eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.1هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
66 ویدیو
568 فایل
فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 آدرس:شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی سایت فروشگاه↶ 🌐 shop.babolharam.net زیر نظر کانال متن روضه👇 @babolharam_net
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از منبع سبک
بسم‌الله الرحمن الرحیم در محضرت اصول صداقت به هم نخورد جمله که هیچ واو روایت به هم نخورد ای در خدا فنا شده، بر دیدن شما هفتاد سال پلک عبادت به هم نخورد در وقت سر نگونی آن قامت بلند من مانده ام چگونه قیامت به هم نخورد آتش زدند و هلهله کردند پس چرا پلک امام این همه مدت به هم نخورد آتش گرفت گرچه دری بین کوچه ای اما شبیه قبل به سرعت به هم نخورد من مطمئنم این در از آن در، تقیه کرد حتی اگر که خورد به شدت به هم نخورد حتی اگر که خورد، نشد محسنی شهید این بار داستان امامت به هم نخورد دیوار و سنگ و کوبه ی در هرچه بود که پهلو و میخ از دو سه قسمت به هم نخورد
هدایت شده از منبع سبک
بسم‌الله الرحمن الرحیم کاش خاموش کُنَد اشک،مُصلایش را کاش گیرند کمی زیرِ بغلهایش را به زمین خورده و خاکی است ردایش رویش کاش می شد بِتِکاننَد سَر و پایَش را به زمین خورد،زمین خورد،زمین خورد مُدام ولی از دست ندادند تماشایش را درِ آتش زده کَم بود بیاُفتد ای کاش بِبَرد از دَمِ در دخترِ نوپایَش را کوچه سنگی است ، سرش درد گرفته نامرد بی هوا هول نده ، سنگ است...ببین جایش را او خودش خواسته تا روضه ی مادر گیرد جُراتِ خویش نبینید مُدارایش را او علی هست به کوچه نکشیدش اینبار زنده کردید دوباره غمِ غمهایش را قنفذ از راه از آن لحظه كه آمد می زد می زند تا شکند بازویِ زهرایش را دست بگذاشت به زانو نفسش تند شده عمه ی کوچک خود دید و نفس هایش را خیزران بود و سَر و طشتِ طلا و مشروب کاش می شد که نبیند لبِ بابایش را
نوحه امام صادق علیه السلام سلام ما سلام ما به قلب پاک و عاشقت سلام ما سلام ما به نورِ قالَ صادقت هنوزم ای گل زهرا،قدر تو گرچه گمنام است کرسیِ درس و تدریسَت،یاورِ دین اسلام است مولانا حضرت صادق... سلام ما سلام ما به صدق و پاکیِ شما سلام ما سلام ما به قبر خاکی شما ای شده مثل یک لاله،از ظلم و کینه ها پرپر مزارت دارد ای مولا،عطری از تربت مادر مولانا حضرت صادق... آتش گرفته خانه ات از کینهٔ اهل جفا داغ مدینه زنده شد واغربتا واغربتا سیلی و شعلهٔ آتش،غلاف و طعنهٔ اَغیار زنده شد خاطره های،روضه های در و دیوار یا زهرا مادر ای مادر... سلام ما سلام ما به نور هر دو عین تو سلام ما سلام ما به گریه بر حسین تو گریان آن زمانی که،در گودال سر جدا گردید در پیش دیدهٔ زینب،هلال نیزه ها گردید ثارالله ابی عبدالله... ✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
📅ویژه شهادت امام جعفر صادق علیه السلام —-------------------------- —------------------------------ یا ابا عبدالله یا جعفر بن محمد چار تا گل چون که درهم شد گلابش بهتر است با همین توجیه، این وادی شرابش بهتر است چار خورشید است بر انگشتر دست بقیع اینچنین جنس نگینش از رکابش بهتر است در کرم، در علم، در بحث صبوری، در اصول مطلب این خاک از جلد کتابش بهتر است کو ضریح و کو حرم؟اینجا فقط جاییست که غالبا طرح سؤالش از جوابش بهتر است تا بفهمی ماجرای کوچه را مثل حسن اصلا اینجا در زیارت اضطرابش بهتر است مرقد و گلدسته‌ها خوبند اما نزد ما کوری چشم عدو اینجا خرابش بهتر است هرچه سوزان باشد و هر قدر با شدت بقیع از زمین کربلا که آفتابش بهتر است گرچه مانع می‌شود اما به دستی بسته نیست اینچنین از شام و از کوفه طنابش بهتر است —------------------------------
📅ویژه شهادت امام جعفر صادق علیه السلام —-------------------------- —------------------------------ بینِ کوچه هایِ مدینه،تنها و غریب افتادی خاکی شد محاسِنَت آقاا،چون شَیبُ الخضیب افتادی پیرمرده با عذاب ، نکِشیدِش پشتِ مرکب با طناب ، نکِشیدِش جون نداره با شتاب ، نکشیدِش دیده هاش شد پُرِ آب ، نکِشیدِش ذکرِ لبش لحظۀ آخر(حسین ای غریبِ مادر) 3 یا شیخُ الائمه ... وای .. وای .. وای .. —------------------------------ —------------------------------ تو خونه پُر از آتیشِ،قلبِش اما جایِ دیگه ست جایی که دِلش رو سوزوند،کربلا میونِ خیمه ست با شتابِ تمام ، نبَریدِش بینِ آتیشِ خیام ، نبَریدِش تو کوچه هایِ شام ، نبَریدِش یا تو مجلِسِ حرام ، نبَریدِش .... گرچه زِغم بالُ پرش سوخت به یادِ زینب جِگرش سوخت ... یا شیخُ الائمه ... وای .. وای .. وای .. —------------------------------ بینِ هجره بویِ دودِ ، باحالِ بدم افتادم تا دیوار و در رو دیدم ، یادِ مادرم افتادم از تو کوچه میگذری ، وای مادر ... غُصه داره حیدری، وای مادر .... بینِ دیوارُ و دری ، وای مادر ... داغِ تو بی پِسری ....وای مادر ... دیگه شبِ آخرم اومد بالا سرم مادر اومد ... یا شیخُ الائمه ... وای .. وای .. وای ..
هدایت شده از منبع سبک
از مسیر در نه ، از دیوارِ خانه ریختند روز نَه این قومِ نامحرم شبانه ریختند حتم دارم با غلاف و تازیانه ریختند یک نفر آمد به محراب و نمازش را شکست بی حیایی بی هوا راز و نیازش را شکست * نیمه شب هست آه فکر سن و سالش نیستند ریسمان‌ها می‌کشند و فکر بالش نیستند بینِ این خانه مگر اهل و عیالش نیستند او خدای غیرت است از درد میریزد بِهَم پیش طفلانش مَکِش نامرد می‌ریزد بِهَم * باز هم صد شُکر آتش بر سر و رویش نخورد این درِ سوزان حیا کرد و به پهلویش نخورد سنگ بی احساسِ دیواری به اَبرویش نخورد باز هم صد شُکر در ، آئینه‌اش را خط نزد در میانِ شعله میخی سینه‌اش را خط نزد * در میانِ کوچه‌ها با زور او را می‌کِشند بر زمین می‌اُفتد و بدجور او را می‌کِشند روی مرکب میروند از دور او را می‌کِشند پیرمرد شهر با هر زحمتی پا می‌شود آه می‌گوید فقط " یا عَمَّتی" پا می‌شود * دخترک میگفت با نِی حنجرش را پس بده من یتیمم طشتِ زر یک شب سرش را پس بده جان بابا ، ساربان انگشترش را پس بده حرمله وقتی که می‌آید پریشان می‌شوم پشتِ عمه ، زجر وقتی هست پنهان می‌شوم * کوچه کوچه تکه تکه پیشِ ما نان ریختند شامیان نان خشک‌ها را پیش مهمان ریختند دختران تَه ماند‌ه‌ها را پای طفلان ریختند عمه جان حس می‌کنم مژگانِ بابا کم شده خیزران ای وای یک دندانِ بابا کم شده
هدایت شده از منبع سبک
عزای صادق آل پیمبر است امشب که شیعه دیده‌اش ازخون دل،تراست امشب بگو به دیده که غسل زیارتی بکند که دل، روانه‌ی شهر پیمبر است امشب به سیلِ خونِ دل و اشکِ دیده محمل بند سفر به سوی مدینه میسّر است امشب مدینه، غرق چراغ و بقیع تاریک است که بی چراغ چوشب‌های دیگراست امشب امام عصر به هر جا که هست گریان است ز اشک، دامن آن مه پُر اختر است امشب دلا بیا که دلی نذر سوختن بکنیم چراکه فاطمه را دل به مجمر است امشب رئیس مذهب شیعه فتاده است از پا که شیعه را زغمش دست برسراست امشب ز بس که جان جهان رنج دید از منصور درون خاک هم آزرده پیکر است امشب اگر چه با تن مسموم خفته در دل خاک ولی رها ز جفای ستمگر است امشب دگر شبانه به کاشانه‌اش نمی‌ریزند براهل بیت خودآسوده خاطر است امشب چگونه هاله‌ی رخسار زهره را بیند؟ مه مدینه که مهمان مادر است امشب
کوتاه کن کلام ... بماند بقیه اش مرده است احترام ... بماند بقیه اش از تیرهای حرمله یک تیر مانده بود آن هم نشد حرام ... بماند بقیه اش هر کس که زخمی از علی و ذوالفقار داشت آمد به انتقام ... بماند بقیه اش شمشیرها تمام شد و نیزه ها تمام شد سنگ ها تمام... بماند بقیه اش گویا هنوز باور زینب نمی شود بر سینه ی امام؟ ... بماند بقیه اش پیراهنی که فاطمه با گریه دوخته در بین ازدحام... بماند بقیه اش راحت شد از حسین همین که خیالشان شد نوبت خیام....بماند بقیه اش رو کرد در مدینه که یا ایهاالرسول یافاطمه! سلام ... بماند بقیه اش از قتلگاه آمده شمر و ز دامنش خون علی الدوام ... بماند بقیه اش سر رفت آه، بعد هم انگشت رفت، کاش از پیکر امام ... بماند بقیه اش بر خاک خفته ای و مرا میبرد عدو من میروم به شام ...بماند بقیه اش دلواپسم برای سرت روی نیزه ها از سنگ پشت بام ...بماند بقیه اش دلواپسی برای من و بهر دخترت در مجلس حرام ...بماند بقیه اش حالا قرار هست کجاها رود سرش از کوفه تا به شام ... بماند بقیه اش تنها اشاره ای کنم و رد شوم از آن از روی پشت بام ... بماند بقیه اش قصه به "سر" رسید و تازه شروع شد شعرم نشد تمام ... بماند بقیه اش ✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼ ✅کانال سبک وشعر باب الحرم