eitaa logo
رفاقت با شهدا
3.7هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
660 ویدیو
15 فایل
بِســـمِ الله الرّحمـــنِ الرّحیـــم أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کســانی‌اند که خدا قلب‌هاشان را برای تقـــوا امتحان کرده🕊 تأسیس1399/2/25
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
namaze_khoob_5.mp3
13.04M
یک نماز خوب بخوانیم ؟ جلسه پنجم علیرضا پناهیان 🎤 🍃🦋🍃🦋🍃🦋 👇👇👇👇 ↶ ✨ http://eitaa.com/joinchat/3435397138Ca49cae656a ♥️⃟آرامش حس حضورخداست♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*نمازِ آخر*📿 *پاسدار شهید علیرضا نوری*🌹 تاریخ تولد: ۵ / ۵ / ۱۳۶۶ تاریخ شهادت: ۲۹ / ۱۲ / ۱۳۹۳ محل تولد: تیران و کرون. اصفهان محل شهادت: سوریه *🌹همسرش← اخلاق نیکو او را به شهادت نزدیک کرد 🍃 ۲۰ روز سوریه بود و ساعت ۸:۴۵ صبح جمعه شهید می‌شود🌷زمان دقیقش را هم به خاطر این می‌دانم که لحظه شهادت ساعتش روی مچ دستش بوده⌚و موج انفجار باعث می‌شود باتری ساعت بخوابد🍂حلقه ازدواج و ساعتش را بعد از شش ماه در روز تولدم برایم آوردند🦋یک بار سر مزار خواستم هدیه تولد برایم بفرستد🎊 که روز تولدم یکی از همرزمانش این وسایل را برایم آورد✨ کتاب ارتباط با خدا با دفترچه‌ای که عربی جملاتی رویش نوشته بود✨ و عکس من هم جزو وسایل بود🍃 وضو گرفتم و با کتاب ارتباط با خدا زیارت عاشورا خواندم و به ایشان هدیه کردم🌷 و جالب است که فردایش دیدم ساعتش کار می‌کند⌚شهادتشان اینگونه بود که نماز صبح را که می‌خوانند📿 در حالت خواب و بیدار داعش غافلگیرانه به پایگاهشان حمله می‌کند💥 و دور تا دور را محاصره می‌کنند🥀 سربازان سوری هم در پایگاه و در خواب عمیق بودند🍂 و تا آمدند به خودشان بجنبند شهید شده بودند.🕊️ در اتاقشان آرپی‌جی پرتاب می‌کنند💥 و راکتش به سر علیرضا برخورد می‌کند🥀و باعث شهادتش می‌شود.*🕊️🕋 *پاسدار شهید علیرضا نوری* *شادی روحش صلوات*💙🌹 *zeynab_roos_313*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
26.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
الله احسن الخالقین دانلود 👌 🍃🦋🍃🦋🍃🦋🍃 http://eitaa.com/joinchat/3435397138Ca49cae656a 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قطره‌ای به وسعت دریا اولین رمان پیرامون زندگی حاج قاسم سلیمانی | فروشگاه کتاب قم :طاهره سادات حسینی 👇👇👇👇👇 برای خرید کتاب به آی دی زیر مراجعه کنید @Ahmad57h
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷عراقی‌ها هم‌زمان با چزابه، از پل سابله هم با چهار پنج تیپ زرهی پاتک کردند. حسین وقتی خود را به سابله رساند که همه بروبچه‌های مسئول شهید و مجروح شده بودند. آخرین نفر کریم نصر بود، می‌گفت: وقتی من مجروح شدم، حسین آمد بالای سرم و گفت: تو هم مجروح شدی؟ حالا حسین یکه و تنها در میان بسیجیان تاخت و تاز می‌کرد. 🌷تازه خودم را به حاشیه رودخانه رسانده بودم. تانکها آن طرف، خیلی نزدیک آمده بودند، به آر.پی.جی‌زن گفتم: چرا شلیک نمی‌کنی؟ گفت: نیروی کمکی من رفته موشک بیاره. چند دقیقه بعد حسین از راه رسید، خسته و کوفته با یک گونی موشک آر.پی.جی و شروع کرد به بستن خرج موشک. فهمیدم کمک آر.پی.جی‌زن هم شده! 🌷بیش از سیصد نفر از رفقایمان در چزابه به شهادت رسیدند و جسم پاک آنها در رمل‌ها مانده بود. آخرین نفراتی بودیم که به دوکوهه برمی‌گشتیم. دلمان گرفت. موقعیت مهدی (عج)، پل سابله، جاده سوسنگرد و دهلاویه، وجب به وجب خاطره بود. اشکهایمان جاری بود، مدرسه سوسنگرد آرام گرفته بود، محلی که در روزهای گذشته بیش از هزار شهید را در خود پذیرا بود. 🌷آرام روی جاده حمیدیه حرکت کردیم. گریه حسین لحظه‌ای قطع نمی‌شد. چهره گَردآلود و خاک گرفته بچه‌های جبهه را که می‌دید آنها را در آغوش گرفته و خود را به آنها متبرک می‌کرد. سادگی او سبب شده بود که قلب رزمندگان جایگاه محبت او شود. هر کس با او یک برخورد جزئی می‌کرد، شیفته مرامش می‌شد. 🌹خاطره ای به یاد فرمانده شهید حاج حسین خرازی راوی: رزمنده دلاور حمید خلخالی 📚 کتاب "خاک‌های نرم کوشک" ❌❌ مسئولین! 🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀 🌹 @baShoohada 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•از شهید آوینی پرسیدن [چیکار می کنی که این متن ها رو می نویسی...؟] آقا سید در جواب گفتن : 🍃]•خودمم نمیدونم، اما اگر میخوای اینجوری شی وضو بگیر دو رکعت نماز بخون آب وضو خشک نشده و هنوز سرت رو برنگردوندی همونجا با همین نیت شروع کن بنویس بهت می دهند...:) ●رفقاشون میگن میز کار آقاسیدمرتضی همیشه رو به قبله بوده● 🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀 🌹 @baShoohada 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️شهید... شهید،گنگ ترین ڪلمه در تاریخ انسانیت است! گنگ ترین ڪلمه در دایره لغات من... ڪلمه اے ڪه هیچگاه مفهومش را نفهمیدم... نفهمیدم دل ڪندن، قید دنیا🌍 و لذت هایش را زدن یعنے چه؟! نفهمیدم سیزده ساله بودن و زیر تانڪ رفتن یعنے چه؟!😭 نفهمیدم قمقمه ے خالے، زبان تشنه و جنگیدن یعنے چه؟😔 نفهمیدم ریش هاے خضاب شده به خون یعنے چه؟!💔 نفهمیدم آب سرد شط ،لباس نازڪ غواصے،شب تارے، تیر در قلب و غرق شدن یعنے چه؟! نفهمیدم خمپاره سر را بردن یعنے چه ؟😭 نفهمیدم بدن دوخته شده به سیم خاردار یعنے چه؟🙁 نفهمیدم مفقودالاثر یعنے چه؟😞 نفهمیدم استخوان هاے جوان رعنا در آغوش مادر یعنے چه...؟😭 اصلا میدانے شهید... من هنوز خیلےچیزها را نفهمیدم؛😔 ڪه اگر فهمیده بودم باید در ڪنار نامم شهید بود...! 🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀 🌹 @baShoohada 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ سلام دوستان مهمون امروزمون داداش امیر هست🥰✋ *توسل به حضرت زهرا(س)*🕊️ *شهید امیر فرهادیان فرد*🌹 تاریخ تولد: ۱۵ / ۱ / ۱۳۴۲ تاریخ شهادت: ۳ / ۱۰ / ۱۳۶۵ محل تولد: شیراز محل شهادت: شلمچه *🌹همرزم← من بودم و شهید امیر فرهادیان فرد و شهید عباس رضایی🍃توی آب بودیم🌊 یچیزی خورد به تنه‌ام‼️ به خودم اومدم قد یه کُنده بزرگ نخل بود‼️فکر کردم تنه درخته، هیچی نگفتم‼️دُم بالاییش توی تاریکی از آب بیرون زده بود🥀گفتم همه چیز تمام شد🥀آروم گفتم: «امیر، کوسه!»🦈 گفت: هیس!.. دارم می‌بینمش‼️کوسه نزدیک و نزدیک‌تر شد🦈 شروع کرد دورمون چرخید🦈دور اول دورمون زده بود🥀من اَشهدم رو خونده بودم🥀چه سرعتی داشت🦈دور دوم رو که زد🦈با همه چیز و همه‌کس خداحافظی کردم🥀خانواده‌ام، بر و بچه‌های شناسایی، غواص‌ها و..🥀نزدیک نزدیک که رسید🦈صدای امیر آروم بلند شد،‼️صداش هیچ وقت یادم نمی‌ره: یا مادر💚 یا فاطمه زهرا(س)، خودت کمکمون کن🥀کوسه از کنارمون رد شد اون طرف‌تر ایستاد🦈 صدای امیر بار دیگه به گوشم رسید: - یا مادر...🥀کوسه از ما دور شد و رفت🥀امیر توی آب گریه‌اش گرفت🥀فورا رفتیم توی خاک،🍂 بعد از اون اگه امیر اسم حضرت فاطمه زهرا(س) رو می‌شنید💚 گریه امونش نمی‌داد🥀چند روز بعد هم با گلوله به شقیقه‌🥀💥 آسمانی و میهمان سفره حضرت زهرا شد*🕊️🕋 *شهید امیر فرهادیان فرد* *شادی روحش صلوات*💙🌹 *zeynab_roos_313*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حاج قاسم سلیمانی: اگر بازنشسته شوم، حتی یک روز از عمرم باقی مانده باشد می‌خواهم فرماندار شهرستان زابل شوم تا به مردم این منطقه خدمت کنم. 📚راوی سرهنگ قاسم حسن‌زاده 🥀🕊🥀🕊🥀 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
...!! ! 🌷آن روزها هر کدام از بچه ها به نوبت یک شبانه روز شهردار می‌شدند، وظیفه شهرداری عبارت بود از غذا گرفتن، سفره پهن کردن، غذا دادن، ظرف شستن، جارو کردن و از اینگونه کارها.... 🌷روزی بچه های سپاه بهبهان به شوش آمده بودند. در مورد کم و کیف اعزام نیرو با مجید جلسه ای داشتند. یکی از دوستان در همان موقع آمد و او را صدا زد و گفت: برادر مجید امروز نوبت شهرداری شماست، ظرفها مانده است. وی در جواب گفت الان می‌آیم. ما تا حدودی از حرکت دوستان ناراحت شدیم. 🌷اما او خواست این نکته را گوشزد کند که در اینجا، حتی فرمانده هم در نوبت شهرداری است و در امور ریز و درشت، پا به پای دیگران کار می‌کند. او به خدمتگزاری به نیروهای خویش عشق می‌ورید و آن روز مجید خیلی زود جلسه را جمع و جور کرد و به انجام امور به اصطلاح شهرداری پرداخت. 🌹خاطره ای به یاد فرمانده شهید سردار دکتر مجید بقایی 🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀 @baShoohada