eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
168هزار دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️🍃 شهید مصطفی شهید زاده💜🍃
وصیتنامه شهید مصطفی شهیدزاده خدایا هر بار که بتو توسل جستم پس از مدتی خود را در ورطه نابودی دیدم و تو مرا نجات دادی ولی الان با وجود اینکه خود را در ورطه می بینم ، میدانم که از آن رورطه بیرون آمدن محال است ولی فضلت و به کرمت وبه خودت امیداورم. می دانم که بنده ات راتنها نمی گذارم ولی خدایا این لیاقت را درخود نمی بینم و اگر نجات نیابم مقصر را خود می دانم که لیاقت فضل نو را نداشتم و گرنه تو بزرگ تو با فضیلتی تو رخمانی وتورحیمی ، بسم الله الرحمن الرحیم خدایا بر تو توکل می کنم و زندگیم را درراه تو ادامه می دهم چه خطاهایی که مرتکب شده ام .... ولی من نمی خواهم مأیوس از لطف بی پایانت شوم من امیدوارم به فضلت، به کرمت، به خودت و به اینکه بندگان را تنها نمی گذاری. خدایا چه بسیار که توبه شکستم، چه بسیار از کارهایی که منع کرده بودی، انجام دادم چه خطاهایی که نکردم و چه ستمهایی که به خلقت روا نداشتم..... خدایا روسیاه درگاه تو هستم، خدایا مرا ببخش، خدایا به بزرگی خودت مرا مورد عفو قرار بده. رازونیازهای دکتر مصطفی شهید زاده با خدای خویش بسم رب الشهدا والصدقین خدایا فقط بر تو توکل می کنم و زند گیم را در راه تو ادامه می دهم . به خطاهایی که مرتکب شدم ،چه جنایتهایی که نکردم ولی من نمی خواهم مایوس از لطف بی پایانت شوم ، من امیدوارم به فضلت به کرمت به خودت و به اینکه بندگان درگاهت را تنها نمی گذاری ، خدایا من چه بسیار که تو به شکستم چه بسیار که از کارهایی که منع کرده بودی انجام دادم چه خطاهایی که نکردم و چه ستمهایی که به خلقت روا نداشتم خدایا چه وعده هایی که عمل نکردم ، خدایا روسیاه درگاهت هستم ، خدایا مرا ببخش خدایا به بزرگی خودت مرا مورد عفو خود قرار ده ، پرودگارا تو بسیار توبه پذیری گرچه گنه کار تر از خودم سراغ ندارم ، ولی خدایا عنصری زاید در اجتماعب بودم خدایا من راهنمایی نداشتم ، خدایا هر بار که بتو توسل جستم پس از مدتی خود را در ورطه نابودی دیدم و تو مرا نجات دادی ولی الان با وجود اینکه خود را در ورطه می بینم ، میدانم که از آن رورطه بیرون آمدن محال است ولی فضلت و به کرمت وبه خودت امیداورم. می دانم که بنده ات راتنها نمی گذارم ولی خدایا این لیاقت را درخود نمی بینم و اگر نجات نیابم مقصر را خود می دانم که لیاقت فضل نو را نداشتم و گرنه تو بزرگ تو با فضیلتی تو رخمانی وتورحیمی ، خدایا من اینقدر پست و زیون ، خود را می بینم که خود را شایسته عفو و فضلت نمی دانم و امیداورم که به فضل و کرمت آن شایستگی را پیدا کنم . خدایا کمکم کن تا در این لحظه و همه لحظات تو در نظرم باشی و آنی از تو غافل نباشم تا کاری خطا از من سر نزند ، خدایا دراین ساعت مرا از درگاهت نرهان ، خدایا طلب عفو می کنم ، خدایا طلب آمرزش و مغفرت می کنم ، خدایا تو وعده دادی که هر که بخواهد در راه تو باشد تو کمکش میکنی و او را هدایت می کنی ، خدایا مرا جزء توابین قرار بده خدایا مرا به عقوبات اعمالم شکنجه مکن ، خدایا تنها به آن امیدوارم که هر کار اشتباهی و خطایی از من سر زده تو از نیتم آگاه بودی و من آن قسمت کارهای خطا و ستمهایی که بر دیگران از طرف من روا شده به نیت بد نبوده ولی بهر حال روا شده و از تو واز همه آنهایی که این ستم برآنها روا شده معذرت و طلب عفو می نمایم . درباره شهید شهید مصطفی شهیدزاده نام پدر: آقاجان تاریخ تولد:1336/3/2 محل تولد:ایران-خوزستان-بهبهان تاریخ شهادت: 2/28/ 1360 محل شهادت: دارخوین مزار شهید: بهبهان ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌻🍃 واسه شماها هم پیش اومده توزندگی شوهرتون بگه ندارم ندارم ندارم ولی راحت واسه هرکی که خودش دلش بخاد خریدکنه وبه دیگران امتیاز بده مثلا به خونوادش خواهرش یاهرزن غریبه ای که خودش خوشش بیاد وحال کنه این جور مواقع چه کارمیکنید یاچه باید کرد ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ من داشتم تو نت سرج می کردم یهو با کانال شما اشنا شدم که عضو شدم ازتون یه راهنمایی میخواستم من ۲۸سالمه ومجردم ، دختزتحصیل کرده و ومحجبه ای هستم وقتی خواستگار می اومد برام ، دیگه بدون هیچ حرفی میرفت من خیلی غصه میخوردم اومدم دلایلشو پیداکنم فهمیدم طلسم دارم😔😔کلی اینو اونور تونت سرج کردم سوره بقره فهمیدم. تاثیرداره ۶۰روز گذاشتم ، تو خونه پخش شد ، بعد همون موقع خیلی بحث و دعوا داشتیم که همش مال طلسم اینا بود ، بعدازیکماه چندتا خواستگاراومد بایکیش تامرحله نامزدی رفتیم ولی مامانم به چندنفر گذاشت یهو همه چی بهم ریخت الان چندماه هرچی دعا میخونم انگار ن انگار ذکر و سوره قران اینا بازسوره بقره گذاشتم فعلا هیچی😞دیگه خسته شدم شرایط خونمون که اصلا خوب نی فوق العاده محدودم خسته شدم دیگه نمیدونم چی کنم میشه راهی یا دعایی بگید واسه شکستن طلسم🙏🥺 اگر شخصاً تجربه کردین کمکم کنید لطفا ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ دختری از دیار کریمان سلام دوستان من و همسرم طبق گفته پزشکهای سنتی کم خونی داریم و لکه بینی های اول بارداری منم بخاطر همون کم خونی هست که باید درمان بشم و بعد باردار بشم البته به دعای خیر شما دوستان...خیلی راه‌ها برای رفع کم خونی دارم وحتی باید بگم حداقل 20 نسخه رفع کم خونی دارم که بنده گفتم قبلأ هم همه ی نکات مهمی که فکرکنم درآینده بدرد خودم و اطرافيان بخوره رو یادداشت کردم ومیکنم که حاصلش شده چندین دفترچه، بماند، اما خواستم ببینم برای رفع کم خونی که واقعا جواب گرفتین راهنمایی کنید وقتی ندارم که بخوام همه ی نسخه هارو یکی یکی امتحان کنم، لطفآ، لطفآ، لطفاً، طبق تجربه تون جواب بدین نه شنیده ها و دیده ها، اجرتون با باب الحوائج که جواب دل شکسته منو نداد انشاالله جواب شمارو بده همسایه جمکرانی، خودم فداتم، اجرتون با سیدالشهداء. خاک پاتم، عزیزی، انشالله به دعاها وقلب پاک ومهربان شما بانو جان ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ دختری از دیار کریمان بچه‌ ها تازگیا کاری راه انداختم، نمیخوام کس دیگه ای کنارم کارمنو راه بندازه چون خیلی خیلی به پولش نیاز دارم،دست به هرکاری میزنم بلافاصله کسی دیگه هم راه میندازه، دوستان لطفا یه راهی بهم پیشنهاد بدین، که حداقل برا این کارم کس دیگه ای زیر گوشم راه نندازه گرچه دور اطرافم زیاده، ذکری یکی از دوستان یکسری فرموده بودن؟ 🤔🤔گرچه رزق و روزی هرکسی دست خداست اما خدا گفته ازتو حرکت‌ ازمن برکت. یاحق ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ دختری از دیار کریمان سلام دوستان من و همسرم طبق گفته پزشکهای سنتی کم خونی داریم و لکه بینی های اول بارداری منم بخاطر همون کم خونی هست که باید درمان بشم و بعد باردار بشم البته به دعای خیر شما دوستان...خیلی راه‌ها برای رفع کم خونی دارم وحتی باید بگم حداقل 20 نسخه رفع کم خونی دارم که بنده گفتم قبلأ هم همه ی نکات مهمی که فکرکنم درآینده بدرد خودم و اطرافيان بخوره رو یادداشت کردم ومیکنم که حاصلش شده چندین دفترچه، بماند، اما خواستم ببینم برای رفع کم خونی که واقعا جواب گرفتین راهنمایی کنید وقتی ندارم که بخوام همه ی نسخه هارو یکی یکی امتحان کنم، لطفآ، لطفآ، لطفاً، طبق تجربه تون جواب بدین نه شنیده ها و دیده ها، اجرتون با باب الحوائج که جواب دل شکسته منو نداد انشاالله جواب شمارو بده 👇👇🌻🌻 @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 🌻🍃 واسه شماها هم پیش اومده توزندگی شوهرتون بگه ندارم ندارم ندارم ولی راحت واسه هرکی که
❤️🍃 سلام درجواب خانومی که گفتن دخترشون ۱۶ ساله و غلظت خون داره، عناب خیلی عالیه همینطور رب انار ودمنوش آویشن و چای سبز هم خیلی خوبه. دمنوش دارچین و زنجبیل و زالو درمانی و حجامت 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام عزیزی گفته بودن برای سفیدی جای خصوصی،،پوست پرتقال خشک شده روآسیاب کنم باآبلیمومخلوط کنن خمیرمانندشدبزارن جای خصوصیشون خوبه،،سادات 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام برای خانمی می‌نویسم که گفته برادرم ازم سردشده وگفته زن داداش ها این اینقدر بین خانواده‌ها تفرقه نندازید خواهر شوهرها به همون خدایی که می‌پرستید اینقدر تو زندگی برادرها دخالت نکنید سرتون تو زندگی خودتون باشه بین زن و شوهر تفرقه نندازید به خداوند ی خدا من یه چشمم اشکه یکی خون از دست دخالت‌های خواهر شوهر و خانواده شوهر 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام آرزوی سلامتی وعاقبت به خیری دارم برا تمام اعضا گروه برا عزیزی که گفتن دندون درد دارند سیر آب رواتیشه یادر روز چندتا قورت بده یا بزار رو دندونی که عفونت داره عفونت کش بسیار قوی برا همه عفونت‌ها برا سلامتی آقا امام زمان صلوات 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام جواب اون دختری که۲۰ ۲۵سالشه وپدرومادرش اذیتش میکنن تنهاست دخترعزیزم توکه میگی نمازمیخونی وبا خدا درد دل میکنی پس تنها نیستی فقط کافیه به خدا اعتمادکنی اگر همه چی روبه خدا بسپاری وهیچ غصه نخوری اصلا نگران نباش عزیزم خدا حتما مشکلت روحل میکنه فقط اعتماد کن به خدا همیشه باخدا حرف بزن اگه اعتمادکنی انقدر احساس راحتی میکنی که حس میکنی هیچ مشکلی توزندگیت نیست التماس دعا جواب اون خانمی که گفته برابرکت مغازه همیشه درهمه حال هرچه فروختین پول دستتون اومد وسرسفره غذا خوردین اب خوردین وخرید کردین این ذکرروبگید اللهم بارک لمولانا صاحب الزمان درضمن بایدنمازم بخونید وگرنه تاثیرنداره 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام وادب خدمت دوست عزیزی که سر گیجه داری ناز بانو اگه اخیرا سرماخورده باشید ممکنه ادامه همون سرما خوردگیتون باشه یا اگه ضربه به گو شتون خورده ممکنه پرده گوشتون پاره شده باشه عزیزم اگه درمانگاه نزدیک خونتون هست تشریف ببرید درمانگاه و با صداقت بگید که مشگل دارید و شوهرتون بهتون پول نمیدهد فکر کنم هنوز پزشک با وجدان در کشورمون باشه که مجانا شمارو ویزیت کنه شایدم از ضعف و کم خونی باشه یه ازمایش برید هم خوبه گاها خود درمانگاهها ازمایشگاه هم دارند امیدوارم هرچه زودتر یه ادم خیر در مسیر زندگیت قرار بگیره و برنامه هات بخوبی ردیف بشه هر صبح بعداز نماز 5 تا سوره انشراح هدیه به 5 تن خیلی گره گشا هست موفق باشی گلم دلتون دریایی عشقتون خدایی 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام وادب خدمت ادمین عزیز و با صفا دوست داشتم داستانی واقعی از کمک به والدین و ثمره زیبای ان برای شما بزرگواران نقل کنم سالها پیش یه روز که رفتم خونه مادرم دیدم مادر رنگش پریده و مشغول لباس شستن بود گفتم مادر چی شده چرا دگرگونی گفت حالم خیلی بده دلم شدید درد میکنه و سر گیجه دارم گفتمش مادر برو بخواب سریع لباساشو شستم غذاشو پختم و با مادر خداحافظي کردم گفتم ظهره بچم الان میاد خونه سر گردان میشه اجازه میدی برم مادرم گفت برو مادر الهی هرچه از خدا میخواهی خدابهت بدهد. بدو بدو سمت خونمون میرفتم یهویی چشمم به یه اقایی افتاد یه نایلون پهن کرده بود کنار خیابان و تعدادی نعلبکی های گل قرمز لب دالبری!!!!!! واااای دو سال بود دنبالشون میگشتم تمام مغازه های شهرمو نو دنبالشون گشته بودم الان جلوی چشمم بود از آقاهه پرسیدم فروشیه گفت بله گفتم من همشو میخواهم 36 تا بود گرفتم و خوشحال رفتم خونه به داداشم زنگ زدم گفتم یه اقایی میاد میشینه سر چهاراه سمت راست از همون نعلبکیهایی که میخواستم داره من ازش گرفتم اخه داداشم هم از همین ها میخواست . بنده خدا داداشم هر روز میرفت یه سر میزد زنگ میزد ابجی نیستش خودت بیا ببین که نیستش بله دیگه اون اقا رو ندیدیم و من به این نتیجه رسیدم از دعای مادرم بود که من به خواسته ام رسیدم این پاسخ این دنیا بود مطمئنا در اخرت پاداشی بس عظیم تر دارد . ان شاء الله خداوند توفیق خدمت به پدر و مادر رو به همه مون عطا کند دلتون دریایی عشقتون خدایی ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌱 بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ همچنين جناب مولوى نقل فرمود جوان خوش سيماى شانزده ساله اى به نام آقاى زبيرى در مدرسه پايين پا مشهدمقدس - كه حالا از بين رفته است نزد شيخ قنبر توسلى مى آمد، اين جوان زاهد عابد غالبا روزه بود جز عيد فطر و قربان . خيلى به زيارت حضرت حجت - عجل اللّه تعالى فرجه - و زيارت اصحاب كهف علاقمند بود براى رسيدن به مقصد زحمات زيادى را متحمل مى شد از آن جمله گويد چهل شبانه روز غذا نمى خوردم مگر به وقت افطار آن هم به اندازه كف دست آرد نخود مى كوبيدم و مى خوردم ، غذايم همين بود از صفات نيك او اين بود اگر پول مختصرى به دستش مى رسيد آن را به فقرا مى داد از يتيمها دلجويى مى كرد كچلها را حمام مى برد ومواظبت مى كرد. او را پس از سه چهار سال در كربلا ملاقات كردم ، لطف الهى بود كه در ابتداى ورودش به نجف اشرف از پدرم سراغ گرفت و منزل پدرم ميرزا على اكبر قندهارى نزد مسجد طوسى بود، آقاى زبيرى را در آنجا ملاقات كردم و قضيه خود را چنين تعريف كرد: خداى را شكر كه به مراد خودم رسيدم پيش از آنكه به ملاقات اصحاب كهف يا جزيره خضراء بروم با مادرم از مشهدمقدس به مقصد عراق حركت كردم ، مدت نُه روز پياده در راه بوديم تا به منظريه مرز عراق رسيدم آنجا ما را گرفتند و هفده روز در منظريه محبوس بوديم ، مى گفتيم ما فقير هستيم ، زاهديم ، مشهد بوديم و به كربلا مى رويم ولى از ما نپذيرفتند. به امام زمان (عج ) متوسل شديم ، مى ديديم نگهبانان كارهاى ناشايست مى كنند، فحشاء و منكر از آنان سرمى زد، قلبمان كدر مى شد، گاهگاهى نان و خرما كه به ما مى دادند از روى اضطرار از ايشان مى گرفتيم . روزى كه توسلم زيادتر و گريه ام بيشتر شد يكمرتبه ديدم ماشينى آمد پيش در ايستاد، سيدى خيلى نورانى كه نورش نتق مى كشيد جلب توجهم نمود، به كاركنها نگاه كردم ديدم همه حالت بهت و فروتنى برايشان پيدا شده است . آن آقاى نورانى صدايمان زد فرمود بياييد اينجا، نزدش رفتم فرمود شما چه مى كنيد؟ من عرض كردم اينك هفده روز است من و مادرم اينجا محبوس هستيم و مى خواهيم كربلا برويم . فرمود برو مادرت را هم بياور ميان ماشين بنشينيد، مادرم را آوردم اول جا نبود ولى جاى دو نفر پيدا شد، بوى خوشى ساطع بود، كاركنها را نگاه مى كردم هيچكدام ياراى سخن گفتن نداشتند. به اندازه ده دقيقه اى از حركت ماشين نگذشته بود كه خود را نزد كاروانسراى فرمانفرما در كاظمين ديديم .
5.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🗯به گناه راضی هستی؟😔 🗯استاد قرائتی 🗯 بهترین عمل در مقابل کسی که گناه میکنه چیه؟؟؟
✅🌸 ♦️ ♦️ 👈بیماریهایی که گاها جن وشیاطین دران دخالت دارند. ❌شیاطین واجنه میتوانند عامل بیماری باشند .روایاتی بسیار موجود است که این براین موضوع دلالت دارند. 👈به بعضی بیماریها اشاره میکنیم 🔸وسواس وحساس بودن وشکاک 🔸افسردگی وتخیلات 🔸بی خوابی 🔸خوابهای اشفته دیدن 🔸فلج شدن آنی 🔸تشنج 🔸صرع 🔸جنون ودیوانگی وخبل 🔸سقطهای مکرر جنین 🔸کسالت های شدید وکرخت بودن 🔸نفخ وریاح شدید دربدن 🔸و........... ⭕️در کانال توضیحات کاملی درباره اجنه شیاطین وسحر ارایه شده وهچنین راه دورکردن و و . 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 عباس و مریم❤️ همه تو محضر منتظر ما بودند .. با ورودمون همه کل کشیدند.. عاقد خطبه ی عقد رو خواند و ما بعد از امضای عقدنامه ، رسما زن و شوهر شدیم .. بعد از تموم شدن امضاها عباس نفس بلندی کشید و کنار گوشم گفت دیگه هیچ کس نمیتونه ما رو از هم جدا کنه ... بعد از محضر همگی شام خونه ی ما دعوت بودند .. خانمها طبقه ی بالا بودند و مشغول رقص و پایکوبی شدند .. موقع شام من و عباس به اتاق من رفتیم تا اولین شام زندگیمون رو تنهایی بخوریم .. آبجی فاطمه سینی غذا رو زمین گذاشت و گفت خوردید صدا بزن بیام ببرم .. رفت و در رو بست .. عباس پشت سرش در رو قفل کرد و برگشت با شیطنت نگاهم کرد و گفت بیا که از گشنگی دارم میمیرم .. گفتم منم و خواستم بشینم که عباس ....👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3033399661Cce36688bbf طفلک دختره😢👆🙈 این داستان ایتارو ترکونده 😳
🔴 🔴 اگر میخواهید فرزندتان عشق و علاقه ی شدیدی به شما پیدا کند و مطیع و حرف گوش کن شما باشد و گناه و بی نمازی را ترک کند❌ (هفت بار) این آیه را بر نمک بخوانید و به آن بدمید و سپس در غذا بریزید( غذا روی اجاق باشد). پس از اینکه مادر و فرزند از غذا تناول کنند، محبت و علاقه و مطیع بودن در فرزند نسبت به پدر و مادرش ایجاد میشود ان شالله👇🔮💓 https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0 کمتر از ۲۴ساعت اثرشو میبینید😳👆
❤️🍃 پرسش سلام من دختری ۲۷ ساله هستم. چهره‌ای معمولی دارم و کارمندم. تا الآن برای ازدواج موارد زیادی بهم معرفی شده اند ولی هیچ کدوم شون هو کفو من نبودند و واقعاً شرایط خوبی نداشتند. مثلاً آخرین موردی که اومدند آقا پسر مطلقه بودند و بعد از چند جلسه تازه به ما گفتند که تجربه‌ی ازدواج داشتند و طلبکارانه به ما گفتند که چرا از اول از ما نپرسیدید! مورد قبلی ایشون هم پسری ۳۰ ساله بودند که در جلسه‌های اول بین حرف هاشون به من حرف‌های محبت آمیز زیادی زدند ولی یک دفعه غیب شون زد و بعد با پیگیری از معرف فهمیدم که منصرف شدند و از این قضیه من یک ماه مریض شدم چون تاکنون با هیچ پسری نبودم و از هیچ پسری حرف محبت آمیز نشنیده بودم و فکر می‌کردم ایشون واقعاً به من علاقمند شدند. راستش چند وقتیه که دیگه به ازدواج در دنیای واقعی هیچ تمایلی ندارم و در ذهنم برای خودم شوهر مورد علاقه ام را تصویر کردم و باهاش تو تخیلم حرف می زنم چون فکر می‌کنم که اون شخصی که من می خوام و اون ارتباطی که من می خوام تو دنیای واقعی وجود نداشته باشه. به نظرتون مشکل کار من چی بوده؟ چرا پسرها اینقدر عجیب شدند؟ چرا تا الآن نشده که ازدواج موفقی داشته باشم؟ کسی هست که ازدواجش موفق باشه؟ به نظرتون سنم رفته بالا؟    ❤️❓❤️❓❤️❓❤️❓❤️❓ من یه خواستگار برام اومده الان.. با 9 سال اختلاف سنی! من 20 اون شخص 29 ... . من پشت کنکوریم و دندانپزشکی میخوام*هنوز دانشگاه نرفتم* . پسر نسبتا بدی به نظر نمیومد.. ولی یه ادم به گفته ی خودشون درونگرا و کم حرف.. یعنی نقطه مقابل من ، من خیلی زیاد برون گرام... این اقا برادرشون مشکل ذهنی دارن گویا... بعدم اینکه من دوست دارم برم تو یه خانواده ای که خیلی اهل مهمونی باشن ولی اینا نیستن . ولی این اقا پسر اخلاق میشه گفت خوبی داشتن! از لحاظ چهره خیلی من نپسنیدیم..*من خودم میگن چهرم خوبه*با توجه به صحبتای اولیه . حالا من چکار کنم بهتره؟ بازم بیان حرف بزنیم ؟ و سوال دوم ؛ ضمنا من قبلن یه خواستگار از فامیل داشتم.. من از این متنفر بودم! قبلا به دختر خالم غیرمستقیم گفته بود که خوشش میاد ازش.. اونم اتفاقا خیلی دوستش داشت..و گفته بودن بریم خواستگاری ولی باباش مخالفت کرده بود.. و دختر خالمم با یکی دیگه ازدواج کرد بعدش اومدن خونه ما! من بخاطر همین بهم خیلی برخورده بود... خلاصه منم هی گفتم نه .. هی اومدن و رفتن.. رفتیم تست روانشناسی گفت بهم نمیخوریم.. این قبلا با یکی دیگه *دخترخالم نه* رفته بودن تست روان داده بودن و نشده بود... مشاور گفت ما به درد هم نمیخوریم و من خوشحال شدم! حالا امسال با همون قبلیه که تست داده بودن دوباره رفتن خاستگاری و الانم عقد کردن.. تو را خدا زخم زبون نزنین! ولی من یعنی اشتباه کردم که بهش گفتم نه؟ اخه تو صحبتا جلسه اول گفت که من الان برام مهمه فقط یه اسم تو شناسنامم باشه! یا مهم ترین دلیل ازدواج جنسیه! این اقا برنامه های خوبی برا ایندشم داشت.. کنکور دوباره و دندونپزشکی و اینا.. سنشم کم بود... فامیلمونم ادمای ارومین... خودش پسر مومنی و خیلی پرتلاشیه...خانمش هم الان همکلاسیه من بوده...من الان یکم فکر میکنم شاید تصمیم اشتباه بوده...و بد تصمیم گرفتم. هوم !؟ یکم حس پشیمونی دارم:( یعنی منم میتونم خوشبخت بشم و ازدواج موفقی داشته باشم؟ و برای ازدواج موفق و تصمیم درست دقیقا باید چکار هایی انجام بدم؟ یکم تو تصمیم گیری مشکل دارم :( ممنون که وقت میذارین و جواب میدین . میدونم یکم قاطی پاتی نوشتم ولی چون ذهنم بهم ریختست و ... . ان شاء الله به حق همین ماه رجب همه مجردا تو هر سنی یه بخت و اقبال خیلی خوب و عالی نصیبشون بشه و خوشبخت و عاقبت بخیر بشن.. منم خوشبخت و عاقبت بخیر بشم 👇👇🌻🌻 @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 🌻🍃 سلام به حبیبه خانم که گروه به این خوبی روتشکیل دادندوخواهرای گلم که این قدر خوب همه
❤️🍃 سلام وادب خدمت دوست عزیزی که مرا مورد لطف خودشون قرار داده و انتقاد سازنده ای رو بیان فرموده اید اینجانی چون میخواستم مطلب موجز و مختصر باشه و وقت ارزشمند شما گرامیان رو زیاد نگیرم داستان رو مختصر عرض کردم شاید برای شما جنبه شوخی داشته ولی برای من واقعاً حیرت اور بود چطور از بین این همه میز که اقایون داشتند ناهار میخوردند من رفتم سمت میز علی به نظر من این لطف و هدایت پروردگار بود چیزی شبیه معجزه از این اتفاقات برای من بسیار اتفاق افتاده دوست داشتم در غالب داستان برای دوستان بیان کنم فاعتبرو یا اولی الابصار شاید عبرتی باشه برای دیگران و به واسطه بیان داستانهای واقعی حب ال الله و رسول خدا در دلها جاری شود ولی ظاهرا ظرفیت وجودی همه یکسان نیست از این بابت عذر مرا پذیرا باشید دوست عزیز دلتون دریایی عشق تون خدایی 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 سلام وادب وارادت خدمت دختر دل شکسته 2520 که حاصل ازدواج اجباریه یه مرد و زن هستی ناز دختر خوشگلم نمیدانم چه بگویم فلک دوار چه بازیها بر سر انسانها میاورد دختر گلم هر کسی در این دنی یه ناراحتی و مشگلی داره ولی تجربه ثابت کرده از پس هر سختی راحتی و اسانی هست و مطمئن باشید حتما خیطشون میکنی فقط با خدا درد دل کن و از حضرت زهرا سلام الله علیها بخواه مشگلاتت حل بشه و بهترین کس رو سر راهت قرار بدهد خداوند هم در قران میفرماید ان مع العسر یسری پس مطمئن باش اینده زیبا و خوبی خواهی داشت دوستان خواهش میکنم با نفسهای گرمتون یه سوره انشراح به نیت گشایش در کار همه عزیزان خصوص این دختر گلمون تلاوت بفرمایید ان شاء الله گره از کار همهباز بشه 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 سلام وادب خدمت دوست عزیزی که کیست بارتولن دارید خانم گل خوشگل غده بارتولن یه غده طبیعیه بدن هستش که گاه بر اثر ضربه باعث عفونت میشود و در منتهی الیه ران چسبیده به..... به اندازهیک نارنگی برجسته میشود و براثر عفونت این غده کلیه ها هم عفونت میگیرند. من خودم به این بیماری مبتلا شدم سه تا دکتر متخصص زنان رفتم هرسه گفتند باید جراحی بشوی اون روز یه نفر اقای دکتر کریمی رو در اصفهان معرفی کردند من خدمت ایشون رسیدم و ایشان بعداز معاینه یکماه برای من دارو تجویز کردند قرص مترونیدازول چون قضیه مربوط به 20 سال پیش هست دقیقا نمیدونم روزی 2تا یا 3تا دونه باید مصرف میکردم بعداز یکماه که مراجعه کردم غده کامل ورم وعفونتش تمام شده بود و خدارو شکر کلیه ها هم خوب شدند در حالیکه من رفته بودم سونو گرافی از بس کلیه سمت راستم عفونت کرده بود سونوگرافیه گفت کلیه راست نداری بعدعکس رنگی گرفتیم و مشخص شد کلیه عفونت زیاد داره . شما به پزشک متخصص زنان خوب مراجعه کنید و نگران نباشید به امید سلامتیتون اگه رفتید دکتر گفتند جراحی و نمیدونم نیشتر و اینها بگید دارو بدهند دارو هاتون رو مرتب مصرف کنید ان شاء الله خوب میشوید 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 سلام دوست عزیزی که سنتون بزرگتر از خواستگارتونه و ایشون طلاق گرفته. من میگم تو خونه پدر موندن خیلی بهتر از ازدواج با ادمیه که صداقت نداره و میپیچونه، مدرک شخصیت نمیاره گل من همسرم وقتی اومد خاستگاری همه چیزو ریز به ریز گفتن و الان بعد 8 سال عاشقشم امیدوارم یکی بیاد که باب دلت باشه ولی خواهر نکن اینکارو 🌺🌺🌺 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 با سلام خدمت حبیبه خانم گل و دوستان مجازی خانمی ک گفتن سر گیجه دارن و حالت تهوع احتمال خیلی زیاد مایع پشت گوششون تکون خورده حتماااا برن پیش دکتر گوش وحلق وبینی بهشون دارم میدن خوب میشه التماس دعا دارم 🌹 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 سلام به همه واسه آقایی می نویسم که فکر میکنه زن مطلقه میشه زن صیقه ای... من تجربه طلاق ندارم ولی متاسفانه همچین ذهنیتی تو جامعه ما تزریق شده که زن مطلقه فلان بسار باید بگم این ذهنیت درباره خیلی از خانمهای مطلقه صدق نمی کنه خوشبختانه وبیشتر این خانمها با تمام اذیتهایی که میشن بعد طلاق .خیلی زود خودشونو پیدا میکنن وزندگی مستقل وآبرومندانه ای درست میکنن ویه تنه وبا آسودگی زندگی رو میسازن ....آخه میخوان چیکار یه سر خر دوباره بیارن تو زندگیشون که نقش مرد خونه رو بازی کنه اونم کی؟ کسی که انقدر ... وبه درد نخوره که و مقاصد شیطانیش اومده سمت یه زن مطلقه . میخواد چیکار به زور راحت شده بنده خدا..خودش از صد تا مرد مردتره 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 سلام در جواب خانمی که گفتند خواهرشان تومور مغزی دارند من هم تومور مغزی داشتم رفتم دکتر طب سنتی فصد انجام دادم تومور آب شد ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❤️🍃 عاشقانه های شهدا ( فرزانه و حمید) صدای تپش های قلبم را می‌شنیدم. زیر لب سوره یاسین را زمزمه می‌کردم. در دلم برای برآورده شدن حاجات همه دعا کردم. لحظه ای نگاهم به تصویر خودم و حمید در آیینه روبرویم افتاد. حمید چشمهایش را بسته بود، دستهایش را به حالت دعا روی زانوهایش گذاشته بود و زیر لب دعا می‌کرد. هستم زهست تو، عشقم برای توست🌹🌹 از ساعتی که محرم شدیم احساسی عجیب تمام وجودم را گرفته بود. داشتم به قدرت عشق و دل تنگی های عاشقانه ایمان پیدا میکردم. ناخواسته وابسته شده بودم. خیلی زود این دل تنگی ها شروع شد. خیلی زود همه چیز رفت به صفحه‌ی بعد! صفحه ای که دیگر من و حمید فقط پسر عمه و دختر دایی نبودیم،از ساعت پنج غروب روز چهارده مهر شده بودیم هم راز ! شده بودیم هم راه !💙 صبح اولین روز بعدصیغه‌ی محرمیت کلاس داشتم، برای دوستانم شیرینی خریدم، بعضی از دوستان صمیمی را هم به یک بستنی دعوت کردم حلقه💍من را گرفته بودند ودست به دست می‌کردند، مجردها هم آن را به انگشت خودشان می‌انداختند وبا خنده می‌گفتند، «دست راست فرزانه روی سر ما»😅 آن قدر تابلو بازی درآوردند که اساتیدهم متوجه شدند تبریک گفتند. با وجود شوخی ها وسر به سر گذاشتن های دوستانم، حس دلتنگی رهایم نمی‌کرد. از همان دیشب، دقیقا بعد از خداحافظی دل تنگ حمید شده بودم. مانده بودم این نود روز را چطور باید بگذرانم، ته دلم به خودم میگفتم که این چه کاری بود؟ عقد را می‌گذاشتیم بعد از مأموریت که مجبور نباشیم این همه وقت دوری هم را تحمل کنیم .😩😩 ساعت چهار بعد از ظهر آخرین کلاسم در حال تمام شدن بود، حواسم پیش حمید بود و از  مباحث استاد چیزی متوجه نمی‌شدم. حساب که کردم دیدم تا الان هر طور شده باید به همدان رسیده باشند همان جا روی صندلی گوشی را از کیفم بیرون آوردم و روشن کردم، دوست داشتم حال حمید را جویا بشوم. اولین پیامی بود که به حمید می‌دادم.همین که شماره حمید را انتخاب کردم،تپش قلب گرفتم چندین بار پیامک را نوشتم و پاک کردم، مثل کسی شده بودم که اولین بار است با موبایل می‌خواهد کار کند.🍀 انگشتم روی کیبورد گوشی گیج می‌خورد نمی‌دانستم چرا آن قدر در انتخاب کلمات تردید دارم. یک خط پیامک یک ربع طول کشید تا در نهایت نوشتم : «سلام ببخشید از صبح سر کلاس بودم، شرمنده نپرسیدم، به سلامتی رسیدید؟»💙 انگار حمید گوشی به دست منتظر پیام من بود به یک دقیقه نکشید که جواب داد: «علیک سلام! تا ساعت چند کلاس دارید؟» این اولین پیام حمید بود گفتم: «کلاسم تا چند دقیقه دیگه تموم میشه.»نوشت: «الآن دو راه همدان هستم، میام دنبال شما بریم خونه!» 🏡 می‌دانستم حمید الآن باید همدان باشد نه دوراهی همدان داخل شهر قزوین! با خودم گفتم باز شیطنتش گل کرده، چون قرار بود اول صبح به همدان عازم شوند.از دانشگاه که بیرون آمدم چیزی ندیدم🌍 مطمئن شدم که حمید شوخی کرده صد متری از در  ورودی دانشگاه فاصله گرفته بودم که صدای بوق موتوری توجه من را به خودش جلب کرد خوب که دقت کردم دیدم خود حمید است با موتور به دنبالم آمده بود. پرسیدم: «مگه شما نرفتی مأموریت؟» کلاه ایمنی را از سرش برداشت و گفت :" از شانس خوبمون مأموریت لغو شده بود.خیلی خوشحال بود😍😍 من بیشتر از حمید ذوق کردم. حال و حوصله مأموریت، آن هم فردایِ روز عقدمان را نداشتم🙆🏻‍♀️ همین چند ساعت هم به من سخت گذشته بود چه برسد به این که بخواهم چند ماه منتظر حميد باشم. تا گقت  سوار شو بریم، با تعجب گفتم بیخیال حمید آقا، من تا الان موتور سوار نشدم، می ترسم راست کار من نیست. تو برو، من با تاکسی میام ، ولکن نبود، گفت: سوار شو، عادت می کنی. من خیلی آروم میرم چند بار قل هو الله خواندم و سوار شدم. کل مسير شبيه آدمی که بخواهد وارد تونل وحشت بشود چشم هایم را از ترس بسته بودم😰 یاد سیرک های قدیمی افتادم که سر محله هایمان برپا می شد و یک نفر با موتور روی دیوار راست رانندگی می کرد.  تا برسیم نصفه جان شدم. سر فلکه وقتی خواستیم دور بزنیم از بس موتور کج شد صدای یا زهرای من بلند شد گفتم الآن است که بخوریم زمین و برویم زیر ماشین ها حالا که مأموریت حمید لغو شده بود، قرار گذاشتیم سه شنبه برای آزمایش و کلاس ضمن عقد به مرکز بهداشت شهید بلنديان برویم ....😍😍 تا سه شنبه کارش این بود که بعدازظهرها به دنبالم می آمد، ساعت کلاس هایم را پرسیده بود و می دانست چه ساعتی کلاس هایم تمام می شود. رأس ساعت منتظرم می شد. این کارش عجیب می چسبید. 😋 با همان موتور هم می آمد. یک موتور هوندای آبی و سبز رنگ که چند باری با آن تصادف کرده بود و جای سالم نداشت . وقتی با موتور می آمد. معمولا پنجاه متر، گاهی اوقات صد متر جلوتر از درب اصلی منتظرم می شد. این مسیر را پیاده می رفتم. روز دوشنبه  از شدت خستگی نا نداشتم. از در دانشگاه که بیرون آمدم، دیدم باز هم صد متر جلوتر موتور را نگه داشته🤔 ...