09-soore-yasin-Abdul-Rahman-Al-Sudais.mp3
12.72M
ترتیل سوره ی یاسین ❤️
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#چله_شهدا 🌻🍃 #شهید_بیستم🌱 شهید عباس کریمی❤️ ذکر صد صلوات ✅ قرائت سوره ی یاسین ✅ الهم صل علی مح
#زندگینامه 🌸🍃
زندگینامه شهید عباس کریمی
عباس کریمی قهرودی سال ۱۳۳۶ هجری شمسی در «قهرود» کاشان چشم به جهان گشود. دوران ابتدایی را در این روستا به پایان رسانید و وارد هنرستان شد. بعد از اخذ دیپلم در رشته نساجی، به سربازی رفت. فعالیتهای سیاسی دوران خدمت وظیفه او با مبارزات انقلابی امت اسلامی ایران همزمان بود. با وجود خفقان شدید حاکم بر مراکز نظامی، اعلامیههای حضرت امام خمینی(ره) را مخفیانه به «پادگان عباسآباد» تهران منتقل و آنها را پخش میکرد. پس از فرمان حضرت امام خمینی(ره)، خدمت سربازی خود را رها کرد و با پیوستن به صف مبارزین در راه پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی فعالیت کرد و در جریان تشریف فرمایی حضرت امام(ره) نیز جزو نیروهای انتظامی کمیته استقبال بود. در بهار سال ۱۳۵۸ به هنگام تأسیس سپاه پاسداران کاشان با احساس تکلیف، به عضویت سپاه درآمد و در قسمت اطلاعات مشغول به خدمت شد. در تابستان سال ۱۳۵۹ داوطلبانه برای مبارزه با ضدانقلاب عازم کردستان شد و در سپاه پیرانشهر با واحد اطلاعات - عملیات همکاری کرد. حضور در دفاع مقدس پس از مدت کوتاهی، به واسطه بروز رشادت و دقت عمل، به عنوان «مسئول اطلاعات - عملیات» این سپاه معرفی شد. از جمله فعالیتهای شهید در منطقه «خونرنگ» کردستان، انجام شناسایی عملیات و آزادسازی منطقه دزلی و ... بود که توسط نیروهای تحت امر و با هدایت او صورت گرفت. شهید کریمی بعدها همراه سردار «حاج احمد متوسلیان» و شهید چراغی به جبهههای جنوب عزیمت کرد و به عنوان مسئول اطلاعات - عملیات «تیپ محمد رسول الله(ص)» به فعالیت خود ادامه داد. شناسایی دقیق و خوب این سردار دلاور اسلام در عملیات «فتحالمبین» باعث موفقیت عملیات گردید. عباس در این عملیات از ناحیه پا بشدت مجروح شد و حدود دو ماه بستری بود. به توصیه پدر، در این ایام (مهر ماه ۱۳۶۱) مقدمات ازدواج خود را فراهم کرد. نزدیکیهای عملیات «مسلم بن عقیل» بود که عباس عصا به دست به صف رزمندگان لشکر پیوست. حضور او با این حال، در تقویت روحیه رزمندگان اثر به سزایی داشت. پس از این عملیات، شهید کریمی دیگر به واحد اطلاعات نرفت و با تجربه و شم بالای نظامی، فرماندهی یکی از تیپ های لشکر محمد رسول الله (ص) را پذیرفت. در عملیات های والفجر مقدماتی، والفجر یک و والفجر ۴، فرمانده تیپ بود. پس از شهادت سردار شهید همت، شهید کریمی به دلیلی لیاقت و شایستگی به عنوان فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) معرفی شد. حدود یک سال فرماندهی بر عهده حاج عباس بود. ویژگیهای اخلاقی شهید کریمی انس ویژه ای با قرآن داشت. روزانه حتما آیاتی از کلام الله مجید را تلاوت می کرد. به تعقیبات نماز اهمیت می داد. همواره با وضو بود. در مجالس دعا عموما حالاتش دگرگون می شد. به ائمه طاهرین عشق می ورزید و از محبین و دلسوختگان اهل بیت عصمت و طهارت بود. رفتار، گفتار و برخوردهای شهید در خانواده و اجتماع، حاکی از آن بود که او سعی می کرد برنامه های تربیتی اسلام را در هر جا که حضور دارد به مورد اجرا بگذارد. به شدت از غیبت دوری می کرد و اگر کوچکترین سخن از کسی می شد، اظهار ناراحتی می کرد و نمی گذاشت صحبت او ادامه یابد. در مقابل مومنین متواضع و فروتن بود. به کودکان احترام می گذاشت. هر وقت به آنها اشاره می کرد، می گفت: اینها مردان آینده هستند. دلیر مردان جبهه اند و ... . حاج عباس کریمی در اثر استمرار بخشیدن به برنامه های تربیتی اسلام، برای نیل به مقام و مرتبه انقطاع الی الله تلاش می کرد و هیچ نوع علاقه و میلی که معارض با حب الهی و رضا و خشنودی او باشد، در وجودش باقی نمانده بود. همسر شهید در باره اخلاق او می گوید: از رفتار، نشست و برخاست و نیز صحبت ها و برخوردهای شهید احساس عجیبی به انسان دست می داد. هنگامی که من با او روبرو می شدم، بی اختیار خود را ملزم به رعایت ادب و احترام در مقابل او می دیدم. شهادت سرانجام روز ۲۴ اسفند ماه ۱۳۶۳ در چهارمین روز عملیات «بدر» در منطقه عملیاتی شرق رودخانه «دجله» بر اثر اصابت ترکش گلوله توپ به پشت سرش شربت شهادت نوشید. پیکر غرق در خون شهید به تهران منتقل شد که تنها چند روز از اولین سالگرد شهادت فرمانده پیشین لشکر محمد رسول الله (ص) «حاج محمد ابراهیم همت» میگذشت. شهید کریمی را طبق وصیت خودش در بهشت زهرای تهران قطعه ۲۴ در جوار مزار شهید دکتر مصطفی چمران دفن کردند.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 🌻🍃 سلام خسته نباشید برای رشد ناخن راهکاری دارید ناخن های من اصلابلند نمیشه سیر و اب لی
#پاسخ_اعضا 💜🍃
سلام و عرض ادب
در جواب اون دوستی که دکتر برای بیماری پسیوریازیس دارند و یک دکتر میخاستند من دکتر حسین صابری همدانی توی شهر اصفهان خیابان بزرگمهر -نرسیده به چهارراه هشت بهشت- ساختمان آمیتیس-طبقه چهارم را معرفی میکنم 03132643038
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام وقت بخیر برا خانمی مینویسم ک میگن دختر ۲۵ ساله داره و میگن بدنش کبود شده و بسته شده
من خودم دچار ی بلایی از این بدتر بودم زندگی نداشتم تا اینکه ب طور کاملا اتفاقی ی خانمی این ختم رو ک مینویسم بم داد و مثل معجزه هست انشاءالله ب حق امام زمان ک مشکل شما هم حل بشه
۱۰ شب نیت میکنید سر ساعت مشخص انجام بشه ۲ رکعت نماز میخونین میگین نماز حاجت میخونم بعد بلافاصله ۱۱۰ تا صلوات میفرستین
و بعد ۱۵۷۰ مرتبه یا علی میگین اینکه تمام شد
۳ تا صلوات میفرستن و حاجت شون رو ب درگاه خدا بیان میکنن و تمام آخر سر ب نیت امام زمان صدقه بدن هر چیزی ک باشه توی این ۱۰ روز جواب میگیره
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام،دختر ۸ ساله ی من هم فتخ ناف داشت.دکتر براش عمل تجویز کرد.و ما هم بدون هیچ گونه استرسی،بردیمش بیمارستان.۷ ساله که از عملش میگذره،خدا رو شکر مشکلی هم پیش نیومد.به نظر من استرسو بزارید کنار،و برید دنبال کارهای بیمارستان.زمان زیادی نمیبره.یاحق
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
باسلام
درجواب خانمی که موقع خنده یا عطسه،چند قطره ادرار از شون میریزه،احتمالا افتادگی رحم ومثانه دارین،باید تمرین کُگل را انجام دهید( از اینترنت سرچ کنید) ،به دکتر مراجعه کنید تا اینا را بکشن بالا ،یا به طب سنتی پیش کسایی که کارهای یداوی انجام میدن برین تا با ماساژ ویه سری کارها،مثانه و رحمتونو بکشین بالا ،دارو هم بهتون میدن،سعی کنید سردیجات نخورین
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام در مورد مطلب اون خانمی ک گفتن پروانه های ریز تو آشپز خونشون هس این حشره ها بیشتر برای حبوبات و تخمه و اینجور چیزا هستش عزیزم اولا تمام حبوبات و چیزایی ک حشره زده رو چند ساعتی آفتابی کن ک برن و بعدشم برگ بو از عطاری بگیر و داخل تمام جا حبوباتی ها چندتا بزار که دیگه این اتفاق نیفته
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
❌❌❌❌خانمی که دختر ۲۵ ساله داری و یهو یه جا بدنش کبود میشه حتما حتما به دکتر مراجعه کن احتمال ۹۰ درصد پلاکت خونش پایینه هرچه سریعتر برین آزمایش بدید و به متخصص خون مراجعه کنید چون اگه پلاکت خون زیاد پایین باشه خطرناکه
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
میخواستم بی زحمت یه ذکری بگید برای پیدا شدن گم شده موتور سیکلت هست صد میلیون پولش هست خیلی خیلی سپاسگزارم از شما وکانال خوبتون 🙏🙏🙏🙏
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
یه سوال هم داشتم در مورد خودم ۶ماه پیش یه خانوم توی کانال مذهبی به من گفت تو طالع شما ازدواج نیست من ۴۴ سالمه رماتیسم مفصلی وانحراف چشم دارم
تازگی یه نفر ازم خواستگاری کرد دوتا پسر داشت خیلی خیلی آدم محترمی بود نمیدونم چی شد به خاطر بچههاش بهش دروغ گفتم به ایشون گفتم استخاره کردم بد اومد خیلی محترمانه برام آرزوی خوشبختی کرد و خداحافظی کرد بامن
بعدا خیلی خیلی پیشمون شدم اصلا ازدواجم جور نمیشی دیگه خسته شدم نمیدونم باید چیکار کنم خواهش میکنم کمکم کنیددرضمن ماه رمضون امسال حرز امام جواد گرفتم از یه سید بزرگوار
در شبهای لیلة قدر در نجف اشرف کتابت کردن باطل الطسم امیرالمؤمنین هم گرفتم فعلا که هیچ نتیجهای نگرفتم ازیه سید بزرگوار که تو ایتا کانال داره ومعتبر هست گرفتم
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام وقتتون بخیر
راستش من یه ذکری میخواستم واسه خیر و برکت
اصلا پولمون برکت نداره حقوقمون به دهم ماه هم نمیرسه
خیلی سخته الانم دوران مدرسس و واسه هر چی پول نیاز داریم اصلا پول نمیمونه
انقد اطرافیانگفتن بهمون پول قرض بدین پول قرض بدین(در حالی که واقعا نداشتیم پدرم فوت کرده و با حقوق مستمری زندگی میکنیم با اینکه برادرمم شاغله باز سخت میرسونیم با اینکه اون بنده خدا نمیتونه پول اصلا پولاشو جمع کنه هر کار میکنه نمیشه باز اینکه ما واقعااا خرج اضافه نداریم) مادرمم گوش نمیکرد یجور جور میکرد میداد میگف عیب نداره لازم دارن و فلان
الان پشیمونه میگه حس میکنم چون هی گفتن و گفتن و هی پول خواستن برکت از مالمون رفته
توروخدا اگه ذکر یا سوره ای بلدید واسه افزایش زرق و روزی و پربرکت شدن مال لطفا بگین
ممنونم❤
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام خسته نباشین در مورد زندگی شیرین جون خیلی زندگی سختی داشتن ایکاش بزرگ که شده بودن بخاطر ظلمهایی که عموو زن عموشون درحقشون کردن ازشون شکایت میکردن حداقل این همه ضربه که توزندگی بهت زدن اجازه نمیدادی توخونه پدریت زندگی کنن بعده ازدواجت چیزی درموردشون ننوشتی که چ بلایی سرشون اومد تشکر
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی 🌸 فریبا هستم ۴۳ ساله . همه بهم می گن اصلا بهم نمی خوره ۴۳ سالم باشه اکثرا فکر میکنن ۲
#داستان_زندگی 🌸🍃
بعد از دوسالی که از زندگیمون گذشته بود فهمیدم باردارم ... خیلی عصبانی و ناراحت شده بودم ، وقتی ازمایش دادم و مطمئن شدم به عبدالله گفتم من نمی خوامش باید سقطش کنم.
ولی اصلا قبول نمیکرد.
تمام راه هایی که دوستام میگفتن امتحان کردم ..بار سنگین بلند کردم زعفرون غلیظ دم کردم و خوردم سیاه دونه خوردم اسپند خوردم .. از بلندی و پله میپریدم و.......
عین کنه چسبیده بود بهم ... خدایا من که بچه نمی خوام میدادیش به کسی که ارزوشو داشت.
اینقدر پیاده روی میکردم پله هارو بالا پایین میرفتم ولی فایده ای نداشت.
سر سال خونمون بود باید جابه جا میشدیم. ولی بخاطر وضعیت من و حاملگی با صاحب خونه صحبت کرد همونجا یکسال دیگه بمونیم.
ولی من بچه رو بهونه کردم بریم یه جای بزرگتر برای چیدن سیسمونی و وسایل بچه ، با خودم فکر کردم اسباب کشی و بار بلند کردن حتما دیگه این بچه رو میندازه. خدا منو ببخشه جاهل بودم نمیفهمیدم که چکار میکنم😔
با اصرار های من عبدلله یه خونه ی دو خوابه گرفت و با کمک هم وسایل و جمع کردیم و با دوتا کارگر وسایل و بردیم خونه ی جدید اصلا عبدلله نمی گذاشت کار سنگین انجام بدم.
دیگه چهار ماهم پر شده بود و سونوگرافی گفته بود بچه ام پسره . دیگه همه کاری واسه ی انداختنش کرده بودم ... اما این بچه کنه شده بود به وجود من ..
ماه اخر که رفتم پیش دکتر صحبت کردم حتما سزارین کنم. بعد از سزارین برام چربی هایه شکم و پهلو رو برام خارج کنه.
عبدالله میگفت خطرناکه مگه هیکلت چشه؟ تو مادر شدی بچه بدنیا آوردی یکم چاق شدن ایرادی نداره
گفتم این بچه رو نمی خوام مجبورم کردی نگهش دارم. حالا هم می خوایی هیکلمو خراب کنی تو اصلا منو دوست نداری
با هر زحمتی بود عبدلله هزینه ی عملو جور کرد و امضا کرد .
بعد از بدنیا آمدن بچه دکتر زیبایی چربیه شکم و پهلو رو خارج کرد ..
بعد از شش ساعت که از اتاق عمل اومدم بیرون، وقتی به هوش اومدم با درد و ناله ی شدید پسرمو آوردن بهش شیر بدم . انقد درد داشتم که فقط داد میزدم بهم مسکن بزنن .
مامانم بالای سرم بود . فقط تو گوشم میگفت واجب بود الان ... درد زایمان یه طرف این چربی برداشتنم درد و مشکلات خودشو داره دیگه ، آخه چرا اینکارو کردی؟
گفتم مامان خواهش میکنم شما شروع نکن ...
#ادامه_دارد
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#یک_نکته_از_هزاران 🌱
ابوالادیان از خدمتكاران ، و نامه رسان امام حسن عسكری (ع) بود، هنگامی كه امام حسن (ع) بیمار و بستری شد، به همان بیماری كه رحلت كرد، ابو الادیان را طلبید، و چند نامه به او داد و فرود: این ها را به مدائن ببر، و به صاحبانش برسان و پس پانزده روز مسافرت وقتی كه به شهر سامره بازگشتی ، از خانه من صدای گریه و عزاداری می شنوی و جنازه مرا روی تخته غسل می نگری . ابوالادیان می گوید گفتم : ای آقای من ! اگر چنین پیش آید به چه كسی مراجعه كنم ؟فرمود: به كسی رجوع كن كه . (دارای سه علامت باشد): 1 - پاسخهای نامه های مرا از تو مطالبه كند كه او قائم بعد از من است . گفتم : نشانه بیشتر بفرمائید، فرمود: 2 - كسی كه بر جنازه من نماز می خواند.
گفتم : باز نشانه بیشتر بفرمائید، فرمود: 3 - آن كسی كه از محتوا و اشیاء داخل همیان خبر دهد، او قائم بعد از من است . سپس شكوه امام ، مانع شد كه سوال بیشتر كنم ، به سوی مدائن رفتم و نامه ها را به صاحبانشان دادم ، و پاسخهای آنها را گرفتم و پس از پانزده روز به سامره بازگشتم ، ناگاه همانگونه كه فرموده بود صدای گریه و عزا از خانه امام حسن عسكری (ع) شنیدم ، به خانه آن حضرت آمدم ناگاه دیدم جعفر كذاب (برادر آن حضرت) در كنار در خانه ایستاده ، و شیعیان اطراف او را گرفته اند و به او تسلیت گفته و به او به عنوان امام حسن عسكری (ع) مباركباد می گویند. با خود گفتم : اگر امام ، این شخص باشد، مقام امامت تباه خواهد شد زیرا من جعفر را می شناختم كه شراب می خورد و قمار بازی می كرد و با ساز و آواز سر و كار داشت ، نزد او رفتم و تسلیت و تهنیت گفتم ، از من هیچ سوالی نكرد. سپس عقید(غلام آن حضرت) آمد و به جعفر گفت : ای آقای من جنازه برادرت كفن شد، برای نماز بیا، جعفر و شیعیان اطراف او وارد خانه شدند، من نیز همراه آنها بودم ، و در برابر جنازه كفن شده امام حسن عسكری (ع) قرار گرفتیم ، جعفر پیش آمد تا نماز بخواند، همین كه آماده تكبیر شد، كودكی كه صورتی گندمگون ، و موی سرش بهم پیچیده و بین دندانهایش گشاده بود به پیش آمد و ردای جعفر را گرفت و كشید و گفت : تاخر یا عم فانا احق بالصلوه علی ابی : ای عمو! به برگرد، من سزاوارتر به نماز خواندن بر جنازه پدرم هستم . جعفر به عقب بازگشت در حالی كه چهره اش تغییر كرده و غبار گونه شده بود. ج كودك جلو آمد و نماز خواند، و سپس آن حضرت را در كنار قبر پدرش امام هادی (ع) در شهر سامره به خاك سپردند. سپس آن كودك به من گفت : پاسخهای نامه ای را كه در نزد تو است بیاور، آنها را به آن كودك دادم و با خود گفتم : این دونشانه (1 - نماز 2 - مطاله نامه ها) اما نشانه سوم (خبر از محتوای همیان) باقی مانده است . سپس نزد جعفر كذاب رفتم دیدم مضطرب است ، شخصی بنام(حاجز وشاء) به جعفر گفت : آن كودك چه كسی بود؟(حاجز می خواست با این سؤ ال ، جعفر را در حجتش درمانده سازد). جعفر گفت :سوگند به خدا هرگز آن كودك را ندیده ام و نشناخته ام . ابوالادیان در ادامه سخن گفت : ما نشسته بودیم ناگاه چند نفر آمدند و جویای امام حسن عسكری (ع) بودند، دریافتند كه آن حضرت از دنیا رفته است ، پرسیدند: امام بعد از او كیست ؟. مردم ، با اشاره ، جعفر را به آنها نشان دادند. آنها بر جعفر سلام كردند و به او تسلیت و تهنیت گفتند و عرض كردند: همراه ما نامه ها و اموال است ، به ما بگو نامه ها را چه كسی فرستاده و اموال ، چه مقدار است ؟!. جعفر برخواست ، در حالی كه لباسش را تكان می داد، گفت : از ما علم غیب می خواهید؟. در این هنگام خادم (از جانب امام عصر علیه السلام) بیرون آمد و گفت : نزد شما نامه هائی است از فلان كس و فلان كس (نام آنها را به زبان آورد) و در نزد شما همیانی است . كه هزار دینار دارد، كه ده دینار آن ، طلای روكش دارد. قمی ها آن نامه ها و همیان را به آن خادم دادند و گفتند: امام ، همان كسی است كه تو را نزد ما فرستاه است (به این ترتیب سومین نشانه نیز آشكار شد). پس از این جریان ، جعفر كذاب نزد معتمد عباسی (پانزدهمین خلیفه عباسی)رفت و گفت : در خانه برادرم حسن عسكری (ع) كودكی هست كه شیعیان به امامت او معتقدند. معتمد، دژخیمان خود را برای دستگیری آن كودك فرستاد، آنها آمدند و پس از جستجو، كنیز امام حسن (ع) بنام صقیل را دستگیر كرده و كودك را از او مطالبه كردند، او انكار و اظهار بی اطلاعی كرد و برای منصرف كردن آنها از جستجوی آن كودك ، گفت : من حملی از آن حضرت دارم (یعنی حامله هستم از حسن علیه السلام). ماموران آن كنیز را به ابن الشوارب قاضی سپردند (تا وقتی كه بچه متولد شد آن را بكشند) در این میان عبدالله بن یحیی بن خاقان وزیر از دنیا رفت ، و صاحب الزنج (امیر زنگیان) در بصره خروج كرد، و دستگاه خلافت سر گرم این امور شد و از جستجوی كودك منصرف گردیدند، و كنیز (صقیل) از خانه قاضی به خانه خود آمد.
#حرف_حساب ✅
جا داره کمی درباره دعا نویسی صحبت کنیم که دعا نویس هایی که در سراسر دنیا در حال فعالیت هستند بخش عظیمی از آنها با همکاری شیطان(اجنه) کار میکنند
و دستشون به جای دیگ ای بند نیست و خیال میکنند اجنه ها برای اینها کار میکنند، ولی در اصل این دعا نویس ها خودشون در سیستمی که شیطان چیده در حال فعالیت هستند
و زندگی انسان ها را به چالش میکشانند. جالبه بدونید نه تنها مسلمانان که مسیحی ها و شیعه و سنی و یهودی و… موجودات ماورایی را قبول دارند بلکه افرادی که بی دین هستند
هم به این نتیجه رسیدند که شیطان وجود دارد و جن میتونه وجود حقیقی داشته باشه و در سینما و زندگی واقعی غرب میشه اینو واضح مشاهده کرد.
یک شخص دعا نویس میتواند از دعاهای ربانی از سوی قرآن و اهل بیت علیه السلام استفاده کند و برای رفع مشکلات آدم ها سعی و تلاش کند. ولی دعا نویس های زیادی هم هستند
که برای به اختلاف انداختن آدم ها تلاش میکنند و بابت این کار پول های زیادی هم دستمزد دریافت میکنند.
ما دو نوع اجنه داریم طبق تحقیقات انجام شده جن کافر و جن مسلمان که شیعه هست.
اجنه هایی که در دوره غدیر حضور داشتند شاهد انتخاب امام علی علیه السلام برای امیر مسلمین توسط پیامبر صلوات الله بودند و به همین علت در روز عاشورا هم
بوده که لشکری از اجنه به امام حسین علیه السلام مراجعه میکنند جهت کمک کردن، و برای نابودی لشکر یزید آماده بودند که امام اجازه ندادند و…
دفع اجنه و دفع شیاطین
چه چیزی باعث میشه که جن بیاد در زندگی آدم ها؟
مراجعه به دعا نویس هایی که با قرآن کار نمیکنند و در سیره اهل بیت علیه السلام فعالیت ندارند.
شیطنت های هیجان انگیز که همراه با ترس هست که برای مثال گفته شده کراحت دارد شبانه به قبرستان رفتن یا پرهیز از رفتن به مکان هایی که معروف هست از وجود اجنه و شیاطین
اما سوالی که اینجا به وجود میآید این هست که بعضی از آدم ها در حال زندگی عادی خود هستند ولی یکباره زندگیشان تحت تاثیر شیاطین و اجنه ها قرار میگیره
و زندگیشو ازین رو به اون رو میشه و یا مشکلات همیشگی خواهند داشت.
دفع اجنه از منزل
اولین شخصی که در منزل احساس غیر طبیعی بودن فضا دارد کودک هستند که ( حرز کودک میتونه خوب باشه براشون) اگر دختر باشد زودتر متوجه میشود
و معمولا اجنه ها با دختر بچه بیشتر سرگرم بازیگوشی هستند و این خیلی هم اتفاقی نیست متاسفانه و لازمه که حتما مواردی که گفته میشه را در منزل رعایت بشه
تا حداقل از بهم زدن زندگی خودتون جلوگیری کنید.
#ادامه_دارد
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#همسرداری 🌿
تفاهم ، در عین تفاوت؛
همسرداری مهارتی است که زن و شوهر (زوجین) با شناخت توانمندیها، تفاوتها و حساسیتهای یکدیگر بتوانند به نیازهای جسمی، عاطفی، روانی طرف مقابل پاسخ دهند، بهطوری که هر دو احساس رضایت خاطر نموده به آرامش نسبی دست یابند.
تفاوتهای روانشناختی زنان و مردان در زندگی مشترک
- میزان اعتماد به نفس زنان با احساس اطمینان آنان از «دوستداشته شدن» رابطه ی مستقیمی دارد، در حالیکه مردان زمانی از اعتماد به نفس کافی برخوردارند که بتوانند در خواستهای همسران خود را برآورده کنند.
- زنان دوست دارند برای حل شدن یک موضوع درباره ی آن صحبت کنند (حتی اگر وقت زیادی صرف نمایند)؛ در حالی که مردان این عمل زنانه را پرحرفی تلقی میکنند.
- زنان دوست دارند که شوهرانشان محبت خود را ابراز کنند و به آنان بگویند که چقدر دوستشان دارند، اما مردان فکر میکنند که همسرانشان باید بدانند که «من فقط او را دوست دارم،» و نیازی به گفتن نیست.
- وقتی مردان از زنان خود حمایت میکنند، آنان را در حل مشکلاتشان توانمندتر میسازند، و به زندگی امیدوارتر و علاقهمندتر میکنند.
- زنان فرمان بردن را دوست دارند ولی معتقدند این فرمان بردن باید عاشقانه باشد، در این صورت حاضر به هر گونه ایثار و فداکاری خواهند بود.
- هنگامی که مردان دیر میکنند، زنان با سوالهای «چرا دیر کردی؟» کجا بودی؟ و...» در حقیقت دلواپسی و نگرانی توأم با عشق و علاقه را به همسر خود ابراز میکنند، اما شوهران فکر میکنند که همسرانشان میخواهند آنها را زیر سوال ببرند و افراد بیمسوولیت و غیر مطمئنی جلوه دهند.
- وقتی شوهران فکر میکنند که برای زندگی و همسرشان مفید هستند، احساس ارزشمندی و توانمندی مینمایند ولی زنان زمانی این احساس را دارند که فکر کنند برای همسرانشان عزیز هستند.
- مردان پس از گوش کردن به صحبتهای همسر خود بلافاصله میخواهند مشکل را حل کنند، بنابراین به راهنمایی آنان میپردازند، در صورتی که شاید زنان فقط میخواستند احساساتشان را بیان کنند.
- زنان میزان ارزشمندی و علاقهشوهرانشان را به خود با میزان برآورده شدن خواستههایشان محک میزنند.
مردان یا باید سعی کنند خواستههای منطقی آنان را برآورده کنند و یا آنان را با دلایل صحیح متقاعد سازند.
کلیدهای برقراری ارتباط صحیح با خویشان همسر
1- به خانواده ی همسرمان نیز به اندازه ی خانواده ی خود احترام بگذاریم.
2- با خانواده ی همسر خود همان گونه رفتار کنیم که با خانواده ی خود رفتار مینماییم.
3- به هیچ یک از خانوادهها اجازه ی دخالت در زندگی خود را ندهیم. در صورتی که خانوادهها قصد راهنمایی داشته باشند، فقط از تجربههای آنان استفاده کنیم و تصمیمنهایی را با مشورت همسر خود اتخاذ نماییم.
4- در صورت بروز اختلاف، از در میان گذاشتن موضوع با نزدیک ترین خویشاوندان نیز پرهیز کنیم.
5- در حضور خویشان به همسر خود بیشتر توجه کنیم و او را در گفتوگوها شرکت دهیم.
6- در صورت بروز مشکل از سوی خانواده ی زن یا مرد، عضو همان خانواده باید مشکل را حل کند، زیرا هر یک از همسران به خوبی خانواده ی خود را میشناسند و بهتر میتوانند چارهجویی نمایند.
7- از چشم وهم چشمی و حسادت بپرهیزیم.
8- به آداب و رسوم خانواده ی همسرمان احترام بگذاریم؛ چنانچه برخی از آنها را صحیح نمیدانیم هرگز آنان را به خاطر پایبندی به آداب و رسوم خود استهزا نکنیم.
9- لازم است گاهی همسران به تنهایی به دیدار خانواده ی خود بروند.
10- این واقعیت را بپذیریم که علاوه بر همسر، پدر و مادر حق مسلمی برگردن ما دارند، بنابر این در صورت ضرورت، هر یک از همسران باید به خوبی از خانواده خود حمایت کنند.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 🌻🍃 سلام خسته نباشید برای رشد ناخن راهکاری دارید ناخن های من اصلابلند نمیشه سیر و اب لی
#پاسخ_اعضا ❤️🍃
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام
خانمی که گفتن پسر ی اومده تو زندگی دخترش ۹بار سوره کوثر و بخونه به پسر بدمد از راه دور هم میشه به اذن الله پسر می ره
چند بار انجام بده صورت پسرو تو ذهن بیاره
بسیار مجربه
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام ممنون از زحمات ادمین عزیز
در جواب خانمی که پیسی از اهواز بودند با دکتر امامی تبریز حتما تماس بگیرید دختر دوستم نایجه گرفته من قبلا این شماره را داشتم اگه عوض هم بشه از ۱۱۸ بگیرید یا آی دی من را بگیرید براتون پیدا کنم
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام خسته نباشید خانمی گفتن برا شقاق به بچه روغن پارافین خوراکی دادن میخواستم توضیح بدن که چند قاشق وچه موقع باید خورده بشه؟
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام خسته نباشید
اون خانم که شوهرش ناخن پاش لک افتاده به نظرم قارچه یا عفونت کرده ناخنش
خواهرشوهرمم اینجوری بود عفونت کرده بود داروخورد کم کم ازبین رفت وخوب شد
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
با سلام و خسته نباشید روی صحبت من با اون خانمی هست که میگه دخترش و یه پسری همو دوس دارن و این از پسره خوشش نمیاد اولا خانم محترم تو دخترتم انگار دوست نداری چون دعا برای مرگش میکنی دوما میگی بچه بی پدر بزرگ نکنیم میشه بگی چیکار کنیم بچه رو بکشم یا ول کنیم یا بریم پسش بدیم خانم محترم معلومه اشتباه دخترت رو تربیت کردی و خودتم اخلاق درستی نداری با این متنی که من از شما خوندم لطفا نه خودت رو اذیت کن نه دخترت رو بزا هرکیو دلش میخاد انتخاب کنه فقط بهشون بگو زودتر عقد کنن همین تنها کاریه که میتونی به نفع دخترت انجام بدی
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام خوبید ممنون از کانال خوبتون
میشه اسم اون آمپولی که می زنیم همه بدن سفید میشه وگرونه رادوستان بگویند باتشکر
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام علیکم وقتتون به خیر
پسرم دانشجو.تهران هست احتیاج به دندانپزشک خوب و حازق در تهران داره برای زیباسازی و کامبوزیت و ایمپلنت دندان
دکتر مجتبی قادری خیابان میر داماد معرفی شده من هیچ شناختی،از دکترهای تهران ندارم میشه اگه واقعا تجربه از هر دکتری،در تهران مخصوصا مرکز شهر دارید که هم کارش خوب باشه هم منصف معرفی کنید اقساط هم قبول کنه
ممنون از خانم مدیرگرامی. ادمین عزیز،
و شما همراهان مهربان🌸🌸
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام وقتتون بخیر. داستان زندگی شیرین خانم خوندم که با عمو زن عموش زندگی میکردم. خیلی ناراحت شدم. برای مامانم وقتی داستانش زندگی شیرین خانم تعریف کردم گریه کرد گفت الهی هیچ خونه ای بی مادر نشه
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام خدمت حبیبه خانم عزیز و دوستان بزرگوار ی سوال داشتم از خدمتتون یک کانال هست به نام سیاهدونه و آموزشکده طب که درمورد بیماریها و درمان
مطلب میزارن و بعضی وقتها هم دارو هاشونو برای فروش اعلام میکنن درمورد پودر پاک سازی کبد بنام لیور کلینسر هست آیا از دوستان و همگروهی ها کسی از این پودر استفاده کرده واگه جواب بله هست تاثیر داشته یا از این کانال کسی داروی گیاهی خرید کرده که تاثیر خوب داشته باشه ممنون میشم حبیبه خانم جان سوالمو زودتر داخل کانال بزارین و دوستان زودتر جواب بدین اجر همگی به امام حسین
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام برای اون خانومی که برادرش اعتیاد دارد اگه مشهد هستن ببرن کمپ روستای رود در باغرود نیشابور خیلی خوب هست، آن شالله بحق آقا ابولفضل غیرت هاشمی بهشون بده که ازین درد خانمان سوز رهایی یابند.
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام.
در مورد خانمی که بچه ش از پوشک گرفته
عزیزم شاید استرس داره و یا از دعواش کردید که اینجور شده . براش جایزه تعیین کنید هر چیزی که دوست داره را داخل ظرف در بسته بزارید و کنار رو شویی یا جایی بزارید که وقتی کارش انجام داد بهش بدهید. جایزه هم هر چیزی که بیشتر دوست داره مثلا چند تا پفیلا، چند تا اسمارتیس یا چند تا شکلات.
اینجور تشویقش کنید.انشاءالله اثر کنه.
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
عزیزم اینو بزاری اون خواهری که گفتن پارچه لباس مجلسی خیلی گرون گم کردن عزیزم ۷تا قل هو الله بدون بسم الله بخون پیدا شدن هفت قل هو الله با بسم الله بخون .خیلی نتیجه میده برای هرچیزی گم میشه
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
عزیز این بزار برای خانمی که میگه شوهرش میگه باغ بفروش اصلا حرف گوشش نکن پولش میخوره بتوهم نمیده دقیقا مادر خودم زمین ارثی از پدرش بهش رسیده بود بابام فروخت پولش معلوم نشد چی شد
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#حرف_حساب ✅ جا داره کمی درباره دعا نویسی صحبت کنیم که دعا نویس هایی که در سراسر دنیا در حال فعالیت
.
دفع اجنه و دفع شیاطین
اگر صدا های عجیبی شنیدید زود باور نکنید که حتما موجودی در منزل شما هست که این اصلا خوب نیست حساس بودن و دگیر کردن ذهن اصلا باعث مریضی فکری میشه
وسواسی به وجود میاره، در زندگی عادی معمولا صدای سقف و یخجال و اشیاء هست و غیر طبیعی نیست و باعث ترس
و اضطراب نمیشه این موضوع، ولی بهتره که در منزل خودمون مواردی رو همیشه رعایت کنیم. برای مثال
۱. هنگام ورود به منزل یک بسم الله یا آیه ای از قرآن یا دعای لوح عین علی علیه السلام روی برنجی یا حدید نصب کنید و حتما بسم الله بر زبان خود بیاورید
طوری که گوش های خودتان جمله بسم الله را واضح بشنوند.
۲. در دیوار خانه خود آیه قرآن یا تصاویر حرمین اهل بیت علیه السلام نصب کنید.
۳. در خانه خود صوت قرآن همیشه باشه و همراه داشتن قرآن جیبی خوبه
۴. روضه خوانی در منزل هر چند ماه یه بار خیلی تاثیر زیادی دارد.
۵. یکی از اصحاب پیامبر (صلوات الله) به نام ابودجانه از آزار اجنه به پیامبر اکرم (صلوات الله) شکایت کرد، حضرت نیز دعای فوق را به ایشان دادند. ابودجانه می گوید:
نوشته پیامبر (صلوات الله) را گرفتم و با خود به منزل بردم. شب، هنگام خواب آن را زیر سرم گذاشتم، ناگاه متوجه شدم صدای داد و فریادی می آید که می گوید:
ای ابودجاجه! این نوشته را از زیر سرت بردار و از خانه ات بیرون کن، ما هم قول می دهیم از خانه ی تو برویم و دیگر در پیش چشمان تو دیده نشویم. من نیز به آنها گفتم:
این مکتوب را بدون اجازه پیامبر (صلوات الله) بر نمی دارم. تا صبح آنها در خانه گریه و شیون می کردند و صدای فریادشان بلند بود. صبح هنگام به محضر پیامبر (صلوات الله) رسیدم
و اتفاق دیشب را نقل کردم، پیامبر (صلوات الله) فرمودند: (ای ابودجانه! آن مکتوب را از خانه ات بردار و آنان را آزاد کن، قسم به آن خدایی که مرا به پیامبری برگزید
اگر آن مکتوب را برنداری آنان تا روز قیامت در آتش معذب خواهند بود) جهت تهیه حرز ابی دجانه میتوانید از فروشگاه معتبر اسرالشفاء اقدام کنید که بر روی پوست آهو موجود دارد.
که میتوان به دو صورت نگهداری نمود مثل تابلو در خانه یا به صورت ابعاد کوچکی که میتوان در منزل پنهان نمود.
#ادامه_دارد
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#چله_شهدا 🌻🍃 #شهید_بیستم🌱 شهید عباس کریمی❤️ ذکر صد صلوات ✅ قرائت سوره ی یاسین ✅ الهم صل علی مح
#مسافر_بهشت ❤️
تحفه حضرت عباس ( از خاطرات شهید عباس کریمی )
«قهرود» يك روستاست از توابع كاشان. در اين روستا كشاورزي بود به نام «احمد» كه او هم يك زن و يك دختر شيرخواره توي خانهاش داشت. زن احمد بدزا بود، يعني هر چه بچه دنيا ميآورد سقط ميشدند، اين دختر كوچولو هم خدايي سالم مانده بود.«احمد» از
خدا پسر ميخواست از طرفي هم نميخواست عيالش اين همه اذيت شود. نيت كرد و رفت « كربلا». سال 1336 كربلا رفتن مثل امروز نبود، واقعا خون ميخواست؛ البته خون دل. دست پربرگشت. بچه بعدي سالم بود، پسر هم بود، تازه بعد از آن، چهار تا بچه
سالم ديگر هم به خانواده كربلايي احمد اضافه شد. اما پسر اول چيز ديگري است؛ آن هم اگر چنين حكايتي داشته باشد:
كربلايي احمد ميگفت به حرم حضرت ابوالفضل دخيل بستم و زار زده بودم كه يا قمر بني هاشم من سلامت بچههايم را از تو مي خواهم. خلاصه اينكه كربلايي احمد اين پسر اول را تحفه حضرت عباس ميدانست، براي همين هم اسمش را گذاشت«عباس
كودكي عباس مثل همه بچههاي روستايي در خانه و مدرسه و سر زمين كشاورزي گذشت. عباس يك پسر بچه ساده و سبكبار و پا برهنه بود كه در كوچههاي خاكي قهرود، پشتك و وارو ميزد و شلنگ تخته ميانداخت. البته زياد شيطان نبود، ظاهرا از همان اول
هم مظلوميتش بر شلوغبازيهايش ميچربيد. اما زبل بود. مدرسه هم كه رفت درسش بد نبود، حداقلش آن قدري درسخوان بود كه پاي آقاجان وعزيزش را به مدرسه يا پاي معلم را به خانه باز نكند. براي دوران دبيرستان هم راهي تهران شد. بيخبرم كه يك بچه ساده
شهرستاني چطور آن روزها را در تهران سر كرد اما به هر حال تا ششم يا هفتم را در مدرسه «دارالفنون» خواند، بعدش هم به كاشان برگشت و در هنرستان نساجي مشغول تحصيل شد و آخر به خوبي و خوشي ديپلمش را گرفت.
ایستادن روی زانو ( از خاطرات شهید عباس کریمی )
تواضع و فروتنی عباس باور نکردنی بود. همیشه عادت داشت، وقتی من وارد اتاق می شدم، بلند میشد و به قامت میایستاد.
یک روز وقتی وارد شدم روی زانوانش ایستاد. ترسیدم، گفتم: عباس چیزی شده، پاهایت چطورند؟
خندید و گفت: «نه شما بد عادت شده اید؟ من همیشه جلوی تو بلند میشوم. امروز خسته ام. به زانو ایستادم».
میدانستم اگر سالم بود بلند میشد و می ایستاد. اصرار کردم که بگوید چه ناراحتی دارد. بعد از اصرار زیاد من گفت:
چند روزی بود که پاهایم را از پوتین در نیاورده بودم. انگشتان پاهایم پوسیده است. نمیتوانم روی پاهایم بایستم.
عباس با همان حال، صبح روز بعد به منطقه جنگی رفت.
این اتفاق به من نشان داد که حاج عباس کریمی از بندگان خاص خداوند است.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#پرسش_اعضا 🌻🍃
سلام به همه ی دوستان وتشکر از حبیبه جان برای کانال مفید وخوبشون
مادر بنده در سن شصت سالگی در اثر سرطان لوزالمعده چند روز پیش فوت شدن😔😔هر چی دکتر بردیم فایده نکرد و پیشروی کرده بود.حتی سه جلسه هم شیمی درمانی شدن ولی در آخر داغ نبود مادر بر دلمان گذاشت و رفت..روحش شاد..فقط مسأله اینه که غیر از غم بی مادری یه چیزی مثل خوره افتاده به جونم وفکر ولم نمیکنه که نکنه منم خدایی نکرده مثل مادرم بشم.چون میگن ممکنه ارثی و ژنتیکی باشه.خلاصه همش فکرم درگیره واعصاب برام نمونده..میخواستم دوستان تجربه ای راه حلی ندارن یا اطلاعاتی..ببخشید طولانی شد..ممنون
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام وقتتون بخیر
لطفا سوال من بزارید من ۵۰ سابه هستم رگهای پام وکمرم ودستام گرفته زانو هام به زور خم وراست میشه خیلی درد داره وآرتروز هم دارم ویه کم که پیاده روی کنم دست وپام ورم می کنه لطفا راهکار اگه دارید بفرمایید ممنون
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خسته نباشین دوستان عزیز من یه مشکل دارم میشه کمکم کنید نزدیک سه سال از همسرم جدا شدم یه دختر هشت ساله دارم الان پسر خالم ازم خواستگاری میکنه اونم دو تا بچه داره پسرش اندازه دخترمه و دخترش چهار سالشه بنظرتون میتونم از پسش بر بیام با این سه تا بچه هنوز بهش جواب ندادم میتونم موفق باشم کنترل سه تا بچه با این شرایط ممنون میشم نظر بهم بدین
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام وقتتون بخیر میبخشید پسری دارم که 19سال سن داره با بدبختی در دی ماه دیپلم گرفت و بصورت شانسی در دانشگاه امتیاز اورده
اصلا حرف مادر و پدرشو گوش نمیده و دایم در پارکها هست و مرتب در حال خوش گذرانی با دوستاش هست و شبها خیلی دیر خونه میاد پ هرچی میگیم که نباید دیر بیاد بدتر لج میکنه و دیر میاد خونه و اصلا به فکر آینده اش نیست و دایم در توهم اینه که من خیلی خوش تیپ و موفق هستم
خدا خیرتون بده اگر ممکنه راهنماییم کنید که من با این پسرم چیکار کنم که سربراه بشه و بره سرکار و به درسهایش برسه 🙏🙏
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام و احترام خدمت ادمین محترم
و اعضای کانال
دوستان عزیزم سلام من 32سالمه وخط خنده عمیقی افتاده صورتم وخیلی صورتم بد شده وخجالت میکشم
متاسفانه هم از تزریق میترسم وهزینه اش هم برام مقدور نیست
کسی هست از دوستان که راهکاری برای پر شدن خط خنده داشته باشه بهم بگه
ممنون میشم ان شاالله حاجت روا بشید خیر دو دنیا نصیبتون بشه
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام..خواهشامنواورژانسی بزارید
باچه امیدی بایک مردسن بالاازدواج کردم.به امیداینکه زندگیم بهتربشه.وپسرم که ازهمسرم اول هست اینده بهتری داشته باشه..به امیدوحرف یکی ازدوستام بامردی که نمیشناختم وکورکورانه فقط بحرف دوستم بامهریه خیلی کم ازدواج کردم..این مردانقدچرب زبون بودکه من فکرکردم افتادم توخمره عسل..هرچی داشتم نداشتم نقدکردم وبهترین جهیزیه روخریدم رفت توزندگی جدید..زودباردارشدم..ولی متاسفانه واردیه کابوس بزرگ شدم...ازدواج کردم..وپسرنوجوونم بخاطرحسادت های همسرم اینده ش خراب شدوازخونه دورشد..الان هفده سالشه ویه جوون افسرده ونافرمون..مجددحامله شدم شایدزندگیم بهتربشه..ولی توزندگی بخاطرپسرم ناراحتم.همسرم برخلاف همه قول هاش.خیلی بدرفتاری میکنه باپسرم..چیکارکنم بنظرتون..نمیشه زندگیمورهاکنم اگه سوره یی دعایی هست این مردبه پسرم محبت داشته باشه بهم بگیددوستدارشمانیارا
#ایدی_ادمین_پاسخگو 👇❤️
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
سلام ما توی یه ساختمون ده واحدی زندگی میکنیم که دو واحد دیگه اش فامیل هستند و بقیه غریبه.
ساختمونمون دوربین داره توی پارکینگ ورودی انباری ها حتی توی کوچه ولی توی راه پله دوربین نداریم
خلاصه که دوروز پیش رفته بودیم تره بار کفشها موند دم در سابقه داشته که یادم بره و دو روز هم بمونه پشت در دیگه تا فرداش بیرون نرفتیم
دیروزصبح که همسرم میخواسته از خونه بره بیرون سرکارش میبینه تو کفش من یه ورق جاساز شده که نوشته عصری بیا جای همیشگی
من اینو نفهمیدم تا شوهرم نرفته برگشت گفت حالم خوش نیست اول ترسیدم کرونا باشه هی دور خودش میپیچید میرفت از چشمی بیرون در رو نگاه میکرد احساس کردم طبیعی نیست پرسید گفت آخرین بار کی خالم اینارو دیدی گفتم هفته پیش تو راه پله و پرسید داداش و زنداداشو کی دیدی
گفتم دو روز پیش مگه چیه
نگفت تا زنگ زد سر کارش گفت مریضم دو ساعت دیگه میام رفت بیرون انگار طاقت نیاورده نیم ساعت بعد اومد گفت این چیه نگاه کردم من که روحم خبر نداشت گفتم نمیدونم از کجا باید بدونم
منو چسبوند دیوار گفت ...👇🏻🔞
https://eitaa.com/joinchat/2311979298C8b0197e42c
اتفاق بدی که برای این خانم افتاده رو بخونید و حواستونو بیشتر جمع کنید🙏🏻❌🔞