eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
164.9هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.3هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال تعبیر خوابمون 👇🤍 https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 🌻🍃 سلام گلم اینم بزار انشالله هرچی از خدا میخوای بهت بده دوستان من ترم سوم رشته علوم
❤️🍃 سلام به دوستان مجازی و ادمین عزیز خانمی که گفتن پسر ۱۱ ساله دارن کارهای عجیب میکنه،،، سرزنش وتوبیخ زیاد بچه رو لجباز میکنه،،،( الهی به حق دل بی بی زینب همه کسانی که گرفتار اعتیاد هستن خدا خودش شفا بده و برگردن به آغوش خانواده) دست پسر گلت رو بگیر ببر جاهایی که آدم های معتاد جمع میشن ورو کارتون میخوابن بهش بگو این عاقبت مصرف سیگار وقلیونه و عاقبت دوست بد و عاقبت گوش نکردن به حرف پدر و مادر از عوارض سیگار وقلیون روی جسم بهش بگین به هر طریقی آگاهش کنین همیشه بگین خدایا پسر مو دست خودت سپردم خودت حفظ ش کن 🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻 سلام دوستی که درباره ی خاکشیر آبغوره سوال کردن برا لاغری صبح ناشتا یک قاشق غذاخوری خاکشیر رو بایک نعلبکی آبغوره مخلوط و میل کنید به مدت حداقل ۲ ماه و تا دو ساعت چیزی نخورید بعد چند تا دونه خرما یا یک دونه تخم مرغ میل کنید که معده اذیت نشه نکته: آبغوره ممکن فشار خون رو پایین بیاره ودست و پا بی حس بشه در این صورت سریع یک چیزی بخورید نکته: چون اسید هست احتمال داره معده اذیت بشه در این صورت یک روز در میان میل کنید یک لیوان آب کرفس قبل از خواب هم عالیه برا لاغری در پناه خدا سلامت باشید انشاالله 🤲🤲🤲 🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻 سلام به دوستان خانمی که گفتن پسر ۲۵ سال، و۲ سال سرفه میکنن و ریه سالم خدارو شکر،،، احتمال داره سینوزیت باشه که با ترشح پشت حلق باعث سرفه میشه ،،، خودم سینوزیت خفیف داشتم اونقدر سرفه میکردم که نفسم بند میومد خدا خیرش بده دکتر ی قرص داد ( اسمش یادم نیست) با همون خوب شدم،،، دکتر بازرگانی تو مشهد الان نمیدونم هستن یا نه 🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻 سلام دوستی که گفتن باد روده دارن وبا صدا موقع خواب وبیداری،،، چند علت داره ا- سردی بدن ،، چای که داغ داغه یک سر قاشق دارچین توش بریزن ی نعلبکی روش بذارن ی کم بمونه بعد بخورن مخصوصا صبح ۲-از درهم خوری وپرخوری هم میشه 🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻 سلام خانمی که گفتن داماد زیاد میاد معذب هستین به نظر من یک نفر که این اقا داماد قبولش داره و براش احترام قائل هست،، بگین باهاش صحبت کنه تا در رفت وآمد اعتدال رو رعایت کنه و زیرکانه گفته بشه طوری که داماد نفهمه شما گفتین که خدای نکرده دلخور نشن در پناه خدا سلامت باشین🤲🤲 🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻 سلام خانمی که متولد 75وقد168 و مشکل لاغری دارن با وجود این که میزان غذایتان خوبه،،، ۲تا دلیل داره: ۱- شما ژنتیکی استعداد چاقی ندارین ۲-احتمال داره انگل داشته باشین حتما یک آزمایش بدین ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃 خورشید سلام اسمم رهامیخوام زندگینامه ی مادربزرگم روبراتون روایت کنم داستان
❤️🍃 خورشید جای زکیه باید کسی میرفت تااون بیادخونه ومن انتخاب شدم دوتیکه لباس برداشتم باپدرم رفتم خونه ی خان وقتی رسیدیم پدرم به کسی که مسئول کارهای داخلی خونه ی خان بودتوضیح داداونم زکیه روصداکرد وقتی زکیه امدباتعجب به من بابام نگاه کرد زکیه تامن وبابام رودیدباتعجب گفت چی شده پدرم گفت زودبرولباسهات روجمع کن بایدبریم خونه ازامروزجای توخورشیدتواین عمارت کارمیکنه زکیه که معلوم بوداصلادوستنداشت برگرده گفت چرابایدبیام خونه من تازه به اینجاعادت کردم ومیخوام اینجاکارکنم پدرم بازوش روگرفت گفت مثل بچه ی ادم میای یاباکتک ببرمت زکیه رفت سمت عمارت بعدازچنددقیقه بایه بقچه لباس برگشت نگاه نفرت انگیزش روبه من انداخت ازکنارم ردشددنبال پدرم رفت تودلم آشوب بودمن تاحالاازخونه و کنارمادرم دورنشده بودم نمیدونستم کجابایدبرم وکارم دقیقاچیه مثل ادمهای گیج منگ داشتم اطراف رونگاه میکردم که ازدورسکینه خواهرم رودیدم تاحالاانقدرازدیدنش خوشحال نشده بودم دویدم سمتش بغلش کردم سکینه گفت چراتوجای زکیه امدی اتفاقی افتاده گفتم براش خواستگارامده خلاصه اون روزبلقیس که خانباجی صداش میکردن وظایف من روبهم گفت وسفارش کردخیلی مراقب رفتارم باشم چون خان خیلی رونظم عمارت حساس بودواگرازکسی خطای میدیدبه این راحتی نمیبخشیدکارمن توعمارت تمیزکردن اتاقهابودونظافت حیاط گاهی هم تواشپزخونه کمک میکردم چون دوتاازخواهرامم توعمارت بودن خیلی احساس غربت نمیکردم وهرسه تامون کارمون روبه نحواحسنت انجام میدادیم بلقیس ازمون راضی بودولی بقیه ی خدمتکارهاازماخیلی دلخوشی نداشتن وحسادت میکردن ده روزازرفتن من به عمارت میگذشت که پدرم پیغام فرستادعقدزکیه است اگرمیتونیم برای جشنش بریم خونه  خانباجی یک روزه به سه تامون مرخصی دادکه بریم خونه وفرداش برگردیم دلم برای مادرم خیلی تنگ شده بودوقتی رسیدم خونه دویدم سمت اتاقمون مامانم نبودباترس ازپدرم سراغش روگرفتم گفت زکیه روبردن حمام الان میان وقتی امدن مامانم روبغل کردم حسابی بوسیدمش مادرم میخواست یه چیزی روبهم بگه واشاره میکردبرم تواتاق امامن دوست داشتم قبلش به زکیه تبریک بگم وقتی دیدمش یه لحظه جاخوردم چندجای صورتش کبودبودوچشماش کاسه ی خون شده بودازقرمزی بادیدنش زبون بندامدنتونستم چیزی بهش بگم اونم بی تفاوت ازکنارم ردشدرفت مامانم تواتاق گفت خورشیدحواست روجمع کن هیچ وقت زکیه نفهمه این خواستگارقبلابرای توبوده گفتم چی شدچراصورت زکیه کبوده مادرم گفت زکیه راضی به این وصلت نیست وبه زورکتک پدرت داره پای سفره ی عقدمیشینه دلم براش خیلی سوخت درسته درحق من خوبی نکرده بودولی دوستنداشتم به اجبارزن مردی بشه که دوستش نداره اماکاری ازدستم برنمیومد قبل اینکه عاقدبیادطوباخانم که توروستاهم خیاط بودهم صورت خانمهاروبندمینداخت امدخونمون برای اصلاح زکیه هربندی که طوبابه صورت زکیه مینداخت اون جیغ میزدگریه میکردبعدازاینکه اصلاحش تموم شدبایه ذره کرم رژصورتش روارایش کردنزدیک ظهرخانواده ی دامادباکل کشیدن ودف زدن امدن من توجمعیت دنبال دامادمیگشتم که خواهرم خدابس کنارگوشم گفت داماداون چاق سیبیلواست باورم نمیشدزکیه رودادن به مردی که حداقل۱۵سال ازخودش بزرگتره وقدکوتاه سیبلاهای پرپشتی داشت یه لحظه یادپسرخان محمدافتادم که زکیه عاشقش بوداون کجاباچشمهای ابیش قدبلندش واین کجا هیچ وقت یادم نمیره زکیه تمام مدت مراسم اروم اشک میریخت وکسی بهش توجه نمیکردانگارگریه کردن دخترهاموقع ازدواج براشون عادی شده بود حتی موقع بله گفتن وقتی مکث کردمادرش بانیشگون مجبورش کرداروم بله بگه هرچقدرخانواده ی دامادخوشحال بودن مابخاطرحال بدزکیه ناراحت بودیم واین وسط پدرم ازهمه بی تفاوت تربود اون روز زکیه روعقدکردن بعدازعقدبرای شام عروسی بردنش خونه ی داماد پدرم یه مختصرجهیریه ای بهش داده بودوسایلش روتویه اتاق چیده بودن ازاوضاع خونه ی پدرشوهرش معلوم بودوضع مالیه خوبی دارن اون شب زکیه باهیچ کدوم ازماهاحرف نزدحتی بامادرخودش خلاصه فرداش من ودوتاازخواهرام برگشتیم عمارت خان دوماهی ازرفتن من به عمارت میگذشت کم کم به همه چی اشناشده بودم وچندباری که ابگوشت درست کرده بودم به گوش خان رسیده بودغذارومن درست کردم ازدست پختم تعریف میکردوبه خانباجی گفته بودخورشیدهفته ای یکباربرام ابگوشت درست کنه توعمارت برای خودم جایگاهی پیداکرده بودم وازلطف خان بی نصیب نمیموندم ولی این محبوبیت من برای خیلی هاسنگین بودمخصوصااونایی که قدیمی عمارت بودن وسکینه خواهرم همیشه بهم میگفت خورشیدحواست روجمع کن برات پاپوش درست نکنن .... ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
☀️🍃 حکم تحصیل و اشتغال در بلاد کفر🌸🍃 پرسش :تحصیل و کار دولتی در آمریکا با هدف گسترش صلح و خدمت به بشریّت چه حکمی دارد؟ پاسخ :اگر کار مشروعی باشد و با این هدف انجام گیرد مانعی ندارد. حکم درآمد حاصل از کاشت ناخن🌸🍃 پرسش :کاشت ناخن و کسب در آمد از این طریق چه حکمی دارد؟ پاسخ :در صورت ضرورت کاشت ناخن، انجام این کار و درآمد حاصل از آن مانعی ندارد. حکم کسب درآمد راننده در صورت غصبی بودن قطعات خودرو🌸🍃 پرسش :کسب درآمد از طریق مسافرکشی با ماشینی که برخی از وسایل و قطعات آن از پول حرام یا غصبی خریداری شده است چه حکمی دارد؟ پاسخ :درآمد مذکور حلال است ولی باید اجاره وسایل حرام به علاوه قیمت آن را به صاحب اصلی بپردازد. حکم اجرت اخذ شده بعد از آگاهی به حکم حرمت معاشرت با بهائیان🌸🍃 پرسش :اگر فردی نزد شخص بهایی کار کند و بعد از چند روز متوجه حرمت آن شود؛ دریافت اجرت این چند روز چه حکمی دارد؟ پاسخ :دریافت حقوق آن مدت که کار کرده بودید اشکالی ندارد. حکم تصرف در اجرت رایت سی دی بعد از آگاهی به ابتذال مطالب آن🌸🍃 پرسش :اگر مشتری از من بخواهد که محتویات فلشی را بر روی سی دی رایت کنم و من در قبال این کار اجرتی دریافت کنم و بعد بفهمم محتویات آن فلش مستهجن بوده است. آیا اجرت گرفته شده حرام می باشد؟ پاسخ :با توجه به آنچه نوشته اید اگر نمی دانستید، درآمدتان حلال است. وظیفه کارگر در صورت اجبار کارفرما به گفتن دروغ 🌸🍃 پرسش :این جانب مدّتى است که در یکى از باجه هاى مخابرات مشغول به کار هستم. کارفرمایم معتقد است که باید از ارباب رجوع بیشتر از نرخ هاى مخابرات گرفت. ضمنا کار دیگرى که انجام مى دهیم، خدمات فورى است؛ مثلا کارهایى از قبیل خلافى ماشین ها باید زود گرفته شود، ولى به دلایلى زود انجام نمى شود. وى مى گوید: «ارباب رجوع را با دروغ بفرست تا بروند» حال اگر من دروغ بگویم، گناه کرده، و به خلق خدا نیز ظلم نموده ام، و اگر راستش را بگویم، ارباب رجوع با من درگیر شده، کارم را هم از دست مى دهم؛ با توجه به این مطلب، تکلیف چیست؟ پاسخ :چنانچه نتوانید کارفرما را متقاعد کنید که طبق قوانین و مقرّرات عمل شود، آن کار را رها کنید، و به دنبال کار مشروعى باشید. ان شاء الله خداوند به شما کمک خواهد کرد. حکم حقوق کارگر و کارمند در صورت کوتاهی در کار🌸🍃 پرسش :اگر کارمند یا کارگری به وظیفه خود عمل نکند (مثلا سر وقت در محلّ کار خود حاضر نشود) آیا حقوقى که دریافت می کند اشکال شرعى دارد؟ پاسخ :هر کارگر و کارمندى به وظیفه اش عمل نکند، حقوق او اشکال دارد. حکم اخراج کارمند توسط کارفرما🌸🍃 پرسش :چنانچه شخصى چندین سال در اداره اى مشغول به کار باشد؛ آیا می توان او را به هرعلتی اخراج کرد؟ با توجه به وجود قانونی که در صورت اخراج، باید مبلغ معیّنى به او بدهند تا از آنجا برود؛ تکلیف کارفرما چیست؟ پاسخ :در صورت تخلّف و نپذیرفتن تذکّرات، اخراج او مانعی ندارد؛ ولى حقّ و حقوق عرفى و قانونى او را باید پرداخت کرد. پولی که صاحب فروشگاه به مامور خرید شرکت در قبال خرید از آنجا می دهد🌸🍃 پرسش :شخصى مأمور خرید یک شرکت است، و از مغازه ای که اجناس آن مغازه ارزان تر از جاهاى دیگر است براى آن شرکت خرید مى نماید و مامور خرید در حدّ ممکن از فروشنده تخفیف می گیرد به گونه ای که خرید از آن مغازه به نفع شرکت مى باشد ولى صاحب مغازه مبلغى به مأمور خرید جهت این که همیشه از آن مغازه برای شرکت خرید نماید مى دهد حال سوآل این است که گرفتن این پول توسط مامور خرید از صاحب فروشگاه چه حکمى دارد؟ پاسخ :هرگاه آن پول از محل درآمد صاحب مغازه باشد، و اثرى روى قیمت اجناس خریدارى شده نگذارد، اشکالى ندارد. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
✅🌸 . ♻️ بازتاب ویژه بیانات رهبر معظم انقلاب درباره مذاکره با آمریکا، تیتر یک تمام رسانه‌های رسمی جهان🌸 ✅خبرگزاری رویترز: آیت‌الله خامنه‌ای «می‌گوید تجربه ثابت کرده مذاکره با آمریکا هوشمندانه نیست». ✅روزنامه انگلیسی فایننشال‌تایمز: آیت‌الله خامنه‌ای مذاکره ایران با رئیس‌جمهور آمریکا را رد کرد و گفت که «مذاکره با آمریکا هوشمندانه، عاقلانه و شرافتمندانه نیست». ✅خبرگزاری فرانسه: آیت‌الله خامنه‌ای می‌گوید «مذاکره با آمریکا مشکلات ایران را حل نمی‌کند». ✅رسانه آمریکایی بلومبرگ: آیت‌الله خامنه‌ای می‌گوید توافق گذشته با آمریکا به تحریم‌های بیشتر منجر شد و گذشته ترامپ نشان داده مذاکره با آمریکا عاقلانه نیست. ✅شبکه آمریکایی ان‌بی‌سی نیوز: «رهبر معظم ایران مذاکره با ترامپ را به دلیل هوشمندانه، عاقلانه و شرافتمندانه نبودن، رد کرد». ✅روزنامه تایمز اسرائیل: آیت‌الله خامنه‌ای هشدار داد که «اگر آمریکا تهدیدات علیه ایران را عملی کند»، ایران به همان شکل پاسخ خواهد داد. ✅شبکه Fox11 آمریکا: علی خامنه ای تیر ترامپ در تاریکی را خنثی کرد؛ او می‌گوید مذاکره شرافتمندانه وجود ندارد. ✅خبرگزاری Globe Eye News: رهبر ایران علی خامنه ای گفته اگر آمریکا حمله کند، به او حمله خواهیم، این رهبر بدون اینکه بترسد دشمن خودش را ترساند. ✅روزنامه جروزالم‌پست: آیت‌الله خامنه‌ای تهدید کرد «اگر ایالات متحده به امنیت ما تعرض کند، ما هم به امنیت آن‌ها تعرض می‌کنیم». ✅شبکه تلویزیونی الغد عربستان: آیت‌الله خامنه‌ای آمریکا را به صورت رسمی تهدید کرد، هم منابع آمریکا در خاورمیانه و هم امنیت کشور آمریکا ✅شبکه الجزیره عربستان و اسرائیل: علی خامنه ای به صورت زنده و رسمی ترامپ را تهدید و مخالفت رسمی خود را با مذاکرات اعلام کرد ✅شبکه الحدث عربستان: علی خامنه‌ای یکی از شگفت انگیز ترین رهبران در جهان فعلی امروزه است ✅خبرگزاری یونهاپ کره جنوبی: واقعیت را نمی توان پنهان کرد؛ رهبر ایران مانند رهبران اسطورهای تمدن کره جنوبی و تمدن ایران باستان است. نه تسلیم می شوند و نه نگاه می‌کنند بلکه هم حمله و هم دفاع می کنند، این شگفت انگیز است ✅رسانه چشم جهان هندوستان: رهبر ایران علی خامنه‌ای تنها رهبری است که مردم هند بعد از رهبر خودشان او را قبول دارند، زیرا او جلوی حرف زور ایستاده است.
14.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بنازم😍 حتما ببینید 👌 🗯آقا وقتی میگیم یعنی همین دیگه... 💪💪🇮🇷🇮🇷 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🍎 🔻 و روش دفع آن  ۱-⇦ مارچوبه صد گرم و شکرسرخ ( همان شکراحمر و یا شکر قهوه ای)  یک کیلو و نیم با پنج لیترآب مخلوط کرده و یکربع جوشانده و صاف کرده و روزی سه لیوان میل شود . ۲- ⇦اب انگور بالاخص ازنوع قرمز آن تا سه سه لیوان ۳- ⇦ (مثل آدامس جویده شود) نوع قرمز آن برای تقویت جسم نوع سیاه آن برای تقویت اعصاب و دفع غم و غصه ۴- ⇦ضماد روغن نخود روی مثانه ۵- ⇦دمنوش ذرت با دم گیلاس (روزی ۱لیوان) ۶- ⇦مصرف میوه انبه ۷-⇦ پودرهسته آلبالو با تخم بادیان ( رازیانه ) به روش دمنوش 🍌🍌🍌🍌🍌🍌🍌🍌🍌 🔴 علل اصلی ۱. غلبه سردی و تری بر مزاج فرد ۲. یبوست شدید ۳. غذاهای خشکی‌زا مانند کشک و پنیر و دوغ ۴. امواج رادیواکتیو و موبایل و اینترنت ۵. تخلیه‌ی جنسی زیاد خصوصا در فصل پاییز و زمستان ۶. غم، غصه، حسرت.... بنابراین جهت پیشگیری یا درمان ابتدا باید موارد فوق را برطرف کرد، سپس اقدامات دارویی را با تشخیص متخصص طب سنتی انجام داد. 🫐🫐🫐🫐🫐🫐🫐🫐🫐🫐 💊💊📚📚📚🔴 ، خیلی هم بد نیست ! ♻ یکی از مشکلات شایع در این فصل ، ابتلا به سرماخوردگی است ، در سرماخوردگی های ساده یا اصطلاحا ویروسی که علائم آن محدود به ، ، بی حالی و خستگی است و علائم عفونت مانند گلودرد چرکی وجود ندارند، باید از مصرف نابجای داروهایی چون آنتی بیوتیک ها و کورتون ها پرهیز کرد و تا بهبود علائم، استراحت نمود و ضمن پرهیز از خوردنی هایی که موجب افزایش سردی و تری بدن می شوند،از سوپ ها و آش های ساده و گرم استفاده نمود. ♻ سرماخوردگی یا زکام، در صورتی که طولانی نباشد و منجر به عوارض نگردد، یکی از راه های دفع مواد ناسالم از بدن است و نباید جلوی آن گرفته شود. ♻ اما اگر علایم بیماری بیش از 4_5 روز به طول بیانجامد یا علائمی از وجود داشته باشد، باید با مراجعه به پزشک متخصص طب سنتی و تشخیص دقیق بیماری، داروهای مورد نیاز، تجویز و مصرف شوند و از خود درمانی و مصرف خودسرانه داروهای گیاهی و شیمیایی خودداری شود. . ✅برای پیشگیری از سرماخوردگی های مکرر، توصیه می شود از ابتدای ورود شلغم به بازار ، تا آخرین روزهای حضور آن ، شبی یک عدد متوسط بخارپز و میل کنید یا افراد گرم مزاج هر روز صبح یک عدد میل کنند. 🍊🍊🍊🍊🍊🍊🍊🍊🍊 🎯 بهترین برای دانش ‌آموزان 📌ارده و عسل یا مربا 🔻کره و عسل یا مربا 🌀حلوا ارده ❇️شیر و عسل 🔺نان و خرما 🔸حلوای سنتی 💠خوراک عدسی با گلپر ⚜فرنی یا شیر برنج به همراه مربا 💮نان شیرمال و عسل 🌐تخم‌ مرغ (مصلح تخم‌ مرغ آویشن یا گلپر است) 🔚البته میوه یا آب ‌میوه طبیعی فصل هم گزینه‌های مناسب دیگری هستند.
16.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. ✍ روش تهیه ای که خلط‌های را از بین می‌برد. 🎙لطفا انتشار دهید👌 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❤️ شهید عباس دوران 💜 نوزده ساله بود كه به عقد عباس در آمد. فاصله سني اش با شهيد حدود 9 سال و نيم بود و اين اختلاف سني در آن زمان مسئله مهمی نبود. بعد از آخرين امتحان سال آخر دبيرستان، مادر عباس كه در همسايگي آنها زندگی می کر به خواستگاري اش آمد. عباس او را ديده بود اما دخترخانم تا آن زمان او را نديده بودم. شرايط خاص تربيتي سنتي اش به گونه اي بود كه تنها راه مدرسه تا خانه را مي شناخت. ابتدا مادرش به اين پيشنهاد به بهانه ادامه تحصيل او جواب منفي داد، اما آنها شش ماه بعد دوباره براي خواستگاري اجازه گرفتند.به رسم همسايگي و از رودربايستي قرار شد آن دو نفر همديگر را ببينند و در مورد آينده حرف بزنند. عباس كم حرف بود، اما جذبه خاصی داشت  و همین مهر او را در دل  دختر همسایه انداخت.حالا همسر  شهید «عباس دوران» خاطرات بسیاری از آن روزها دارد که اگر پای حرف هایش بنشینید چند کتاب می شود. عباس مرد زندگي بود من فرزند اول بودم كه در خانواده ازدواج می کرد و دو برادر بزرگترم هنوز مجرد بودند. چهار خواستگار قبلي من هم نظامي بودند و مادرم به دلیل خاطراتی كه از دوران كودكي و نظامي بودن پدربزرگم داشت، دوست نداشت داماد نظامي داشته باشد، اما قضيه در رابطه با عباس فرق مي كرد؛ من او را دوست داشتم و اين علاقه در شرايطي بود كه با او از قبل هيچگونه آشنايي نداشتم. عقايدمان هم شبيه بود. عباس  به قول پدرم مرد زندگي بود. قبل از ديدار با او اصلا به ازدواج فكر نمي كردم، اما با ديدن او، متانت و  آرامشش در من نفوذ كرد و احساس كردم او مرد زندگي من است؛ با این همه، حجب و حيای فضاي سنتي آن زمان منزل پدرم اجازه نمي داد در اين رابطه اظهار نظري كنم. بعد از اینکه پاسخ مثبت دادیم، ديدار هاي ما به مدت يك ماه ادامه پیدا کرد. به خواست والدينم، ديدارهايمان در منزل بود. بعد از چهار ماه عقد هم عروسي کردیم. دو روز بعد از عروسي همراه عباس به بوشهر رفتیم. کمتر از یک سال بعد، جنگ شروع شد. همان ماه ها بود که امير رضا را باردار شدم؛ دقیقا آبان سال 60. نامش را عباس انتخاب كرد. دوستت دارم، خیلی زیاد روزهای اول جنگ بود. نبود عباس بیشتر از همیشه بی قرارم می کرد و عباس این را خوب می دانست. یک بار نامه نوشته بود که:«خاتون من، مهناز خانم گلم سلام ،بگو که خوب هستی و از دوری من زیاد بهانه نمی گیری برای من نبودن تو سخت است ولی چه می شه کرد جنگ جنگ است و زن و بچه هم نمی شناسد. نوشته بودی دلت می خواهد برگردی بوشهر . مهناز به جان تو کسی اینجا نیست همه زن و بچه ها یشان را فرستادند تهران و شیراز و اصفهان و ....از بابت شیراز خیالت راحت آن جا امن است کوه های بلند اطرافش را احاطه کرده و اجازه نمی دهد هواپیماهای دشمن خدای ناکرده آنجا را بزنند. درباره خودم هم شاید باورت نشه اما تا بحال هر ماموریتی انجام دادم سر زن و بچه های مردم بمب نریختم اگر کسی را هم دیدم دوری زدم تا وقتی آدمی نبوده ادامه دادم.سعی می کنم برای شیراز ماموریتی دست و پا کنم و بیایم تو راهم ببینم همه چیز زود درست می شود دوستت دارم، خیلی زیاد.مواظب خودت باش ،همسرت عباس - مهر ماه 1359» سه سال زندگی ام به همه زندگي ها مي ارزد در اوقات فراغت يا روزنامه مي خواند يا اخبار گوش مي داد. سرش را روي كاناپه مي گذاشت و از راديو دو موج اخبار کشورهای دیگر را گوش مي داد. در غير اين صورت با امير بازي مي كرد. خیلی بچه دوست بود، مخصوصا پسر. علاقه شديدي به امير رضا داشت. دوست داشت براي اولين تولد امير 100 نفر مهمان دعوت كنيم. اگر چه به خاطر تصادفي در سال 55-54 پلاتين در پايش بود، اما به عشق وطن پرواز مي كرد. در مورد جنگ كه حرف مي زد با شور و هيجان اظهار نظر مي كرد. خیلی همديگر را نمي ديديم، زندگي من در3 سال خلاصه شد، اما آن3 سال به همه زندگي ها مي ارزد. عباس نمی گذاشت سختی ببینیم. در نامه اي كه هشتم تيرماه سال60 براي من نوشته بود، گفته بود:« دلم نمي خواهد از سختي ها با همسرم حرفي بزنم. دلم مي خواهد وقتي خانه مي روم جز شادي و خنده چيزي با خودم نبرم؛ نه كسل باشم، نه بي حوصله و خواب آلود، تا دل همسرم هم شاد شود...» حواله زمين را پاره كرد قبل از شهادت به تهران منتقل شده بود، اما معتقد بود دوران جنگ است و نبايد عرصه را مانند خيلي هاي ديگر خالي كرد.به دلیل احساس مسئوليتی كه داشت پشت ميز نشيني را رد کرد. معتقد بود كه به اندازه كافي پول مردم براي تحصيل او در آمريكا به پايش ريخته شده. من هم که  دیگر اینها را خوب می دانستم، براي ماندنش اصرار نكردم فقط يك بار گفتم:« بسه» جواب داد:« حالا به من احتياج دارند». حواله زمين را كه دستش دادند ، فقط به خاطر دل همسرش آن را گرفت ولی... .... ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
💜 بخش پایانی ». حواله زمين را كه دستش دادند ، فقط به خاطر دل همسرش آن را گرفت و به خاطر او و مردم پشت تريبون رفت تا چند کلمه ای حرف بزندو تشکر کند؛ ولي همين كه پايش به خانه رسيد، ديگر طاقت نياورد؛ حواله زمين را پاره كرد و ريخت زمين. زیر لب با خودش حرف می زد: « فكر مي كنند ما پرواز مي كنيم و مي جنگيم تا شجاعت هاي ما را ببينند و به ما حواله خانه و زمين بدهند؟»یک بار هم برایم نوشت: « انتقال به تهران، يعني مرگ من. چون پشت ميزنشيني و دستور دادن براي من مثل مردن است.» برای ناهار برمی گردم صدای هواپیما را شنید. کمی خم شد و به آسمان نگاه کرد. یکی شان داشت فرود می آمد. امیر کوچولو خودش را چسباند به عباس و زد زیر گریه. به عباس گفتم: «شنیدی صدام سران کشورها را دعوت کرده عراق؟ یعنی اون قدر عراق امن است که انگار نه انگار جنگ هست، شما هم می توانید با خیال راحت در کاخ من جمع شوید. کاش بزنند داغون کنند این صدام و کاخش را». عباس خیره نگاهم کرد و لبخند زد. چیزی توی دلم لرزید. نمی دانستم چرا؛ اما ضربان قلبم یکباره تندتر شد. گویا نیمه های شب دفترچه یادداشتش را برمی دارد و شروع به نوشتن می کند:«سی و یکم تیر 1361، ساعت سه صبح است. تا یک ساعت دیگر باید گردان باشم. امروز پرواز سختی دارم. می دانم مأموریت خطرناکی است. حتی... حتی ممکن است دیگر زنده برنگردم، اما من خودم داوطلبانه خواسته ام که این مأموریت را انجام بدهم. تا دو ماه دیگر ، جنگ دو ساله می شود. من دوست های  بسیاری را در این مدت از دست داده ام. چه آنها که شهید شدند یا اسیر و یا آنهایی که جسدشان پیدا نشد...» صدای گریه امیر بلند شد. بغلش کرد و آورد کنارم  تا به او شیر بدهد.  با چشم های خواب آلود به عباس که داشت لباس پروازش را می پوشید نگاه کردم، پرسیدم: «برای ناهار برمی گردی؟» عباس جواب داد: «برمی گردم.» ده روز گنگ و بلا تکلیف پايگاه هوايي نوژه همدان بودیم. صبح زود يكي از همرزمان عباس که نام او هم عباس بود، با لباس پرواز و ظاهري آشفته به در خانه مان آمد. در را که باز کردم و اینطور او را دیدم دلم ريخت. اول فكر كردم عباس زخمي شده؛ بارها پيش آمده بود كه پرواز ها با مشكل مواجه شود و به سختي مي نشستند. قاصد اول گفت كه عباس اسير شده. اصلا نمی فهمیدم چه می شنوم، حواسم نبود جنگ است. گفتم بايد با او تماس بگيرم كه صحت گفته هايتان تأييد شود. باور داشتم عباس از اسارت بيزار است. قاصد وقتي ديد قدري آرام شدم، كم كم خبر شهادت عباس را داد. دیگر چیزی نمی شنیدم خانه دور سرم چرخيد و از حال رفتم. هرچه مي گذشت خانه شلوغ تر مي شد و دوستان همه جمع شده بودند. ده روز گذشت، هنوز گنگ و بلا تکلیف بود تا اینکه خبر شهادتش از طرف مقامات رسمي تاييد شد. سخت ترین روز زندگی ام سخت ترين روزها براي من همان روزهاي اول بعد از شهادت بود. روزهاي خيلي بدي بود حال و هواي خودم را نمي دانستم و متوجه نشدم اين روزها چگونه گذشت. مراسمي گرفتيم. امیر رضا كوچك بود از فشار عصبي دوستش نداشتم و نمي توانستم به او شير بدهم. با گذر زمان به خودم آمدم، دیگر امير را دوست داشتم و به خود مي باليدم كه يادگاري از عباس دارم و به خاطر این خدا را شكر كردم. هفت سال با خانواده ام زندگي كردم و شبانه روز با آنها بودم. مادرم زحمت بزرگ كردن امير را كشيد و بي نهايت كمكم کرد. روز اول آمادگي رفتن امير رضا روز سختي براي من بود. همه بچه ها با پدر و مادرشان شاد و خندان آمده بودند و عكس مي گرفتند. اگرچه در طول اين مدت خانواده ام مرا ترك نكردند و مورد حمايت خود قرار دادند، اما آنروز  تنهايي و نبود عباس آزارم داد و بغض راه گلويم را گرفت. آن روز يكي از سخت ترين روزهاي زندگي بود. امير رضا پر شور و نشاط، خوش اخلاق و خنده رو بود، اما احساس غريبي روز اول آمادگي را داشت. خجالت می کشید که درجه اش بالا رفته عباس آدم خاصي بود؛ اهل بوق و كرنا و نمايش نبود. من خيلي از رشادت هايش را بعد از شهادتش در بيان خاطرات همرزمانش هنگام سالگرد هايش متوجه شدم. فوق العاده نترس، بردبار، دست و دلباز و آرام بود. اين درون پر غوغا و بي باك در ظاهري آرام و متين، شخصيتي خاص از او ساخته بود. دوست نداشت متظاهر باشد؛ ايمانش قلبي و به دور از تظاهر و ريا بود. یادم هست وقتي درجه سرباني به سرگردي اش تغيير كرده بود، چون درجه را زودتر از افرادي كه معمول در طول خدمت درجه دار مي شوند، گرفته بود، پيش درجه يك ها كه از لحاظ دوره اي از او جلوتر بودند احساس خجالت مي كرد. يكي از دوستانش می گفت شهيد دوران در هر عمليات، اهدافي را براي عمليات بعدي رصد مي كرد و اين قدرت تيز هوشي و تيز بيني او مرا شگفت زده كرد. او منتظر دستور و كاغذ بازی نبود و بدون نوبت پرواز هايي را انجام مي داد و معتقد بود تا منتظر عمليات و برنامه و دستور شود خيلي چيزها از دست رفته است. پایان✅ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
📌استخدام کار درمنزل ✅️ ✅ کار در منزل با گوشی موبایل ✅با درآمد عالی و بدون سقف ✅مناسب به عنوان شغل اول یا دوم ✅مناسب برای خانمها واقایان  با هر  شغل و تحصیلات ✅به همراه دوره های آموزش (آنلاین ،آفلاین) 👩‍💻 یک فرصت فوق العاده مناسب خانم های خانه دار،کارمندان،دانشجویان،پرستاران،آرایشگران و همه افراد جویای کار هستند 💁‍♀ محدوده سنی ۲۰ سال به بالا برای اطلاعات بیشتر فرم به لینک زیر مراجعه کنید✍️ https://form.avalform.com/view.php?id=45536104 https://form.avalform.com/view.php?id=45536104
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 🌻🍃 سلام گلم اینم بزار انشالله هرچی از خدا میخوای بهت بده دوستان من ترم سوم رشته علوم
❤️🍃 سلام خانمی که گفتن سوره ها و زیارت عاشورا می ترسم بخونم میگن سنگینی داره این دروغه کار دشمنه که مسلمانان ها ازنور قرآن دور بشن روحشون سیاه بشه تو دام شیطان بیفتن تا می تونید قرآن و زیارت عاشورا بخونید نور میشه تو زندگی دنیا و تو قبرتون .اصلا برا حاجت زیارت عاشورا از همه چی زودتر جواب میده .مگه میشه حرف خدا کلام خدا سنگینی داشته باشه نگید این حرفها رو .تو آخر زمان خودتون رو در پناه قرآن و دعاحفظ کنید . هر بچه ای تواین دنیا میاد با نظر خداوند هست با اراده ودستور ا وست.پس شما آدمها حق ندارید اون رو سقط کنید .خودش رزق وروزی رو میده خودش نظر لطف روش داره .اگر اون رو سقط کنید یعنی با خدا مخالفت کردین واین عذاب دنیا وآخرت داره برای سرفه ريشه شیرین بیان دم کنید هر روز گرم گرم و آهسته و کم کم بخورید. بارهنگ و عرق نعنا بجوشانید شب و صبح یک استکان بخوره روزی سه تا اسفند بشکونید دونه های سیاه داخلش رو با آب قورت بدین برای هرنوع کیست گلو یا هرچی عمل نکنید تا چهل روز سردی اصلا نخورید فقط گرمی جات رفع میشه 🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻 سلام برای خانمی که لاغره و می خواد سریع تر چاق بشه من خیلی راهها رو امتحان کردم راهی که هیچ ضرری نداره و سریع جواب میده فقط جوانه گندمه با ماست ۱۰ دقیقه بعد از نهار و شام،البته جوانه گندمی که خودتون درست کنین از عطاری نگیرین که بی فایدست،به راحتی داخل شیشه جوانه میزنه ،می تونین دستور دقیقش رو از اینترنت پیدا کنین.موفق باشین🌷 تعجیل در ظهور صلوات 🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻 سلام به مدیر گروه و همگروهی های محترم .در جواب مادری که پسر ۲۵ سالش دائم سرفه میکنه و هر دارویی میخوره خوب نمیشه بگم که پسرتونو یه دکتر گوارش هم ببرید احتمالا سرفه ها از معده ش باشه پسر منم چند سال درگیر سرفه های بدی بود هر دارویی مصرف میگرد افاقه نمیگرد تا پیش دکتر گوارش بردیم آندوسکپی کردند معلوم شد اسید معده زیاده دارو داد مصرف کرد سرفه ها به کل قطع شد امیدوارم تونسته باشم کمک کنم🌹 🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻 سلام برای همه عزیزانی که از عفونت گلو وسرماخوردگی وسرفه رنج می‌برند حتما ازسرکه سیب ونمک دریا با آب مخلوط کنن وروزی چند بار قرقره کنن وگلو روبا روغن بنفشه کنجدی چرب کنن وهم پیشانی را چرب کنن تمام عفونتها خارج میشن 🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻 سلام وادب خدمت سرکار خانم 40 ساله ای که فرمودید همسرتون خیلی سرد شده و..... حقیقتا من با دکتر مشورت کردم وایشون فرمودند 75 درصد مردانی که از لحاظ جنسی مشگل پیدا میکنن از افسرده گی هستش پیشنهاد دادن با همسرتون به یه روان پزشک مراجعه کنید ان شاء الله مشگلتون بر طرف بشود گاها شروع ابتلا به دیابت نیز باعث سرد شدن اقایون میشه یعنی یه ازمایش هم باید بروند ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❌ دروغ بزرگ❌ قرص بخور تنبلی تخمدان درمان میشه❗ 💥این تبلیغ نیست واقعیته💥 👈 قطعی تنبلی تخمدان (طی ۶۰ روز درمان) 👈دفع فیبروم و میوم و کیست و آندومتریوز بدون جراحی 👈درمان عفونت مزمن 💥 خانوم عزیز درمان مشکلات رحمی با بدون داروهای شیمیایی و جراحی هم امکانپذیره⚠️ ✌️ همین الان به روش نوین گیاهی اقدام کن👇 https://eitaa.com/joinchat/2224292870C04cc7d368c