eitaa logo
از سبوی عشق
238 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
140 ویدیو
22 فایل
#از_سبوی_عشق #اشعار #قصیده #غزل #ترکیب_بند #ترجیع_بند #قطعه #دو_بیتی #رباعی #مثنوی #سه_گانی #شعر_ولایی #شعر_مقاومت #سپید #سپکو #سروده #شاعر #محمد_رضا_قاسمیان #شهرستان_بشرویه #خراسان_جنوبی #عضو_جمعیت_شاعران_آزاد_ایران #تصاویر #کلیپ #مطالب_ارزشمند
مشاهده در ایتا
دانلود
voice.ogg
زمان: حجم: 2.01M
باز هم بر لوح دل، عکس نگاری می‌کشم دلبری، فرخنده فالی، گل‌عذاری می‌کشم می‌کشم چون شام یلدا از برایش تار مو روی رخسار مه‌اش، چشم خماری می‌کشم دور مانَد تا ز رخسار مه‌اش، دست خزان در قدومش باغ را سبز و بهاری می‌کشم تا کند فرمانروایی بر تمام مُلک جان از برایش تاج و تخت شهریاری می‌کشم تا قراری گیرد این دل، از قرارش، روز و شب همچو دریای خروشان، بی‌قراری می‌کشم تا مگر از در درآید، چشم می‌دوزم به در لحظه لحظه در رهش، چشم انتظاری می‌کشم ۱۴۰۲/۰۸/۰۴
کانال ادبی «از سبوی عشق» سروده‌های محمد رضا قاسمیان 👇 @azsabuyeeshgh
- ناشناس.mp3
زمان: حجم: 2.44M
مگر دامان شب، از تابش مهتاب می‌ترسد!؟ مگر از کهکشان، خورشید عالمتاب، می‌ترسد!؟ نمی‌ترسم ز طوفان، مرغ طوفان، مرد میدانم مگر ماهی درون آب، از گرداب، می‌ترسد!؟ چه غم در سینه‌ام طوفان غم گر می‌کنی برپا!؟ نهنگ آیا ز اقیانوس و موج و آب، می‌ترسد!؟ بیا ای عشق من! پیمانه‌ام را پر کن از عشقت کدامین عاشق از جام شراب ناب، می‌ترسد!؟ بر آن عهدی که بستم، تا ابد هستم و نشکستم شود گر در کویری تشنه‌ای شاداب، می‌ترسد!؟ چه ذوقی می‌کنم وقتی به پایت سر بیفشانم! مگر کودک به وقت بازی‌اش، از تاب، می‌ترسد!؟ ۱۴۰۲/۰۸/۰۴
- ناشناس.mp3
زمان: حجم: 1.98M
مگر دامان شب، از تابش مهتاب می‌ترسد!؟ ✍استاد محمدرضا قاسمیان 🎙پروانه
voice.ogg
زمان: حجم: 288.1K
دریای تماشایی است آنجا که هستی تو یک شهر رؤیایی است
┄┄┅┅✿❀♥️❀✿┅┅┄ وقتی سر انگشتانت گره می‌گشاید از کار خلق یک دست هم صدا دارد 👌برگرفته از گروه تلگرامی جمعیت شاعران آزاد ایران ✾࿐༅✧❤️✧ ༅࿐✾ ┄•●❥@hamsora94
قلبم از قاعده‌ی عشق تو مستثنا نیست کو دلی در همه عالم که تو را شیدا نیست!؟ سر فدای قدمت ای شه شمشاد قدان! قامت سرو، چنان قامت تو رعنا نیست نرگس غمزه‌زنت، خوب تماشا دارد! مثل گلبرگ رُخت، هیچ گلی زیبا نیست کرده طوفان غمت، باز تلاطم بر پا لحظه‌ای نیست که در بحر دلم غوغا نیست از پس ابر برون آی و جهان روشن کن تا نگویند که خورشید رُخت پیدا نیست نیمه جانی است در این پیکرم ای گل! باز آ قبل از آنی که بگویند در این دنیا نیست ۱۴۰۲/۰۸/۰۶
خبر آمد که ز دلدار، خبر می‌آید بگذرد تلخی‌ ایام و شکر می‌آید گوی، با فصل خزان، موسم جولان، طی شد هان! بهار دل ما تاج به سر می‌آید جغد را گوی، که ای شوم! زبانت بربند بشنو، آوای خوش مرغ سحر می‌آید بگذرد دوره‌ی هجران و ز راه آید وصل دلبر دلشدگان، باز به بر می‌آید بشکند رونق بازار بتان را آن ماه للهُ‌الحمد، که ایام ظفر می‌آید پیر کنعانی ما! چشم شما روشن باد دیگر آن یوسف مصری ز سفر می‌آید می‌رسد با قدمی پاک، سراسر برکت تا کند از سر ما دفع خطر می‌آید تا که از دامن شب‌ها بزداید ظلمت مهدی فاطمه(عج) چون قرص قمر می‌آید ۱۴۰۲/۰۸/۰۶
بر دهانم قفل می‌زنم بر قلبم نه این در همیشه به رویت باز است
بگذار قفل بزنند بر دست و پایم اندیشه‌ام آزاد است هر لحظه پر می‌کشد به سوی تو
فریاد می‌ڪشند مناره‌ها گواهی می‌دهند به ...!!! ✍🏿.....🍂