eitaa logo
از گناه تا توبه🇵🇸
26.7هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.3هزار ویدیو
49 فایل
تو راشناخته‌ام یا اِله با توبه جدا شدم ز گنه بعدبارهاتوبه بگیردست مرا دستگیرِ تَواّبین😔 که نیست فاصله‌ای(ازگناه تاتوبه) مدیر کانال: @doryazgonah حمایت مالی از کانال هرمقدار تونستی 6063731061109873 مهدی باقریان کانال تبلیغاتمون @azgonahtatobeh1
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام به یاد همتون بودم🌹امروز صبح واقعا کجای دنیا همچین مدیرکانال خوبی پیدا می کنین😅😅😅 سرصبح بره حرم به یاد اعضای خوبش باشه😑
از گناه تا توبه🇵🇸
سلام به یاد همتون بودم🌹امروز صبح واقعا کجای دنیا همچین مدیرکانال خوبی پیدا می کنین😅😅😅 سرصبح بره
سلام هیچ جا ولی این براتون دردسر سازه اونوقت دیدی ما دلمون هوایی مشهد شد و یه هفته افتادیم خونتون ✅ افتخاریه خدمت کردن به زائرای امام رضا ع😊 ما رو از پذیرایی کردن می ترسونین😁 اومدین مشهد در خدمتیم وعده های غذایی: صبحانه: نون+ پنیر ناهار: نون+ ماست شام: نون + هیچی دیگه فقط نون خالی😂 شوخی بود😊 شما بیاین ما در خدمتیم
🍃💜 رسولـ خدا صلی الله علیه و آله میفرمایند: بهترینـ زنانـ شما آنهاییـ هستند کہ عشقـ باز با شوهــر💓 و پاکدامنـ با بیگانہ هستند👌 ✅ @azgonahtatobeh 💫
از گناه تا توبه🇵🇸
🍃💜 رسولـ خدا صلی الله علیه و آله میفرمایند: بهترینـ زنانـ شما آنهاییـ هستند کہ عشقـ باز با شوهــر💓
💢یکی از علت های سردشدن روابط زن و شوهری همینه 💠یعنی خانم بجای اینکه جلوی شوهرش و خصوصا توی روابط زناشویی حیا رو بذاره کنار و از جون و دل مایه بذاره و خواسته های شوهرشو برآورده کنه بخاطر حیایی ک فکر میکنه درسته باعث میشه شوهرش از رابطه جنسی سرد بشه 😒 چون اینجا محیطش عمومیه بعضی چیزا رو نمیتونم خوبه خوب باز کنم 👌 حیا واسه نامحرم و بخشیش واسه محارمه نه شوهر مثلا متاسفانه بعضی دختر خانما بجای اینکه جلوی شوهرشون با تاپ و شلوارک یا تاپ و یک دامن کوتاه باشن می بینی میاد جلوی پدر و داداشش با تاپ یا شلوارک راه میره😒 خب این اثرات وضعی داره روی اون داداشتون در جاییکه باید اینجا حیارو حفظ کنه یکم پوشیده تر باشه ولی جلوی شوهرش تو محیط شخصیشون باز راه بره عشوه گری کنه عشق بازی کنه تا شوهرشم توی محبت کردن مایه بذاره  ☑️ eitaa.com/azgonahtatobehsapp.ir/azgonahtatobeh
از گناه تا توبه🇵🇸
#خواستگاری_مدیر_کانال ازگناه تاتوبه7⃣1⃣ 💢اون شب من و دوستم رفته بودیم مسجد واسه نماز مغرب و عشاء من
ازگناه تاتوبه8⃣1⃣ 💢 در کنار درگیری هایی که با دختره و پسره داشتم دیگه به ماه محرم و صفر کشیده شده بود و رابطمون داشت بهتر و بهتر میشد از جهتی مهربونیا و بخشش ها و گذشت کردنمو دیده بود ✅ و مهر من روز به روز بیشتر به دلش میفتاد و احساس میکردم اونم بهم علاقه داره خلاصه ماه محرم رسید و توی جلسات هیئت شرکت می کردم و دعا می کردم ک درست بشه یک جلسه ای بود که روحانیه اون جلسه علاوه بر سخنرانی زیبایی که داشت واقعا مداحی میکرد چه مداحیی و چه صدای خوشی داشت یک جوونایی جذب جلسشون شده بودن که به تیپ و قیافشون نمیخورد اهل هیئت باشن جلسشونم حدود شاید هزار نفر یا بیشتر مخاطب داشت و خلاصه واقعا پر بار بود من و داداشش اونجا شرکت کردیم و خیلی دوست داشتم اونم بیاد ک توی این جلسه دلش زیرو رو بشه چون روحانیشون در مورد معرفت النفس صحبت میکرد اسم روحانیه هم شیخ مهدی یادگاری بود شاید بعضیا بشناسن توی گوگل هم بزنین عکسشون میاد خلاصه نشد که بیاد فکر میکنم فصل امتحاناتش بود 😕 محرم تموم شد و رسیدیم به ماه صفر و زمزمه های اربعین شروع شد خونه پدربزرگم دهه اول ماه صفر هر سال ده شب جلسه داریم و معمولا اون هیئتی هایی که میخواستن اربعین برن کربلا روزای پنجم یا ششم میومدن واسه خداحافظی😔 منم که اینارو میدیدم میان توی جلسه و خداحافظی میکنن و راهیه کربلا میشن می گفتم کاش منم میرفتم 💢هرساله دانشگامون واسه اربعین ثبت نام میکنه و حدود فک میکنم 40تا از دانشجوهارو میبره روز قرعه کشی فرا رسید و قرار بود بعد نماز ظهر و عصر قرعه کشی کنن و بچه هام نشسته بودن به انتظار اینکه اسمشون در میاد یا نه 😊 اسم ها یکی یکی در میومد و نفس ها تو سینه حبس بود ک آیا اسمم در میاد یا نه قرعه کشی رو سید جعفر آقای طباطبایی انجام میداد ایشون یکی از علمای بزرگ مشهدن خلاصه قرعه در اومد مهدی باقریان😍😍 بعد سال ها منم راهی کربلا شدم هرچند دومین بارم بود ولی مزه ی کربلا رفتن اربعین یک چیز دیگه ای بود خاطراتی دارم از اربعین خیلی واسم جذاب بود وقتی دختره فهمید من میخوام برم کربلا حس علاقش داشت رو میشد و می دیدم چطوری داره از درون داره خودشو کنترل میکنه ک من دارم میرم شب جمعه ها یکجا بود می رفتیم دعای کمیل ک مادرم دختره رو همونجا پسند کرده بودن شب جمعه ای رفتم دعا و بعد جلسه مادرش، داییش، زن داییش و پسر داییش و داشش اومدن واسه خداحافظی ولی اون نیومد رفت جای ماشین مادرش بنده خدا خیلی التماس دعا داشت وقتی دختره دید جدی جدی دید دارم میرم حس هایی اومد سراغش و پیامک ها شروع شد و دیگه دید مهدی داره میره😊 التماس دعا گفت و خداحافظی می فهمیدم داره چطوری از درون میسوزه که جواب مثبت نداده بود روزی ک قرار شد صبحش برم دانشگاه واسه حرکت بعد خداحافظی با خانواده بهش گفتم میام جای خونتون و خداحافظی میکنم خونشون نزدیک خونه ما بود به جای خونشون که رسیدم قرار بود بره کتابخونه و همینطور بیاد پایین ک خداحافظی کنم و برم یهو داداشش منو دید تو کوچه رفت ب مامانش گفت ک من دم درم😐 داداشش و مادرش و خودش اومدن پایین اینطوری بهتر شد درست نبود فقط با دختره تنها همچی قراری بذارم مادرش باز اومد التماس دعا و داداشش آب آورد که وقتی رفتم بریزن وقتی باهاش خداحافظی کردم اشک تو چشاش جمع شده بود و لحظه ای بود ک نگو مادرش و داداشش داشتن نگامون می کردن خلاصه دختره رفت به طرف سر کوچه و منم بعد چن ثانیه رفتم با فاصله چن متری از هم اون رفت جای ایستگاه اتوبوس منم میخواستم سوار ماشین بشم ک برم باز خداحافظی ک کردم دیدم چشماش هجمه ای از افسوس داره و با لبخند نرمی خداحافظی کردیم وقتی رسیدم دانشگاه بعد دقایقی مراسم وداع شروع شد توی مراسم بچه ها و بعضی از اساتید جای سالن در خروجی دانشگاه می ایستادن دور تا دور سالن و یکی روضه میخوند بعدش بچه ها باهم خداحافظی می کردن مراسم وداع تموم شد راهی شدیم از حرم امام رضا ع  ☑️ eitaa.com/azgonahtatobehsapp.ir/azgonahtatobeh
امشب در خلال اینکه برای پیروزی تیم ملی 🇮🇷صلوات میفرستی،ی چندتا صلوات هم برای ظهور امام زمان عج بفرست...😔❤
هدایت شده از از گناه تا توبه🇵🇸
🌹اگر محجبه‌ها از سر شوق، حجاب داشته باشند و شوق آنها به حجاب دیده شود؛ افزوده می‌شود. @azgonahtatobeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از گناه تا توبه🇵🇸
#خاطره ولی از نوع شیرین😁🙈 تو دانشگامون 4دوست هستیم که قراره بوده یکی یکی داماد بشیم😁 خودمو نمیگم
ولی از نوع شیرین😁🙈🙈 این جز اون پست هایی هست که 😁😁 اون دوستمو که گفتم چند وقت پیش عقد کرده اسمش محسن بود😁 چند روز پیش محسن و مرتضی توی خوابگاه خوابیده بودن محسن این طرف مرتضی هم اون طرف باهم فاصله داشتن 😑 مرتضی بهم گفت من وقتی خوابای آشفته می بینم توی خواب بلند میشم راه میرم😬 اون شب مرتضی مثل اینکه خواب آشفته می بینه و مثل اینکه بلند میشه و راه میره و از آخر کنار محسن اتفاقی میخوابه😁 محسن یک ویژگی که داره اینه وقتی صبح ها میخواد از جای خانمش بلند شه اول صورت خانمش رو چند بار نوازش میکنه بعد بلند میشه و میاد بیرون 😆😆 گرفتی چیشد؟ اون روز محسن فکر میکنه توی خواب آلودگی که این زنشه و شروع میکنه به نوازش کردن مرتضی 😂 بعد یهو به خودش میگه عه این چرا ریش داره😬 از خواب آلودگی میاد بیرون می بینه مرتضی س😂😂😂😂 خلاصه بدجور میخوره تو ذوقش😜😝😁😆  ☑️ eitaa.com/azgonahtatobehsapp.ir/azgonahtatobeh
@azgonahtatobeh   هی گنه کرديم و گفتيم خدا  مي بخشد... عذر آورديم و گفتيم خدا  مي بخشد... آخر اين بخشش و اين عفو و کرامت تا کي...!!! او رحيم است ولي ننگ و خيانت تا کی...!!! بخششي هست ولي قهر و عذابي هم هست... آي مردم به خدا روز حسابي هم هست... زندگي در گذراست❣ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @azgonahtatobeh
💢خوبه خوب بخون👇 سلام وقتت بخیر بعضی خانما میگن چکار کنیم محیط رومون اثر میذاره مثلا چادری میشیم اما وقتی محیط رو می بینیم باز رومون اثر میذاره و چادرو میذاریم کنار❌ نقطه ضعف اینجاست 1. فراموش کردن مرگ 2. مهم شدن نظر وچشم بجای نظر ✅من از شما سوال کنم فکر کن شما امروز واسه دل مردم چادرو گذاشتی کنار که یه وقت تیکه نشنوی یا اگر فلان کار خوبو انجام بدی مسخرت میکنن خب حالا شما به من بگو آیا موقعی که قراره توی غسالخونه بشورنت بازم کنارتن؟ آیا موقعی که قراره تو خونه قبر تنها بخوابی اونام باهات میان توی قبر؟ سواله دیگه شوخی نیست جواب بدین واسه خودتون😊 اینقدر واسه چشم و هم چشمی یک عده رسم های غلط راه انداختن یک عده هم که اینقدر نظر مردم واسشون مهمه که راحت میگن ول کن بابا اینقدر با حجاب باشم هعی چپ چپ نگام کنن ک چی😒 بیخیال حجاب☹️ یکنفرشون حاضره بیاد جای شما عذاب بکشه؟ یکنفرشون حاضره موقعی که گفتن فلانی وقت مرگت رسیده جمع کن باید بری بیاد بگه نه اینو نبرین منو ببرین؟ واسه کی داری کی رو از دست میدی؟ واسه مردم حاضری خدای مهربونتو از دست بدی؟  ☑️ eitaa.com/azgonahtatobehsapp.ir/azgonahtatobeh