⛔️ #ببخشید_چند_لحظه ⛔️
فضای مجازی هم محضر خداست..
در روز حساب تمام این سایت ها..
تمام این کلیک ها..
آیدی ها..پیام ها..
به حرف می آیند و گواهی می دهند بر کارهای مان...
نکند که شرمنده شویم..
امان از لحظه غفلت که او شاهد است و ما بی خبر..
گاهی باید روی مانیتور بچسبانیم ورود شیطان ممنوع!
مراقب دست راست مان که کلیک میکند و
چشمان مان که نظاره می کند باشیم..
"کل اولئک کان عنه مسئولا"
و بدانیم و آگاه باشیم که خدا هم
یک کاربر همیشه "آنلاین" اینجاست...
┏━━━ ✨✨✨✨ ━━┓
❤️📿 📿 ❤️
┗━━━ ✨✨✨✨ ━━┛
❤️ مناجات شبانه
خدای عزیـــــزم
مگر من جز تو که را دارم که وقتے دلم بگیرد،بیایم و با او درد و دل کنم و بشود آرامِ جــــــــــانم.
خدای من اگر تو بخشش نکنی؛اگر از محبتت محرومم کنی چیزی نمی ماند برایم،
بهترینم مرا هدایت کن؛این بنده ی خطاکارت را هدایت کن که خطا نرود ...
(راه کسانی که ايشان را نعمت داده ای ، نه خشم گرفتگان بر آنها و نه گمراهان)
خودم خوب می دانم گهگاهی پایِ ایمانم لنگ می زند
امشب از تو وسعت روح میخواهم
دستانم خالے است ...خالیه... خالیه ... خالی😔
مــــــــــهربانم !
ممنون که کنارم هستے حتی وقتایی که فراموشت میکنم😔
مثل همیشه کنارم باش🙏
شـــــبـــتون بــــاذکــــــر خــــــدا ❤️
___________________
📗 ڪــانال بـــاخـــدا بـــاش 👇👇👇
⚜📿 📿⚜
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام ودرود، صبحتون بخیر😍خدایا توکل بر تو🌹
ﺁﺭﺍﻡ ﺑﺎﺵ ، ﺍﻫﺪﺍﻑ ﺑﻠﻨﺪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ ، ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﺑﻨﮕﺮ ، ﺍﺭﺯﺵ ﻫﺮ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﺭﺍ ﺑﺪﺍﻥ . ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻫﺮﮐﺎﺭﯼ ، ﺑﻪ ﺑﺎﺯﺗﺎﺏ ﺁﻥ ﺑﯿﻨﺪﯾﺶ . ﺩﺭ ﺭﺍﻩ هدف هاﯾﺖ، ﺳﺨﺘﯽ ﺭﺍ ﻫﻞ ﺑﺪﻩ ﻭ ﮐﻨﺎﺭ ﺑﺰﻥ ﻭ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﺎﺵ . ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﮐﻪ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻣﯽﺷﻮﯼ، ﺑﻪ ﺗﻮ ﻓﺮﺻﺖ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ . ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﯽ ﻫﻤﻪ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺭﺍ ﮐﻨﺎﺭ ﺑﮕﺬﺍﺭﯼ ﻭ ﺍﺯ ﻧﻮ ﺁﻏﺎﺯ ﮐﻨﯽ ، ﺁﻥ ﺭﺍ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻦ ، با ﻋﺸﻖ ﺯﻧﺪﮔﯽ كن . هر روز آغاز یک تغییر و شروع یک هیجان اسـت . خــدایا دریـچـه ی شــادی بـی پـایـان ، خوشبختی ، سلامتی و روزی پر برکت را به روی همه باز کن. آمین🙏🏻
┏━━✨✨✨━━┓
🌸 🌸
┗━━✨✨✨━━┛
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
👑بـا خـــدا بـاش پـادشـاهے ڪن👑
❤️ #نسیم_هدایت ❣ #قسمت_دوم ✍🏼کم کم شروع کردم با #خواهر کوچیکم حرف زدن اول خیلی بدش میومد #عصبا
❤️ #نسیم_هدایت
💌 #قسمت_سوم
✍🏼الحمدلله توی مدرسه 10 الی 12 تایی چادری بودیم...
همه باهم مقنعه هامون رو جلو آوردیم و با دست راست چادرمون رو جلوی صورتمون گرفتیم نقاب نمیشد ولی از هر چیزی بهتر بود...
😔#مادرم وقتی فهمید خیلی #عصبانی شد...یه روز چادرم رو شسته بودم و گذاشته بودم روی بخاری که خشک بشه برم مدرسه، ولی یادم رفت چادرم رو بردارم و چادرم سوخت...
😭😭مادرم به این بهانه چادرم رو دو نیم کرد و همه اش رو #پاره کرد...
😞و #داغون_شدم به این فکر میکردم
الآن چطور برم بیرون #گریه کردم و از ناراحتی رفتم کت خیلی خیلی #گشاد مادرم رو آوردم و تنم کردم مادرم چاق بود و من خیلی لاغر #الحمدلله که حجابم حفظ شد...اما نقابم چی؟
😔اون روز توی مدرسه با هیچ کس حرف نزدم...وقتی هم اومدم خونه رفتم توی اتاقم و در رو بستم تا یک هفته #اعتصاب_غدا کردم بخاطر چادرم....
😔انقدر #ضعیف و #لاغر شده بودم مادرم نتونست طاقت بیاره رفت و یک #چادر جدید برام گرفت...
😍وای #سبحان_الله انگار تمام خوشی های دنیا به یکباره به من هدیه داده شده بود...
☺️همینکه چادر جدید رو سرم کردم بازهم همون #شکوه و #زیبایی و #امنیت رو #حس کردم....
😌احساس میکردم کسی #خوشبخت تر از من وجود ندارد....
اوضاع تا چند هفته ای #آروم بود تا اینکه یک روز #پدرم من رو وقتی داشتم از مدرسه بر میگشتم دید...
اولش چون جلوی صورتم رو پوشونده بودم منو نشناخت...!
پشت سرم راه افتاد که بیاد خونه وقتی رسیدم دم در تازه متوجه شد منم...
😭 #دعوای مفصلی به پا کرد...
😭از همه چیز #محرومم کرد... و دیگه نزاشت با هیچ کدوم از دوستام برم و بیام...
😔غیر از مدرسه اجازه رفتن به هیچ کجا رو نداشتم خوبیش این بود که دوستای موحدم همکلاسیم بودن این خیلی عالی بود.
به حدی #محروم و #طرد شدم که حتی نمی اومدم اتاق نشیمن کنارشون بشینم ، درسته که همه از یک رگ و خون بودیم اما جنس #عقایدمون خیییلی با هم فرق داشت...
😞من که نمیتونستم قبول کنم که نرم به کلاسای عقیده... یه راه چاره پیدا کردم برادرم یه #ضبط صوت کوچیک داشت (واکمن) ازش قرض گرفتم و با یه نوار کاست دزدکی به مدرسه بردم...
اون ضبط رو دادم دست #ساریه و بهش گفتم همه درسارو رو برام ضبط کنه...
خدا ازش راضی باشه خیلی کمک حالم بود همه رو ضبط میکرد برام و من میومدم خونه و دزدکی گوش میدادم و آیه ها رو #حفظ میکردم...
یه روز برادرم اومد خونه و گفت #کارم_داره منم رفتم ببینم چی شده ؛داداشم در مورد #خوردن_ذبح یا گوشت دست غیر موحد حرف زد در مورد #سوسیس و #کالباس گفت چیزی که ما خیلی استفاده میکردیم خیلی حرف زدیم و خیلی موعظه کرد منم مجاب دونستم که دیگه از اون گوشت وخوراک #نخورم...
😔و البته این برای پدرم ضربه خیلی #سنگینی بود... هر چند من پدرم رو #عاشقانه دوست داشتم اما الله تعالی رو بیشتر و بیشتر و صدها و بار بیشتر از پدرم دوست داشتم و به خاطرش دست به #هرکاری میزدم....
😔پدرم با اینکار من سخت #عصبانی شد و کلا حتی از #غذاخوردن محرومم کرد
💪🏼 #اما_من_تسلیم_نشدم
❤️من #الله رو داشتم... کسی که در هر لحظه ای ازش #کمک میخواستم کمکم میکرد...
با خودم میگفتم الان چیکار کنم که بیشترین #تاثیر رو روی پدرم بزاره تصمیم گرفتم به برادرم بگم کمتر بره بیرون و بیشتر توی خونه بمونه...
#الحمدلله به حرفم گوش داد و بیشتر توی خونه موند من و برادرم همیشه با هم 3نماز جماعت میخوندیم، همیشه با هم #تلاوت میکردیم...اینها خیلی روی پدرم #تاثیر_مثبت گذاشت....
✍🏼 #ادامه_دارد... ان شاءالله
🌺🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺🍃🌸
#ده_فرمان
🌱 فرمان اول: در خوشحال کردن مردم بسیار بکوشید تا در قیامت خدا خوشحال تان کند.
⛱فرمان دوم: تا می توانید سکوت اختیار کنید که سکوت موجب محبت می شود و راهنمای هر خیری است.
🌱فرمان سوم: در خواندن سوره حمد استمرار بورزید که جمیع خیر و حکمت در امور دنیا و آخرت در آن گرد آمده است.
⛱فرمان چهارم: به روزی اندک خدا راضی باشید تا خدا نیز از عمل کم شما راضی باشد.
🌱فرمان پنجم: در برقرار کردن صله رحم ثابت قدم باشید که بهترین نوع آن خودداری از آزار خویشاوندان است.
⛱فرمان ششم: به کسی که از خدا نمی ترسد امید نداشته باشید که نه تعهد دارد، نه نجابت و نه کَرَم.
🌱فرمان هفتم: بسیار احسان کنید که خداوند در قیامت یک نصفه خرما را مانند کوه احد بزرگ می کند.
⛱فرمان هشتم: حق الناس را رعایت کنید که دوستی محمد و آل محمد بدون آن پذیرفته نیست.
🌱فرمان نهم: از بخششی که زیانش برای تو بیش از سودی است که به دیگران می رسد، حذر کن.
⛱فرمان دهم: بسیار مراقب کردار خود باشید تا مورد تهمت و اتهام قرار نگیرید، که در آن صورت حق ملامت ندارید.
💚آقا امام علی ابن موسی الرضا(ع) / اصول کافی جلد۲📚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️ℒℴνℯ♥️
✍🏻 چقدر زیبا گفته مولانا
غم دیروز و پریروز و فلان سال
و فلان حال و فلان مال
که بر باد فنا رفت نخور!!!
به خدا حسرت دیروز عذاب است
مردم شهر به هوشید؟؟؟
هر چه دارید و ندارید
بپوشید و بخندید که
امروز، سر هر کوچه خدا هست!!!
روی دیوار دل خود بنویسید خدا هست!!!
نه یکبار و نه ده بار که صد بار
به ایمان و تواضع بنویسید
خدا هست و خدا هست و خدا هست...
✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐
#تلنگر*
😭💔دانشگــاه انتظــار از سـالها پیش همچنان دانشجو مےپذیرد
ولے متاسفانہ هنوز نتوانستہ
3⃣1⃣3⃣ نفر فارغالتحصـیل داشتہ باشد🎓😔🍃
شما مےتوانید در اولین فرصت ثبت نام نمـایید😊
📌 مدارڪ مورد نیاز👇👇
💠⇦نماز اول وقـــت
💠⇦برگہ تسویہ حساب حقالناس
💠⇦دائم الوضــو بودن
💠⇦قرآن خــواندن
💠⇦نماز شــب
💠⇦رعايــت حلال و حرام
💠⇦+راستگویے و راستے
💠⇦خوش اخلاقے و خوش برخوردے
امام زمان یار مےخواهند یارے چون #ابوالفضل❤️
هست همچین یارے⁉️
آیا امام زمانے شدهایم⁉️
بهارے شدهایم⁉️ 🍃
همہ منتظرند 313 یار جمع شوند، پیدا شوند، خودشان را نشان دهند ؛
⚠️ آیا براے اینکہ خودمان هم عضو 313 نفر شویم ، کارے کردهایم؟!📄
همہ مےگویند 313 نفر کہ عددے نیست ،اما براے افرادے چون ما 313 نفر هم عدد بزرگے است 🔰
❗️آقا یار میخواهند ؛ کجایند آنهایے کہ آقا را صدا مے زنند؟!🗣
😔😔
🌸"اللهم عجل لولیک الفرج"🌸
👌 داستان کوتاه پند آموز
💭 زاهد نمایی مهمان پادشاه شد، وقتی که غذا آوردند، کمتر از معمول و عادت خود از آن خورد و هنگامی که مشغول نماز شد ، بیش از معمول و عادت خود، نمازش را طول داد، تا بر گمان نیکی شاه به او بیفزاید.
💭 هنگامی که به خانه اش بازگشت، سفره غذا خواست تا غذا بخورد. پسرش که جوانی هوشمند بود از روی تیز هوشی به ریاکاری پدر پی برد و به او رو کرد و گفت: مگر در نزد شاه غذا نخوردی؟
💭 زاهدنما پاسخ داد: در حضور شاه چیزی نخوردم که روزی به کار آید.)) یعنی همین کم خوری من موجب موقعیت من نزد شاه گردد، و روزی از همین موقعیت بهره گیرم.
💭 پسر هوشمند به او گفت: بنابراین نمازت را نیز قضا کن که نمازی نخواندی تا به کار آید!
JoiN➧ @BA_KHODABAS
◈┅═❧═┅┅┄┄
👌 داستان کوتاه پند آموز
💭 زاهد نمایی مهمان پادشاه شد، وقتی که غذا آوردند، کمتر از معمول و عادت خود از آن خورد و هنگامی که مشغول نماز شد ، بیش از معمول و عادت خود، نمازش را طول داد، تا بر گمان نیکی شاه به او بیفزاید.
💭 هنگامی که به خانه اش بازگشت، سفره غذا خواست تا غذا بخورد. پسرش که جوانی هوشمند بود از روی تیز هوشی به ریاکاری پدر پی برد و به او رو کرد و گفت: مگر در نزد شاه غذا نخوردی؟
💭 زاهدنما پاسخ داد: در حضور شاه چیزی نخوردم که روزی به کار آید.)) یعنی همین کم خوری من موجب موقعیت من نزد شاه گردد، و روزی از همین موقعیت بهره گیرم.
💭 پسر هوشمند به او گفت: بنابراین نمازت را نیز قضا کن که نمازی نخواندی تا به کار آید!
اگر روزی
بی منت دلی را
شاد ڪردی
بی گناه لذت بردی
بی ریا دستی را گرفتی
بدان آن روز را
زندگــــی ڪرده ای
🍃💔🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ته،ته،ته همه ناامیدی ها
نداشتن ها،
نخواستن ها،
نبودن ها،
بن بست هاونرسیدنها،
تو!خداراداری❤️
که آغوشش رابرایت
بازکرده است
ناامیدی چرا؟
خداراصدابزن اوهمیشه
درکنارتوست❤️
شب تون در پناه امن الهی 🙏
┏━━✨✨✨━━┓
🖤 🖤
┗━━✨✨✨━━┛
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام و درود، صبحتون بخیر😍
.
🌸صبح شـد
🍀زندگی در می زند
🌸مهربانی، شوق، شـادی
🍀پشت در منتظر است
🌸بازکن پنجره را که خداوند
🍀ز شوقِ من و تو می خندد
🌸درود صبحتون بخیر
.
┏━━✨✨✨━━┓
🏴 🏴
┗━━✨✨✨━━┛
🇮🇷 @iruniya 🇮🇷
👑بـا خـــدا بـاش پـادشـاهے ڪن👑
❤️ #نسیم_هدایت 💌 #قسمت_سوم ✍🏼الحمدلله توی مدرسه 10 الی 12 تایی چادری بودیم... همه باهم مقن
❤️ #نسیم_هدایت
❣ #قسمت_چهارم
✍🏼پدرم قلبش آروم شده بود...
یه روز داشتیم با #جماعت نماز مغرب میخوندیم که با کمال تعجب دیدم که #پدرم اومد و پاهاش رو به پای #برادرم چسبوند و با ما #نماز خوند😭😍
#یاالله
#یاالله
#یاالله
😍این یعنی #پدرم هم به جمع ایمانی ما پیوست..... خدایا شکرت...
بعد از نماز اصلا نمیدونستم چکار کنم ، برادرم اشاره کرد که خوشحالیم رو نشون ندم و عادی رفتار کنم منم در #اوج_آرامش ولی در حالی که در دلم #غلغله بود رفتم و یک سی دی از موعظه ماموستایی گرفتم پدرم آروم نشست و گوش داد خیلی آروم سرش رو پایین انداخته بود هیچ وقت #اشکهای_پدرم رو یادم نمیره ... گریه کرد و گریه کرد وگریه کرد
تا #آروم شد
☝️🏼️پیروزی از آن #الله بود و هست
بلاخره دین الله تعالی در دلش #رخنه کرد و ریشه دواند ،جوری شد که نه من و نه برادرم به پای #عبادت پدرم نمیرسیدیم ...!
☺️در عرض چند ماه کل احادیث شریف #بخاری و#مسلم رو مطالعه کرد و پدرم شد #داعی_دین ...
✨ #سبحان_الله ✨
هیچ کس باورش نمیشد... بیشتر از ما مردم رو #دعوت میکرد ، یک تنه جلوی تمام مخالفان دین الله تعالی #ایستاد
پدرم شد #مدافع تمام #جوانان #مسجد ... سبحان الله چقدر زیبا بود
اوضاع زندگیم رو به راه شد...
خیلی خوشحال بودم همه در #شادی و #آرامش بودیم... خیلی وقتها پدرم برای ما #امامت میکرد #زندگی بهتر از این نمیشد...!
کم کم سرو کله #خواستگارها پیدا شد
اما من هنوز 13 سالم بود، خیلی بچه بودم... پدرم و کل خانواده مخالفت میکردن... منم انگار نه انگار که اصلا خواستگار دارم یا نه...تو فکر #دعوت و چیزای دیگه بودم ...
#خواستگاری داشتم که خیلی خیلی سمج بود ودست بر دار نبود یک سال تمام میرفت ومیومد...!
تا اینکه پدرم #راضی شد بیان خواستگاری اما همچنان برادرم #ناراضی بود خودمم #کنجکاو بودم ببینم جلسه خواستگاری چه جوریه!؟
🙈خلاصه قرار گذاشتن که شب چهارشنبه بیان #خواستگاری یک ذره هم #استرس یا #دلهره نداشتم؛ نمیدونم به خاطر چی بود شاید چون خیلی بچه بودم و یا شاید خیلی مطمئن ، منم تا روز چهارشنبه مثل قبل #عادی بودم اصلا حتی یه بار هم یادم نمی افتاد که چهارشنبه جلسه خواستگاریه....
✍🏼 #ادامه_دارد.... ان شاءالله
✨پندآموز✨
🚲جوانی با دوچرخه اش به پیرزنی برخورد کرد،
😂به جای عذرخواهی و کمک کردن به پیر زن شروع کرد به خندیدن و مسخره کردن؛
سپس راهش را ادامه داد و رفت؛
👵پیرزن صدایش زد و گفت: چیزی از تو افتاده است...
🏃جوان به سرعت برگشت و شروع به جستجو نمود؛
پیرزن به او گفت: مروت و مردانگی ات به زمین افتاد، هرگز آنرا نخواهی یافت‼️
🔮"زندگی اگر خالی از ادب و احساس و احترام و اخلاق باشد، هیچ ارزشی ندارد"
زندگی حکایت قدیمی کوهستان است❗️
صدا می کنی و می شنوی؛
پس به نیکی صدا کن، تا به نیکی به تو پاسخ دهد.....
رابطه ماه تولد و ویژگی ذاتی عناصر طبیعت
✨فروردین _ ابر
ماجراجو ، پرشور – بی احتیاط ، کم صبر
✨اردیبهشت _آسمان
قابل اعتماد ،خونسرد – یکدنده
✨خرداد _کوه
همه فن حریف ، شاداب – دمدمی مزاج ، نگران
✨تیر _ماه
احساساتی ، بامحبت – نازک نارنجی ،زیبا رو
✨مرداد _دریا
دست و دلباز ، باوجدان – کم تحمل ، غیرقابل پیش بینی
✨شهریور _درخت
فروتن ، زیرک – وسواسی ، عجول
✨مهر_ خورشید
باتدبیر ، آرمانگرا – دو دل ، خوش باور،خوش چهره
✨آبان _رود
مصمم ، بانفوذ – لجوج ، خودرأی
✨آذر_آتش
جذابیت، معمولا زود عصبانی میشوند
✨دی_باد
باحوصله ، واقع بین – مقرراتی ، جدی
✨بهمن _برف
مهربان ، روشنفکر – غیرقابل پیش بینی ، یک دنده
✨اسفند _اقیانوس
همدل ، فداکار – مرموز وتودار
پروردگارا...
قاضی تویی
ڪمک ڪن هیچوقت
قضاوت نڪنیم..
دلی ڪه میشڪنیم ارزان نیست
🆔
#آواۍزندگـے🕊
🍃
@avayeezendegii
جنازه ای که زنده شد❗️
حاج حسین گنابادی یکی از مردان خدا و نیروهای بهشت زهرا روایت میکرد که روزی یکی از همکارانم جهت انتقال جنازه ی مردی میان سال راهی روستای زرین دشت در اطراف تهران شد، ساعاتی بعد دستور آمد که برای مراسم غسل این مرد به غسالخانه بروم، من به همراه دوستم حاج محسن شمشکی راهی شدیم تا آن مرد را غسل داده و آماده ی تشییع کنیم، پسر و دخترش به همراه ما داخل غسالخانه بودند و به شدت گریه می کردند... برای غسل آماده شدم بعد از لخت کردن میت و خواباندنش آب را باز کردم و روی سینه اش ریختم، فشار آب بالا بود، برگشتم تا فشار آب رو کم کنم...
که صدای فریاد وحشتناکی همه جای غسالخانه را پر کرد، به طوری که ترس تمام وجودم را فرا گرفت و قلبم به شدت شروع به زدن کرد، جرات برگشتن و نگاه کردن را نداشتن، در حدود ۳۰ سالی که در غسالخانه کار کرده بودم تا به امروز اینقدر وحشت نکرده بودم، صدایی در گوشم زمزمه میکرد،
گنابادی... گنابادی....!
صدای جیغ چنان مرا ترسانده بود که چیزی متوجه نمی شدم تا اینکه دستی از پشت بر شانه ام نشست...!
حاج شمشکی با چهره ای یخ زده و دستانی لرزان مرا صدا می کرد، سرم را برگرداندم و با ترس و لرز به چهره حاج شمشکی خیره شدم...
با لحنی لرزان و در حالی که به جنازه اشاره می کرد می گفت: حسین، جنازه زنده شد....!
سرم تیری کشید، نگاهی به جنازه کردم که چشمانش را باز کرده و به من خیره شده، همه فریاد می کشیدند، دخترش بیهوش شده بود، پسرش از ترس چهره اش گچ شده بود، منم با دیدن اوضاع بسیار آشفته شدم، سریع در غسالخانه را باز کردم و شروع کردم به فریاد کشیدن...
مرده زنده شد، جنازه زنده شد...
فشارم افتاد و کمی بعد دیگر ندانستم چه شد،
ساعتی بعد که به هوش آمدم خودم را روی تخت بیمارستان دیدم، حاج شمشکی و شیخ آخوندی آخوند بهشت زهرا بالا سرم بودند، به محض اینکه هوشم سر جایش آمد ماجرا را پیگیر شدم...
حاج شمشکی شروع به روایت ماجرا کرد...
وقتی تو از هوش رفتی کمی بعد که آمبولانس تو را به بیمارستان رساند، پزشکان بالای سر جنازه حاظر شدند، و بعد از معاینات دیدیم که علائم حیاتی او بازگشته و به حالت عادی برگشته، او یک روز قبل شدیدا مریض می شود و فرزندانش به بیمارستان منتقل می کنند، چون قبلا مشکل قلبی داشت و داخل قلبش با عملی باطری گذاشته بودند در بیمارستان بعد از تزریق آمپول علائم حیاتی او از بین می رود، و پزشک به علت متوجه نشدن موضوع قلبش، نسخه ی مرگ او را میپیچد تا اینکه در غسالخانه با فشار آب سرد که روی سینه اش ریختی شوک وارد شده و باطری دوباره کار افتاد و علائم او برگشت و خدا رو شکر زنده شد....
من زبانم بند آمد و تا الان که سالها گذشته هنوز آن خاطره از ذهنم بیرون نرفته.
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼چه زیبا میشد این دنیا
🌺اگر شاه و گدا کم بود
🌼اگر بر زخم هر قلبی
🌺همان اندازه مرهم بود
🌼چه زیبا میشد این دنیا
🌺اگر دستی بگیرد دست
🌼اگر قدری محبت را..
🌺به ناف زندگانی بست
🌼چه زیبا میشد این دنیا
🌺کمی هم با وفا باشیم
🌼نباشد روزگاری که...
🌺نمک بر زخم هم پاشیم
🌼چه زیبا میشد این دنیا
🌺نیاید اشک محرومی
🌼زمین و آسمان لرزد
🌺ز آه و درد مظلومی
🌼چه زیبا میشد این دنیا
🌺شود کینه ز دلها گم
🌼اگر بشکستن پیمان
🌺نگردد عادت مردم
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃کلیپ
🍃داستان قبرکن و جنازه دختر زیبا...
هرچه قدر گناه کردی از رحمت خدا ناامید نباش
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
لیــست داســـتانهاے واقعی ڪانال
📌نبش قبر دختر جوان👇👇
https://eitaa.com/8275883/44144
📌 داستان دهان پـراز ڪرم پیرزن👇👇
https://eitaa.com/ba_khodabash1/145
📌اتفاق عجیب هنگام غسل دادن آیت الله بروجردی👇👇
https://eitaa.com/ba_khodabash1/34553
📌داستان زندگی سوگل👇👇
https://eitaa.com/ba_khodabash1/1387
📌 داستان زاهد نما👇👇
https://eitaa.com/ba_khodabash1/1612
📌 نســیم هــدایت👇👇👇
https://eitaa.com/ba_khodabash1/1552
📌 دخـترزیبا و مرد حیله گـر عیاش👇
https://eitaa.com/ba_khodabash1/1351
📌 عاشق شدن جنی زیبا و جوانی بنام عباس👇👇
https://eitaa.com/ba_khodabash1/1351
📌 داستانی زیبا از علامه جعفری در دانمارک👇👇
https://eitaa.com/ba_khodabash1/1338
📌 داستان خیانت👇👇
https://eitaa.com/ba_khodabash1/1286
📌 سـرگذشت دخـتری بنام فهیمه👇👇
https://eitaa.com/ba_khodabash1/960
📌 مـرد هندی و افسر انگلیسی👇👇
https://eitaa.com/ba_khodabash1/948
📌 پسر جوان و دخـتر تنها👇👇
https://eitaa.com/ba_khodabash1/888
📌 خواستگارم مــرا رد ڪرد👇👇
https://eitaa.com/ba_khodabash1/857
📌 جنازه ای ڪه زنده شد👇👇
https://eitaa.com/ba_khodabash1/1641
📌حاملگی قلابی دختـروفریب مادر زن👇
https://eitaa.com/ba_khodabash1/1703
📌طلاق ناگهانی👇👇
https://eitaa.com/ba_khodabash1/1868
📌 بارداری شب ازدواج همسر
https://eitaa.com/ba_khodabash1/3874
📌 داستان شیخ علی خیاط و زن آتشین👇👇
https://eitaa.com/ba_khodabash1/5699
📌 صیغه موقت زن دلربا👇👇👇
https://eitaa.com/ba_khodabash1/5757
📌 چوب خــدا👇👇
https://eitaa.com/ba_khodabash1/22073
📌 جوانهای ناڪام👇👇
https://eitaa.com/ba_khodabash1/22218
📌داستان دخـتری از ڪشورعمان👇👇
https://eitaa.com/ba_khodabash1/22021
📌داستان جــزاۍ بی نمازی👇👇
https://eitaa.com/ba_khodabash1/21989
📌داستان در آرزوی آرامـش👇👇
https://eitaa.com/ba_khodabash1/21712
📌داستان مــادر سنگــدل👇👇
https://eitaa.com/ba_khodabash1/20831
📌داستان حقیقتی در خــواب 👇👇
https://eitaa.com/ba_khodabash1/20722
📌داستان اعتماد مرگبار👇👇
https://eitaa.com/ba_khodabash1/20650
📌دختــری بنام ســودابه👇👇
https://eitaa.com/ba_khodabash1/25091
📌بارداری در شب ازدواج همســرم👇
https://eitaa.com/ba_khodabash1/23271
📌زری خــانم👇👇
https://eitaa.com/ba_khodabash1/24945
📌خیـانت به همـــسر👇👇
https://eitaa.com/ba_khodabash1/22933
چــرا حـــوری بهشتی برای مـــردان است👇👇
https://eitaa.com/ba_khodabash1/22541
آیـاابــراهم نبی با خواهرش ازدواج ڪرد👇👇
https://eitaa.com/ba_khodabash1/22539
راز عــدد 19 چـیه؟.👇👇
https://eitaa.com/ba_khodabash1/22667
دنیای بعداز مرگ از زبان مرد ایرانی که جسدش داخل کفن زنده شد👇👇
https://eitaa.com/ba_khodabash1/26175
ماجرای نصف شدن ماه با انگشت مبارڪ پیامبر👇👇
https://eitaa.com/ba_khodabash1/26357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍داستان جالب "ماهی گیر احمق"...!
👇🇯🇴🇮🇳 👇
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
یک نکته بگویمت
به تحقیق بسنج
گر عاقل و کاملی
مرنجان و مرنج!
رنجاندن خلق و
رنجشت از طمع است
بگذر ز طمع
که این به است از صدگنج
شبتون در پناه خدا
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یادت باشه هر روز صبح
خدایی رو که برات قلبی
آهسته و تپنده آفریده است شکر کنی
که رزق و روزی زندگی امروزت
سرشار بشه
و بهترین باش که بهترین هارو،
واسه تو ایجاد کنه...
✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐
دنیای کارتـــــــــــــــون👇👇👇
@Cartontv
دنیای فیلـــــــــــــــم👇👇👇
@Cinamatv
هر رهگذری محرم اسرار نگردد
صحرای نمکزار چمنزار نگردد
هرجا که رسیدی رفاقت مکن ای دوست
هر بی سر و پایی یار وفادار نگردد . . . !
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨