وکلای خود اجازه میدهند که در صورت نیازمندیِ شخصی یا دینی تا سقف مشخصی (مثل یکسوم) از سهم امام استفاده کنند و مابقی را برای مرجع تقلید بفرستند.(در اجازهنامهها تأکید بر تقوا و مراعات دراینباره میشود)
ولی رهبری و بعضی از مراجع برای اینکه شبههای در مخارج زندگیشان نباشد، از سهم امام استفاده نمیکنند و مخارج زندگیشان را از هدایایی که بعضی از مقلدین و ارادتمندان میدهند تأمین میکنند. هدایای این افراد به خاطر محبت و ارادت بوده و هیچ خواستهای پشت آن نیست. گاهی حتی بعضی افراد نذرهایی را برای علما انجام میدهند یعنی آنها نذر میکنند که اگر مشکلشان برطرف شود پول یا ارزاقی برای استفاده شخصی یک مرجع تقلید یا عالم بدهند.
این هدایا و نذورات ممکن است گاهی نباشد و گاهی نیز زیادتر از حد نیاز به دست آنها برسد که معلوم نیست این بزرگان همهی آنها را صرف زندگی شخصی خودشان کنند.
۲. هدیه گرفتن در سطوح پایینتر نیز میان روحانیون وجود دارد، و بسیاری از آنها با کمکهای مردمی زندگی خود را سپری میکنند، زیرا مبلغ اندک شهریه حوزوی نمیتواند تأمینکننده مخارج زندگی آنها باشد.
در این میان روحانیون سید به واسطه انتساب به پیامبر(ص) بیشتر از روحانیون شیخ(غیرسید) از هدایای مردمی برخوردار میشوند.
البته به هدیه گرفتن روحانیون میتوان این نقد را وارد کرد که کمکهای مردمی میتواند زمینهی جانبداری آنها از تفکرات عوامانه را فراهم کند یا آنها را به ورطه تقدسمآبی و ظاهرسازی معنوی بکشاند.لذا بهتر است آنها به هدایا و کمکهای مردمی وابسته نباشند و حتی برای تأمین مخارج زندگی به فکر شغلی در کنار طلبگی خود باشند.
اما باید این موضوع را نیز در نظر گرفت که بعضی از مسئولیتهای حوزوی یا فعالیتهای پژوهشی و علمی در حوزه قابل جمع با مشاغل دیگر نیستند.
معمولا روحانیون در روستاها بیشتر از روحانیون شهرها از هدایای مردم برخوردار میشوند. همچنین بعد از انقلاب به واسطهی اتصال نظام حوزوی به حکومت، مردم کمتر از گذشته به روحانیون هدیه میدهند، چون میپندارند آنها درآمد خوبی دارند.
۳. بدون قصد قیاس، این نکته را هم بگویم که به پیامبر و ائمه(ص) نیز هدایای زیادی میرسید و آنها نیز به حد نیاز از آنها استفاده میکردند و بخشی از آنها را نیز به دیگران میبخشیدند.
۴. هدیه دادن و گرفتن هنگامی که در برابر خواستهای باشد، فسادزا است ولی هدیهای که از محبت و علاقه نشئت میگیرد، امری شخصی است که افشا و استفاده از آن برای تخریب افراد، ورود به قلمرو خصوصی آنها و نوعی بداخلاقی اجتماعی است.
کسی که هدیه گرفتن دیگران را افشاگری میکند باید اثبات کند که هدیه او در برابر خواستهای متقابل بوده است.
.........
@azadpajooh
5.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در کلیپ بالا آقای بندانی نیشابوری مدعی میشود که استاندار کربلا به خاطر بستن راه زیارت کربلا در ایام محرم امسال سکته کرده و فلج شده و بعداز پشیمانی در حرم شفا یافته و راه کربلا را باز میکند.
اما:
۱.این خبر از اساس دروغ است و استاندار کربلا به یکی از دستاندرکاران عتاب عالیات گفته در این ایام نه بیمار بوده و نه حادثهای برایش اتفاق افتاده است.
۲.کرامت ائمه برای هدایت است، نه منع یا ترساندن افراد؛ وگرنه امام حسین(ع) باید کرامتی میداشت تا از شهادتش جلوگیری کند.
۳.کرامتی که در اجتماع و پیش چشم دیگران اتفاق افتاده حتما متواتر میشود چون انگیزه برای نقل آن بسیار است. پس وقتی فقط یک نفر آن را نقل میکند احتمال کذب آن بسیار است.
۴.کرامت فردی نیز برای هدایت خود است و نه دیگران، و همانند خواب شخصی است که فقط برای او حجت است.
۵. نقل کرامت باید منحصر به موارد متواتر باشد، و نقل سایر کرامتها فسادش برای دین از منافعش بیشتر است.
۶. کسانی که کرامتهای قابل تحقیق کنونی را اینگونه نقل میکنند درباره نقل کرامات گذشته نیز لاابالی هستند.
۷.این تفکر میخواهد عزاداری و زیارت امام را جدای از سایر مناسک دینی نشان دهد ولی تفاوتی بین آنها نیست.
کسانی که منع استاندار کربلا از زیارت را که به خاطر یک مصلحت شرعی و عقلی بوده، مبنای صدور عذاب و نزول بلای آسمانی میدانند، برای فقها و عالمان نیز حق اظهار نظر درباره عزاداری قائل نیستند و به تعبیر خودشان دستگاه امام حسین (ع) از دستگاه خدا متفاوت است. تعبیری که اعتقاد به لوازم آن میتواند افراد را به حیطه شرک بکشاند.
✍مهدی مسائلی
@azadpajooh
⚡️ناگفتههای جنگ: نقش جریان شیرازی در آغاز جنگ ایران و عراق
✍مهدی مسائلی
🔹(قسمت اول)
آنچه در ادامه بیان میشود به معنای علت تامه آغاز جنگ ایران و عراق نیست، زیرا مجموعهای از عوامل موجب هجوم عراق به کشور ایران شد. یکی از عوامل تحریک کننده آغاز جنگ، فعالیتهای مشترک جریان شیرازی و قسمتی از بیت آیت الله منتظری(محمد منتظری و سید مهدی هاشمی) بود که با هم مرکز نهضتهای آزادیبخش جهانی را در تهران بنیان نهاده بودند. در ادامه شرح مختصری از جریان بیان میشود.
آیتالله سید محمد شیرازی پایهگذار جریان شیرازی، در عرصههای اجتماعی و سیاسی بسیار فعال بود. وی رهبری و هدایت دو مجموعه را بر عهده داشت:
1. مجموعهای که برنامههای اندیشههای دینی و مذهبی او را دنبال مینمود. مسئولیت این مجموعه برعهده برادرش سید حسن شیرازی بود که رویکرد مذهبی و تربیتی داشت. این مجموعه خود را از سیاست دور نگاه میداشت و مرکزی برای نشر افکار شیعی در مناطق مختلف دنیای اسلام بود. مباحث تقابل شیعه و سنی و رفتارهای تند مذهبی در این مجموعه پررنگ بود و شخص سید حسن شیرازی نیز اهتمامی فراوانی به این امور داشت. چنانچه سید حسن شیرازی، در کربلا خودش قمهزنی میکرد و هیئتی نیز برای ترویج قمهزنی میان علما و طلاب تشکیل داده بود. سید صادق شیرازی برادر دیگر سید محمد شیرازی به این شاخه از جریان شیرازی نزدیک بود و با آن همکاری میکرد. پس از فوت آیتالله سید محمد شیرازی، مرجعیت سنتی در میان هواداران شیرازی به وی رسید و جریان شیرازی ممحض در مسائل مذهبی شد و حتی از بسیاری رویکردهای اجتماعی و تربیتی نیز کناره گرفت.
2. مجموعهٔ دوم جریان شیرازی حرکتی انقلابی تحت عنوان جنبش «طلائع الرسالیة» یا«طلائع الرسالیین» بود که رهبری اجرایی آن را سید محمدتقی مدرسی خواهرزادهٔ سید محمد شیرازی برعهده داشت. از این جنبش که آیتالله سید محمد شیرازی رهبریِ معنوی آن بود، با عنوان «حرکة المرجعیة» نیز یاد شده است. این جنبش براساس اندیشه ولایتفقیه و مرجعیت سید محمد شیرازی شکل گرفته بود. افکار و ادبیات سیاسی این جنبش بسیار نزدیک به افکار جریانهای نوسلفی همچون اخوان المسلمین، سید قطب و ابوعلی مُودودی بود و بحث جاهلیت جدید در گفتمان آنها پررنگ بود. تشویق بر انقلابهای مردمی و مبارزه با حاکمان فاسد خط مشی اصلی این جنبش بود. جنبش طلائع الرسالیة در کربلا تأسیس شد ولی با استقرار سید محمد شیرازی در کویت، آنها نیز به مدرسهٔ پیامبر اعظم(ع) در کویت منتقل شدند و در آنجا سازماندهی و گسترش بیشتری یافتند. این جنبش متشکل از یک شورای مدیریت بود و هر یک از اعضای این شورا مکلف به پیشبرد برنامههای آن در یکی از کشورهای حاشیه خلیجفارس شدند و بر اساس آن این جنبش به سه سازمان تقسیم شد: 1.منظمة الثورة الإسلامیة فی شبه الجزیرة العربیة(برای فعالیت انقلابی در عربستان) 2. الجبهة الإسلامیة لتحریر البحرین(برای فعالیت انقلابی در بحرین) 3. منظمة العمل الاسلامی العراقی(برای فعالیت انقلابی در عراق)
بعد از انقلاب سید محمد شیرازی از کویت به ایران و شهر قم مهاجرت نمود و سازمانهای وابسته به جریان شیرازی نیز به ایران منتقل شدند و با تکیه بر حمایت ایران، فعالیتهای انقلابی خود را در کشورهای منطقه گسترش دادند. طلایعالرسالیة و سازمانهای تحت رهبری سید محمدتقی مدرسی نزدیکی فکری خاصی با محمد منتظری و بیت آیتالله منتظری داشتند. این رابطه در قبل از پیروزی انقلاب ایران نیز وجود داشت، چنانچه هنگامیکه محمد منتظری در کویت مستقر شد، اتاقی در حسینیه و مدرسهٔ رسول اعظم در اختیار وی قرار گرفت. این موضوع موجب شد جریان شیرازی بعد از انقلاب با تکیه بر حمایت محمد منتظری، آزادی عمل گستردهای در ایران به دست آورند و فعالیتهای خود را در کشورهای منطقه تقویت کند. بعد از شهادت محمد منتظری نیز بیت آیتالله منتظری و خصوصاً سید مهدی هاشمی بهعنوان مسئول نهضتهای آزادیبخش، پشتیان و حامی سازمانهای انقلابی جریان شیرازی بودند. همهٔ اینها موجب شد پس از انتقال سه سازمان منشعب از طلائع الرسالیین به ایران، آنها نفوذ بسیاری در کشور بیابند. آنها رادیوی عربی ایران را در دست گرفتند و سفارت ایران در بعضی از کشورهای عربی همچون عمان و بحرین به اعضای مرتبط با جریان شیرازی سپرده شد.
همچنین اعضای شورای سیاسی این جنبش در هماهنگی با سید مهدی هاشمی، محلی را در پاکدشت برای تربیت طلبه و نیروهای انقلابی دریافت نمودند و با تأسیس مدرسه دینی القائم درصدد کادرسازی از نیروهای جوان کشورهای حاشیهٔ خلیجفارس و کشورهای عربی برآمدند. مکان مدرسهٔ القائم پیش از انقلاب متعلق به دفتر فرح پهلوی بود و دارای امکانات رفاهی و علمی خوبی بود. طلاب عرب در پاکدشت از فضای سیاسی تهران دور میماندند و تنها از گفتههای رهبران جنبش الرسالیه پیروی میکردند.
⬅ادامه در قسمت دوم
.......
@azadpajooh
ناگفتههای جنگ: نقش جریان شیرازی در آغاز جنگ ایران و عراق
🔹(قسمت دوم)
✍مهدی مسائلی
قسمت اول⬅️https://eitaa.com/azadpajooh/114
در آن زمان بسیاری از جوانهای پرشور شیعه عرب توسط این جریان به ایران منتقل میشدند، قسمتی از آنها برای تحصیل علوم دینی به حوزهٔ القائم فرستاده میشدند و قسمتی برای کارهای فرهنگی و انقلابی انتخاب میشدند و قسمتی نیز در پادگانی در کرج آموزش نظامی میدیدند. برای نمونه شیخ نمر باقر النمر و احمد عبدالله سامبی رئیسجمهوری سابق جزایرکومور از شخصیتهایی بودند که آن زمان در مدرسهٔ القائم تحصیل میکردند.
جریان شیرازی در سالهای ابتدایی انقلاب، فعالیتهای انقلابی و حتی نظامی را در کشورهای عربی اجرایی میکرد که تبعات و دردسرهای فراوانی برای نظام داشت. چنانچه سید هادی مدرسی، برادر سید محمد تقی، فعالیت فراوانی را برای اسقاط رژیم آلخلیفه در بحرین آغاز کرد و حتی گروه تحت رهبری او در سال 1981میلادی(1359 شمسی) به کودتای نظامی دست زد، اما کودتا شکست خورد و دولت بحرین ایران را به سازماندهی این کودتا متهم کرد.
از طرفی دیگر «منظمة العمل الاسلامی العراقی» فعالیتهای گستردهٔ انقلابی را در عراق آغاز کرده بود. رادیو عربی ایران در اختیار این گروه بود و شخص آیتالله سید محمد شیرازی بیانیههای تند و آتشینی علیه حزب بعث و حاکمان عراق صادر میکرد که از طریق این رادیو خوانده میشد.
اولین بیانیهٔ ایشان مدتی بعد از انتفاضهٔ رجب عراق در تاریخ 15/10/1399 قمری(17 شهریور 1358) صادر شد. وی در این بیانیه فتوا به کفر حزب بعث داد و خواستار انقلاب در عراق شد. او عشایر و قبایل عراق را به مسلح شدن و قیام بر ضد حزب دعوت میکرد و از ارتش میخواست به مردم بپیوندند و سلاحها در اختیار آنها بگذارند. با ترور سید حسن شیرازی به دست عوامل صدام در تاریخ ۱۲ اردیبهشت 1359 تندیِ این بیانیهها بیشتر شد و ایشان همهٔ مسلمانان را در غرب و شرق عالم دعوت به قیام علیه منافع حزب بعث نمود.
همزمان با فعالیتهای تبلیغی سازمان عمل اسلامی(شاخه انقلابی شیرازی در عراق) که برای عملیات نظامی و چریکی ارزش بسیاری قائل بود، به پیکار مسلحانه روی آورده بود که ترور نافرجام طارق عزیز در سال 1979میلادی ازجمله عملیاتهای این سازمان بودند.
به نظر میرشد این فعالیتهای آشکار در صدور انقلاب و اسقاط حکومتهای کشورهای منطقه در تحریک حکومت بعث برای حمله نظامی مؤثر بوده است و در کنار دیگر علل تجاوز صدام به ایران مورد توجه قرار گیرد.
هنگامیکه صدام به ایران حمل کرد و جنگ ایران و عراق آغاز شد، سید محمد شیرازی این اتفاق را فرصتی برای ساقط کردن حکومت حزب بعث در عراق دید. بر این اساس مردم را به تمرُّد از حزب بعث، فرار از ارتش و ملحق شدن به نیروهای ایرانی فرا میخواند. در این زمان سیدمحمد شیرازی استمرار جنگ بین ایران و عراق را تا سقوط صدام خواستار میشد و هرگونه مذاکره برای صلح یا آتشبس با صدام را مردود میدانست. اما چند سال بعد با نفوذ رقیب آنها یعنی حزب الدعوه در ایران، امید شیرازیها به تصدی رهبری عراق بعد از جنگ متزلزل شد و بدین گونه اعضای حزب الدعوه(خطِ نجف) که رقیب جریان فکری آیتالله سید محمد شیرازی(خطِ کربلا) به شمار میرفتند، از سوی حکومت ایران متصدی انقلاب در عراق شده بودند و این به معنای نادیده گرفتن رهبری آیتالله سید محمد شیرازی برای انقلاب در عراق بود. اینجا بود که رابطهٔ سید محمد شیرازی با انقلاب اسلامی تیره شد و جریان شیرازی بعد از فتح خرمشهر مخالفت با جنگ را در پیش گرفتند. و این آغازی بود برای علنی شدن اختلافات در موضوعات دیگر...
⬅️( قمستی از این مباحث را با توضیح بیشتر در کتاب درسنامه نقد تشیع انگلیسی همراه با اسناد و مدارک بیان کردهام و قسمتی دیگر از آنها در آینده در کتاب مستقل درباره جریان شیرازی منتشر خواهم کرد.)
..........
@azadpajooh
حفظ وحدت اسلام یا وحدت شیعه؟!
✍مهدی مسائلی
☑️ بخش اول
هنگامی که به نقد جریانهای افراطگرای شیعه یا رفتارها و سخنان تند مذهبی میپردازیم، عدهای به تشکیک دراینباره میپردازند و پیگیری آن را موجب تشدید اختلاف در جامعهٔ شیعی میدانند. این عده معتقدند که نباید بهخاطر تحکیم ارتباط با اهل سنت و تقویت وحدت اسلامی، وحدت در جامعه شیعه را برهم بزنیم یا اینکه اگر به خاطر وحدت اسلامی، در برابر اختلاف نظر مذاهب مدارا میکنیم، در برابر شیعیان نیز باید مدارا کنیم. بعضی از این افراد، اگرچه افکار و رفتارهای افراطیون را قبول ندارند، ولی محافظهکاری در مقابل آنها را بهتر از روشنگری میدانند.
در پاسخ باید گفت:
1. جریانهای تندرو و افراطی شیعه افزونبر ایجاد تفرقه و ایجاد دشمنی میان مذاهب اسلامی، به خطکشی در درون تشیع و دستهبندی شیعیان نیز میپردازد و دشمنیهای درون مذهبی را نیز به وجود میآورند. این جریانها افکار و رفتارهای موهن خود را معیار شیعهبودن میدانند و بهراحتی حکم به کفر یا خروج از تشیع برای دیگر شیعیان میکنند. این جریانها حتی تحمل پذیرش افکار نزدیک به خود را ندارند و با وجود اشتراکهای فکری گسترده میان آنها، فقط با یک اختلاف کوچک به دشمنی باهم میپردازند. ازاینرو، نقد این جریانها نهتنها تفرقهافکنی میان شیعه بهشمار نمیآید، بلکه در راستای مقابله با فتنهگران و تحقق وحدت شیعیان است.
آری شیعیان میتوانند تفکرات متفاوتی داشته باشند و در اصول تفکرات تشیع باهم وحدت داشته باشند، ولی تفرقه هنگامی ایجاد میشود که عدهای رفتارها و تفکرات حاشیهای خود را اصول قطعی تشیع قلمداد میکنند، و دیگران را به خروج از تشیع و دشمنی با اهلبیت(ع) متهم کنند.
ما نیز طرفدار وحدت در تشیع هستیم، ولی کسانی که دیگر شیعیان را با عناوینی همچون بتریه، مُنیه، عمریه و... خطاب کرده یا اتهامهایی همچون وهابیگری را نثار آنها میکنند، اصولاً زیر بار وحدت درون مذهبی نیز نمیروند. وحدت مذهبی از دیدگاه آنها بدان معنا است که در مقابل سخنان و رفتارهای آنها سکوت شود و کسی با آنها اختلاف نظری نداشته باشند، همچنانکه تلقی آنها از وحدت اسلامی نیز بدان معناست که همه مسلمانان، شیعه شوند و افکار آنها را بپذیرند. تعامل این جریانها با مفهوم وحدت دینی یا مذهبی، همچون تعامل وهابیت با این مفاهیم است، زیرا که حتی اگر مسلمانان بخواهند با وهابیت مصالحه و وحدت داشته باشند، وهابیت چنین امری را نمیپذیرد. مشکل فکری وهابیت که دیگران را از مصالحه با آنان باز میدارد، اندیشههای تکفیری آنهاست.
بر این نکته باید تأکید کنیم که نقدهای ما نیز به معنای دستهبندی و تکفیر شیعیان نیست، مثلا هشدار درباره خطر تشیع انگلیسی، اعلام خطر درباره جریانهایی است که با رفتارهایشان به سلطهگران جهانی خدمت میرسانند، اگرچه بسیاری از مروجین چنین رفتارهایی مزدور مستقیم دشمن نیز نیستند. البته در این میان، کسانی وجود دارند که شیعه مزدور انگلیس و آمریکا بوده و به مدیریت افراطگرایی مذهبی میپردازند، این افراد از احساسات شیعیان متعصب و ناآگاه سوءاستفاده کرده و آنها را به دشمنی مذهبی سوق میدهند. ولی به هرحال نباید نقدهای صریح و بیپرده را به معنای تکفیر دانست. البته اگر کسی این عناوین را به صورت عمومی بهکار برد، او نیز به خطا رفته است.
2. از جهت کلی، وحدت شیعه و وحدت اسلامی تزاحم و منافاتی با یکدیگر ندارند، بلکه کسانی که رفتارهای وحدتستیزانه دارند، با ایجاد یک مغالطه "دوراهی کاذب" ، پذیرش وحدت اسلامی را منوط به تفرقه بین شیعیان کردهاند، بر این اساس، یا باید وحدت شیعه و جنگ با اهلسنت را پذیرفت، یا مصالحه با اهل سنت و تفرقه درون مذهبی را.
در حالیکه هم میتوان وحدت شیعی داشت و هم وحدت اسلامی. مشکل در اینجا رفتارهای و سخنان وحدتستیزانهای است که عدهای پذیرش و سرفرود آوردن در مقابل آن را رکن اصلی تحقق وحدت شیعی تلقی میکنند.
..........
🔸کانال یادداشتهای #مهدی_مسائلی:
@azadpajooh
⚡️حفظ وحدت اسلام یا وحدت شیعه
مهدی مسائلی
☑️ بخش دوم
(⬅️بخش اول:https://eitaa.com/azadpajooh/116)
3. درست است که شیعیان می توانند در رفتارهای شخصی با یکدیگر اختلاف نظر داشته باشند و نباید کسی نظرش بر دیگری را تحمیل کند، ولی هنگامی که رفتارهایمان ابعاد اجتماعی و حتی بینالمللی پیدا میکند و تبعات آن برای همه مسلمانان و شیعیان است، نمیتوان آزادانه هر رفتار یا گفتاری را داشته باشیم. مثلاً هنگامی که توهینهای مذهبی افرادی موجب فتنهگری و جنگ مذهبی در جهان اسلام میشود، نمیتوان به عنوان آزادی بیان، به این رفتارها رخصت و آزادی داد؛ یا مثلا انجام عزاداریهایی همچون قمهزنی که موجب وهن و هتک مذهب میشود، منوط به تلقی یک طرف نیست تا هر شخصی خودسرانه تشخیص دهد که قمهزنی موجب وهن مذهب نیست و آن را انجام دهد؛ زیرا وقتی این عمل موجب وهن مذهب باشد، ضرر آن به خود شخص ختم نمیشود، بلکه آسیب آن بر پیکر اسلام و جامعه اسلامی وارد خواهد شد. از این جهت رهبری انقلاب در تبیین حکم ممنوعیت بیان کردند:«آنچه از قول مراجع سلف، رحمت الله علیهم، نقل شده است، بیش از این نیست که اگر این کار ضرر معتنیبه ندارد، جایز است. آیا سبککردن شیعه در افکار جهانیان ضرر معتنیبه نیست؟ آیا مخدوشکردن محبت و عشق شیعیان به خاندان مظلوم پیامبر(ص) و بهخصوص شیفتگی بیحد و حصر آنان به سالار شهیدان(ع) را بدجلوهدادن، ضرر نیست؟ کدام ضرر از این بالاتر است. اگر قمهزدن بهصورت عملی انفرادی در خانههای دربسته انجام میگرفت، ضرری که ملاک حرمت است، فقط ضرر جسمی بود. وقتی این کار علی رؤسالاشهاد و در مقابل دوربینها و چشمهای دشمنان و بیگانگان، بلکه در مقابل چشم جوانان خودمان انجام میگیرد، آنوقت دیگر ضرری که باید معیار حرمت باشد، فقط ضرر جسمی و فردی نیست، بلکه مضرات بزرگ تبلیغی که با آبروی اسلام و شیعه سَروکار دارد نیز باید مورد توجه باشد. امروز این ضرر بسیار بزرگ و شکننده است و لذا قمهزدن علنی و همراه با تظاهر، حرام و ممنوع است.»
به دیگر سخن اینجا اختلاف در نظر نیست، اختلاف در عمل است، از رفتاری که به شما و دیگران آسیب و ضرر میزند، نمیتوان چشمپوشی کرد. این قضیه شیعه و سنی ندارد.
4. امامان و اهلبیت پیامبر(ص) نه اختصاص به شیعه دارند و نه مخاطب تعالیمات و راهنماییهای آنها فقط شیعیان بودهاند. راهنمایی ائمه(ع) جزئی از مسیر هدایت الهی است که هرکس باید به قدر معرفت و منزلتش از این راهنماییها بهرهمند شود، ولی متأسفانه افراطگرایان شیعه با بهحاشیهراندن مباحث اصلی امامان، به ترویج و تبلیغ افکار و رفتارهای موهنی میپردازند که دیگران را از تعالیم اهلبیت(ع) رویگردان میسازد و مکتب تشیع را نیز در انزوا قرار میدهد.
متأسفانه همواره بیتوجهی به آثار ضدتبلیغی این جریانها، بیشترین و سهمگینترین ضربهها را به مکتب اهلبیت(ع) وارد نموده و موجب فاصلهگرفتن هرچه بیشتر عامهٔ مسلمین از معارف الهیِ اهلبیت شده است؛ معارفی که ائمه(ع) حتی جان مقدس خویش را فدای تبلیغ آن کردهاند. ازاینرو، گناه روشهای ضدتبلیغی، از جنگ با امام و بهشهادترساندن ایشان نیز بزرگتر دانسته شده است. چنانچه امامصادق(ع) در سفارشهای خویش به محمد بن نُعْمان میفرمایند: «ای پسر نعمان! فاشکنندهٔ سرّ [ما] مثل کشنده و قاتل ما با شمشیر خودش نیست، بلکه بار گناه او سنگینتر است؛ بلکه گناه او سنگینتر است؛ بلکه گناه او سنگینتر است. [امام(ع) برای تأکید، این عبارت را سه بار تکرار نمودند.] ای پسر نعمان، هر کس که حدیثی ضد ما نقل کند از شمار کسانی باشد که ما را بهعمد کشته است، نه به خطا!»(تحف العقول، ص۳۰۹)
دشمنانی که جان ائمه(ع) را گرفتند، نتوانستند در اندیشههای ایشان خِللی وارد کنند؛ اما دوستان ناآگاه، اندیشههای امام را متروک و مهجور میکنند و با ایجاد تنفر مذهبی حجابی در برابر مسلمانان و ارشادات امامان اهلبیت(ع) به وجود میآورند.
از این رو در روایات متعددی خطر و آسیب چنین افرادی از ناصبی که با شمشیر به جنگ اهلبیت(ع) آمده، بزرگتر دانسته شده است. ( اختصاص شیخ مفید، ص۲۵۳)
البته روایت بالا درباره حرفهای حق اما نابجای دوستان است، گفتارهای باطل و خارج از ادب دینی که خسارتش بسیار بیشتر است.
.............
🔸کانال یادداشتهای #مهدی_مسائلی:
@azadpajooh
32.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برشهایی از گفتگوی بیست دقیقه ای با خبرگزاری ایکنا درباره اربعین:
مروری بر درسهای اربعین در روزگار جاماندگی / فرصتی برای حرکت از فرع به اصل حماسه حسینی
⚡عاشورا صرفاً بحث شیعی نیست؛ ... عاشورا حرکتی سیاسی است که اگر آن را با مباحث فقهی و اعتقادی تلفیق کنیم، مقداری آن را محصور و به شخصیتهای خودمان محدود کردهایم، در حالی که امام حسین(ع) شخصیت برجسته اسلامی است و حتی میتوان گفت در دنیای امروز نیز بسیاری از کسانی که مسلمان نبودهاند از شخصیت حضرت الگوبرداری کردهاند.
...حتی کسانی که ما آنها را دشمن میپنداریم و گاهی تکفیر شیعه میکنند، وقتی بر نقطه امام حسین(ع) میرسند، حرکت امام حسین(ع) را تأیید میکنند. کسی نیست که بگوید امام کار بد یا باطلی انجام داد...
⚡اربعین نقطه شروع است و اگر پیادهروی اربعین را نقطه پایان یا روشی برای صرف لذت معنوی خودمان در نظر بگیریم، گرفتار انحراف خواهیم شد.
⚡اربعین به دلیل اهمیت بسیاری که دارد، ما را گرفتار غلو مفهومی کرده است و جایگاه اربعین را نسبت به عزاداری امام حسین(ع) بالاتر از حد خودش میدانیم؛ و اینطور به نظر میرسد که گویی تمام دین راهپیمایی اربعین است.
حتی برخی این حرکت را با حج مقایسه میکنند و تلاش دارند که آن را بالا ببرند؛ در حالی که حج مناسک تعظیم توحید و اربعین مناسک تعظیم ولایت است؛ ولایت و توحید در عرض هم نیستند و نباید این دو را با هم مقایسه کرد.
⚡️پیادهروی اربعین، عزاداری را از کوچهها و خیابانها خارج کرد و آن را به سمت امت برد، پیادهروی اربعین عزاداری یک امت برای امام حسین ع است.
.........
@azadpajooh
⚡️طرح عنوان شهادت پیامبر(ص) و گسترش تقابل مذهبی
✍مهدی مسائلی
در سالهای اخیر افرادی تلاش میکنند تا هرمناسبت اسلامی را به تقابل مذهبی بکشانند. با این رویکرد چندسالی است عدهای موضوع مسموم و شهید شدن پیامبر اکرم(ص) به دست بعضی از زنانشان را مطرح کرده و مطالبی را دراین باره منتشر میکنند. در ادامه نقدی بر این مطالب خواهیم داشت:
1. مهمترین دلیلی که برای این موضوع ارائه می شود استدلال به روایتی از کتاب تفسیر عیاشی است بدین مضمون که عایشه و حفصه به پیامبر(ص) سم خورانده و آن دوعامل شهادت پیامبر(ص) بودند (تفسير العياشي، ج۱، ص۲۰۰.) اما این روایت مرسل و بدون سند است و روایتی ضعیف و نامعتبر به شمار میآید. منبع آن نیز منحصر به تفسیر عیاشی است و اگر میبینیم عدهای برای استناد به آن کتابهای متعددی را نام میبرند، بیشتر برای جوسازی و فریب دادن مخاطبان است زیرا همه این کتابها، روایت فوق را از تفسیر عیاشی نقل میکنند.
ادعای این روایت آنقدر بزرگ و مهم است که اگر صحت میداشت، باید روایات معتبری از ائمه(ع) دراینباره به دست ما میرسید.
2. معمولا همراه با نقل روایت بالا، استنادات تحریف و تقطیع شده دیگری نیز درباره طرح شهادت پیامبر(ص) آورده میشود. بدین صورت که ادعا میشود که بسیاری از علمای شیعه و سنی معتقد به شهادت پیامبر(ص) هستند و سپس این اعتقاد به شهادت را در کنار ادعای مسمویت توسط زنان قرار میدهند و اینگونه نتیجه میگیرند که حتی علمای اهلسنت نیز معتقدند زنان پیامبر(ص) عامل شهادت ایشان بودند؛ در حالی که مقصود همه این منابع از تعبیر شهادت پیامبر(ص)، مسمومیت ایشان به دست زن یهودیه در خیبر است و همه آنها در کتابهایشان به این مطلب تصریح میکنند.
3. داستان مسمومیت رسول خدا(ص) به دست زن یهودیه نه تنها در منابع اهلسنت، بلکه در روایات شیعه نیز آمده است.(بصائرالدرجات، ج۱، ص۵۰۴) اما متأسفانه این روایات نیز تقطیع شده و برای اثبات ادعای بالا به کار گرفته میشود. در قسمتی از یکی از این روایات آمده است: «مَا مِنْ نَبِيٍّ وَ لَا وَصِيٍّ إِلَّا شَهِيدٌ؛ هیچ پیامبر و جانشینش نیست مگر اینکه شهید میشود» این افراد در حالی برای اثبات شهادت پیامبر(ص) توسط همسرانش از این جمله استفاده می کنند که در متن کامل این روایت علت شهادت پیامبر(ص) مسمومیت به دست زنی یهودی ذکر میشود.
4. عدهای با گزیدهبرداری از داستان «لُدود»(یعنی داستان دارو دادن به پیامبر)، آن را به مسموم کردن پیامبر(ص) ارتباط دادهاند. اما این داستان موهن را شیعه قبول ندارد و بسیاری از علمای شیعه دلیل جعل آن را توجیه نسبت هذیان به رسولخدا(ص) دانستهاند.
در این داستان آمده که هنگامی که داروی تلخی را به پیامبر(ص) خوراندند، ایشان ناراحت شده و فرمودند: «بايد به مجازات اين عمل، در برابر چشمانم، به دهان تمام کسانی که در مجلس حضور دارند، به جز عباس، از آن دارو ريخته شود». سرانجام طبق سوگند و دستور پيامبر(ص)، دارو به دهان يکايک حضار، به جز عباس، ريخته شد!
استثنای عباس موجب شده تا بعضی از علما فضیلتتراشی برای عباس در نزد خلفای عباسی را از انگیزههای احتمالی جعل این روایت بدانند. ابن ابی الحدید از استادش نقیب نقل کرده است: «در آن روزها و ساعتهاي آخر پيامبر، مسلماً نه تنها علي و فاطمه، بلکه حسن و حسين نيز در کنار بستر پيامبر حاضر بودند و آيا ميتوان احتمال داد که از آن دارو به دهان آنان نيز ريخته باشند؟! نه؛ به خدا سوگند چنين چيزي نبوده است». او داستان لدود از اصل دروغ و ساختگي میداند که آن را تنها يک نفر براى تقرّب به بعضى از مقامات ساخته و پرداخته است».(شرح نهج البلاغة، ج۱۳، ص۳۲.)
5. در برابر این ادعا که عایشه و حفصه با همدستی یکدیگر پیامبر(ص) را مسموم و شهید کردند، باید گفت: آیا امام علی(ع) از این واقعه خبر داشت یا نداشت؟! امکان ندارد که شما بدانید و امام(ع) نداند. اگر ایشان آگاه بود، چرا بعد از خلافتشان، آن دو را مجازات نکردند؟! ترور پیامبر(ص) گناه بزرگی است که به سادگی نمیتوان از آن گذشت. اگر کسی بگوید در آن هنگام، شرایط جامعه برای مجازات آن دو فراهم نبود، میگوییم: پس از جنگ جمل و شکستِ فتنه عایشه، بهترین فرصت برای مجازات او بود و اگر امام عایشه را مجازات میکرد، کمتر کسی به آن حضرت خرده میگرفت، ولی ایشان عایشه را بخشیدند و علت آن را پاسداشتِ حرمتِ همسری وی با پیامبر(ص) دانستند:«...وَ لَهَا بَعْدُ حُرْمَتُهَا الْأُولَى وَ الْحِسَابُ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى؛ حرمت اوليه او باقى است، و حسابش با خداوند است.»
.........
این یادداشت را با تفصیل بیشتر از اینجا بخوانید:
http://azadpajooh.ir/346
..........
@azadpajooh