eitaa logo
💚عزیزم حسین♥️
3هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
5.3هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجودم عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوا دهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر: @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
زخم روی تنت آن‌روز که لب وا می‌کرد مرهم از پنجره‌ی بُهْت تماشا می‌کرد تا بیایی و قدم‌رنجه به گودال کنی نیزه بر قامت رعنای تو قد تا می‌کرد @hosenih دخترت مویه کنان پشت سرت می‌آمد خواهرت موی کنان داشت تمنا می‌کرد شوق یعنی وسط نطق تو سرنیزه‌ی شمر سر بوسیدن لبهای تو دعوا می‌کرد عید اعدای تو‌بود و پسر ذی‌الجوشن چکمه‌ی تازه در آن هول و‌بلا پا می‌کرد سخت اگر ذبح شدی معرفت آهن بود همه دیدند که خنجر چه تقلا می‌کرد @hosenih آه ای زاهد بی پیرهن کربوبلا چه کسی چون تو چنین پشت به دنیا می‌کرد اگر این کار جنون نیست بگو پس ز چه روی مو پریشان حرمت روی به صحرا می‌کرد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عمریه توی خیمه تیم از سایه سارت نمی‌ریم خیمه رو تاریکم کنی ما از کنارت نمی‌ریم یه ساله که منتظریم تا شب عاشورا بشه بیایم و نوکری کنیم تا زندگی معنا بشه هرجای دنیا که باشیم دلامون امشب کربلاس که هرکی تو دل خودش غرق مناجات با خداس @hosenih امشب خودت مواظبی کسی پریشان نباشه مراقبی که دور و بر خار مغیلان نباشه گاهی پیش رقیه ای گاهی کنار زینبی خیمه ها امنیت داره خودت قرار زینبی دل رباب گرمه بهت می‌ری کنار اصغرت گاهی نگاه می کنی به قد و بالای اکبرت قاسم جلوی چشمته خیمه عباس سر پاس دوش ابالفضلته که جای قرار بچه هاس ای روزگار نا مراد دشمنیو شروع نکن مثل قدیمیا می‌گم خورشید صبح طلوع نکن صبح که بشه یکی یکی سپاهتو از دس می‌دی بعد ابالفضلت دیگه پناهتو از دس می‌دی پرپر میشن دسته گلات وقتی بنی هاشم بره داغ حسن تازه میشه موقعی که قاسم بره داغ جوونت بی حساب قامتتو خم می‌کنه عبا میاد و از زمین اکبرتو جم می‌کنه اینقد غریبی اشکتو با آستینت پاک می‌کنی با دست خونی خودت اصغرتو خاک می‌کنی هیشکی نمی‌مونه برات تو ساعتای آخرت از هر طرف زخم می‌خوری جلوی چشم خواهرت میون قتلگاه تو خولی و حرمله میان شمر با یه خنجر توی دست با نیزه می‌رسه سنان @hosenih پیراهنت رو یه نفر یکی سرت رو می‌بَره نگم که نامردی چه طور انگشترت رو می‌بره نگم که صحرا پر می‌شه از گریه های مادرت نگم چطور غارت می‌شه گوشواره های دخترت یه عده با سنگ و عصا جمع می‌شن دور و برت ده تا سوار نانجیب میان به سمت پیکرت شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
باید گریست چاره به جز خون دیده نیست ناله کنید جای غزل یا قصیده نیست گودال! این که جان به لب است اینچنین کنون ماهی سرخ و تازهٔ در خون تپیده نیست @hosenih این عرش جاگرفته به آغوش تو مگر طفلی که جان پاک نبی پروریده نیست این سیّد شباب بهشت است اینچنین؟ اینجا کسی که حرف نبی را شنیده نیست؟ این محترم فتادهٔ بر شوره زار طف جایش به زیر چکمه هر کس رسیده نیست حقش هزار و نهصد و پنجاه زخم با زخم زبان به این همه رنج کشیده نیست @hosenih این باغ سرخ رفته به تاراج را دگر چیزی برای آنکه به غارت نچیده نیست در قتلگاه آمدم و خون جگر شدم یک جای بوسه روی گلوی بریده نیست شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مقتلش بود تيره و تاريك خنجرش را كشيد و شد نزديك ايستاد و قصد قربت كرد چهره را غرق در قساوت كرد چكمه پوشيد و بند محكم شد به شقاوت دلش مصمم شد از بلندي پريد و پايين رفت با قدم هاي سخت و سنگين رفت @hosenih دید مشغول خواندن ذکر است لحظه ای چشم های خود را بست گوش داد ابتدا صدايش را صوت شيرين ربنايش را با كنايه سخن نمود آغاز اي كه هستي طليعه ي اعجاز پس چرا روي خاك خوابيدي؟ با تني چاك چاك خوابيدي؟ سر به روي تراب داري حیف! خواهش قدري آب داري حیف! نيست در خيمه ات دگر ياري قاسم و اكبر و علمداري پس چرا نیست یاری از پی تو خواهرت آمده به یاری تو؟ چشم واکن ببين پريشان است دخترت را ببين كه گريان است حيف از اين پيرهن كه پاره شده زخم بر پيكرت ستاره شده دست خالي رسيده ام اما دست پر مي روم از اين غوغا نيزه هامان ز تو طلب دارند تيغ هامان ببين چه خونخوارند نامرتب شده اگر هرچند زلف هايت چقدر زيبايند! ناگهان لحظه اي تامل كرد خصلت جاهليتش گل كرد بغض جاري شد از سر و رويش پنجه انداخت بين گيسويش روي سينه نشست با چكمه دنده ها را شكست با هجمه روي هم مي فشرد دندان را ضربه مي زد گلوی قرآن را از گلوي حسين خون جوشيد بر سر و روي قاتلش پاشيد @hosenih اسب ها نعل تازه پوشيدند تا که میشد به تاخت كوبيدند جان كه از جسم شاه بيرون رفت قاتل از قتلگاه بيرون رفت مادرش تا كه ناله را سر داد لرزه بر دست و پاي شمر افتاد گندم ري چقدر مي ارزيد خواهرش مثل بيد مي لرزيد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سر نیزه ، کتاب را می برد سر عالیجناب را می برد لشکری از تبار شام سیاه در غروب ، آفتاب را می برد گفت زینب: کجاست انگشتر؟ ساربانی جواب را می برد از همه نیزه ها پلید تر است آن که طفل رباب را می برد از میان هر آنچه بود ، یزید کاش لاقل شراب را می برد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بر نیزه چو بیند سر پیغامبرش را جبریل بسوزد همه ی بال و پرش را @hosenih نام تو بلند است، بلند است چناه آه آن آه که بر سنگ گذارد اثرش را اشک من و ما محضرت ای رحمت جاری! حریست که انداخته باشد سپرش را داغ تو گران، خون تو سنگین تر از آن بود ده اسب برد جانب کوفه خبرش را نفرین خدا تا ابدالدهر به آن قوم قومی که به قتل تو ببندد کمرش را نفرین به سنان و عمر سعد...ولیکن این رشته، ابوبکر گرفته ست سرش را @hosenih هر خصم تو در اصل، زیاد ابن ابیه است کافیست بگیرند سراغ پدرش را! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
محبوب جان و جان جهانم حسین جان روح و روان و راحت جانم حسین جان @hosenih آرامش خیال نفس های زندگی ذکر همیشه روی زبانم حسین جان من از دعای مادر تو نوکرت شدم ای کاش نوکر تو بمانم حسین جان پیچیده روزگار مرا زخم و داغ و درد از درد این جهان برهانم حسین جان در کوره راه زندگی ام، عطر روضه ات راه حیات داده نشانم حسین جان وابسته ام به روضه ی تو همچنان نفس من بی تو یک نفس نتوانم حسین جان @hosenih این روزها غمِ حرم و غربت و فراق افتاده مثل زخم به جانم حسین جان شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای وای من که دلبرم از دست می رود این دلخوشی آخرم از دست می رود @hosenih پیراهنش عجیب بوی سیب می دهد این یادگار مادرم از دست می رود امشب میان خیمه سرم روی پای اوست فردا ولی برابرم از دست می رود زیر گلوش سرخ شده، گل درآمده این غنچه های پرپرم از دست می رود عصری که صحبت از سر و تیغ و سنان نمود گفتم مگو که حنجرم از دست می رود با من مگو ز صبر که بی تاب می شوم وقتی که روح پیکرم از دست می رود همراه خود قبیله به گودال می بری مادر، پدر، برادرم از دست می رود @hosenih باید از این به بعد به آفتاب خو کنم انگار سایهء سرم از دست می رود شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
من از آتش‌زدن بال و پرت می‌ترسم شب به پایان برسد از سحرت می‌ترسم @hosenih این جماعت همه در فکر عذابت هستند آه از آتش روی جگرت می‌ترسم غم چشمان تو با قبل تفاوت دارد بی من زار نرو از سفرت می‌ترسم اصلا امشب چقدر توصیه داری آقا دارم از این‌همه اما اگرت می‌ترسم چشم من خورد به اکبر جگرم سوخت حسین من ز پاشیدن جسم پسرت می‌ترسم تیرهایی که سه‌شعبه‌ست مهیا کردند از تهاجم سوی چشم قمرت می‌ترسم رحم بر طفل صغیر تو ندارند اینها خیلی از تیر و گلوی ثمرت می‌ترسم @hosenih زنده‌ای و بسوی خیمه‌ی تو می‌آیند ته گودال ز چشمان ترت می‌ترسم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
غلامم غلام ابوفاضلم اسیر مرام ابوفاضلم نمک گیر نام ابوفاضلم فقیر مقام ابوفاضلم به هر گوشه این حرف رایج شده ابالفضل باب الحوائج شده بخوانش خداوند فضل و ادب به ام البنین می رسد در نسب فدای مرامش حبیب و وهب ندیده کسی ساقیِ تشنه لب؟! شد از کودکی عاشق پنج تن فدایی راه حسین و حسن @hosenih چنین یار ناصح کجا دیده ای؟ به هر جنگ، فاتح کجا دیده ای؟ چنین نور واضح کجا دیده ای؟ چو او عبد صالح کجا دیده ای؟ نشد عبد هر پستِ خودکامه ای غمش بوده داغ امان نامه ای امان از زمان بلای عظیم شد از تشنگی وضع خیمه وخیم کنار شریعه، به دور از حریم چه شد حال سقا؟! بیا بگذریم دلش یاد یعسوب دین کرده بود به راهش سپاهی کمین کرده بود فدایش که بی دست و حیران شد و دم علقمه تیرباران شد و‌ خجالت کشیده ز طفلان شد و ز یک مشک پاره پریشان شد و... به ضرب عمودی سرش باز شد به بالین زهرا سرافراز شد @hosenih دلش سوخت از داغ بی حد، حسین به دستان او بوسه می زد حسین خمیده به بالینش آمد حسین نشد چشم او را گشاید حسین عقیله ندارد کفیلی دگر شده آسمان حرم بی قمر قسم بر ابالفضل، روح صلاة که آن سرو خوش قامت کائنات کنار شریعه، کنار فرات تنش خُرد شد از جمیع جهات مگر قبر او قبر یک کودک است؟! چرا اینهمه مدفنش کوچک است؟! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شب آخر است امشب، شب آخر من و تو چه قیامتی ست اینجا، شده محشر من و تو @hosenih برویم دربیابان، بکَنیم هرچه خار است نگران بچه ها شد دل مضطر من و تو تو ببین رباب و لیلا، همه عزم جنگ کردند صف این زنان بی کس، شده لشکر من و تو علی اکبر امشب آمد، پی دستبوسی من به عبا رسیده فردا، تن اکبر من و تو تو نگو ز غارت من! که ز غارتت نگویم بخدا که قلب زهرا، زده پرپر من و تو @hosenih طرفی به تازیانه طرفی به تیغ و نیزه همه میزنند زخمی روی پیکر من و تو شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در آن میان چو خطبهٔ حضرت، تمام شد وقت جوابِ هم‌سفران بر امام شد پاسخ‌دهنده اوّل آنان «زُهیر» بود كاندر حضورِ سبط نبی در قیام شد @hosenih كای زادهٔ رسول! «سَمِعْنا مَقالكَ» مطلب عیان بَرِ همه از خاص و عام شد دنیا اگر همیشگی و مرگ آخرش ما عزممان همین و نه جز این قیام شد و‌آن‌‌گه «بُریر» دادِ سخن داد آن‌چنان ظاهر، خلوصِ نیّت او از كلام شد منّت به ما نهاده خدا با وجود تو ما را ز لطف، شهد شهادت به جام شد فخر است قطعه‌قطعه شدن پیش روی تو طوبی بر آن بدن كه چنینش ختام شد! پس بهر دل‌نوازیِ فرزند فاطمه گاهِ سخن ز «نافع» شیرین‌كلام شد گفتا كنون كه گشته گهِ امتحان ما با رهبریت، محنت ما بی‌دوام شد @hosenih ما دوستیم با تو و با دوستان تو دشمن به آن‌كه دشمنی‌ات را مرام شد ما را ببر به هر طرفی خود ز شرق و غرب حبل ولایت تو، ز ما «لَا انْفِصام» شد... شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e