eitaa logo
رفاقت با شهدا
3.7هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
662 ویدیو
15 فایل
بِســـمِ الله الرّحمـــنِ الرّحیـــم أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کســانی‌اند که خدا قلب‌هاشان را برای تقـــوا امتحان کرده🕊 تأسیس1399/2/25
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌈⛅️🌈🌦🌈🌧 صبحگاهی !.... از خیمه‌گاه رحمتت بیرونمان مکن. از آستان مهرت نومیدمان مساز . آرزوها و انتظارهایمان را به حرمان مکشان. از درگاه خویشت ما را مران. من!.... چگونه ناامید باشم، در حالی که تو امید منی! چگونه سستی بگیرم، چگونه خواری پذیرم  که تو تکیه‌گاه منی! آنکه با کمال زیبایی و نورانیت خویش، آنچنان تجلی کرده‌ای که عظمتت بر تمامی ما سایه افکنده نگاه خود را از ما مگیر... آمین🤲 . . . در ثانیه های ناامیدی ، پاهایم ، از حرکت می‌ایستند ؛ دلم از خواستن تهی میشود ؛ اما دستانم باز هم به سمت توست . . . من . . .  تا تو را دارم و دلی که صدایت میزند ؛ نا امید نخواهم بود. میدانم همیـن روزها مثل همیشه ، نگاه مهربانت مرهم  خستگی هایم خواهد شد . . .  من... می دانم که تو فراموشم نکرده ای ؛ همین روزها باز هم،  مات و مبهوت تمام نشانه هایت میشوم. نشانه هایی که آرام می کنند دلم را . . .  . . . من صدایت می زنم چرا که  جز خودت هیچکس را  گره گشای مشکلاتم نمیدانم. من "تو" را دارم و دلی که . یقین دارد به بودنت . . .  یقینی که آرامم می کند :  یقین دارم خـدایم مرا رهـا نخواهد کرد 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رفاقت با شهدا
شهید محمودرضا بیضائی در ۱۸ آذرماه سال ۱۳۶۰ در خانواده‌ای مذهبی و دارای ریشه روحانیت در تبریز متولد شد. تحصیلات ابتدائی، راهنمایی و دبیرستان را در تبریز گذراند. در دوره تحصیلات دبیرستان به عضویت پایگاه مقاومت شهید بابایی مسجد چهارده معصوم (ع) شهرک پرواز تبریز درآمد و حضور مستمر در جمع بسیجیان پایگاه، اولین بارقه‌های عشق به فرهنگ مقاومت و ایثار و شهادت را در او بوجود آورد. در همین ایام با رزمنده هنرمند بسیجی، حاج بهزاد پروین قدس، آشنا شد. این آشنایی، بعدها زمینه ساز آشنایی مبسوط با میراث مکتوب و تصویری دفاع مقدس و انس با فرهنگ جبهه و جنگ شد. دیدار و مصاحبه با خانواده شهدا و گردآوری خاطرات شهدا و جمع آوری کتاب‌ها و نشریات حوزه ادبیات دفاع مقدس از ثمراتی بود که آشنایی با حاج بهزاد با خود داشت. ورزشکار بود و به ورزش کاراته علاقه داشت و از ۱۰ سالگی به این ورزش پرداخته بود. در سال ۷۲ همراه تیم استان آذربایجانشرقی در مسابقات چهارجانبه بین المللی در تبریز به مقام قهرمانی دست پیدا کرد. فوتبال، دیگر ورزش مورد علاقه او بود و بدنبال تعقیب حرفه‌ای این ورزش بود که بخاطر پرداختن به درس از پیگیری آن منصرف شد. در سال ۷۸ با اخذ دیپلم متوسطه در رشته علوم تجربی، عازم خدمت سربازی شد. دوره آموزش را در اردکان یزد گذراند و ادامه خدمت را در پادگان الزهراء (س) نیروی هوایی سپاه پاسداران در تبریز به انجام رساند. آشنایی نزدیک با نهاد مقدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در این دوره، نقطه عطف زندگی شهید بیضائی محسوب می‌شود. بعد از اتمام خدمت سربازی، علیرغم تشویق اطرافیان به ادامه تحصیل در دانشگاه، با اختیار خود و با یقین کامل، عضویت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را انتخاب نمود و در بهمن ماه سال ۸۲ وارد دوره افسری دانشکده امام علی (ع) سپاه شد. ورود او به دانشکده افسری ملازم با هجرت او از تبریز به تهران بود که با این هجرت ادامه زندگی را در جهاد فی سبیل الله رقم زد. او نام مستعار «حسین نصرتی» را در سپاه برای خود انتخاب نموده بود که به گفته خودش برگرفته از ندای «هل من ناصر ینصرنی» مولای خود حسین بن علی (ع) و کنایه از لبیک به این ندا بود. در شهریور ماه سال ۸۵ از دانشکده افسری فارغ التحصیل گردید و قدم در راهی گذاشت که تا آخرین لحظه حیات ظاهری او، هیچ تزلزلی در پیمودن آن در وی مشاهده نشد. پرکاری و ساعت‌های انگشت شمار خواب در طول شبانه روز از ویژگی‌های بارز او بود بطوریکه کار در روزهای جمعه را هم در یکی از جلسات اداری در محل کار خود به تصویب رسانده بود و به این ترتیب کارش تعطیلی نداشت. معتقد بود شهادت در راه خدا مزد کسانی است که در راه خدا پرکارند و شهدای جنگ تحمیلی را شاهد این حرف خود معرفی می‌کرد. بدلیل علاقه فراوان به کار خود، برای تشکیل خانواده حاضر به رجعت به تبریز نبود و در ۲۵ اسفند سال ۸۷ مقارن با سالروز میلاد پیامبر اعظم (ص) و امام جعفر صادق (ع) با همسری فاضله از خانواده‌ای ولایتمدار در تهران ازدواج کرد و ساکن تهران شد. ثمره این ازدواج دختری بنام «کوثر» است که در ۲۵ اسفند ۹۱ متولد شد. علاقه و عشق وصف ناشدنی محمودرضا به آرمان جهانی امام خمینی (ره)، یعنی تشکیل نهضت جهانی اسلام، روحیه خاصی را در وی بوجود آورده بود که تا آغاز جنگ در سوریه، در جهت تحقق آن تلاش و مجاهدت شبانه روزی داشت. همواره مطالعه دینی و سیاسی داشت و به اخبار و وقایع داخلی و خارجی بخصوص تحولات جهان اسلام اشراف داشت و این وقایع را تحلیل‌ می‌کرد. تعصب آگاهانه‌ و وافری به انقلاب اسلامی، رهبری و نظام داشت. در ایام فتنه ۸۸ شب و روز آرام و قرار نداشت. تمام اخبار و وقایع فتنه را رصد می‌کرد و در معرکه دفاع سخت از انقلاب اسلامی در ایام فتنه، چندین بار جان خود را به خطر انداخت. صاحب موضع بود و در بحث‌ها بخوبی استدلال می‌کرد. می‌گفت این انقلاب تنها نقطه امید مستضعفین عالم است و هرگونه تهدیدی که متوجه موجودیت انقلاب اسلامی باشد، می‌تواند جبهه مستضعفین و علاقمندان انقلاب اسلامی در جهان را سست کند و نگرانی عمیقی از این بابت داشت. محمودرضا به زبان عربی تسلط کامل داشت و آنرا با لهجه‌های عراقی و سوری تکلم می‌کرد و بخاطر آشنایی با زبان عربی با رزمندگان نهضت جهانی اسلام آشنایی نزدیک و ارتباطی تنگاتنگ داشت. به مقاومت اسلامی لبنان و رزمندگان حزب الله و همینطور به شیعیان مستضعف و مجاهد عراقی تعلق خاطر داشت و آنها را می‌ستود. با آغاز جنگ در سوریه از سال ۹۰ برای دفاع از حرمهای آل الله (ع) و یاری جبهه مقاومت، آگاهانه عازم سوریه شد. اعزام‌های داوطلبانه مکرر و حضور مداوم در جبهه سوریه، روحیه رزمندگی را در وجودش تثبیت کرده بود و در دو سال آخر حیات ظاهری خود، به معنی واقعی کلمه زندگی یک رزمنده را داشت. بخاطر تعلقی که از نوجوانی به ثبت اسناد میراث دفاع مقدس داشت، در جبهه سوریه نیز به جمع آوری اسناد جنگ همت گماشته
بود و در هر بار بازگشت به ایران، آثاری از جنگ از جمله تصاویری که با دوربین خود ثبت کرده بود و آثاری که از تکفیری‌ها در صحنه‌های درگیری بجا مانده بود را همراه داشت. اوج توفیقات خود در این جبهه را حضور در عملیاتی می‌دانست که در تاسوعای سال ۹۲ در منطقه «حجیره» برای آزادسازی کامل اطراف حرم مطهر حضرت زینب (س) انجام گرفت و منجر به پاکسازی حرم تا شعاع چند کیلومتری از لوث وجود تکفیری‌ها شد. در آخرین اعزام خود در دیماه ۹۲ به یکی از یاران نزدیک خود اعلام کرد که این سفر برای او بی‌بازگشت است و از دو ماه پیش از اعزام بدنبال هماهنگی برای محل تدفین خود بود. سرانجام، بعد از دو سال حضور در جبهه سوریه، در بعد از ظهر ۲۹ دیماه ۹۲ همزمان با سالروز میلاد پیامبر اعظم (ص) و امام جعفر صادق (ع) در اثنای درگیری با مزدوران تکفیری استکبار در حالیکه فرماندهی محور عملیاتی در منطقه «قاسمیة» در جنوب شرقی دمشق را بر عهده داشت، در اثر اصابت ترکش‌های یک تله انفجاری به ناحیه سر و سینه، به فیض شهادت نائل آمد. در یکی از دست نوشته‌هایی که از شهید بیضائی بجا مانده، او از جبهه سوریه تعبیر به «خط مقدم نبرد بین حق و باطل» نموده و با تأکید بر اینکه «این خاکریز نباید فرو بریزد، نباید» نوشته است: «تمام دنیا جمع شده‌اند؛ تمام استکبار، کفار، صهیونیست‌ها، مدعیان اسلام آمریکایی، وهابیون آدمکش بی‌شرف، همه و همه جبهه واحدی تشکیل داده‌اند و هدفشان شکست اسلام حقیقی و عاشورایی، رهبری ایران و هدفشان شکست نهضت زمینه‌سازان ظهور است و بس. و در این فضای فتنه آلود، متأسفانه بسیاری از مسلمین نا آگاه و افراطی نیز همراه شده‌اند تا این عَلَم و این نهضت زمینه‌ساز را به شکست بکشانند که اگر این اتفاق بیفتد، سالها و شاید صدها سال دیگر باید شیعه خود دل بخورد تا تحقق وعده الهی را نزدیک ببیند. 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ سلام دوستان مهمون امروزمون داداش محمد هست🥰✋ *شهیدے که در روز تولدش به سرزمین عشق اعزام شد*🕊️ *شهید محمد تاج بخش*🌹 تاریخ تولد: ۱۶ / ۴ / ۱۳۶۸ تاریخ شهادت: ۱۶ / ۵ / ۱۳۹۶ محل تولد: خوزستان/ گتوند محل شهادت: تدمر / سوریه 🌹مادرش← محمد متولد ۱۶ تیر ماه است🎊 قرار بود محمد را داماد کنیم💐اما او بطور سربسته با پدربزرگش درباره سوریه رفتنش صحبت کرده بود🌷ایشان هم گفته بودند که پسر خوب *ما سه تا شهید دادیم، دیگر خانواده تحمل داغ تازه ندارد*🥀🖤 محمد هم گفته بود که اعمال هرکسی برای خودش نوشته میشود💫ما نمیدانستیم که او به سوریه رفته است *در روز تولدش به سوریه اعزام شده بود🕊️ و بعد از رسیدن تلفن کرد که من حرم حضرت زینب(س)هستم*🌷 همرزم←محمد دلاورانه می جنگید. بچه ها را سازمان میداد و به دشمن شلیک میکرد💥 نزدیک دو ساعت از آغاز حمله گذشته بود و فشنگ های ما رو به اتمام بود🥀 *محمد در انتهای خاکریز و خطرناک ترین جا نشسته بود*✖️مدام تصویر اسارت و بریده شدن سرهایمان را میدیدم🥀در اوج ناامیدی رو به محمد فریاد زدم: «حسین میگوید که جناح راست با شما👉 *به حالت سجده درآمده بود تا حرف هایم را بشنود* فریاد زد: بگو خیالت راحت تا آخرین گلوله میجنگم💥 این را گفت و خواست دوباره شلیک کند *وقتی که روی زانو ایستاد، نقش زمین شد*🥀🖤و او توسط تکفیری ها به شهادت رسید🕊️🕋 *شهید محمد تاج بخش* *شادی روحش صلوات* 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊@baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدایا..! میدانم که کم‌کاری از من است خدایا..! میدانم که من بی‌توجهم خدایا..! میدانم که من بی‌همتم خدایا..! میدانم که من قلب امام‌زمان(عج) را رنجانده‌ام اما خود میگویی که به سمت من باز آیید آمده‌ام خدا کمکم کن تا از این جسم دنیوی و فکرهایِ مادی نجات یابم.. 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هم مزار شهید بابک نوری هریس شاد و یادش گرامی باد 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بعد تـــو ضرب المثل شد دختــران بابایی اند ... جان عالم بفـدای دل بابایی تـــو ... 😔 🌷شهید 🌷 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ سلام دوستان مهمون امروزمون داداش مهدی هست🥰✋ *شهیدے که با کلمه‌ے شهادت زبانش باز شد*💫 *شهید مهدی عزیزی*🌹 تاریخ تولد: ۱ / ۷ / ۱۳۶۱ تاریخ شهادت: ۱۱ / ۵ / ۱۳۹۲ محل تولد: تهران محل شهادت: سوریه 🌹مادرش← *شهيدم من... شهيدم من...»*🕊️ اولین کلمه ای بود كه مهدي در سه سالگی مرتب با خودش تكرار ميكرد. «بچه كه بود در بالكن خانه مينشست و‌گاه پيش می‌آمد چند ساعت مشغول بازی است و همين جمله را می‌گويد.💐 *انگار خودش ميدانست براي اين دنيا ساخته نشده است.»🌷* او پای ثابت مكتب آيت‌الله ‌حق‌شناس بود✨ در يكی از جلسات كه با دوستانش در محضر استاد حضور پيدا كرده بود✨آيت‌الله ‌حق‌شناس به ايشان يك دستمال اشك داده بود *مهدي هم آن دستمال را همراه داشت تا هر موقع براي اهل‌بيت(ع) گريه كرد اشك‌هايش را با آن پاک كند*🥀مهدي دستمال اشك را نگه داشته بود تا در كفنش بگذارند🥀 «در يك جلسه كه مهدي در محضر استاد ميرود، *آيت‌الله ‌حق‌شناس تا او را ميبيند به گريه می‌افتد*🥀دوستانش تعجب ميكنند كه چرا استاد گريه ميكند *و چه رازی بين او و مهدی وجود دارد؟*💫 و هيچ‌كسی نميدانست كه مرد خدا در چهره آفتاب سوخته شاگردش، *نور شهادت را ميبيند*💫 او به سوریه رفت و در نهایت *بعد از اقامه نماز📿 و تمام شدن نمازش📿 با اصابت دو تیر به پاهایش🥀و پرتاب نارنجک🥀* توسط تکفیری ها به شهادت رسید🕊️🕋 *شهید مهدی عزیزی* *شادی روحش صلوات*💙🌹 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰روایتی متفاوت از یک مـادر شهید؛ مـن مظلوم ترین مـادر شهید هستم ... منافقین من و فرزندانم را اسیر کردند. من تنها مادر شهیدم که منافقین بچه ام را جلویم سر بریده اند.. شکم بچه ام را پاره کردند و جگرش را درآوردند .. با ساتور بدن بچه ام را قطعه قطعه کردند و من ۲۴ ساعت با این بدن تنها ماندم و خودم با دستم قبر کندم و کفن کردم و دفن کردم. 🌷شهید یوسف داورپناه🌷 ولادت: ۱۵ تیر ۱۳۴۴ ،کرمان شهادت: ۵ شهریور ۱۳۶۲ کردستان (پیرانشهر) 📎هدیه به روح شهید بزرگوار صلوات 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📸 قاب عکس شهید سلیمانی و همرزمانش در کنار نماینده ایران در شورای حقوق بشر سازمان ملل 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
از قدیم گفته اند: "خاک سرد است؛ وقتی آن‌هایی را که خیلی دوستشان دارید از دست بدهید، کم کم آرام می‌شوید" ماه‌ها از رفتنت می‌گذرد.. از آن سحرگاهی که با شنیدن خبر شهادتت، بغضی سنگین بر دیواره گلویمان چنگ انداخت و حس تلخ یتیمی، پیکر لرزانمان را در آغوش فشرد. داغ رفتنت هنوز تازه است حاج قاسم! این داغ ، روی سینه‌مان سنگینی می‌کند. خاکِ تو سرد نیست ! گرمِ گرم است.. سردار دل ها حاج 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀 خدایا! ما را ببخش از گناهانی که ما را احـاطـه کرده و خود از آن آگاهی نداریم گـناهانی که می کنیم و با هزار قدرت عـقل توجیه می کنیم و خود از بدے آن آگاهی نداریم! [ . . . ] 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا