eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.1هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
48 ویدیو
568 فایل
🔸فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 👈زیر نظر گروه جهادی باب الحرم و کانال متن روضه 🆔 @babolharam_net آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک 50
مشاهده در ایتا
دانلود
صاحب اسرارِ «سُبْحانَ الّذي أَسْرى‏» علی‌ست... بین آیات الهی، آیتِ کبری علی‌ست «قُلْ هُوَ اللَّهُ أحَد» تفسیری از اخلاص اوست در کمال بندگی، یکتای بی‌همتا علی‌ست حافظ جان علی «فَاللَّهُ خَيْرٌ حافِظا» حافظ قرآن به «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا» علی‌ست آیت الکرسی به اسم اعظمش مستمسک است ای مسلمانان! به قرآن «عُروةُ الوُثقی» علی‌ست... سِیرْ در «ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْض» کُن چشم دل وا کن ببین پیدا و ناپیدا علی‌ست... «اُدْخُلُوها بِسَلامٍ ذلِكَ يَوْمُ الْخُلُود» در مقام قافِ قرآن، جنت الاعلی علی‌ست از «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَني‏ آدَم» بپرس تا بدانی در وفای عهدِ حق، «اَوْفی» علی‌ست آسمانِ «رَبَّنا أَنْزِلْ عَلَيْنا مائِدَه» سفره‌دارِ «اَنْتَ خَیْرُ الرّازقین»، مولا علی‌ست نور علمش «عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ» است «عَلَّمَ القرآن» علی و «عَلَّمَ الاَسما» علی‌ست لوح محفوظ خدا، «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب» در دو عالم «يَعْلَمُ الْجَهْرَ وَ ما يَخْفی» علی‌ست در طریقت، رایت «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيل» رهنمای «اَلّذِينَ جاهَدُوا فينا» علی‌ست اخترِ تابنده‌ی «إِنَّ عَلَيْنا لَلْهُدى‏» ماهِ ظلمت‌سوزِ «وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشى‏» علی‌ست... نوح، ایمن ماند از طوفان به یُمن نام او باء «بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها» علی‌ست روح رحمان، قلب قرآن، جان یاسین، نَفْس فجر صاحب قدر و معارج، شاهد أسری علی‌ست عمره و حج و طواف و کعبه و رکن و مقام زمزم و سعی و صفا و مروه و مسعی علی‌ست «يَا عَلِىُّ يَا عَظِيمُ يَا غَفُورُ يَا رَحِيم» یا الهی! مظهر «اَسْمائِکَ الحُسْنی» علی‌ست یاد او «تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر» کند در نماز قُرب، «ذِکرُ اللهِ أَکبَر» یا علی‌ست سجده، راز سَر به مُهری بود و آخر فاش شد رازدارِ «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَی» علی‌ست بشنو از احمد حدیثِ «حَیثُما دار» علی تا ببینی هر طرف رو آوَرَد «حَق» با علی‌ست تیغش «أَنْزَلْنَا الْحَديد» و ضربتش «بَأْسٌ شَديد» بهترین توصیف فتحش «لافَتَی اِلَّا عَلِی»ست ذوالفقار، اثبات حق و نفیِ باطل می‌کند بی‌گمان فاروق اعظم در جهان، تنها علی‌ست... @babollharam
باشد علی خدا نه، ولی ناخدا که هست بعد از خدا بزرگ همه ماسوا که هست بعد از خدا و بعد رسول خدا، علی ساقی‌ست؛ گر شراب نداری بیا که هست گیرم که با علی دل ما نیست آشنا اما دل علی به غریب آشنا که هست مشکل‌گشا علی‌ست و لشکرگشا علی فرمانروا که بود و شه لافتی که هست ما سائل رکوع علی نیستیم اگر او «إنّما ولیّکم الله» ما که هست محشر صفی به وسعت آغوش مرتضاست ای عاشقان! هجوم نیارید، جا که هست... عاشق گناهکار اگر شد در آتش است اما حسابش از همه عالم جدا که هست فرق علی شکافت، به خون خفت مجتبی عباس من! صبور بمان کربلا که هست آن بی نشانه‌ای که نشان داشت از علی دل بی قرار یافتنش، هرکجا که هست @babollharam
شانه می‌زد تا به گیسوی علی، بنت اسد می‌شنید از هر سرِ مو: «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد» مست شد از عطر جاری در هوای خانه‌‌اش به! چه عطری! خوش به حال شانه و دندانه‌اش شانه می‌زد حلقه حلقه، شانه می‌زد مو به مو مو به مو، توحید حق و حلقه حلقه، سِرّ هو می‌رسند عشاق حق و حلقه بر در می‌زنند حلقه بر این در، فقط با عشق حیدر می‌زنند عالمی چون کعبه، از حیرت، دهانش باز شد با محمد، «یاعلی گفتیم و عشق آغاز شد» مانده سر در آوریم از کار این گیسو، هنوز از هزاران نکته‌ی باریک تر از مو، هنوز عاشق تیغ تو را، با هر خم ابرو چه کار؟ مست را با نکته‌ی باریکتر از مو، چه کار؟ پیچ و تاب راه عشق ، از پیچ و تاب زلف توست ﻟﻴﻠﺔ القدر، آن هزارش، با حسابِ زلف توست یا علی! دستان تو، کاری خدایی کرده است عالمی را ﻟﻴﻠﺔ الزلفت، هوایی کرده است آن صراطی را که گفت احمد، زِ مو نازکتر است در معاد عاشقان، یک تار موی حیدر است سِرّ «سُبْحانَ الَّذِی أَسْری»، شبِ گیسوی توست آیه‌ی «اِنّا فَتَحْنا»، نقش بر بازوی توست تیغِ کج، شد عاشقانت را «صِراطَ المُسْتَقیم» یک دعا ما را ست، آن هم: «يَا عَلِيُّ يَا عَظِيم» من نه آن اللهی‌ام، مولا! نه این اللهی‌ام جای من، امن است در ایمان، «امین اللهی‌»ام عاقلان در مکه، گرمِ علم و آگاهی شدند عاشقانِ وجه رب، سوی نجف راهی شدند ساقیِ بزمِ «سَقاهُم رَبُّهُم» هستی، علی‌! از همان روزی که پیمان، پایِ خُم بستی، علی! می‌‌کِشاند باز ما را عاشقی، سوی جنون در هوایت، می‌شویم «السّابقونَ السّابقون» می‌شویم السابقون، در عشقِ تو مولا! به صف می‌شویم السابقون، از شوقِ ایوان نجف @babollharam
شکر خدا که دست خدا دستگیر ماست لایق‌ترین خلیفه‌ی عالَم امیر ماست گیرم که دیگران همه سویی دگر روند راه علیِ عالیِ اعلا، مسیر ماست راهی که می‌رسد به حقیقت، به عاشقی راهِ امام منتخب بی نظیر ماست خاکیم، خاک مَقدم پُر فیض بوتراب در این مقام، مهر فروزان حقیر ماست در فکر چیست آدم کج فهم حق ستیز؟! روشن‌ترین چراغ هدایت غدیر ماست خَندق علی و بَدر علی و اُحد علی فتح الفتوح، کار امیر دلیر ماست نورش فروغ روشنِ شب‌های کائنات یادش شروع رویش گل در کویر ماست تا عالَمی به نام علی آشنا شود نامش مدام ذکر صغیر و کبیر ماست @babollharam
آغاز این غزل شده ام مست  مست  مست مستم نموده  جرعه ای از  باده ی الست تادست  حق بگیرد  از این  قلب زار دست آمد دلم به  گوشه ی  ایوان  طلا  نشست ای آنکه محو روی  تو شد ماه و آفتاب از ذره ای که دل به تو بسته است رو متاب از آن زمان که دل تپش آغاز کرده است در محضر تو عشق خود ابراز کرده است با مدح تو  به پیش  ملک ناز کرده است هر لحظه ساز مهر تو را ساز کرده است از بند غم رها شده و در حصار نیست درقید و بند عالم  جنات و نار نیست مهری که محو کرده همه سایه ها تویی در عقل و عشق کنه درون مایه ها تویی در بام عرش حضرت حق پایه ها تویی در مصحف  مبین خدا  آیه ها  تویی هرکس که خواست نور تو راجستجو کند باید که  در  کلام  خدا   جستجو  کند وقت اذان رسیده موذن چه خوش صداست بعد از خدای  عالمیان  نام  مصطفاست شور و شعف به پاشده این ذکر جانفزاست فریاد  میزند  که  علی  حجت  خداست حی علی الصلاه شتابید سوی دوست حی علی الفلاح که اصل فلاح اوست  خیر عمل امام مبین شرح  دین علی هستی پناه  عالم  و حبل المتین  علی از باء در کتاب  خدا تا  به سین   علی فرموده است حضرت حق آفرین علی  در هر نبرد  تا که  تو پیروز  میشدی در بزم عشق شمع شب افروز میشدی   پنهان و آشکار   خدایی بدون  شک دست تو کرده کار خدایی بدون شک وقتی که ذوالفقار خدایی بدون شک معنای  اقتدار  خدایی  بدون   شک ذکر ملک به وقت نبردت  علی مدد مبهوت  رزم  تو  شده  عمرابن عبدود در جان عاشقان که صفایت نشسته است بر فرق ماسوا که همایت نشسته است در دست  سائل تو عطایت  نشسته است بر دوش مصطفی کف پایت نشسته است وقتی  که راه  عرش  خدا را تو از  بری با این  حساب  از  همه  عالم  فراتری قرآن که سوره سوره به مدحت قلم زد است دم از محبتت  همه  جا ، دم به دم  زد است تاریخ در  فضای  غدیرت  قدم  زد است دست تو سرنوشت جهان را رقم زد است وقتی  به نص  حکم  الهی توئی  امام سعی و صفا و مشعری و رکنی و مقام آن کس که گفت پیرو حیدر نمیشود بیچاره لایق  می کوثر نمیشود هرگز برای شیعه برادر نمیشود بغض ولی و حبّ که برابر نمیشود هرکس نبوده واله و مدهوش مرتضی در روز حشر نیست هم آغوش مرتضی @babollharam
چشم عالم شد همه محو تماشای علی شد مُزین کعبه از خاک قدم های علی کعبه و ارض و سَما مشغول شادی و شعف کل عالم بی قرارت گشته اِی شاه نجف یا امیرالمومنین ای پادشاه مُلک دین یا علی جان ای که هستی بی مثال و بی قرین شُکر لِلَه ما گرفتار ولای تو شدیم با نگاهت یا علی جان مبتلای تو شدیم در مدیحت هر چه گویم تو از آن بالاتری تو قسیم النار و الجنه به روز محشری نور اَلله الصّمد مولا تویی حصن حصین زاده ی بنت اَسَد آقا تویی یعسوب دین شاه شاهان یا علی ای اصل ایمان یا علی چون مَعَ القرآن تویی پس روح قرآن یا علی شان خود عرش خدا بگرفته از خاکت علی کعبه هم سجده کند بر مَقدم پاکت علی @babollharam
از غربت زینب دل من بیتاب است از غُصه ی اوست دیده ام پُر آب است امشب شده ام اگر غمین زینب از لطف دعای حضرت ارباب است @babollharam
خواهم از یک بانویی گویم که نامش زینب است حق عطا کرده چنین والا مقامش ، زینب است در حیا و صبر و همت وارث مادر بُود در شجاعت ، استقامت زینت حیدر بُود عمه ی سادات عالم دختر خیر النساست او عقیله ، عالمه ، پیغمبر کرببلاست شیعه پای درس او صبر و وفا آموخته چشم در حاجات خود بر دست زینب دوخته روضه ها خواندند و او (بیچاره زینب) شد خطاب چاره ساز عالم است و معنیِ حُسن المَآب خاطرات کربلا هر چند از او جان گرفت عالم هستی شد از ایثار و صبرش در شگفت او که جُز دشنام و سیلی در سفر چیزی ندید پس چرا رنج و بلا را غیر زیبایی ندید او به جان یکسال و نیم ، اندوه و ماتم را خرید از غم داغ برادر قامت زینب خمید او شهید داغ ثارلله بُود در کربلا سر به پای چوب محمل زد کنار نیزه ها از تَهِ گودال تا کوفه وَ از کوفه به شام بر وجود بی بَدیل زینب کُبری سلام @babollharam
داری دوباره در دل ما غم می آوری ُبغضی پر از غریبی و ماتم می آوری حالا که بزم روضه بنام تو زینب است حال و هوای ماه محرم می آوری دلداده ی حسینی و با عشق خود به او اصلاً تویی که عشق مُجسم می آوری تو دخت مرتضایی و با تیغ خطبه ات پیوسته لرزه بر همه عالم می آوری ارث از علی گرفته و طوفان غیرتی در موج هر بلا تو مگر کم می آوری؟ اما هلال غرق به خون با دلت چه کرد در پیش او دو دیده ی زمزم می آوری بی خود نبود بعد غم دلبرت حسین دستی به زانو و کمر خم می آوری @babollharam
زینب تویی شفیعه ی محشر زینب تویی آئینه حیدر زینب تویی خلاصه ی کوثر (بی بی یا زینب) تو عصمت صُغرایی زینب تو غیرت والایی زینب تو رَفعت یکتایی زینب (بی بی یا زینب) [یا زینب یا زینب زینب (۳) مدد یا زینب]۲ سَلیلهُ الزهرایی زینب عَقیلهُ النسایی زینب مَلیکهُ الدنیایی زینب (اُمُ المصائب) تویی تو بانوی کرم زینب سایه ی تو روی سرم زینب کِی می شه من بیام حرم زینب (اُمُ المصائب) [یا زینب یا زینب زینب (۳) مدد یا زینب]۲ دیدی غم دو لاله ی پرپر هفتاد و دو آلاله ی بی سر بوسه زدی بر صورت و حنجر (آه و واویلا) شد قاتلت پیرهن صد پاره بعد حسین شدی تو آواره بعد ابوالفضل شدی بیچاره (آه و واویلا) [یا زینب یا زینب زینب (۳) مدد یا زینب]۲ دیده ای پیکر گل لیلا نقش زمین گشته در این صحرا آمد کنار نعش او بابا (برات بمیرم) زینب تو دیدی ضجه ی مادر یک مادر و یک غنچه ی پرپر تو دیده ای شیرخواره ی بی سر( برات بمیرم) [یا زینب یا زینب زینب (۳) مدد یا زینب]۲ تمام عمر تو بوده ای محزون از بعد عاشورا شدی دلخون گشته دو عالم به غمت مدیون ( ای وای از این غم) آتش خیمه ها رو می دیدی سرها رو نیزه ها رو می دیدی شیون بچه ها رو می دیدی ( ای وای از این غم) [یا زینب یا زینب زینب (۳) مدد یا زینب]۲ @babollharam
این زن که از برابر طوفان گذشته بود عمرش کنار حضرت باران گذشته بود صبرش امان حوصله ها را بریده بود وقتی که از حوالی میدان گذشته بود باران اشک بود و عطش شعله می کشید آب از سر تمام بیابان گذشته بود آتش گرفته بود و سر از پا نمی شناخت از خیمه های بی سر و سامان گذشته بود اما هنوز آتش در را به یاد داشت آن روزها چه سخت و پریشان گذشته بود آن پرده های آخر صفین ناگهان از پیش چشم آینه یک آن گذشته بود می دید آیه آیه آن زیر دست و پاست کار از به نیزه کردن قرآن گذشته بود زینب هزار بار خودش هم شهید شد از بس که از کنار شهیدان گذشته بود یک لحظه از ارادت خود دست برنداشت عمرش تمام بر سر پیمان گذشته بود بر صفحه های سرخ مقاتل نوشته اند این زن هزار مرتبه از جان گذشته بود...
این زن که از برابر طوفان گذشته بود عمرش کنار حضرت باران گذشته بود صبرش امان حوصله ها را بریده بود وقتی که از حوالی میدان گذشته بود باران اشک بود و عطش شعله می کشید آب از سر تمام بیابان گذشته بود آتش گرفته بود و سر از پا نمی شناخت از خیمه های بی سر و سامان گذشته بود اما هنوز آتش در را به یاد داشت آن روزها چه سخت و پریشان گذشته بود آن پرده های آخر صفین ناگهان از پیش چشم آینه یک آن گذشته بود می دید آیه آیه آن زیر دست و پاست کار از به نیزه کردن قرآن گذشته بود زینب هزار بار خودش هم شهید شد از بس که از کنار شهیدان گذشته بود یک لحظه از ارادت خود دست برنداشت عمرش تمام بر سر پیمان گذشته بود بر صفحه های سرخ مقاتل نوشته اند این زن هزار مرتبه از جان گذشته بود... @babollharam
4_396157930728063284.mp3
1.49M
🏴زینب زینب | نوحه معروف استاد مرحوم سلیم موذن زاده @babollharam 🌹 یا زینب کبری 🌹
عمر خود را همه با ياد تو  سَر خواهم کرد شب غم  را به خيال  تو سحر خواهم کرد وصف  خال   لب  زيبای   تو  مجنونم  کرد از پی  ِ ليلی ِ حُسن   تو   سفر  خواهم کرد بر در  ميکده ی عشق  تو  آيم  شب  و  روز لب خود  را  ز  مِی ناب  تو   تَر  خواهم کرد دوری  وصل   و   فراق   تو   کُند   محزونم غم  هجران تو  را   اشک  بصر خواهم  کرد گر  چه  هر  دَم  بزند  دشمن  تو  طعنه  ولی دلخوشم  زانکه نگه بر  تو  قمر  خواهم کرد گردش  چشم   سياهت   دلم  از  کف  برده عاقبت  بر  رُخ   ماه   تو   نظر  خواهم کرد هر طرف  مينگرم  جلوه ی  روی  مَه توست چشم  کوته  نظر از  پرده  به درخواهم کرد گر    بيايی   و    قدم   بر  رخ  من   بگذاری ديده را  فرش رهت  وقت گذر خواهم کرد @babollharam
❣﷽❣ 🍃 عج 🍃 سه شنبه ها که میشه دلم خدایی میشه برای جمکرانِ آقا  هوایی می  شه پرستوی وجودم کشیده پر دوباره شعله ی عشق  تو  زد  قلب  منو شراره 🍃یابن الحسن کجایی 🍃داد از غم جدایی الهی که همیشه نوکر تو بمونم از در خونه ی خود دست  خالی نرونم خدا کنه فدات شم فدای خاک پات شم تو  راه  جمکرونت  فدای  نوکرات   شم 🍃یابن الحسن کجایی 🍃داد از  غم  جدایی اگه  دعا  کنی  تو برای   من   همیشه این دل عاشق  من  از  تو جدا  نمیشه جا مونده ام ز  عشقت  آقا منو  نیگا کن به  این غلام سیاهت  یه کربلا  عطا  کن 🍃یابن الحسن کجایی 🍃داد از  غم  جدایی @babollharam
آقا چه میشود به غلامت  کرم کنی با گوشه ی نگاه  دلش را  حرم کنی از بس که با گنه دلتان را شکسته ام لایق نیم  نگه  به دل  مضطرم  کنی یک گوشه ی نگاه تو دل را جلا دهد دل میدهم تو را که شما گوهرم کنی آقا   مدال  نوکریت  را  ز  من   نگیر من سینه میزنم که تو عاشقترم کنی ازکاروان عشق تو جامانده ام حسین آیا  شود  مرا   تو  مقیم  حرم   کنی؟ یک جرعه ای  بده تو ز صهبای کربلا تا مست آن  شراب و مِیِ  کوثرم کنی @babollharam
می خوام به کربلا بیام دوباره دلم ز دوریِ تو بی قراره دیگه دلم صبر و قرار نداره زِ سوز داغت شده پُر شراره آقام‌ حسین ، آقام حسین ، حسین جان (۲) دعا بکن عاشق تو بمونم تو کربلا روضه ی تو بخونم بخونم از تشنگیِ لبِ تو روضه ی قتلگاه و زینب تو آقام حسین ، آقام حسین ، حسین جان فدای حنجر بُریده ی تو جسم به خاک و خون کشیده ی تو فدای شش ماهه علی اصغرت فدای عباس و علی اکبرت آقام حسین ، آقام حسین ، حسین جان اگه دعا کنی برام همیشه دیگه دلم از تو جدا نمی شه تا آخرش تو راه تو می مونم می مونم و از تو فقط می خونم آقام حسین ، آقام حسین ، حسین جان @babollharam
یا امام کاظم ای گل پیغمبر پسر فاطمه ای یادگار حیدر تو امید همه و باب حوائج هستی بند بند دل ما را به حریمت بستی یا امام کاظم (۴) یا امام کاظم به فدای کرمت شد سیه پوشِ غمت حَرم مُحترمت شور محشر ز غم و داغ تو گشته بر پا کاظمینت به عزای تو شده کرب و بلا یا امام کاظم رَبَنا خَلِصنی شده ذکر لب تو من بمیرم ز غم و رنج و تاب و تب تو کنج زندان بلا گو که چه آمد سرتان ؟ گفته ای بار خدا مرگ مرا هم برسان یا امام کاظم شیعیان گر زِ غمت خون دلها خوردند بدن اطهر تو با صفا می بُرددند کربلا تا که همه نام حسین می بُردند کعب نِی بود که با ذکر حسین میخوردند یا ابا عبدالله یا حسین ثارلله(۴) @babollharam
آی عاشقا گریه کنید شاخه ز گل جدا شده غریب شهر کاظمین از تو قفس  رها  شده ببین دل شکسته ام  اسیر  بُغض  و  نالته صاحب  عزای  تو  آقا مادر  هجده  سالته امام کاظم ،شد دیگه آزاد آقام غریبه ، ای داد بیداد آه و واویلا (۴) امشب  اگه  خدا  بخواد کبوتر  حرم  می شم سرمیزنم به کاظمین مهمون ذوالکرم می شم کاشکی منم برا اَبد زندونیِ تو می شدم پای ضریح باصفات قربونیِ تو می شدم این  دل زارم  ،  داره  بهونه از غربت تو ، داره می خونه آه و واویلا دشمن بی حیای تو  شد  باعث  آزار  تو سیلی و تازیانه ها بوده همش افطار تو آروم آروم بارونِ خون می چکه ازستاره ها آروم آروم داره می ره تنی رو تخته پاره ها چه غریبونه ، جون می دی آقا می رسه از  دور ،  ناله ی زهرا آه و واویلا @babollharam
زندانی که غیر از خدا در نظر نداشت عمری شکنجه دید و کس از او خبر نداشت هر روز روزه، بود و به هنگام شامگاه جز تازیانه آب و غذایی دیگر نداشت یا فاطمه به جان تو سوگند روزگار زندانی از عزیز تو مظلوم تر نداشت جسمش به تخت پاره و بر دوش چهار تن آن روز روزگار مسلمان مگر نداشت ممنوع بود کسی به ملاقات او رود یا آن شهید کُشته به زندان پسر نداشت جان داد با شکنجه ولی مصلحت چه بود زنجیر را ز پیکر مجروح بر نداشت
هركجا مرغ اسیرى است، ز خود شاد كنید تا نمرده است، ز كنج قفس آزاد كنید مُرد اگر كنج قفس، طایر بشكسته پرى یاد از مردن زندانى بغداد كنید چون به زندان، به ملاقاتى محبوس روید از عزیز دل زهرا و على یاد كنید كُند و زنجیر گشایید، ز پایش دم مرگ زین ستمكارى هارون، همه فریاد كنید چار حمّال، اگر نعش غریبى ببرند خاطر موسى جعفر، همه امداد كنید تا دم مرگ، مناجات و دعا كارش بود گوش بر زمزمه ی آن شه عبّاد كنید پسرش نیست، كه تا گریه كند بر پدرش پس شما گریه بر آن كشته ی بیداد كنید نگذارید كه معصومه خبردار شود رحم بر حال دل دختر ناشاد كنید "خوشدل" از ماتم آن باب حوائج گوید تا شما نیز پس از مرگ ز وی یاد کنید @babollharam
زندانیان عشق چو شب را سحر کنند از سوز شمع و اشک روانش خبر کنند مانند غنچه سر به گریبان در آورند شور و نوای بلبل شوریده سر کنند چون سر به خشت یا که به زانوی غم نهند یکباره سر ز کنگرهٔ عرش بر کنند با آن شکسته‌حالی و بی‌بال و بی‌پری تا آشیان قدس به خوبی سفر کنند چون رهسپر شوند به سینای طور عشق از شوق سینه را سپر هر خطر کنند آنان کزین معامله هستند بی‌خبر برگو که تا به مَحبَس هارون نظر کنند تا بنگرند گنج حقیقت به کنج غم آن لعل خشک را به دُر اشک تر کنند بر پا کنند حلقهٔ ماتم به یاد او تا عرش و فرش را همه زیر و زبر کنند آتش به عرصهٔ ملکوت قِدَم زنند ملک حُدوث را ز غمش پر شرر کنند تا شد به زیر سلسله سرحلقهٔ عقول افتاد شور و غلغله در حلقهٔ عقول @babollharam
بی مروت در نمازم ساق پایم را شکست عاقبت در سجده مُهرِ کربلایم را شکست نیمه شب آمد مرا از خواب بیدارم کند در دعا بودم، ولی قلب دعایم را شکست کُنده و زنجیر، اعضاء مرا لِهْ کرده بود باز هم هر استخوان جا به جایم را شکست گریه می‌کردم برای مادرم، افسوس که... با لگد این بار هم آمد صدایم را شکست پنجه‌اش را باز کرد و موی من را می‌کشید مجلس اشکم میانِ نینوایم را شکست با سلاح بد زبانی مادرم را یاد کرد اینچنین در گوشه‌ی زندان بهایم را شکست بارها با تازیانه رو به روی من نشست ظالمانه می‌زد و دست عطایم را شکست @babollharam
ای ولی نعمتِ ایران پدرت را کشتند آه ، ای شاهِ خراسان پدرت را کشتند در میان حرمت سینه زنان می گوییم ... وامصییت که رضا جان پدرت را کشتند آنقَدَر از نفس حیدری اش ترسیدند ... آخر از ترس ، هراسان پدرت را کشتند چارده سال ، سیه چالِ بلا جایش بود عاقبت در دلِ زندان پدرت را کشتند از بلا هر چه که می شد به سرش آوردند امتِ دور ، ز انسان پدرت را کشتند اشک ، در چشم و به لب ناله ی "خَلِّصْنی" داشت در عوض با لب خندان پدرت را کشتند تا که دیدند کسی نیست ، که یاری ش کند ... چقَدَر ساده و آسان پدرت را کشتند حتما آن لحظه که بارید ، برای جدش ... موقع بارش باران پدرت را کشتند گر چه از فرطِ شکنجه بدنش آب شده ... تو بگو با لب عطشان پدرت را کشتند ؟ گر چه اصلا غُل و زنجیر ، لباسش شده بود کِی دگر با تن عریان پدرت را کشتند @babollharam
زندانی که غیر از خدا در نظر نداشت عمری شکنجه دید و کس از او خبر نداشت هر روز روزه، بود و به هنگام شامگاه جز تازیانه آب و غذایی دیگر نداشت یا فاطمه به جان تو سوگند روزگار زندانی از عزیز تو مظلوم تر نداشت جسمش به تخت پاره و بر دوش چهار تن آن روز روزگار مسلمان مگر نداشت ممنوع بود کسی به ملاقات او رود یا آن شهید کُشته به زندان پسر نداشت جان داد با شکنجه ولی مصلحت چه بود زنجیر را ز پیکر مجروح بر نداشت @babollharam
اگر که بر عشق علی راغبیم ما همه مدیون ابو طالبیم کیستی ای سَید والا نَسَب علی شده به نام تو مُنتسب دین خدا را همه جا یاوری از دل و جان یاور پیغمبری مثل علی بر همگان سَروری چون که اَبالعشق اَبا الحیدری گفته به وصف تو امام صادق دین تو برتر بُود از خلائق هر که به توحید تو باور نداشت معرفتی به نام حیدر نداشت نام تو آویزه ی عرش خداست چونکه پیمبر ِز تو بهتر نداشت دین نبی از تو شرف یافته با پسرت به مشرکان تاخته وقت عروج تو شده سالِ حُزن نشسته بر دلِ نبی حالِ حُزن قلب نبی زِ داغ تو سوخته غم تو شعله به دل افروخته شیر خدا با دلِ پُر از مَحَن پیکر پاک تو نموده کفن آه ، ولی حسین شده بی کفن جسم مطهرش شده پاره تن @babollharam
کور شد چشمی که تاب دیدن دلبر نداشت خوار شد هرکس که بر خاک قدومش سر نداشت بشکند دستی که حتی خطی از کفرت نوشت لال شد آنکه به لب مدح ابوالحیدر نداشت در صف محشر کف افسوس بر هم میزند! هرکسی گامی دراین دنیا برایت برنداشت صفحه صفحه سیر میکردم غریبی تو را جلد پشت جلد اصلا غربتت آخر نداشت آب ونان سفره ات الحق پیمبر ساز بود این قبیل اعجاز ها را سفره ی دیگر نداشت جای شک و شبه اصلا نیست از دین خارج است هرکسی توحید و اسلام تو را باور نداشت.. حرمت موی سفیدت کار ساز مشکلات جز عبایت حضرت ختم الرسل سنگر نداشت از حمایت های تو اسلام عالمگیر شد این کبوتر بی ابوطالب یقینا پر نداشت.. تا قیامت نام تو آویزه ی عرش خداست تا قیامت دین احمد از تو مومن تر نداشت بی پناه مکه از الطاف تو سامان گرفت مهربانیهای تو دست کم از مادر نداشت پیرمرد طائفه روز وفاتت هیچکس... بیرقی برپا نکرد و چشم های تر نداشت حضرت یعقوب مکه! یوسفت ارث از تو برد تازه میفهمم چرا آقای ما یاور نداشت در رجب از فیض نام اطهرت تائب شدیم ما گدای نسل در نسل ابوطالب شدیم @babollharam