eitaa logo
کانال ادبی از سبوی عشق سروده‌های محمد رضا قاسمیان_ بشرویه
209 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
96 ویدیو
21 فایل
#از_سبوی_عشق #اشعار #قصیده #غزل #ترکیب_بند #ترجیع_بند #قطعه #دو_بیتی #رباعی #مثنوی #سه_گانی #شعر_ولایی #شعر_مقاومت #سپید #سپکو #سروده #شاعر #محمد_رضا_قاسمیان #شهرستان_بشرویه #خراسان_جنوبی #عضو_جمعیت_شاعران_آزاد_ایران #تصاویر #کلیپ #مطالب_ارزشمند
مشاهده در ایتا
دانلود
زود کالم به موقع شیرین با تأخیر ترش اما دیر تلخم چون و چرا ندارد لیمو شیرینم دیگر
بی آنکه چشیده شوی دهان را آب می‌اندازی چه معجزه‌ای در آستین داری آلو
بر تو سلام می‌کند، از ره دور، خسته‌ای بر تو سلام می‌کند، غمزده، دلشکسته‌ای پاسخ ما نمی‌دهی؟ حضرت عشق! السلام بر تو سلام می‌کند، زار و غریب و خسته‌ای بال و پر خیال من، کی برسد به آن حرم؟ کرده هوای گنبدت، مرغک پر شکسته‌ای می‌پرد و نمی‌رسد، طایر پر شکسته‌ات آه کشد ز سوز دل، کنج قفس نشسته‌ای آن که ربوده‌ای دلش، دست به دامنت بوَد بسته دلش به موی تو، از همگان گسسته‌ای کاش! که قسمتم کنی، کرببلایت اربعین قسمت قلب عاشق بر تو دخیل بسته‌ای دسته گل سلام ما، باد نثار مرقدت ای که ز گلشن جنان، دسته گلی خجسته‌ای! ۱۴۰۲/۰۶/۰۳
بگذار آیینه‌ی مقعرت باشم تا صد برابر منعکس کنم رؤیاهایت را آیینه‌ای که می‌نگارد بر قلبم تصاویرت را تا ابدیت
معرفی کتاب نام کتاب:👈 بادبادک‌ باز نویسنده: 👈خالد حسینی خلاصه: 👈 سرگذشت زندگی دو کودک افغانستانی است که از دو قشر فقیر و ثروتمند هستند. این دو کودک با هم دوست می‌شوند و به مرور زمان که روزگار می‌گذرانند، وقایعی در زندگی روزمره آنان رخ می‌دهد که حال و روز مردم این کشور را به تصویر کشیده است. داستانی که ماجراهای تلخ و شیرین در آن نهفته است گرچه تلخی آن بر شیرینی‌اش می‌چربد، اما نویسنده با چنان مهارت و جاذبه‌ای نگاشته است که خواننده را همچون آهنربا به دنبال خود می‌کشاند تا ببیند ادامه‌ی ماجرا به کجا می‌انجامد. واژه‌های منتخب از این کتاب:👇 سماجت/ کوچه متروک/ عاصی/قلاب‌سنگ/ قدغن/ سقلمه/ مرد خپل/ اعقاب/دفینه/ کلاه چرمی کابویی/قیقاج/ شعر من با این واژه‌ها:👇 چه روزگار قیقاجی است با آن کوچه‌های متروک خاک خورده و کلاه چرمی کابویی انگار دفینه‌ی اعقابش را از من طلب دارد یا مرا خپل حساب کرده چراغ سبز نشان می‌دهد و با چراغ قرمز قدغن می‌کند عاصی شده‌ام از دستش کاش می‌توانستم با قلاب‌سنگ نشانه بگیرم این شیطان یک چشم را
غبطه می‌خورم به بوسه‌های باران بر گونه‌های سرخت کاش گل لبخند باشد سهم من از بهار نگاهت
چشم زمین روشن نعره‌ی آسمان بلند است صدای پای باران می‌آید
آشکارا در دل و از دیده پنهانی چرا؟ در خیالم دم به دم، سرگرم جولانی چرا؟ می‌کنی از من نهان رُخ، تا نگاهت می‌کنم در خیالم این‌چنین پیوسته عریانی چرا؟ دردها در سینه دارم، ای طبیب درد من! از نگاه خسته‌ام، دردم نمی‌خوانی چرا؟ جای دارو، جای مرهم، جای تیمار ای طبیب! بر دل مجروح من، مانند پیکانی چرا؟ در میان بحر غم، می‌شد که آرامم شوی می‌کنی هر دم به پا در سینه طوفانی چرا؟ در گلستان ای خرامان گشته محوت دیده‌ها! در نگاهم لحظه‌ای باقی نمی‌مانی چرا؟ ۱۴۰۲/۰۶/۰۶
. "آفتاب آمد دلیل آفتاب" با درود و مهر خدمت نازک نگاران و ادیبان ارجمند چند سالی می‌شود که انجمن ادبی خوشه خوشه با تکنیک‌های مختص خود که مبتنی بر بسط و گسترش واژگانی از طریق خوشه چینی کلمات و رسیدن به زیر شاخه‌‌‌ی واژه ها، رسیدن به هنجارگریزی، مضامین جدید، تصویر سازی بکر و شاعرانه همسو با رعایت تمام تکنیک های ادبی در زمینه‌ی شعر سپید بالاخص شعر کوتاه مشغول به فعالیت و پرورش قلم های قوی و غنی از اندیشه و تخیل خلاق می‌باشد. و درتمام این مدت چه بسیار افرادی که این تلاش و رویه را انکار کرده و با توهین‌ها و کارشکنی‌ها و سنگ اندازی‌ها سعی داشتند چوب لای چرخ این جریان پرشور بگذارند، اما انجمن ادبی خوشه خوشه به یاری حق تعالی همچنان به تلاش‌ها و فعالیت خود ادامه داد تا امروز که شاهد اجرای همان تکنیک‌ها و تمرین‌ها درگروه‌‌ها‌ی‌ شعر و کارگاه‌های دوست و آشنا، مخالف و‌ موافق ... هستیم! برای ما جای بسی خوشحالی‌ست که دوستان از آموزش‌ها و تکنیک‌های ما بهره می‌برند و مخالفان و سنگ اندازها هم با این تکنیک‌ها آشنا شده و با آن قلم خود را می‌‌آزمایند. گرچه عده‌ای‌ هم به دنبال کسب موقعیت هستند و نامی از انجمن خوشه خوشه به میان نمی‌آورند ... تنها یک نگاه برای اهل فن کافی‌ست تا به درک مطلب برسد! با آرزوی توفیق برای همه‌ی عزیزانِ دست به قلم در عرصه‌ی ادبیات و هنر ✍️مهری چراغی(موژان) 📚مدیریت انجمن ادبی خوشه خوشه
چشم زمین روشن نعره‌ی آسمان بلند است صدای پای باران می‌آید ✍️ 📚
بیا که جز تو مرا کس، محک نخواهد زد قدم به شأن تو حتی ملک نخواهد زد بیا بهار! که در این خزان یخ‌بندان سری به باغ، جز این شاپرک نخواهد زد فغان و درد! از این روزگار بی‌انصاف که سر به ما به جز از قاصدک نخواهد زد چو گرگ با سگ چوپان شدند هم آوا برای گلّه کسی نی‌لبک نخواهد زد خدا کند که جفا، پای از میان بکشد رسد کسی که کسی را کتک نخواهد زد چو شرحه شرحه شده سینه ام ز بار غمت به زخم سینه دگر کس، نمک نخواهد زد هزار ساقی و دلبر اگر که دل ببرند دلم برای کسی جز تو لک نخواهد زد ۱۴۰۲/۰۶/۰۸
غبطه می‌خورم به بوسه‌های باران بر گونه‌های سرخت پاییز حسرت است سهم من از بهار نگاهت
رو به پایان است سفر شهریور خانه تکانی می‌کند در استقبال پاییز
voice.ogg
980.2K
بیا که جز تو مرا کس، محک نخواهد زد قدم به شأن تو حتی ملک نخواهد زد
در سینه ببین، چه داستانی شده است دل‌بسته به موی یار جانی شده است دست از دل غمدیده‌ی ما بردارید کز آتش عشق، ارغوانی شده است ۱۴۰۲/۰۶/۰۸
بی‌تابی‌ام را در گوش ماه نجوا می‌کنم وقتی برگ برگم را خزان ربوده است چگونه بی‌تاب نباشم
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ✅یک نکته از هزاران ♻️تعریف مختصر سه‌گانی، شعر سه‌مصراعی یا سه‌سطری است که بر پایه‌ی زمینه و ضربه استوار باشد. بنابراین هر شعر سه‌مصراعی یا سه‌سطری که شرح مبهمات بخواهد، سه‌گانی نیست، زیرا ابهام، با زمینه و ضربه در تعارض است. سه‌گانی، شعری است که خود، شرح خویش است و اصول هفتگانه‌ی سه‌گانی، این نکته را مورد تایید قرار می‌دهند. با این حال، تحلیل فنی سه‌گانی در صورتی که جذب شاعر امروزی را از پی داشته باشد، می‌تواند به آموزش سه‌گانی یاری برساند و این تحلیل، باید به ترتیب اهمیت، در زمینه‌های زیر پیش برود: ۱. موسیقی (بررسی وزن و قافیه‌ی سه‌گانی کلاسیک و نیمایی یا تقطیع درست سطرهای سه‌گانی سپید). ۲. قالب (بررسی مقتضیات قالبی سه‌گانی، مانند تک‌هسته‌ای بودن در ژانر شعر کوتاه و رعایت زمینه و ضربه و توجه به فرمها و اصول آن). ۳. زبان (بررسی عوامل فصاحت یا مخل فصاحت در سه‌گانی). ۴. آرایه‌ها و صور خیال (بررسی شگردهای به کار رفته در سه‌گانی، از قبیل ایهام و پارادوکس و...). ۵. عاطفه (بررسی برد عاطفی سه‌گانی یا کاستی آن). ۶. تفکر (بررسی صحت و سقم اندیشه‌ی به کار رفته در سه‌گانی). ۷. سبک (بررسی مشخصات منحصر به شاعر در سه‌گانی). بکوشیم در روند تحلیل سه‌گانی، تکامل آن را ببینیم و از پسرفت بپرهیزیم. ━━━━━━༺༻ ━━━━━━ 🆔️@zirechatrambaran 🆔@boutighayesegani 🍃💕 💕🍃🌸🍃🌸
از خواب بپرهیز چون آمده از راه یک صبح دل‌انگیز
دعوت کن مرا به قهوه‌ی چشمان و شهد لب‌هایت تا تشنه تر شوم
بگذار در شهریور نگاهت بسوزم تا از خاکسترم متولد شود ققنوس مهر
کبوتر خیال را آزاد می‌کنم از قفس تا پیام آور نور و شادی باشد برای کودک آینده
بارالها! بشنو ناله‌ی جانکاهم را چون فلک کر شد و نشنید، گلم، آهم را خسته‌ام، خسته از این ظلمت شب‌ها، ای ماه! کاش! روشن کنی از جلوه‌ی خود راهم را گر نهد لحظه‌ای آن یار قدم بر چشمم می‌دهم جان به رهش، ثروت خود، جاهم را تاب هجرم نبوَد، کاش! نباشم دیگر یا کنارم برسان، دلبر دلخواهم را می‌رسد کی سحر؟ این شام، عجب جانفرساست! بارالها! برسان در شب غم، ماهم را دست من گیر که محتاج عطایت هستم آفتابا! منگر سایه‌ی کوتاهم را
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما کجا این همه شور این همه احساس کجا!؟ عطر و بوی حرم و دسته گل یاس کجا!؟ جانم ارزانی یک لحظه حضور و حرمش ما کجا و حرم حضرت عباس(ع) کجا!؟
عشق تو سوزان است قلب، آدم برفی من ندارم حرفی
نیازی به تیر نیست دروازه‌ی قلبم را باز کرد گلی که به سینه‌ام زدی
عشقت گرانبهاترین گنجینه‌ای است که در صندوقچه‌ی قلبم دارم بگذار کلاغ بی‌خبر باشد