#حضرت_عبدالله_بن_الحسن
#شب_پنجم_محرم
عمه مرا رها کن
من میروم به میدان، تنها مرا دعا کن
من از تبار شیرم
گاهی مرا علی و، گاهی حسن صدا کن
من در طواف یارم
حاجی کربلا را، قربانی منا کن
عمه خدانگهدار
در دل به یاد داغم، بزم عزا بهپا کن
با یاد اصغر و من
بر سینهی عمویم، ششگوشهای بنا کن
از غصه آب میشد
وقتی که دید ارباب، تنها خطاب میشد
وقتش رسیده حالا
باید که بعد قاسم، او انتخاب میشد
میماند اگر به خیمه
حتما که شرمگین از، روی رباب میشد
خوشحال بود از این که
جزء فداییان، مولا حساب میشد
از غصه کم میآورد
از جانب عمویش، وقتی جواب میشد
میدید بین گودال
رو به غروب رفته، خورشید بین گودال
از شدت جراحت
خون عمو حسیناش، پاشید بین گودال
کار عمو تمام است
باران سنگ و نیزه، بارید بین گودال
بغضش ترکترک شد
وقتی که خنجر شمر، خندید بین گودال
کمکم امید میباخت
شد ناامید آنروز، امّید بین گودال
آمد بهکار، دستش
مثل عموش عباس، در کارزار دستش
از دست عمه پر زد
مثل کبوتری تا، آغوش یار دستش
مثل عقیق سرخی
شد بر رکاب سینه، حالا سوار دستش
آنقدر زخم برداشت
تا که میان گودال، شد لالهزار دستش
سر روی نیزه رفتو
تن روی خاک ماند و بین غبار دستش...
شعر از گروه ادبی یاقوت سرخ
@rozeh_1
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن
#شب_پنجم_محرم
صبر کردم، کشته ها دیدم ز تو، در این زمین
هیچ تاب زنده ماندن را ندارم بعد از این
رفت یک یک از برم، حتی گل شش ماهه ات
شد پس از اکبر، عمو عباس هم نقش زمین
قاسمم رفت و نمانده یادگاری از حسن
جز من و دست و سرم، یابن امیرالمومنین
تا کجا بینم غریبی تو را در کارزار
طاقت ماندن ندارم تا تو هستی بی معین
آه ای عمه، ببین شمشیرها را گرد او
زود خود را میرسانم بر عموی نازنین
هیچ شمشیری نگردد مانع جنگیدنم
نیزه ای، منعم نسازد، یا کمانی در کمین
هیچ نیرویی به گرد پای من، نتوان رسید
میرسانم خویش را تا مقتل سلطان دین
**
آی فرزند زنا، داری عمویم میگشی؟!
میکشی تیغ رذالت، بر امام المسلمين؟!
تا که من هستم به دستم میشوم او را سپر
چون عمو عباس دستم را دهم در راه دین
ای فدای غربتت این جان ناقابل، عمو
دستم افتاد و ندارم با کی از خون جبین
بهترین جای جهان شد قتلگاهم، ای دریغ
کیست چون من در تمسک بر تو ای حبل المتین
در دل دریای خون، بوسه به دستت میزنم
تا کنون قومی ندیده، دستبوسی اینچنین
شد ز تیر حرمله، جسمم به جسمت دوخته
خون من با خون تو آمیخت، تا خلد برین
یازده سال است بابایی برایم کرده ای
حق فرزندی ادا کردم، وفایم را ببین
آمده بابا به دیدارم که تحسینم کند
شد شهادتنامه اَم امضاء در این سرزمین
تا که یا اماه گفتم، مادرم زهرا رسید
الوداع ای عمه جان، روحم به کوثر شد قرین
من نبینم بر تنت رخت اسیری بهتر است
بعد از این گویا، حجابت میشود با آستین!
میروی منزل به منزل، باز میگردی ولی وعده دیدار ما، اینجاست روز اربعین
محمود ژولیده
@rozeh_1
هدیه به حضرت قاسم صلوات
واحد حماسی یا شور و زمینه حضرت قاسم
چون حسن هستی تو قاسم
صف شکن هستی تو قاسم
توی میدون فاتح هر
تن به تن هستی تو قاسم
قاسم ابن حسن. دلبری تو
نوه ی حضرت. حیدری تو
وقت جنگ به خدا. محشری تو
از تمومه یلا وقت جنگ و نبرد. سر تری تو
جانی قاسم
ماه شبستانی قاسم
ترکی می گم جان سنه قوربانی قاسم
با صفاتر از نسیمی
مثل بابات تو رحیمی
می گیری دست گدارو
چون کریم ابن کریمی
دلبر دله ما از. ازلی
بر سر عدو هم چون. اجلی
توی رزم و نبرد بی بدلی
شیرینی مثل قند و نباتی هم چون عسلی
جانی قاسم
ماه شبستانی قاسم
ترکی می گم جان سنه قربانی قاسم
رضا نصابی
#زمینه_شور_واحدروضه_ای
#شب_ششم_محرم_قاسم_ع
#سبک_امیرم_ببین
#عموجون_منم_قاسم
🔘🔘🔘🔘
✅بنداول
عموجون/ منم قاسم ابن الحسن بن حیدر
عموجون/ منم مثل اکبر رشیدو دلاور
عموجون/ منم زاده ی زاده ی شیر خیبر
عموجون
🔘
عموجون/بده اذن میدون به من ای عموجون
عمو جون بزار تا بریزم به پای تو من خون
عمو جون بخون از چشام حال قلب پریشون
🔘
عموجون/ببین واسه ی تو چقدبیقرارم
ببین که /برات ازباباجون حسن نامه دارم
بزارتا/به زیرقدمهای توسربزارم
....
بزار تا بشم فدای سرت
قسم میدمت جون مادرت
🔘➖➖➖➖➖🔘
✅بنددوم
عمو جون/تو جون دادی و جون من شد به این لب
عمو جون/چه ناجور تو افتادی از روی مرکب
عمو جون/ می زد بر سرو صورتش عمه زینب (س)
تو خیمه/دلش بی قرار دیگه مادر تو
جای نقل /دارن سنگ می ریزن به روی سر تو
شکستن/ زیر سم مرکب ها چه پیکر تو
🔘
ببخشم/تورو تنها بین یه لشگر می دیدم
ببخشم /زیر سم مرکب صداتو شنیدم
ببخشم /عزیزم اگه پیش تو دیر رسیدم
🔘
چه اندازه شد برات پیرهنت
زیرمرکبا کش اومد تنت
🔘➖➖➖➖🔘
✅بندسوم
پریدی ولی ریخت عزیزم چه بال و پر تو
می بینم یه لشگر که ریختن به روی سر تو
نمونده چیزی قاسمم از تن و پیکر تو
🔘
عزیزم به داد دل من تو بودی رسیدی
می مردم من و وقتی داشتی که ازدور میدیدی
بمیرم زیر سم مرکب چقد قد کشیدی
🔘
تن تو/شبیه عسل شد به هم دیگه چسبید
تن تو/چقد روی این خاک صحرا می چرخید
تن تو/زیر نعل مرکب از هم دیگه پاچید
😭
جلوی چشام شکستش تنت
عزیز دلم چه بد کشتنت
💠💠7⃣8⃣6⃣💠💠
🔘➖➖➖➖➖🔘
#کاری_ازشعرای_آیینی
#کربلایی_رضا_نصابی
#کربلایی_مجیدمرادزاده
🍃🌷﷽🌷🍃(غلام قنبرم):
🍃🌷﷽🌷🍃(غلام قنبرم):
#زمزمه_شب_ششم_محرم
🎼#سبک_کوفه_نیا
#نقاب_و_میزنی
🔘🔘🔘🔘
✅بنداول حماسی
نقاب و می زنی داری که می کُنی
چه محشری قاسم (ع)
رجز که می خونی همه می گن به هم که حیدری قاسم (ع)
🔘
شبیه فاتحِ/ جمل داری چطور/
میکنی تو غوغا
می لرزه دشمن از/ هیبت چشم تو
ای نوه ی زهرا(س)
ای شجر حسن / ای پسر حسن
عزیز محتبی (ع)
عموعموجانم عمو عمو جانم
🔘➖➖➖➖➖➖🔘
✅بنددوم
کتاب عمر من/ شیرازه ی تو از/
هم دیگه پاشیده
عزیز مجتبی مثل عسل تنت به هم چه چسبیده
عطر تو می کنه/ زنده برام یاد
اکبرمو قاسم (ع)
به روی سینه ی تو دیدم تصویر مادرمو قاسم
خوردی زمین شدی ایینه ی حسن
جدا جدا جدا
به زیر مرکب سواره ها شدی
ازهم دیگه سوا
🔘
گل برادرم گل برادرم
🔘➖➖➖➖➖➖🔘
✅بندسوم
افتادی از مرکب روی زمین قاسم
ما بین اون لشکر
از فَرَس افتادی از نفس افتادی
میزدی بال وپر
🔘
هرکی باچیزی زد وقتی روی خاکا
خداخدا کردی
له شدهمه اعضات زیرسم اسبا
منوصداکردی
🔘
ای پسرم قاسم ای سپرم قاسم
یادگار حسن (ع)
جون عمو پاشو که میمیره عموت بی تو وجودمن
گل برادرم گل برادرم
💠💠8⃣3⃣6⃣💠💠
🔘➖➖➖➖➖🔘
#کاری_ازشعرای_آیینی
#کربلایی_رضا_نصابی
#کربلایی_مجیدمرادزاده
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_شهادت
دستت افتاده لب افتاده و سر افتاده
عمویت دیده تو را و ز کمر افتاده
@hosenih
همه با چکمهٔ جنگی ز تنت رد شده اند
بس که امروز تنت بین گذر افتاده
پشت لبهای تو دیگر پسرم سبز شده
روی خشکی لبت خون جگر افتاده
چشمهای حَسَنی تو نه بسته ست نه باز
هرکسی دیده تورا یاد پدر افتاده
باز انگار علی رفته اُحد برگشته
باز انگار روی فاطمه دَر افتاده
آسمانی شده ای که پُر ماه است عمو
به رویت سُم فرسها چقدر افتاده
@hosenih
مشتری های تو با سنگ خریدند تورا
عسلت ریخته و شیشه دگر افتاده...
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
دستش به پوست، بند به تن بود این پسر
وایا که یادگار حسن (ع) بود این پسر
@hosenih
تیر آمد و نشست شهادت به قامتش
پیراهنش رهین کفن بود این پسر
هر زخم او به ناله زبان کرده بود باز
پا تا به سر زبان و دهن بود این پسر
زورش نمی رسید که شمشیر برکشد
اما عجیب ظلم شکن بود این پسر
برنای بی محاسن بی چکمه و سلاح
استاد درس مرد شدن بود این پسر
رو کرد به زمین و زمان مجتبی و گفت:
دیدید؟ مرد کوچک من بود این پسر
@hosenih
دنیا که تا همیشه به این داغ مبتلاست
چشم انتظار منتقم خون کربلاست...
شاعر: #سیده_تكتم_حسينى
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_شهادت
#شب_ششم
هزار شُکر سَرم زیرِ پرچمِ حسن است
شبِ ششم شده یعنی مُحَرم حسن است
هزار شکر که زهرا خرید ما را باز
که جمعِ ما همه در جنس دَرهَمِ حسن است
@hosenih
بد است پیشِ کریمان که بیش و کم خواهیم
که کار و بارِ دو عالم از عالم حسن است
قسم به گریه کنانش که زود میبینیم
قرارِ ما همه صحنِ معظمِ حسن است
چه غم که قفل زیاد است از قضا و قَدَر
کلیدِ رفعِ بلا ذکرِ اعظمِ حسن است
چقدر فاطمه میخواهدش کسی را که
کنارِ داغِ حسینش غمش غمِ حسن است
فقط نه مرحم انبوهِ زخمهای حسین
که اشکِ چشمِ عزادار مرحم حسن است
همینکه روضهی "لایومک" را حسن فرمود
دمیدهاند شروعِ عزا دَمِ حسن است
@hosenih
نه اینکه اول ماه صفر نه آخر آن
محرم و صفر ما، مُحَرَمِ حسن است
فقط نه کوچه و دیوار و آتش و سم بود
تمامِ کرببلا مقتلِ غمِ حسن است
شاعر: #حسن_لطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_شهادت
#غزال
تیغ دودم، قاسم
در کربلا ارث از پدر برده جنم قاسم
مثل عمو عباس
حالا شده دلگرمی اهل حرم قاسم
شوق شهادت داشت
وقتی که پای مکتبش خورده قسم قاسم
پیروز میدان است
در معرکه وقتی که بردارد علم قاسم
تومار ازرق را
میپیچد و راضی نخواهدشد بهکم قاسم
@hosenih
جانش بهلب آمد
ابرو گره کردهست یعنی باغضب آمد
آن نوجوانی که
از شاه ملک "لافتی" دارد نسب آمد
با نامهای در دست
در محضر شاه دوعالم با ادب آمد
"هل من مبارز؟" خواند
طوری که حتی کربلا هم در عجب آمد
آهنگ شمشیرش
از بس که موزون است میدان در طرب آمد
@hosenih
آورد طوفان را
با گوشه ی چشمش رصد می کرد میدان را
مثل علیاکبر
بر خاک میافکند پشت پهلوانان را
شمشیر لازم نیست
وقتی که آوردهست با خود تیر مژگان را
دشمن حریف او
وقتی نشد، از سنگ پر کردند دامان را
زیر سم مرکب...
قد میکشید و هی صدا میزد عموجان را
@hosenih
هم دستوپا میزد
هم زیر دستوپا عمویش را صدا میزد
جاماندهی کوچه
میآمد و در پهلوی او نیزه جا میزد
اهل جمل آنجا
او را به قصد انتقام از مجتبی میزد
تنها نه قاسم را
شمشیر را بر سینهی آلعبا میزد
هی سنگ پشت سنگ
میآمد و داماد را در کربلا میزد
شلر از گروه #یاقوت_سرخ
دفتر شعر و ادب آیینی شهرستان بروجرد
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_شهادت
رکاب از پا عقب مانده
چه کراری، عجب گامی
بلرزان تیغ خود را تا
بلرزد ازرق شامی
@hosenih
پیاپی چون جمل دشمن
تو را سر میدهد ناله
دوباره دهر میبیند
حسن را سیزده ساله
دو نیم از برق تیغت شد
جیوش الانس و الجنه
که جدت بود یا قاسم
قسیم النار و الجنه
به برق تیغ برانت
نشان کن هرچه جوشن را
بدین رایت که میبینم
درآور کفر دشمن را
شباهت تا به آنجایی
که در رزم تو سرتاسر
فلک فریاد میدارد
علی اکبر...علی اکبر
به بازو نامه ای داری
اگر ضرب تو سنگین است
بگو باز از لب تشنه
که طعم مرگ شیرین است
@hosenih
کسی از خیمه سمت تو
به حال اضطراب آمد
چنان شد قامتت آخر
که پایت تا رکاب آمد
شاعر: #مسعود_یوسف_پور
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_شهادت
می رود مثل حسن، حیدر دیگر باشد
انتقام نفس خسته ی مادر باشد
@hosenih
همه ی جنگ سرِ دشمنیِ با علی است
بی نقاب آمده تا که خودِ حیدر باشد
ذوالفقاری ست دوباره به سر مرهب ها
قاسم ابن پسر فاتح خیبر باشد
سیزده ساله ولی خوب به او می آید
که به فرزند علی مالک اشتر باشد
آرزو داشته تا چند صباحی دیگر
ضرب تیغش به ابوالفضل برابر باشد
نوجوانیِ ابالفضل به صفین شده
کشته هایش ولی امروز فراتر باشد
ازرق شام نفهمید که در محضر او
لحظاتی ست که می چرخد و بی سر باشد
آنچنان میمنه و میسره را ریخت بهم
همه گفتند که شاید علی اکبر باشد
@hosenih
کسی از ضربه ی تیغش به سلامت نگذشت
اجل کوفه و شام است و مقدر باشد
شاعر: #حسن_کردی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e