eitaa logo
👑بـا خـــدا بـاش پـادشـاهے ڪن👑
32.4هزار دنبال‌کننده
16.4هزار عکس
11.6هزار ویدیو
110 فایل
❤️تازمانیکه سلطان دلت خداست 💛کسی نمیتوانددلخوشیهایت را ویران کند. 💙با خـدا باش پادشاهـ👑ـــی ڪن 💚بی خـدا باش هرچہ خواهی ڪن تبلیغات https://eitaa.com/joinchat/1898250367C031c8faa73
مشاهده در ایتا
دانلود
8.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام ودرود، صبحتون بخیر😍خدایا توکل بر تو🌹 ﺁﺭﺍﻡ ﺑﺎﺵ ، ﺍﻫﺪﺍﻑ ﺑﻠﻨﺪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ ، ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﺑﻨﮕﺮ ، ﺍﺭﺯﺵ ﻫﺮ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﺭﺍ ﺑﺪﺍﻥ . ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻫﺮﮐﺎﺭﯼ ، ﺑﻪ ﺑﺎﺯﺗﺎﺏ ﺁﻥ ﺑﯿﻨﺪﯾﺶ . ﺩﺭ ﺭﺍﻩ هدف هاﯾﺖ، ﺳﺨﺘﯽ ﺭﺍ ﻫﻞ ﺑﺪﻩ ﻭ ﮐﻨﺎﺭ ﺑﺰﻥ ﻭ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﺎﺵ . ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﮐﻪ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻣﯽﺷﻮﯼ، ﺑﻪ ﺗﻮ ﻓﺮﺻﺖ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ . ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﯽ ﻫﻤﻪ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺭﺍ ﮐﻨﺎﺭ ﺑﮕﺬﺍﺭﯼ ﻭ ﺍﺯ ﻧﻮ ﺁﻏﺎﺯ ﮐﻨﯽ ، ﺁﻥ ﺭﺍ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻦ ، با ﻋﺸﻖ ﺯﻧﺪﮔﯽ كن . هر روز آغاز یک تغییر و شروع یک هیجان اسـت . خــدایا دریـچـه‌ ی شــادی بـی پـایـان ، خوشبختی ، سلامتی و روزی پر برکت را به روی همه باز کن. آمین🙏🏻 ┏━━✨✨✨━━┓ 🌸 🌸 ┗━━✨✨✨━━┛ ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
👑بـا خـــدا بـاش پـادشـاهے ڪن👑
❤️ #نسیم_هدایت ❣ #قسمت_اول ✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ ✍🏼 داستان زندگیم رو شروع میکنم تا ب
❤️ ✍🏼کم کم شروع کردم با کوچیکم حرف زدن اول خیلی بدش میومد میشد؛ و میگفت ولم کن... اما من ولش نمیکردم.‌.. خیلی سمج تر از این حرفها بودم... در این بین متوجه شدم که یکی از هم کلاسی هام مثل من و شده خیلی شدم... واقعا به یک و نیاز داشتم...اون میرفت یه روز اومد بهم گفت بیا باهم بریم منم میدونستم که خانوادم اجازه نمیدن ولی خودم خیلی مشتاق بودم..‌‌‌.برای همین هر جوری بود رفتم و به خانوادم چیزی نگفتم... 😍وای فضای خیلی معنوی و عالی داشت... همینکه وارد مسجد شدم احساس کردم خیلی میگیرم، اولین جلسه رو فقط به اونها نگاه کردم چون چیزی بلد نبودم... از اینکه به خانوادم راستش رو نگفته بودم بودم... فردای اون روز به مادرم گفتم که رفتم کلاس قرآن مادرم چیزی نگفت تعجب کردم، ولی خیلی خوشحال بودم که چیزی نگفت ادامه دادم با خواهر کوچکترم حرف زدن از گفتم ، از عظمتش و از اینکه ما فقط و فقط به خودش داریم نه به بندهای ناتوانش... خواهرم با شنیدن حرفهام میکرد و توی فکر میرفت فهمیدم که دلش نرم شده... کم کم رفتم به کلاسهای و همچنان پدرم با من ضدیت میکرد... 😔هر روز داستان دعوای پدرم با پسران به گوشم میخورد و من خیلی ناراحت میشدم این کار هر روز پدرم بود چند باری هم براشون مامور آورده بود... ✍🏼خلاصه زندگیم به همین منوال میگذشت ومن روز به روز بیشتر و بیشتر احساس میکردم... یک روز توی کلاس بودم بحث به میان اومد و اینکه با کامل میشه.‌..من خیلی تو رفتم همین که رسیدم خونه کهنه مادرم رو آوردم و دزدکی امتحانش کردم.... ✨ الله ✨ 😍من خیلی با چادر زیبا شدم رفتم و طوری که پدرم نبینه رو قایم کردم اما برای مادرم انگار رفتارهام عادی شده بود... فرداش که رفتم چادر رو سرم کردم ، چادر کش نداشت و منم چون بچه بودم نمیتونستم مهارش کنم 💪☺️ 🤔با خودم گفتم همین کار رو هم کردم و پوشیدم و رفتم مدرسه، همینکه رسیدم همه نگاهم میکردن ویک لحظه چشم ازم بر نمیداشتن... دوست موحدم ساریه جان که بهترین دوستم شده بود اومد و بغلم کرد گفت از فردا باهم میاییم مدرسه اونم چادر سرش میکنه.... وقتی از مدرسه بر گشتم شدیدی سر گرفت و منم با چادر نمیتونستم راه برم..‌. 😭وقتی رسیدم خونه دیدم گِل تا زانوهام رسیده...!و چادرم رو داغون کرده... 😔مادرم که اینو دید چون از شلختگی خیلی بدش میومد بعد از ظهرش رفت برام چادر خرید از خوشحالی توی پوستم نمیگنجیدم... 😍فرداش با چادر خودم رفتم مدرسه سال 79 بود مردم عادت نداشتن یک رو با چادر ببینن اونم توی شهری که بیداد میکرد...😔 😍همچنان با خواهرم صحبت میکردم تا اینکه فهمیدم اونم شروع کرده به اما به خاطر شخصیت خجالتیش از ما میکرد همینکه نماز میخوند دنیایی بود برای من... الآن دیگه نوبت بود ... خیلی سخت بود به یکی بزرگتر از خودت بگی و نصیحتش کنی...حالا اگه اون یه نفر مادرت باشه دیگه خیلی سخت تر میشه..‌. منم به همین خاطر رفتم گرفتم وبا پول برادر بزرگم یه دستگاه خریدیم آوردیم خونه و موعظه ها و خطبه های بعضی علما رو آوردیم و روشن کردیم برای مادرم ✨ مادرم خیلی خوشش اومد و هر روز موضوعات جدیدی از ما میخواست... ☺️ با لطف الله تعالی مادرم هم که شروع کرد به این واقعا بود... با این حال بازم مخالف بعضی رفتارهای من بود... من مثل قبل به و کلاسهای میرفتم و پدرمم مثل قبل من رو به حساب نمی آورد... یه روز توی کلاس از زدن حرف زدن و منم خیلی خوشم اومد هر کاری کردم نتونستم پیدا کنم... در سطح شهر اصلا چنین چیزی پیدا نمیشد ، منم به ساریه گفتم بیا با چادر خودمون نقاب بزنیم...😊اون سال چند تا از دوستهای دیگم هم مثل ما شروع کردن به نماز خوندن.... ✍🏼 ... ان شاءالله
هرگز از حرفهايي كه مردم درباره تو مي گويند نگران نشو. هيچگاه كوچكترين توجهي به آن نشان نده. هميشه فقط به يك چيز فكر كن: « داور خداست. آيا من در برابر او روسفيدم؟ » بگذار اين معيار قضاوت زندگي تو باشد تا بي راهه نروي ... تو بايد روي پاي خودت بايستي و تنها ملاحظه ات اين باشد كه :‌ «‌هر كاري انجام مي دهم بايد مطابق شعور خودم باشد. تصميم گيرنده بايد آگاهي و شعور خودم باشد. » ‌ آنگاه خدا داور تو خواهد بود. ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
✨پند آموز✨ 👦هفت یا هشت سالم بودم، برای خرید میوه و سبزی به مغازه محل باسفارش مادرم رفتم. اون موقع مثل حالا نبود که بچه رو تا دانشگاه هم همراهی کنن❗️ 💰پنج تومن پول داخل یه زنبیل پلاستیکی قرمز رنگ که تقریباً هم قد خودم بود با یه تکه 📄کاغذ از لیست سفارش ... میوه وسبزی رو خریدم کل مبلغ شد 4 تومن. دور از چشم مادرم مابقی پول رو دادم یه 🍪کیک و یه🍺 نوشابه زرد کانادادرای از بقالی جنب میوه فروشی خریدم و روبروی میوه فروشی روی جدول نشستم و جای شما خالی نوش جان کردم. 🏡خونه که برگشتم مادر گفت مابقی پولو چکار کردی❓ راستش ترسیدم بگم چکار کردم، گفتم بقیه پولی نبود ... 👵مادر چیزی نگفت و زیر لب غرولندی کرد منم متوجه اعتراض او نشدم. داشتم ازکاری که کرده بودم و کسی متوجه نشده بود احساس غرور می‌کردم اما اضطراب نهفته ای آزارم می‌ داد. 👵پس فردا به اتفاق مادر به سبزی فروشی رفتم اضطرابم بیشتر شده بود. که یهو مادر پرسید👨‍🌾 آقای صبوری میوه و سبزی گران شده❓ گفت نه همشیره. گفت پس بقیه پول رو چرا به بچه پس ندادی❓ 👨‍🌾 آقای صبوری که ظاهراً فیلم خوردن کیک و نوشابه ازجلو چشمش مرور میشد با لبخندی زیبا روبه من کرد گفت : آبجی فراموش کردم ولی چشم طلبتون باشه. دنیا رو سرم چرخ می‌خورد اگه حاجی لب باز میکرد و واقعیت رو می گفت به خاطر دو گناه مجازات می شدم، یکی دروغ به مادرم یکی هم تهمت به حاج صبوری❗️ 👵مادر بیرون مغازه رفت. اما من داخل بودم. 👨‍🌾حاجی روبه من کرد و گفت: این دفعه مهمان من❗️ ولی نمی دونم اگه تکرار بشه کسی مهمونت میکنه یا نه⁉️ بخدا هنوزم بعد 44 سال لبخندش و پندش یادم هست❗️ بارها باخودم می گم این آدما کجان و چرا نیستن❓ چرا تعدادشون کم شده آدمهایی از جنس بلور که نه كتاب های روان‌شناسی خوندن و نه مال زیادی داشتن که ببخشند❓ ولی تهمت رو به جان خریدن تا دلی پریشون نشه ...❗️
⛔️ ⛔️ فضای مجازی هم محضر خداست.. در روز حساب تمام این سایت ها.. تمام این کلیک ها.. آیدی ها..پیام ها.. به حرف می آیند و گواهی می دهند بر کارهای مان... نکند که شرمنده شویم.. امان از لحظه غفلت که او شاهد است و ما بی خبر.. گاهی باید روی مانیتور بچسبانیم ورود شیطان ممنوع! مراقب دست راست مان که کلیک میکند و چشمان مان که نظاره می کند باشیم.. "کل اولئک کان عنه مسئولا" و بدانیم و آگاه باشیم که خدا هم یک کاربر همیشه "آنلاین" اینجاست...
به گفتند که : فلانی هنگام تلاوت قرآن، چنان از خود بیخود می شود که غش می کند... گفت : او را بر سر دیوار بلندی بگذارید، تا قرآن تلاوت کند، اگر غش کرد، در عمل خود صادق است..! ✨برای شناختن آدم ها، آنها را باید در شرایط سخت و جنجالی قرار داد تا چهره واقعیشان را بشناسید...
‍ ‍ ┏━━━ ✨✨✨✨ ━━┓ ❤️📿 📿 ❤️ ┗━━━ ✨✨✨✨ ━━┛ ‌ ❤️ مناجات شبانه خدای عزیـــــزم مگر من جز تو که را دارم که وقتے دلم بگیرد،بیایم و با او درد و دل کنم و بشود آرامِ جــــــــــانم. خدای من اگر تو بخشش نکنی؛اگر از محبتت محرومم کنی چیزی نمی ماند برایم، بهترینم مرا هدایت کن؛این بنده ی خطاکارت را هدایت کن که خطا نرود ... (راه کسانی که ايشان را نعمت داده ای ، نه خشم گرفتگان بر آنها و نه گمراهان) خودم خوب می دانم گهگاهی پایِ ایمانم لنگ می زند امشب از تو وسعت روح میخواهم دستانم خالے است ...خالیه... خالیه ... خالی😔 مــــــــــهربانم ! ممنون که کنارم هستے حتی وقتایی که فراموشت میکنم😔 مثل همیشه کنارم باش🙏 شـــــبـــتون بــــاذکــــــر خــــــدا ❤️ ___________________ 📗 ڪــانال بـــاخـــدا بـــاش 👇👇👇 ⚜📿 📿⚜ ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
8.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام ودرود، صبحتون بخیر😍خدایا توکل بر تو🌹 ﺁﺭﺍﻡ ﺑﺎﺵ ، ﺍﻫﺪﺍﻑ ﺑﻠﻨﺪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ ، ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﺑﻨﮕﺮ ، ﺍﺭﺯﺵ ﻫﺮ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﺭﺍ ﺑﺪﺍﻥ . ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻫﺮﮐﺎﺭﯼ ، ﺑﻪ ﺑﺎﺯﺗﺎﺏ ﺁﻥ ﺑﯿﻨﺪﯾﺶ . ﺩﺭ ﺭﺍﻩ هدف هاﯾﺖ، ﺳﺨﺘﯽ ﺭﺍ ﻫﻞ ﺑﺪﻩ ﻭ ﮐﻨﺎﺭ ﺑﺰﻥ ﻭ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﺎﺵ . ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﮐﻪ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻣﯽﺷﻮﯼ، ﺑﻪ ﺗﻮ ﻓﺮﺻﺖ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ . ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﯽ ﻫﻤﻪ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺭﺍ ﮐﻨﺎﺭ ﺑﮕﺬﺍﺭﯼ ﻭ ﺍﺯ ﻧﻮ ﺁﻏﺎﺯ ﮐﻨﯽ ، ﺁﻥ ﺭﺍ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻦ ، با ﻋﺸﻖ ﺯﻧﺪﮔﯽ كن . هر روز آغاز یک تغییر و شروع یک هیجان اسـت . خــدایا دریـچـه‌ ی شــادی بـی پـایـان ، خوشبختی ، سلامتی و روزی پر برکت را به روی همه باز کن. آمین🙏🏻 ┏━━✨✨✨━━┓ 🌸 🌸 ┗━━✨✨✨━━┛ ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
👑بـا خـــدا بـاش پـادشـاهے ڪن👑
❤️ #نسیم_هدایت ❣ #قسمت_دوم ✍🏼کم کم شروع کردم با #خواهر کوچیکم حرف زدن اول خیلی بدش میومد #عصبا
❤️ 💌 ✍🏼الحمدلله توی مدرسه 10 الی 12 تایی چادری بودیم... همه باهم مقنعه هامون رو جلو آوردیم و با دست راست چادرمون رو جلوی صورتمون گرفتیم نقاب نمیشد ولی از هر چیزی بهتر بود... 😔 وقتی فهمید خیلی شد...یه روز چادرم رو شسته بودم و گذاشته بودم روی بخاری که خشک بشه برم مدرسه، ولی یادم رفت چادرم رو بردارم و چادرم سوخت... 😭😭مادرم به این بهانه چادرم رو دو نیم کرد و همه اش رو کرد... 😞و به این فکر میکردم الآن چطور برم بیرون کردم و از ناراحتی رفتم کت خیلی خیلی مادرم رو آوردم و تنم کردم مادرم چاق بود و من خیلی لاغر که حجابم حفظ شد...اما نقابم چی؟ 😔اون روز توی مدرسه با هیچ کس حرف نزدم...وقتی هم اومدم خونه رفتم توی اتاقم و در رو بستم تا یک هفته کردم بخاطر چادرم.... 😔انقدر و شده بودم مادرم نتونست طاقت بیاره رفت و یک جدید برام گرفت... 😍وای انگار تمام خوشی های دنیا به یکباره به من هدیه داده شده بود... ☺️همینکه چادر جدید رو سرم کردم بازهم همون و و رو کردم.... 😌احساس میکردم کسی تر از من وجود ندارد.... اوضاع تا چند هفته ای بود تا اینکه یک روز من رو وقتی داشتم از مدرسه بر میگشتم دید... اولش چون جلوی صورتم رو پوشونده بودم منو نشناخت.‌‌..! پشت سرم راه افتاد که‌ بیاد خونه وقتی رسیدم دم در تازه متوجه شد منم... 😭 مفصلی به پا کرد... 😭از همه چیز کرد... و دیگه نزاشت با هیچ کدوم از دوستام برم و بیام... 😔غیر از مدرسه اجازه رفتن به هیچ کجا رو نداشتم خوبیش این بود که دوستای موحدم همکلاسیم بودن این خیلی عالی بود. به حدی و شدم که حتی نمی اومدم اتاق نشیمن کنارشون بشینم ، درسته که همه از یک رگ و خون بودیم اما جنس خیییلی با هم فرق داشت... 😞من که نمیتونستم قبول کنم که نرم به کلاسای عقیده... یه راه چاره پیدا کردم برادرم یه صوت کوچیک داشت (واکمن) ازش قرض گرفتم و با یه نوار کاست دزدکی به مدرسه بردم... اون ضبط رو دادم دست و بهش گفتم همه درسارو رو برام ضبط کنه... خدا ازش راضی باشه خیلی کمک حالم بود همه رو ضبط میکرد برام و من میومدم خونه و دزدکی گوش میدادم و آیه ها رو میکردم... یه روز برادرم اومد خونه و گفت منم رفتم ببینم چی شده ؛داداشم در مورد یا گوشت دست غیر موحد حرف زد در مورد و گفت چیزی که ما خیلی استفاده میکردیم خیلی حرف زدیم و خیلی موعظه کرد منم مجاب دونستم که دیگه از اون گوشت وخوراک ... 😔و البته این برای پدرم ضربه خیلی بود... هر چند من پدرم رو دوست داشتم اما الله تعالی رو بیشتر و بیشتر و صدها و بار بیشتر از پدرم دوست داشتم و به خاطرش دست به میزدم.... 😔پدرم با اینکار من سخت شد و کلا حتی از محرومم کرد 💪🏼 ❤️من رو داشتم... کسی که در هر لحظه ای ازش میخواستم کمکم میکرد... با خودم میگفتم الان چیکار کنم که بیشترین رو روی پدرم بزاره تصمیم گرفتم به برادرم بگم کمتر بره بیرون و بیشتر توی خونه بمونه... به حرفم گوش داد و بیشتر توی خونه موند من و برادرم همیشه با هم 3نماز جماعت میخوندیم، همیشه با هم میکردیم...اینها خیلی روی پدرم گذاشت.... ✍🏼‍ ‌... ان شاءالله
🌺🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺🍃🌸 🌱 فرمان اول: در خوشحال کردن مردم بسیار بکوشید تا در قیامت خدا خوشحال تان کند. ⛱فرمان دوم: تا می توانید سکوت اختیار کنید که سکوت موجب محبت می شود و راهنمای هر خیری است. 🌱فرمان سوم: در خواندن سوره حمد استمرار بورزید که جمیع خیر و حکمت در امور دنیا و آخرت در آن گرد آمده است. ⛱فرمان چهارم: به روزی اندک خدا راضی باشید تا خدا نیز از عمل کم شما راضی باشد. 🌱فرمان پنجم: در برقرار کردن صله رحم ثابت قدم باشید که بهترین نوع آن خودداری از آزار خویشاوندان است. ⛱فرمان ششم: به کسی که از خدا نمی ترسد امید نداشته باشید که نه تعهد دارد، نه نجابت و نه کَرَم. 🌱فرمان هفتم: بسیار احسان کنید که خداوند در قیامت یک نصفه خرما را مانند کوه احد بزرگ می کند. ⛱فرمان هشتم: حق الناس را رعایت کنید که دوستی محمد و آل محمد بدون آن پذیرفته نیست. 🌱فرمان نهم: از بخششی که زیانش برای تو بیش از سودی است که به دیگران می رسد، حذر کن. ⛱فرمان دهم: بسیار مراقب کردار خود باشید تا مورد تهمت و اتهام قرار نگیرید، که در آن صورت حق ملامت ندارید. 💚آقا امام علی ابن موسی الرضا(ع) / اصول کافی جلد۲📚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️ℒℴνℯ♥️ ✍🏻 چقدر زیبا گفته مولانا غم دیروز و پریروز و فلان سال و فلان حال و فلان مال که بر باد فنا رفت نخور!!! به خدا حسرت دیروز عذاب است مردم شهر به هوشید؟؟؟ هر چه دارید و ندارید بپوشید و بخندید که امروز، سر هر کوچه خدا هست!!! روی دیوار دل خود بنویسید خدا هست!!! نه یکبار و نه ده بار که صد بار به ایمان و تواضع بنویسید خدا هست و خدا هست و خدا هست... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎ ✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐
* 😭💔دانشگــاه انتظــار از سـالها پیش همچنان دانشجو مےپذیرد ولے متاسفانہ هنوز نتوانستہ 3⃣1⃣3⃣ نفر فارغ‌التحصـیل داشتہ باشد🎓😔🍃 شما مےتوانید در اولین فرصت ثبت نام نمـایید😊 📌 مدارڪ مورد نیاز👇👇 💠⇦نماز اول وقـــت 💠⇦برگہ تسویہ حساب حق‌الناس 💠⇦دائم الوضــو بودن 💠⇦قرآن خــواندن 💠⇦نماز شــب 💠⇦رعايــت حلال و حرام 💠⇦+راستگویے و راستے 💠⇦خوش اخلاقے و خوش برخوردے امام زمان یار مےخواهند یارے چون ❤️ هست همچین یارے⁉️ آیا امام زمانے شده‌ایم⁉️ بهارے شده‌ایم⁉️ 🍃 همہ منتظرند 313 یار جمع شوند، پیدا شوند، خودشان را نشان دهند ؛ ⚠️ آیا براے اینکہ خودمان هم عضو 313 نفر شویم ، کارے کرده‌ایم؟!📄 همہ مےگویند 313 نفر کہ عددے نیست ،اما براے افرادے چون ما 313 نفر هم عدد بزرگے است 🔰 ❗️آقا یار میخواهند ؛ کجایند آنهایے کہ آقا را صدا مے زنند؟!🗣 😔😔 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌸"اللهم عجل لولیک الفرج"🌸 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌