eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.1هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
58 ویدیو
568 فایل
🔸فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 👈زیر نظر گروه جهادی باب الحرم و کانال متن روضه 🆔 @babolharam_net آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک 50
مشاهده در ایتا
دانلود
در زوال ظهر عاشورا               مادری دیدم خون می گرید در زوال ظهر عاشورا               مادری دیدم خون می گرید در کف شمر ستم پیشه                   خنجری دیدم خون می گرید در زوال ظهر عاشورا               مادری دیدم خون می گرید در کنار خیمه ای سوزان                   عابدین تنها به سر می زد در جوار مقتلی خونین            حضرت زهرا به سر می زد در میان کشته ها حیران                   زینب کبری به سر می زد وا حسینا هر زمان می گفت    مادری دیدم خون می گرید در زوال ظهر عاشورا     خواهری دیدم خون می گرید دیده ی دل را مجسم شد       در برابر قتلگاهی بود کودکانی تشنه و غمگین         کربلا بود خیمه گاهی بود کشته ها افتاده در صحرا         آن طرف خیل سپاهی بود آسمان گردیده طوفانی           دختری دیدم خون می گرید در زوال ظهر عاشورا     مادری دیدم خون می گرید عاشقی بود در سجود خون     زمزمه ذکر خدا می کرد جان خود را اندر آن وادی                   در ره جانان فدا می کرد ظالمی با خنجری بران            از قفا رأسش جدا می کرد ناگهان در دست آن ظالم         یک سری دیدم خون می گرید در زوال ظهر عاشورا     مادری دیدم خون می گرید همچو گل پرپر بدن هایی         خفته در صحرای سوزان بود زیر نور و تابش خورشید           پایمال سم اسبان بود غوطه ور در لجه ای از خون      جسم سالار شهیدان بود تیرباران پیکری بر خاک            بستری دیدم خون می گرید در زوال ظهر عاشورا     مادری دیدم خون می گرید در کنار علقمه بی دست         جسم سقا و علمداری نی ز آب و نی از آن پرچم        مانده بود بر جای آثاری دیده از تیر ستم بسته            پیکر از خون گشته گلناری سر گرفته بین زانوها              افسری دیدم خون می گرید در زوال ظهر عاشورا     مادری دیدم خون می گرید اندر آن صحرای تفتیده            در هیاهو لشکر اعدا اوفتاده لرزه بر قلب                عرش و فرش و جمله ما فیها بر لب گودال خون آلود            سینه می زد حضرت زهرا مادری در آخرین دیدار             زائری دیدم خون می گرید در زوال ظهر عاشورا     مادری دیدم خون می گرید شاعر: حاج حبیب الله معلمی
هدایت شده از کانال ادعیه وگریز
❁﷽❁ ❣️✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍂🌺 ✨ 🔹 ألسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ الَّذي سَمَحَتْ نَفْسُهُ بِمُهْجَتِهِ 🔹 مقتل کُشنده بود، ولی روضه‌خوان نمُرد هر چند گریه کرد، ولی آسمان نمُرد دیدم کتیبه سوخت، عَلم خم شد از غمش با روضه‌ی حسین، زبان در دهان نمُرد گفتند، تشنه بود و گرسنه؛ ولی کسی با نذریِ حسینیه بی آب و نان نمُرد موی زمان هم از غم اکبر سپید شد اما برای روضه‌ی او یک جوان نمُرد "اَلشّمرُ جالِسٌ"؛ سرِ ناحیّه هیچ کس با روضه‌ی زیارتِ صاحبْ‌زمان نمُرد انگشترِ عقیقِ من از گریه سرخ شد نفرین و بغض کرد، ولی ساربان نمُرد سوزِ "غریب مادرش" آمد؛ ولی کسی با ناله‌های مادرِ قامت‌کمان نمُرد روز دَهُم گذشت، پر از اشک و هیچ کس از داغ‌های روز دَهُم همچنان نمُرد "دل مرده‌ام" که از غم گودال، زنده‌ام ! من هر چه کردم این نفسِ نیمه‌جان نمُرد رضا قاسمی علیه السلام 🌴انتشار همراه با ذکرِ نامِ شاعر و ذکرِ یک صلوات هدیه به حضرت حجه بن الحسن عج الله تعالی فرجه الشریف لطفاً ✨ 🔺🔺 کاربردی در ناحیه مقدسه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سکوتِ ماسه‌های داغ یعنی بسترش با من صدای بادِ سوزان می‌رسد: خاکسترش با من غریبِ زخمیِ لب‌تشنه گیر اُفتاده در گودال که حتی آفتابِ داغ گوید  پیکرش با من حرامی‌ها و قاتل‌ها همه جمع اند  می‌گویند که از این زخم خورده کَندنِ بال و پَرَش با من   یکی میگفت با نیزه که ضربِ اولش با تو یکی میگفت با تیغش که زخمِ آخرش با من زره  پیراهنش  خودش  عبا  دستار  غارت شد به نعره خولی آنجا بود: خورجینِ سرش با من سنان با شمر می‌خندد بچرخانم؟ سرش باتو که با او شمر می‌گوید بچرخان خنجرش با من نگاهِ یک زنازاده به شالِ سبز آقا بود هوارِ  ساربان آمد فقط انگشترش با من پس از عریانیِ او شد زمانِ غارتِ خیمه که یک وحشیِ شامیِ گفت گوشِ دخترش با من به خنده نانجیببی داد زد   بچه‌ها   با من سوارِ نیزه داری گفت قبرِ اصغرش با من... شاعر: «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
کمی آرام برو کم شود این خون جگری برده ای دل زهمه کاش زمن جان ببری من هنوزم به دلم مانده تماشات کنم چقدر زود شد ایام وصالت سپری با تن پر پر اکبر چه وداعی کردی بی عصا مانده ای ودست به روی کمری تک تک اهل حرم دست به دامان تواند سرپیری چقدر ناز تو باید بخری مثل زهرا به سرت شانه کشیدم ای کاش که نیفتد سر گیسوی تو دست دگری نا امیدم که تو را باز ببینم اما روی تل منتظرم تا که بگیرم خبری ساربان مینگرد بد به دلم افتاده می روی کاش که انگشتر خود را نبری چادر خاکی من را نتکان گریه نکن که مهیا شده ام بگذرم از هر گذری شاعر:
با خنده با تحقیر خنجر را گرفته بر سینه اش زانو زده سر را گرفته ای کاش رو به قبله اش میکرد نامرد یک دست مو یک دست خنجر را گرفته چه خوب زهرا هست وقت احتضارش آقا دودستی دست مادر را گرفته یک ضربه! دوضربه! نه باید پشت و رو کرد زیر گلویش بوی خواهر را گرفته هم فاطمه چشمان حیدر را گرفته و هم علی چشم پیمبر را گرفته هی صورت ارباب را بر خاک میزد لج کرده قول کیسه زر را گرفته زینب! برو جایی که شمر اصلا نباشد بیرون بیاید زود معجر را گرفته.. تقسیم شد جسمش میان ده سواره هر مرکبی یک جای پیکر را گرفته دیگر نه عباس است نه اکبر، ببینند خلخال طفلان چشم لشکر را گرفته شاعر:
غریب و تشنه و افتاده قتلِ صبرش چیست بریدنِ سر او ماجرا نمی خواهد حسینِ فاطمه جان دادنش مسجَّل بود سرش بریده شدن از قفا نمی خواهد کسی که خون زیادی زِ پیکرش رفته دگر گرفتن جانش عصا نمی خواهد به پیکرش ردِ شمشیر و صورتش ردِ سنگ بس است سینۀ او ردِّ پا نمی خواهد شما که این همه از روبرو زدید او را زِ پشتِ سر زدنِ بی هوا نمی خواهد همین که سر زِ تنش شد جدا دگر کافیست دگر زدن به سرِ نیزه ها نمی خواهد حسینِ ما کفنش گرد و خاک صحرا شد بنی اسد بدنش بوریا نمی خواهد اسیر کردنِ یک دختری که ترسیده صدای هلهله و ناسزا نمی خواهد اسیر کردنِ هشتاد و چار کودک و زن اهانت و سخن نا بجا نمی خواهد شاعر:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5832701536567823350.mp3
395.8K
ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
🏴سبک شور روضه ای روز عاشورا و شام غریبان ویژه ی محرم الحرام ۱۴۰۰ 🏴بند اول واحسینا وا غریبا وا مظلوماً وا شهیدا افتاده تنت رو خا‌ک گرم کربلا از گودال میاد صدای وامحمدا نامردا سرتو بُردن روی نیزه ها تا که شمر از رو سینه ی تو پا شد خواهرت از حال رفت پای نامحرم تو خیمه ها وا شد خواهرت از حال رفت 🏴بند دوم واحسینا وا غریبا وا مظلوماً وا شهیدا پاره شد تن تو زیر نعل تازه ها دزدیدن از تو پیرهنه کهنه و ردا یه عده میزدن تورو حتی با عصا خیمه ها سوخت و نوبت غارت شد خواهرت از حال رفت به دخترت وای خیلی جسارت شد خواهرت از حال رفت 🏴بند سوم واحسینا وا عریانا وا قتیلاً وا عطشانا بُردن عمه جانتو یا صاحب الزمان با دستای بسته به بزم حرامیان میزد بی حیا به لبها چوب خیزران تا که سرتو توو طشت طلا آورد خواهرت از حال رفت از شامیا وای رقیه سیلی خورد خواهرت از حال رفت واحسینا وا عریانا وا ذبیحاً وا عطشانا ۱۴۰۰/۵/۲۵ 🙏التماس دعای خیر ✍♩کربلایی امیرحسین سلطانی
4_5832333483640359659.mp3
824.4K
ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
🏴سبک نوحه واحد روز عاشورا محرم ۱۴۰۰ وداع آخر 🏴بند اول ای جان من جانان من ای روح سرگردان من ای باغ و ای بستان من (آهسته تر برادر پشت و پناه خواهر) قرار من شکیب من ای یار من حبیب من غم میشود نصیب من (آهسته تر برادر پشت و پناه خواهر) آهسته تر تا‌ که کنم وصیت اجرا بوسه زنم به جای مادر حنجرت را مهلا مهلا یابن الزهرا حسین برادر 🏴بند دوم امید من پناه من روشنیه نگاه من بنگر به اشک و آه من (آهسته تر برادر پشت و پناه خواهر) حسینم ای غمخوار من ای قافله سالار من بنگر به قلب زار من (آهسته تر برادر پشت و پناه خواهر) آهسته تر تا که ببینم روی ماهت این دم آخر دله سیر کنم نگاهت مهلا مهلا یابن الزهرا حسین برادر 🏴بند سوم آشفته حالم را نگر آتش مزن بر این جگر من زینبم با چشم‌تر (آهسته تر برادر تو را به جان مادر) ترسم که با خنجر سرت جدا شود از پیکرت تو را به جان دخترت (آهسته تر برادر تو را به جان مادر) آهسته تر تا که کنم وصیت اجرا بوسه زنم به جای مادر حنجرت را مهلا مهلا یابن الزهرا حسین برادر ۱۴۰۰/۵/۲۶ 🙏التماس دعای خیر ✍♩کربلایی امیرحسین سلطانی
🏴نوحه واحد روز عاشورای حسینی علیه السلام 🏴بند اول قلب زمین و آسمان گرفته بزم عزا،صاحب زمان گرفته شد روز عاشورای شاه عالم گرید به جنت فاطمه از این غم یک سو تمام لشکر سویی غریب مادر تنها و بی معین است بر نیزه تکیه گاهش رفته دگر پناهش تنها و بی معین است 《واویلتا آه و واویلا》 🏴‌بند دوم ای وای من آئینه اش شکسته پیشانی و هم سینه اش شکسته الشمرو جالس شد تمام...کارش مادر زند بر سینه در کنارش مویه کنان رسیده زهرای قد خمیده گوید غریب مادر لب تشنه سر بریدند بر نیزه ها کشیدند پیش دو چشم خواهر 《واویلتا آه و واویلا》 🙏التماس دعای خیر ✍️کربلایی امیرحسین سلطانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ اشکی مرا به شام مصیبت نمانده است چشمی تو را در این شبِ غربت نمانده است ما را به سخت جانیِ خود این گمان نبود هرچند جانِ عرض ارادت نمانده است ما را ببخش زنده اگر مانده ایم باز گرچه نفس گرفته و طاقت نمانده است ما خسته ایم خسته تر از ماست دخترت حالا که خیمه ای شبِ غارت نمانده است ما خسته ایم خسته تر از ماست خواهرت او مانده است حیف که قوت نمانده است ما خسته و رباب ولی خسته تر ز ما عباس کو که یک رگِ غیرت نمانده است در علقمه سپاه حرم مانده روی خاک چیزی چرا از آنهمه قامت نمانده است من کربلا رسیدم و دیدم غروب شد چیزی به غیر رخت اسارت نمانده است ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ روی خاک دشت جسمت نامرتب مانده است نه ...تو تنها نیستی پیش تو زینب مانده است یادگار مادرت غارت شد اما جای آن روی جسمت یادگار سم مرکب مانده است نیتش خیر است و دارد با عصایش می زند پیرِ نامردی که در معنای مذهب مانده است زیر خورشید بیابان پیکرت ماند و سرت نزد راهب در کلیسا نیمه ی شب مانده است روضه ی سخت سنان و ساربانت خوانده شد روضه ی گرگان وحشی مار و عقرب مانده است قرن ها خواندند از زخم لبت اما هنوز روضه باید خواند زیرا حق مطلب مانده است
فلک سر در گریبان حسین است شب شـام غریبـان حسین است حسین جانم حسین جانم حسین جان زمیـن و آسمــان را غــم گرفتــه بــه مقتـل فاطمــه ماتـم گرفتـه حسین جانم حسین جانم حسین جان همـه امشب نماز شب بخوانیـد ولـی پشت ســر زینــب بخوانیـد حسین جانم حسین جانم حسین جان بگــرد ای آسمــان بـا آه و نالـــه به صحراگم شده طفل سه ساله حسین جانم حسین جانم حسین جان ز اشک دیـده صحـرا را بشوییـد گــــل خو نیــن زهــــرا را بجوییــد حسین جانم حسین جانم حسین جان همه گل های زهــرا گشته پرپر ز تیــر و نیـزه و شمشیر و خنجـر حسین جانم حسین جانم حسین جان زنـد مـرغ دلـم امشب پـر و بــال گهی در علقمه،گاهی به گودال حسین جانم حسین جانم حسین جان شب فریاد وسوز واشک وآه است محمّـــد در کنـــار قتلگــاه است حسین جانم حسین جانم حسین جان
تنها شدی و لشکر خونخوار می رسد بوی سقیفه و در و دیوار می رسد از زخم های سوخته ی بی شماره ات حسی شبیه لحظه ی مسمار می رسد با مادرم بگو که دختر پرده نشین تو از کربلا به کوچه و بازار می رسد ** ای یادگار مادر پهلو شکسته ام من بی دفاع، خسته کنارت نشسته ام هستند قاتلان تو همخون دوّمی ای کشته ی جنایت ملعون دوّمی گودال سرخ پر شده از عطر سیب تو رفته به نیزه صورت شیب الخضیب تو از موی تو نشانه در انگشت شمر بود دیدم محاسن تو که در مشت شمر بود این زلف را که خاک بر آن لانه کرده است یادش به خیر مادرمان شانه کرده است از تو لب و سر و دهن از داغ سرخ شد از من تنم به ضربه ی شلاق سرخ شد از من زمان غارتمان سر شکسته اند از تو به نعل تازه چه پیکر شکسته اند بس تیر و نیزه ای که به جسمت شکسته اند ذبح تو را همه به تماشا نشسته اند ناچار می شوم که رهایت کنم حسین فکری برای خیمه و غارت کنم حسین از من سر تو فاصله دارد چه ها کنم با کینه ای که حرمله دارد چه ها کنم آیا به خواهر تو اسیری روا بُود؟ با لشکری که بد دهن و بی حیا بُود ای وای من زمان خداحافظی شده ای پاره تن زمان خداحافظی شده شاعر:
بی یار و بی یاور شدی یک ظهر تا عصر بی سر شدی بی سر شدی یک ظهر تا عصر آه ای گل خوش رنگ و بوی باغ زهرا پرپر شدی پرپر شدی یک ظهر تا عصر کل تنت را بین هم تقسیم کردند کمتر شدی کمتر شدی یک ظهر تا عصر بردند قرآن تنت را آیه آیه کوثر شدی کوثر شدی یک ظهر تا عصر یک قبر کوچک سهم عباس علی شد ای شاه بی لشکر شدی یک ظهر تا عصر تو یک علی میدان فرستادی ولیکن بابای صد اکبر شدی یک ظهر تا عصر با نیزه کندی قبر او را پشت خیمه بابای بی اصغر  شدی یک ظهر تا عصر زیر گلویت را پیمبر بوسه میزد هم صحبت خنجر شدی یک ظهر تا عصر شب تا سحر دست دعایت نور می کاشت بی دست و انگشتر شدی یک ظهر تا عصر یک عمر سر بر شانه زینب نهادی بی سر شدی بی سر شدی یک ظهر تا عصر شاعر: ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ در ماتم تو خرد و کلان گریه میکند یعنی برای تو همگان گریه میکنند اصلا برای تشنگی کودکان توست این ابرها که فصل خزان گریه میکنند از طفل شیر خواره در آغوش مادران تا پیرهای مثل کمان گریه میکنند حی علی العزا که زمین خورد اکبرت هفت آسمان به بانگ اذان گریه میکنند روضه رسیده است به معجر ، به خواهرت مردان شیعه لطمه زنان گریه میکنند مردان شیعه موی کنان ضجه میزنند مثل زنان مرده جوان گریه میکنند از مادران خود به خدا ارث برده اند اینگونه در نهان و عیان گریه میکنند عصر است بچه های حرم دور عمه ها آرام , آستین به دهان گریه میکنند ناله کنند پاسخشان تازیانه است بااین وجود در خفقان گریه میکنند ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ من از این وضع پریشان نگرانم به خدا از فراوانی نسیان نگرانم به خدا پر کشیدند سحر همسفرانم، حالا مانده ام خسته، هراسان... نگرانم به خدا بی قراری من از حال خرابم پیداست چه کنم با دلِ حیران؟ نگرانم به خدا تو بگو وسعت این فاصله ها را چه کنم؟ ای گرفتار بیابان! نگرانم به خدا ندبه و ناله ی من سود نبخشید... بیا کور شد دیده ی گریان، نگرانم به خدا همه جا بوی فساد و همه جا رنگ گناه از غریبی شهیدان نگرانم به خدا کوچه پس کوچه ی این شهر دگر ایمن نیست از سر و وضع خیابان نگرانم به خدا هرکه را می نگری دین خودش را دارد! آه ای مجری قرآن نگرانم به خدا پسر شیر خدا! شیعه کشی باب شده باز با دستِ مسلمان! نگرانم به خدا *** خواهری لحظه آخر به برادر میگفت: بی تو ای سرو خرامان نگرانم به خدا پیرهن خواستنت لرزه به جانم انداخت! به کجا راحتیِ جان؟ نگرانم به خدا پدرم گفت: به کوفه گذرت میافتد... من از آن کوفه ی ویران نگرانم به خدا ای دعای سحر عمه ی سادات بیا خم شد از غم کمر عمه ی سادات بیا ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم‌الله الرحمن الرحیم بِبَریدم که پیام از تنِ بی سر دارم حرفها با سپهِ کوفه ز حنجر دارم شِکوه بر فاطمه دارم ز جسارتهاتان من شکایت ز شما نزد پیمبر دارم تشنه کشتید و بریدید سرِ مهمان را حال این رختِ اسیریست که در بر دارم مَحرمان را همه کشتید و زبان دار شُدید غارت آزاد شد و دست به معجر دارم بزنیدم ببَریدم به همه میگویم من در این دشتِ بلا چند برادر دارم بار بستید و برفتید ولی من چه کنم من که از معرکه هفتاد و دو پیکر دارم یا اجازه بدهید اینهمه را دفن کنم یا گذارید که انگشتِ جدا بر دارم یکطرف بی سر و بی دست، علمدارِ رشید یکطرف دستِ علمدارِ دلاور دارم دارم اینجا به حرم یک تنِ ارباً اربا و سرِ نیزه سرِ زخمیِ اکبر دارم رأسها را که بریدید و سرِ نیزه زدید دستها را چه کنم،اینهمه لشگر دارم یکطرف غنچۀ نشکفته که پرپر کردید یکطرف مانده دوتا گمشده دختر دارم یکطرف کعب نی و حرف بَد و سوی دگر تازیانه به سر و صورتِ خواهر دارم خواهرانی همه معصوم و عفیف و مضطر داغدیده به برم، اینهمه مادر دارم یا اخی بوسه به رگهای بریده بزنم زانکه مأموریتِ تازه ز حیدر دارم بوسۀ حنجرۀ تو نَفَسِ تازه دهد تا ببیند که من هم کس و یاور دارم ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
بسم‌الله الرحمن الرحیم ای سربریده بال و پرم را نگاه کن داغی که مانده بر جگرم را نگاه کن پاشو کمک بده که سوار شتر شوم نامحرمان دور و برم را نگاه کن با شمر و حرمله طرف کوفه میروم برخیز همسفر سفرم‌ را نگاه کن رفتم پی لباس تو اما مرا زدند بر روی گونه هام ورم‌ را نگاه کن عباس را بگو که زمین خورد زینیت حالا کبودی کمرم را نگاه کن ای آفتاب کم‌ به تن دلبرم بتاب! ای آفتاب چشم ترم را نگاه کن! چادر نماند تا بکشم روی پیکرت شرمندگی اهل حرم را نگاه کن ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
بسم‌الله الرحمن الرحیم میان ناله‌یِ خود می‌برم نوای تو را که خطبه خطبه شوم شرح،ماجرای تو را تمام بار به دوش من است می‌بینی که می‌کشم به سرِ شانه کربلای تو را من و تمامیِ این قافله قسم خوردیم به انتها برسانیم ابتدای تو را بخواب می‌برم از کربلا_خداحافظ_ میان حنجره‌ام صوت مرتضای تو را زمانِ بردنِ هشتاد و چار ناموس است بگو به میرِ حرم کرده‌ام هوای تو را به دست بسته ام و بی رکاب می بینم گرفته است سنان پیشِ ناقه جای تو را سر تو را که به خورجین خویش خولی برد بگو چکار کنم این تَنِ رهای تو را مسیر کوفه که از خون حنجرت پیداست گرفته اند در این راه رد پایِ تو را حرامیان نشنیدند های هایِ مرا مرا زدند ببیند های های تو را گمان کنم که ندارند هیچ کارِ دگر که می زنند شب و روز بچه‌های تو را بنی اسد پس از این از دهات می‌آرند حصیرِ خانه‌شان نه،که بوریای تو را ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
بسم‌الله الرحمن الرحیم برخیز دارم میروم بازور ازینجا همراه دخترها به جایی دور ازینجا پیش همه با اقتدارم کن دوباره برخیز بر ناقه سوارم کن دوباره برخیز ای بی سر که صدها درد دارم راهم ببر راهم ببر پادرد دارم آن احترام و عزتی که داشتم رفت چادر نماز قیمتی که داشتم رفت اهل و عیالت را ببین آواره کردند تسبیح زهرا بود دستم! پاره کردند هشتاد و چهار آواره ایم و در عذابیم گردن به گردن ماهمه بین طنابیم دریای صبرم پر تلاطم شد برادر دیشب نبودی دخترت گم شد برادر بازاست آب!اما نمینوشم حسین جان سنگین شده از ضربه ها گوشم حسین جان اما خیالت جمع با تو عهد بستم درکوفه و در شام علمدار تو هستم ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
بسم‌الله الرحمن الرحیم ظهر روز واقعه دیدم که جانم میرود جان به کف سمت عدو سرو روانم میرود سرو‌ من سرمست بود و سر سپرد و جان فشاند سرفراز از وادی نی سایه سارم میرود خیمه های شعله ور تکرار دیوار و درند باغ ما آتش گرفت و باغبان هم میرود داغ دیدم پشت داغ و صبر کردم پشت صبر عمر من همگام با اندوه و ماتم میرود جان من بر نیزه و جسمم میان کاروان من به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود روی همچون ماه تو خونین و خاک‌آلوده است؟ یا منم اینجا که نور از دیدگانم میرود جسم پاکت مانده جا در آستان نینوا زین جدایی تا مدینه سوز آهم میرود باز میگردم به سویت وعده ما اربعین گرچه با این اربعین عمر گرانم میرود ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam