eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.1هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
49 ویدیو
568 فایل
🔸فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 👈زیر نظر گروه جهادی باب الحرم و کانال متن روضه 🆔 @babolharam_net آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک 50
مشاهده در ایتا
دانلود
🌼 ◾️ مرثیه حضرت علی اصغر ◾️ سیدحسن رستگار دیده ی خلق جهان باز اگر تر شده است علتش خشکی کام علی اصغر شده است به ، به این کودک شش ماهه که با سن کمش چون علی اکبر و عباس دلاور شده است در جواب پدرش لحظه ی هل من ناصر پاسخ او بلی از هر رگ حنجر شده است کینه ی آل علی در کشش زه افتاد که توانایی آن چند برابر شده است ضرب تیری اگر این است خدا رحم کند به حسینی که چنین بی کس و یاور شده است خون اصغر به زمین ریخت ؟ نه والله نریخت قدرت جاذبه آن گونه دیگر شده است چشم ارباب به چشمان رباب افتاده و در آغوش پدر اصغر پرپر شده است شده از روی کسی سخت خجالت بکشی و سر افکنده شوی تا دم آخر؟ شده است؟
🌼 ◾️ مرثیه حضرت علی اصغر ◾️ شب هفتم محرم بر درِ خیمه نشسته است و خبر می‌گیرد خبرت را زِ منِ  سوخته پَر می‌گیرد چه کنم خیمه روم یا نروم آه ، رباب بیشتر صبر کند درد کمر می‌گیرد دستِ من نیست اگر دست به پهلو دارم دستِ او نیست اگر دست به سر می‌گیرد کاش میشد نَفَسی... یا که تکانی بخوری دارد از شرمِ حرم قلبِ پدر می‌گیرد چار پایان همه خوردند بجای تو از آب چقدر آب لبِ طفل مگر می‌گیرد؟ مادرت گفت برو لیک بپوشان او را این سفیدیِ گلو زود نظر می‌گیرد مادرت گفت برو رو مزن اما آقا تو اگر رو بزنی هلهله سر می‌گیرد هرطرف می‌نگرم تیرِ سه‌شعبه آنجاست آه این تیر مگر جا چقدر می‌گیرد تیرش آنقدر مهیب است به هرکس بخورد می‌شود رد زِ گلو و به جگر می‌گیرد بعدِ پیراهن من نوبتِ قنداقه‌ی توست حرمله دارد از آن دور خبر می‌گیرد  سرِ قبرِ تو زِ من پیرزنی می‌پرسد سرِ نوزاد به سرنیزه مگر می‌گیرد؟ حسن لطفی
🏴 اشعار _________ بار من را كمرم نه سر زانو برداشت كاسه ي زانوي من در طلبت مو برداشت در خداحافظي ات بود كه من افتادم آه راحت نتوان چشم ز آهو برداشت آهوي خوش قد و بالاي حرم، ميكُشَمَش نيزه زن را كه رسيد از رويت ابرو برداشت هر چه كردم بخدا روي به قبله نشدي علتش نيزه ي آن بود كه پهلو برداشت ديدم از دور كسي رَختِ تو را ميپايد آمدم زودتر از من او همه را او برداشت زخمهاي بدنت از دو طرف مرتبط اند هر كسي نيزه اي از پشت زد از رو برداشت بين ِ ميدان نشد اما وسطِ خيمه كه شد آخرش عمه ي تو دست به گيسو برداشت بخدا خسته شدم آه كجايي اكبر كاسه ي زانوي من در طلبت مو برداشت عاقبت توي عبايي جگرم را بردم با چه وضعييتي آخر پسرم را بردم 🔸شاعر:
🏴 اشعار ___________ قد رعنای تو چون سرو سپیدار شده کربلا محو رخ احمد مختار شده دور تا دور سرت آیینه می چرخانم بسکه گیسوی بلند تو دل آزار شده تا کمی راه روی این دل من می لرزد قد طوبایی زهراست پدیدار شده چشم بد دور از آن قد رشیدت پسرم قامتت شانه به شانه با علمدار شده گر ترک خورده لبت غصه مخور ای بابا تشنه ی وصلی و هنگامه ی دیدار شده تا صدای تو شنیدم که پدر زود بیا گفتم ای وای علی بی کس و بی یار شده نیزه ها رفت چو بالا به سر خویش زدم وسط معرکه این یاس گرفتار شده کوچه ای باز شدو هر که زره آمدو زد ماجرای تو شبیه درو دیوار شده زشکافی که به پهلوی تو خورده پیداست نوک نیزه اثرش چون نوک مسمار شده دشمن آن بغض علی را سر تو خالی کرد تن تو طعمه هر گرگ جگر خوار شده بین محراب دو ابروی تو از هم شد باز صورتت جلوه ای از حیدر کرار شده خیز و زیر بغلم گیر و سوی خیمه ببر ای جوانم ز غمت دیده ی من تار شده اربا اربایی و کس معنی آن کی فهمد این عبا تا به ابد محرم اسرار شده 🔸شاعر:
🏴 اشعار __________ دیدم اعضای تنت را جگرم سوخت علی پاره های بدنت را جگرم سوخت علی ناگهان زانویم افتاد زمین چون دیدم طرز چانه زدنت را جگرم سوخت علی چه کنم عمه نبیند بدن حمزه ای اَت مُثله دیدم بدنت را جگرم سوخت علی لخته خونی که برون از گلویت آوردم ریخت خون دهنت را جگرم سوخت علی باورم نیست که جسمت ز نظر پنهان است نیزه بینم کفنت را جگرم سوخت علی یوسفم ،کاش که می شد به میان حرمت ببرم پیرهنت را جگرم سوخت علی آن لبانی که اذان گفت، بهم ریخته است خُرد بینم دهنت را جگرم سوخت علی داغ پرپر شدنت جای خود، امّا بینم داغ بی سر شدنت را جگرم سوخت علی این همه نیزه میان بدنت گم شده است با که گویم محنت را جگرم سوخت علی از همان دور شنیدم رجزت را پسرم این حسین و حسنت را جگرم سوخت علی نعرة حیدری و نالة یا زهرایت می شنیدم سخنت را جگرم سوخت علی نشد آخر لب عطشان تو را آب دهم چه کنم سوختنت را جگرم سوخت علی گر نیایند جوانان حرم یاری من که بَرَد خیمه تنت را جگرم سوخت علی 🔸شاعر:
🏴 اشعار __________ گیسویش وقتی پریشان و مجعد می شود سوگواری شب هشتم زبانزد می شود چشم های خیس لیلا گفت هنگام وداع فرصت بوسیدنش آیا مجدد می شود طبع نازکتر ز گل تا رفت بین داس ها آه آه لاله های دشت ممتد می شود عین یک سو لام یک سو یاء یک سو ریخته است این هجاها روی هم شکل محمد می شود تاتنش از هم نپاشد باد هم با احترام دست بر سینه ز اطراف تنش رد می شود پیکرش مثل فدک نامه است ،در مرثیه اش غالبا بین دو روضه رفت و آمد می شود گیسویش را روی نیزه باد هر سو می برد مثل پرچم اهتزازش نذر گنبد می شود 🔸شاعر:
🏴 اشعار ______________ نیزه می بارد به رویش همچو باران وایِ من رحم در دلها ندارند نیزه داران وایِ من یکّه و تنها نمانده لشکری همراه او یک به یک رفتند همراهان و یاران وای من هر کسی با هرچه دارد می زند حتی سِپر کینه هاشان آشکار است و فراوان وای من با لب عطشان و خشک و با گلویی سوزناک ناگهان افتاد بر خاک بیابان وای من زخم داران مدینه بر سرش افتاده‌اند بین عجب نقشی زدند این غم گُساران وای من او دگر نایی ندارد تا که برخیزد ز جا میزنندش بی هوا این کینه توزان وای من او یکی باشد و دشمن لشگری بی انتها یک تن و صدها نه،بلکه سی هزاران وای من زینت دوش نبی در زیر پای اَشغیاست روی قرآن پا نهادند سهل و آسان وای من زیر پای اسبهاشان نعل تازه می زنند میرسد نوبت به جولان سواران وای من 🔸شاعر:
agham abofazel.mp3
485.1K
ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
آقام ابوفاضل، سرداری، عیاری، فاتح هرجنگ و پیکاری پیکاری آقام ابوفاضل، بی باکی، کولاکی، هردلی پابندت ای مرد افلاکی آقام ابوفاضل، ای ایمان ، ای طوفان، می ریزه از مشتت صد بوذر صد سلمان سر و سردار سپاه و لشگری دل و دلدار امیر بی سری امیر کشور خوبان اباالفضله اباالفضل دلاور هر میدان اباالفضله اباالفضل حامی پیر خراسان اباالفضله اباالفضل **** آقام ابوفاضل، چون کوهی، نستوهی، با تو ندارم من اندوهی اندوهی آقام ابوفاضل، هم آبی، هم نابی، تو کاشف الکرب اربابی اربابی آقام ابوفاضل، خوش عهدی چون شهدی  حاجتی که خواستی رو چشمای مهدی بی سبب نیست ارمنی سرمستته آخه درمون و دوا تو دستته ذکر تموم مردا اباالفضله اباالفضل یل یلای دنیا اباالفضله اباالفضل پسر سوم زهرا اباالفضله اباالفضل **** آقام ابوفاضل، اعجازی، جانبازی،  دور سر ارباب سرگرم پروازی آقام ابوفاضل، سرلشگر، آب آور،  تو المثنایی بر حیدر برحیدر آقام ابوفاضل،آقایی، دریایی،  چه غم دارم تا تو سقایی سقایی به هیئت ما برکت، اباالفضله اباالفضل دلاور پر قدرت، اباالفضله اباالفضل شفیع روز قیامت ، اباالفضله اباالفضل
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل مصیبت_هشتم محرّم_ حضرت علی اکبر علیه‌السلام با زمین خوردنِ تو شاه زمین‌گیر شده پایِ این پیکرِ صدپاره پدر پیر شده به سویِ تو نَدویدم که خَزیدم بابا اُف به دنیا پدر از زندگی‌اش سیر شده ای اذانِ حَرمم واژه‌به‌واژه شده‌ای اِرباً اِرباٰ وسطِ معرکه تصویر شده حمزه‌یِ لشکر من مُثله شدی واویلا آمدم سویِ تو امّا چقدَر دیر شده تکّه‌های بدنت رویِ حصیری چیدم چند تا گم‌شده یا جسمِ تو تبخیر شده همه‌یِ دشت به حال من و تو می‌خندند طعنه با روضه‌یِ غم‌هایِ تو درگیر شده بر رویِ شانه‌یِ یاران به حرم می‌آیی وقتِ تشییعِ علی‌اکبر و تکبیر شده لخته‌خون از دهنت با سرِ انگشت کشید العجل گفت پدر از غمِ تو پیر شده
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل_ هشتم محرّم_ حضرت علی اکبر علیه‌السلام نوحه‌یِ هشتمِ ما چیست الهی‌بِ‌علی این مناجات حسینی‌ست الهی‌بِ‌علی وقتِ توبه شده مقبول شود استغفار مغفرت حتمی و قطعی‌ست الهی‌بِ‌علی اسداللِّه حرم معرکه در دست گرفت رجزَش چون دم ساقی‌ست الهی‌بِ‌علی بدنِ لشکرِ کوفه به خدا می‌لرزد ذکرِ طوفانِ خدائیست الهی‌بِ‌علی علی‌اکبر یلِ خیبر شده در کرب‌وبلا رجزِ حیدرمان چیست الهی‌بِ‌علی اَیُّهاَالنّاس دعا‌گویِ علی عبّاس است بر لبِ هر دو چه جاریست ...الهی‌بِ‌علی مشک‌ها پُر شده وقتی شترش هِی کرده چون حریفَش اَحدی نیست الهی‌بِ‌علی او اَذان گفت و امامِ حرمی قامت بست یاعلی بَه چه نمازیست الهی‌بِ‌علی ناله‌یِ منتظران...سینه‌زنان...گریه‌کنان ندبه‌یِ اهلِ دعا چیست الهی‌بِ‌علی
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم مُسمّط مربّع هشتم محرم حضرت علی اکبر علیه السلام زیر و‌‌‌ رو کن حالِ نوکر را برای گریه کردن آفریده حق مرا تنها برای گریه کردن آمدم تا خیمه‌ات آقا برای گریه کردن من کویرم می شوم دریا برای گریه کردن چشمِ بارانی نجاتم می دهد روزِ قیامت بِشکن این جام و سبو باشد سرِ ساقی ‌سلامت بدتر از من نیست امّا این حسین را دوست دارم جانِ زینب جانِ زهرا این حسین را دوست دارم بی قرارِ عشقم و تا این حسین را دوست دارم کربلا را کربلا را این حسین را دوست دارم هر کجا افتادم از پا او گرفته دستِ من را او خریده پای پرچم آبروی سینه زن را هر شبِ جمعه به سر دارم هوایش را خدایا دوست دارم دوست دارم کربلایش را خدایا دوست دارم روضه یِ پایینِ پایش را خدایا گوشه‌یِ شش گوشه‌یِ غرقِ صفایش را خدایا در حریمِ او حیا کردم نگفتم اِرباً اِربا امشب اینجا را حریمش می کنم با گریه‌کُنها گریه‌کُنها سینه‌زنها شاهِ تشنه داغ دیده جان به لب روی دو زانو تا جوان خود را کشیده بر روی تکّه حصیری جسمِ پاره پاره چیده لشکری خندیده وقتی اشکِ اربابم چکیده جای تیر و تیغ و قیچی روی تن الله اکبر او نکرده وقتِ دست و پا زدن الله اکبر تا حرم آمد مؤذّن بر روی تکّه حصیری لحظه‌یِ تشییعِ او ارباب حس می کرد پیری عمّه‌اش حس کرد روی بازویش بندِ اسیری پای این روضه بدان جا دارد اِی نوکر بمیری پای جسمِ اِرباً اِربا دلبرِ خود صدا زد ساعتی نگْذشته بود امّا خودِ او دست و پا زد
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل مدح امام حسین علیه السلام پرورش یافته یِ دامَن زهراست حسین قبله گاه دل ما قبلـه یِ دلهاست حسین آسمان سینه زن روضه یِ ارباب من است نغمه یِ عرش همین است چه آقاست حسین پسرِ فاطـمه و وارث سـردار حـُنـِین شاه عشق و کـَرم و جوُد و تولّاست حسین زائر کـرب و بلایش شب جمـعه مادر همه یِ هستی این عاشق و شیداست حسین اُسوه یِ عـزّت و ایثار و فـداکاری بود وَجهی از ذات خدا بنده یِ یکتاست حسین نَشِـیندم که براند اَحـَدی را هرگـز چشم امّید من و اهل دو دنیاست حسین حرمش جنةُ الاعلای دل عشـّاق است ضربِ آهنگ تپش های دل ماست حسین کـربلا چشـم به راه فـرج دلـدارم بهترین جادّه تا وصل و تماشاست حسین
🏴 اشعار __________ با سر نیزه تنت را چه به هم ریخته اند ذره ذره بدنت را چه به هم ریخته اند سنگها روی لب خشک تو جا خوش کردند این عقیق یمنت را چه به هم ریخته اند وسط معرکه ای رفتی و گیر افتادی سر فرصت بدنت را چه به هم ریخته اند تابه حالا نشده بود جوابم ندهی وای بر من دهنت را چه به هم ریخته اند چشم من تار شده به چه مداواش کنم یوسفم پیرهنت را چه به هم ریخته اند عمه ات آمده تا دست به معجر ببرد پدر بی کفنت را چه به هم ریخته اند ابروان تو حسینی ست و چشمت حسنی ست این حسین و حسنت را چه به هم ریخته اند 🔸شاعر: ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
🏴 اشعار ______ چگونه جمع کند پاره‌های جانش را؟ به خیمه‌ها برساند تن جوانش را شکفت روی لبانش: علی عَلَی الدنیا... همین که غرق به خون دید پهلوانش را علی، همان که جهان محو در شمایل اوست ندیده هیچ‌کجا، هیچ‌کس نشانش را همان که در شب میلاد او پدر فهمید پیمبر آمده زیبا کند جهانش را به آن‌که تشنۀ معنای «قاب قوسَین» است بگو نظاره کند ابروی کمانش را میان سجده خدا را فقط صدا می‌زد، جهان کفر، اگر می‌شنید اذانش را چقدر زخم مصور، چقدر مصرع سرخ خبر دهید جوانان نوحه‌خوانش را به هر طرف که نظر کرد اکبرش را دید خبر دهید ندارد دگر توانش را... به خیمه آمدن او دوباره ممکن نیست نگیرد عمه اگر زیر بازوانش را 🔸شاعر: ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
چند خط روضه ، زبانحال خانم ربابه مادر حضرت علی اصغر 😭😭😭😭 پسرم از نفس افتاد… به دادم برسید داد از این همه بی داد به دادم برسید تشنه ام ؛شیر ندارم ؛چه کنم ؛حیرانم باید آخر چه به او داد به دادم برسید دیگر از شدت گرما و عطش همچو کویر چاک خورده لب نوزاد به دادم برسید بوی آب و دل بی تاب و سپاهی بی رحم طفلی و این همه جلاد به دادم برسید آب دامی ست که دلبند مرا صید کند وای از حیله ی صیاد به دادم برسید با پدر رفت و ندانم چه شده کز میدان… شاه پیغام فرستاد : به دادم برسید بارالها چه بلایی سرش آمد که حسین میزند این همه فریاد به دادم برسید 🖤 💔
🏴 اشعار ______ خواهم که بوسه ات زنم اما نمی شود جایی برای بوسه که پیدا نمی شود لب را به هم بزن , نفسی زن که هیچ چیز شیرین تر از شنیدن بابا نمی شود این پیرمرد بی تو زمین گیر می شود بی شانه ی تو مانده اگر پا نمی شود هر عضو را که دیده ام از هم گشوده است جز چشم تو که بر رخ من وا نمی شود خشکم زده کنار تو و خنده هایشان خواهم بلند گردم از این جا نمی شود ای پاره پاره تر ز دل پاره پاره ام گفتم بغل کنم بدنت را,نمی شود باید کفن به وسعت یک دشت آورم در یک کفن که پیکر تو جا نمی شود حجله گرفته پای تنت مادرم ببین اشکم حریف گریه ی زهرا نمی شود 🔸شاعر: ___________________
می رسد از همه دشت صدایت اما خبری نیست ز تو خواستم تا که نهم بین عبایت اما خبری نیست ز تو .............. تیغ بردار و به پیکار علی وار برو ای علی جانم علی در دل معرکه چون حیدر کرار برو ای علی جانم علی .............. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم دودمه - هشتم محرم سبک ای اهل حرم... پیغمبرِ مختارِ سپاهم علی اکبر علی اکبرِ لیلا (۲) ای حیدرِ کرّارِ سپاهم علی اکبر علی اکبرِ لیلا (۲)
‍ ‍⏺دودمه شب هشتم محرم حضرت علی اکبر علیه السلام⏺↘️ ⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️ ای پراکنده شده پیکر تو دور و برم ، پسرم ای پسرم اربا اربا شده از داغ تو بابا جگرم ، پسرم ای پسرم ‍ ‍⏺دودمه شب هشتم محرم حضرت علی اکبر علیه السلام می زنم من دست بر هم می زنی تو دست و پا ، حیدر کرب و بلا خاک عالم بر سر این روزگار بی وفا ، حیدر کرب و بلا ‍ ‍⏺دودمه شب هشتم محرم حضرت علی اکبر علیه السلام ای پراکنده شده پیکر تو دور و برم ، پسرم ای پسرم اربا اربا شده از داغ تو بابا جگرم ، پسرم ای پسرم ‍
می رود تنها به میدان یوسف کربوبلا/ یا اباصالح بیا ساعتی دیگر زند در بین مقتل دست و پا/ یا اباصالح بیا 🌸🌸🌸🌸🌸 بر روی تل ،عمه ی سادات گشته نیمه جان/ العجل صاحب زمان دیده خون از حنجر خشک برادر شد روان/ العجل صاحب زمان 🌸🌸🌸🌸🌸 شد بریده حنجر مظلوم زهرا از قفا/ یا اباصالح بیا زیر مرکب استخوان سینه اش شد جابه جا/ یااباصالح بیا 🌸🌸🌸🌸🌸 رأس پاک شاه دین رفته به روی نیزه ها/ یا اباصالح بیا پیکر صد پاره اش در بین مقتل شد رها/ یا اباصالح بیا ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
ارباً اربا شد تن پیغمبر کربوبلا/ یا اباصالح بیا عضو عضو پیکر پاکش شده با خون حنا/ یااباصالح بیا 🌸🌸🌸🌸🌸 با عبا بردند اکبر را به سمت خیمه ها/ یا اباصالح بیا پاره های پیکرش را چیده اند روی عبا/ یا اباصالح بیا 🌸🌸🌸🌸🌸 شد حسین مویش سپید از محنت داغ جوان العجل صاحب زمان گوئیا که در کنار اکبرش او داده جان العجل صاحب زمان ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
در میان علقمه دست عمویت شد جدا/ یا اباصالح بیا خورده بر رأسش عمود آهنینی بی هوا/ یا اباصالح بیا 🌸🌸🌸🌸🌸 در میان هلهله آمد حسین ناله زنان/ العجل صاحب زمان در کنار حضرت عباس شد قامت کمان/ العجل صاحب زمان 🌸🌸🌸🌸🌸 عضو عضو حضرت عباس از تن شد جدا/ یااباصالح بیا پیکر صدپاره اش در بین دشمن شد رها/ یااباصالح بیا ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
شد حسین امشب برای خواهرش آرام‌ جان/ العجل صاحب زمان عصر فردا می شود تنها میان دشمنان/ العجل صاحب زمان 🌸🌸🌸🌸🌸 دارد امشب اکبر و عباس و قاسم،کاروان/ العجل صاحب زمان صبح فردا باغ گلها می شود اینجا خزان/ العجل صاحب زمان 🌸🌸🌸🌸🌸 در حرم غرق عبادت گشته شاه کربلا/ یا اباصالح بیا عصر فردا می رود رأسش به روی نیزه ها/ یا اباصالح بیا ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
وقتی بساط گریه ی مشك تو جور شد null وقتی بساط گریه ی مشك تو جور شد مادر رسید علقمه وادی طور شد پهلوی تو شكست و دلم تا مدینه رفت داغ مدینه بر جگر من مرور شد دور ضریح جوشن تو جا نمانده بود در جوشن تو نیزه رسید و به زور... شد بعد از تو شرط بسته شده بر سر حسین بعد از شكست قد تو دشمن جسور شد سهم سر تو بستن بر روی نیزه شد سهم سر برادر پیرت تنور شد بعد از سه روز داغ تو از بس بزرگ بود در قبر كوچكی تن تو جمع و جور شد
ذكر سماواتیان ثناى اباالافضل null ذكر سماواتیان ثناى اباالافضل خیل ملك ، خادم سراى اباالفضل بامژه روبد غبار، حور بهشتى از حرم و صحن با صفاى اباالفضل گر به شهان مى برند رشگ خلایق فخر به شاهان كند گداى اباالفضل هیچ ز بیگانگى به حق نبرد راه هر كه نگردید آشناى اباالفضل پامكش از درگهش كه عقده گشایى هست به دست گره گشاى اباالفضل غم نبرد راه بر دلش به صف حشر هر كه بود در دلش ولاى اباالفضل ور نه كه مى برد جان ز قوم جفا جو از دم شمشیر جانگزاى اباالفضل آب ننوشید بى حسین دست و دل از جان این روش از همت و حیاى اباالفضل شست به راه حسین دست و دل از جان اجر اباالفضل با خداى اباالفضل پاس وفا داشت آنچنان كه بماندند اهل وفا مات بر وفاى اباالفضل با شه دین جز به نام سید و مولا باز نشد لعل جانفزاى اباالفضل آه از آن دم كه شد بلند به میدان ناله جانسوز یا اخاى اباالفضل گشت كمان قد شاه دین چو عیان دید غرقه به خون ، قامت رساى اباالفضل در دو جهان از طریق بنده نوازى چشم (صغیر) است بر سخاى اباالفضل
بارگاه با صفا در کربلا دارد ابالفضل تا قیامت عاشقان بی ریا دارد ابالفضل هر که از صدق وصفا بنمود روی در خانه او دید از راه وفا و جود وسخا ابالفضل گر دوای درد خواهی روی کن در خانه او از برای  درد بی درمان شفا دارد ابالفضل.... آنکه روز بینوایی یاور بیگانگان شد کی دو چشم خویش دور از آشنا دارد ابالفضل به خدا دنیا را نمیخوام بی ابالفضل جنت ماوی را نمیخوام بی ابالفضل او گوزل آدووه قربان یا ابالفضل ائیله درد دیمیزه درمان یا ابالفضل... ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
اشعار مناجاتی امام حسین(ع)  —  علی اکبرلطیفیان در میان جمعم اما باز غربت می کشم جرم من این ست که بار محبت می کشم من همین در کنج عزلت آخرش می بینمت دودمان هجر را بعدش به عزلت می کشم من به جرم عاشقى هر شب ملامت می شوم من به جرم عاشقى هر شب ملالت می کشم با محبت می کشى و با محبت می کشى هر چه دارم می کشم از این محبت می کشم هم میایم پیش تو هم پیش تو می آورم هم عبادت می کنم هم به عبادت می کشم هر چه ام، دارم درِ این خانه خدمت می کنم هر که ام، دارم درِ این خانه زحمت می کشم گریه کن های تو آقایند، آقاى منند خاک پاشان را به دیده عین تربت می کشم یک دلى بشکن ز من تا گریه سیرى کنم ورنه بعد روضه ات تا صبح حسرت می کشم آبرویم را بگیر و گریه هایم را نگیر… گریه ام وقتى نمی گیرد خجالت می کشم سمت روضه آمدن طى طریقت کردن است وقت مردن هم خودم را سمت هیئت می کشم تا که من یک روز در هفته بیایم پیش تو جان زهرا مادرت شش روز منت می کشم بچه هایم را بگیر و بچه هایت را بده با تو دور بچه هاى خویش را خط…. ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ رضارسول زاده وقتی که ما به سوی حرم بال می زنیم یک سر به عرش و قبله ی آمال می زنیم پیوند شاخه های دل خویش را فقط با آن درخت سبز کهنسال می زنیم شکر خدا که ماه محرم فرا رسید امسال هم به سینه چو هر سال می زنیم عطری که از سفر به خراسان خریده ایم بر پیرهن سیاه و بر این شال می زنیم ما میهمان سفره ی ششماهه می شویم وقتی گریز روضه ی منهال می زنیم با فاطمه برای حسین گریه می کنیم با هم سری به داخل گودال می زنیم ثابت نموده اند شهیدان ، زمان مرگ بوسه به پای دوست به هر حال می زنیم ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ علی اکبرلطیفیان باید برای مثل تو گریانمان کنند هم صبح هم غروب پریشانمان کنند باید برای مثل تو ابربهار شد باید برای مثل تو بـارانمان کنند ما آدم توأیم به توحید چشم تو سجده می آوریم که انـسانمان کنند حالا که سائل کرم خانه ات شدیم اصلاً بعید نیست سلیمانمان کنند این اشک ها نتیجه ی اسلام زینب است پس گریه می کنیم مسلمانمان کنند گیرم برات سینه ی عریان نداشتیم یک شب خلاصه می رسد عریانمان کنند روزی خلق با کرم نوکران توست گندم شدیم سفره ی احسانمان کنند فردا که روز آه و پریشانی همه است زهرا اگر گذاشت پـریشانمان کنند ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
اشعارمناجاتی امام حسین اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ حسن لطفی دوباره شعله بر این سینه ی حزین افتاد که باز بر جگرت داغِ آتشین افتاد نسیم بوی گُل آورد، چشمِ تو خون شد گمان کنم که دلت یادِ لاله چین افتاد به روضه دیدنش از تو شنیدنش از ما چه دیده ای که به پیشانی تو چین افتاد همیشه سجده ی ما رو به روی شش گوشه ست هزار شکر که بر تُربتش جبین افتاد دلِ شکسته ی ما خرجِ کاشیِ حرم است به لطفِ توست که این آینه زمین افتاد حسین قاتل تو شد حسین قاتل ما ببین چه می کنی آقا دوباره با دلِ ما *************** اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ رضارسول زاده ذکر خیر تو به هر جا شد و یادت کردیم دست بر سینه به تو عرض ارادت کردیم پادشاهی جهان حاجت ما نیست حسین به غلامی در خانه ات عادت کردیم زیر این بیرق پاک تو شبیه شهدا دم به دم ما طلب جام شهادت کردیم آه محزون چو کشیدیم به غمهای شما طبق فرمایش معصوم عبادت کردیم رحمت محض خداوند تو هستی ارباب بر در خانه ی تو کسب سعادت کردیم امر فرموده خدا بر غم تو گریه کنیم ما به دستور عمل از حین ولادت کردیم ***************** اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ علیرضالک می خواهمت به جای نفس جای هر چه نیست در این دلم حساب شما چیز دیگریست من در هجای دوم تو فتح می شوم آری در این حروف مقدس بگو که چیست ؟ می آیی و برای زیارت دو چشم من در سایه ضریح گلویت شکستنی است با کاروان عاشقی از شهر می روی ما را ببر مسافر ماتم کمی بایست حق می دهم برای کسی جز تو نشکنم آخر شبیه دست تو آقا کجاست؟ کیست ؟ در کهکشان لطف شما غرق می شود هر کس به پای روضه تو قطره ای گریست ***************** اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ رضارسول زاده نام تو بلند است به هرجا ، خبری هست هر جا که کریم است ، گدا پشت دری هست ما مشتری درهم اجناس تو هستیم در کیسه بریز هرچه غم و خونجگری هست رمزی است که ما سوی حسینیه دوانیم از هیئت ارباب خدا را گذری هست غصه نخور ای فاطمه  ” ما زنده به عشقیم آرام نگیریم ” که تا چشم تری هست بازار عزای پسرت گرم نماییم این قدر که این کهنه گدا را هنری هست ما مدعی معجزه با قطره ای اشکیم ! کو شعله ی آتش که ببیند اثری هست ؟ تا پرچم اشک غمت افراشته باشد بی شک جلوی هجمه ی دشمن سپری هست دل قصد حرم کرده توکلت علی الله تا کرب و بلا هست امید سفری هست آقا به رویم باز نما باب شهادت مرغی که به خونش بزند بال و پری هست ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam