💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#حضرت_معصومه__س__روضه
ای طوطیای دیده ی من، خاک پای تو
دارد امید لطف به دارشفای تو
ای بانویی که رتبه ی تو فاطمی بود
الطاف بی کرانه ی تو دائمی بود
من از طواف کوی تو بیدار می شوم
با استعانت از تو سبک بار می شوم
ای جلوه ای زجان خداوند فاطمه
معصومه ای و حاصل لبخند فاطمه
ای آنکه گفت موسی جعفر ثنای تو
ای دختر عفیفه ی من ،جانم فدای تو
ای زینب رضا ،مرید رضا تویی
روشنگر شریعت و دین رضا تویی
تکرار راه زینب کبری مقام تو
محفوظ مانده عزت و هم احترام تو
تو امتداد شاخصه ی کار زینبی
تصویری از چهل سحر تار زینبی
ای خواهری که داغ برادر کشیده ای
هرچه کشیده ای سر بر نی ندیده ای
ای آنکه از فراق برادر فسرده ای
از دشمنان خویش تو سیلی نخورده ای
تو مثل زینب دیده ای روز اسارت
مانند عمه رفته اموال تو غارت
تو مثل زینب دیده ای اجساد خونین
جسم برادر های خود بر خاک رنگین
تو مثل زینب دیده ای اوج قضا را
یک لحظه همچون کربلا دیدی فضا را
دیدی ستم های زیاد از قوم کافر
دیدی برادرهای خود در خون شناور
اما ندیدی روی نیزه رأس خورشید
اما ندیدی ماه در خون می درخشید
هرگز ندیدی جسم بی سر روبرویت
هرگز نخوردی تازیانه از عدویت
تو کی چشیدی ضربه های کعبه نی را
کی دیده ای طشت و سر و یک جام می را
کی خورده ای از دست استکبار سیلی
کی رفته ای نزد ولی با روی نیلی
آری تو هم خواندی نمازت را نشسته
اما ندیدی ماه پیشانی شکسته
کی گوشوار از گوش تو دشمن ربوده
کی کهنه پیراهن به دستان تو بوده
حضرت معصومه (س)
روضه
@babollharam
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#حضرت_معصومه__س__روضه
بی بی هوائی ام به هوای تو می پرم
بی بی نظاره کن که برای تو می پرم
بی بی مرا ببین که شدم یا کریم تان
بر روی بام مأذنه های تو می پرم
ای ضامن همیشگی آب و دانه ام
در آسمان لطف و عطای تو می پرم
وقتی که سیم سائل تان وصل میشود
بر روی شانه های گدای تو می پرم
من هفته ای دو مرتبه از مشهد الرضا
تنها به شوق صحن وسرای تو می پرم
گاهی برای عرض تبرک ز گریه ای
بی وقفه سوی بزم عزای تو می پرم
من تا ابد کبوتر وکارم پریدن است
اینجا وظیفه ، ناز شما را کشیدن ،است
نور خدای مایی و در رفت و آمدی
آری شما کریمه ی آل محمدی
ای رونوشت حضرت زهرای مرضیه
تو فاطمه ی چندم اولاد احمدی؟
بی شک وشبهه آیه ی تطهیر مال توست
پاکی مطهری تو ز هر رجس وهر بدی
شکر خدای عزوجل آمدی به قم
منت نهاده ای سرمان و خوش امدی
وقتی که میروی به طواف امیر طوس
ادرکنی یا حاجیه خانوم مشهدی
تو عمه جان خوب جوادالائمه ای
دارای لطف و جود وکرامات بی حدی
ای عمه ی ولی خدا دست من بگیر
ای زینب امامِ رضا دست من بگیر
خانم شما دلیل پریشانی منی
شور میان شعر و غزلخوانی منی
این سیل پاگرفته زداغ تو جاری است(1)
بانی اشک دیده ی طوفانی منی
قرآن بخوان دوباره که ایمان بیاوریم
تنهاتویی که باب مسلمانی منی
افسانه نه تو ماهیتی تو حقیقتی
لیلای قلب شاه خراسانی منی
خاک قدوم ناز تو بانو تبرک است
تو افتخار تربت ایرانی منی
بی استغاثه از تو نصیحت نمیکند
مبنای کار شیر جمارانی منی
شخصیت جهانیِ ادیانِ رایجی
اخت الرضا و دختر باب الحوائجی
میخواستی شبیه کبوتر... ولی نشد
از بام خانه ات بزنی پر...ولی نشد
میخواستی که بار سفر را ببندی و ...
تنها به عشق روی برادر...ولی نشد
میخواستی که وقت سحر جای نافله
بر روی پای او بنهی سر ولی نشد
میخواستی نشان بدهی باز خواهری
میخواستی نیابت مادر ...ولی نشد
میخواستی مخدره از روی عاطفه
شانه کنی محاسن دلبر ولی نشد
میخواستی که همچوقدیم موقع صلاة
بر دوش او عبای پیمبر...ولی نشد
میخواستی که برلب عطشان و کام او
گریه کنی و لحظه ی آخر ولی نشد
گیرم که میرسیدی و آنجا... چه فایده
ای یادگار حضرت زهرا... چه فایده
با اشک و آه و زمزمه امن یجیب گفت
یکبار دیگر از دم یابن الشبیب گفت
با یاد کربلای حسینی به سینه زد
از روضه های حضرت شیب الخضیب گفت
از اتحاد نیزه و شمشیر و دشنه ها
از پاره پاره پیکر خدالتریب گفت
از بوریا و آن تن عریان بر زمین
از آن حصیرهای عجیب و غریب گفت
از شمر و دارودسته ی بی دین و مفسدش
از تکه تکه های تن عندلیب گفت
با اینکه روضه های حسین شور محشری ست
اما گریز روضه ی من چیز دیگری ست
شکر خدا که هم به زیارت نرفته ای
هم در میان اهل شرارت نرفته ای
شکر خدا که زینب ثانی روزگار
بعد از برادرت به اسارت نرفته ای
ناموس کبریایی ابناء فاطمه
شکرخدا که بزم جسارت نرفته ای
شکر خدا که پای تو بر کوفه وا نشد
بازجر وبا سنان به عمارت نرفته ای
با دست و پای در غل و زنجیر و بی نقاب
مابین مردمان به اشارت نرفته ای
شکرخدا نخورده به گوش تو نام شمر
وای از نگاه زینب و وای از غلام شمر
------------------------------------------------------------
شاعر : علیرضا خاکساری
حضرت معصومه (س)
روضه
@babollharam
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
در عاشقی، تحمّلِ هجران به من رسید
سرگشتگی به کوه و بیابان به من رسید
کشتیِ دل، به نیل و فراتم به گِل نشست
از دوری ات، دو دیده ی گریان به من رسید
هر روز شعله های فراقِ تو گُر گرفت
قلبِ کباب و سینه ی سوزان به من رسید
دندان گرفته ام جگرم را که خون شده
دردی که ره نداشت به درمان، به من رسید
جانم اگر چه هدیه ی با ارزشی نبود
شکر خدا نگاهِ سلیمان به من رسید
باید فقط به سَر بزنم، چاره ای که نیست
دستی که مانده دور زِ دامان، به من رسید
گفتم که می رسی و دل آباد می کنی
آخر چه کردم این دلِ ویران به من رسید
آشفتگی به خاطر تو مَسلکِ من است
من شاکرم که حالِ پریشان به من رسید
قسمت شدند تا که مقاماتِ عالیه
زوزه کشی به دَرگهِ سلطان به من رسید
خون ها به خاک ریخت و سَرها به نیزه رفت
تا اینکه ذکرِ نابِ “حسین جان” به من رسید
شاعر:رضا رسول زاده
___________________
شعر امام زمان – مناجات امام زمان (عج)
در هوای وصال دربه درم
شاهدم گریه زاریِ سحرم
جگرت خون شده ز غفلت من
من هم از غصه ی تو خون جگرم
اذن داخل شدن که نیست مرا
از درِ خیمه تو میگذرم
خبرت آنقدر نمی آید
تا به دیوار میخورد خبرم!
یک سلام علیک هم کافیست
حالی از ما بپرس ای پدرم
بی کسم ای کس همه عالم
بخدا خالی است دور و برم
نده دست کسی مرا آقا
که دخیل تواند بال و پرم
به همانروضه های ناحیه ات
یک سفر پیش جد خود ببرم
تو که هرشب مسافر حرمی
برسان این حقیر را به حرم
بین مقتل چهارده قرن است
مادرت داد میزند پسرم
شاعر:سیدپوریا هاشمی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
عمری گریستی و غمت ناشنیده ماند
در سینهات صدایِ تو ای نورِدیده ماند
هیات تمام شد همه رفتند شام قبل
اما هنوز مادر قامت خمیده ماند
از گریه چشم خون شد و مویت سفید شد
از ناله سینه آتش و رنگت پریده ماند
اینجا همه شبیه تو مشکی است رَخت ما
همرنگ تو شدیم و عبایت ندیده ماند
کاری برای عصر ظهورت نکردهایم
اینجا چقدر میوهی کالِ نچیده ماند
احساس ما به آمدن تو چه فایده
وقتی کلام سیدِ ما ناشنیده ماند
ظرفیت شنیدن یک روضه را بده
عمری گذشت و مقتل آن سر بُریده ماند
حق میدهم اگر به سر و سینه میزنی
بر روی عمههای تو جایِ کشیده ماند
قربان آن دو چشم که گریان زینب است
ای وای از غمت شبِ طفلان زینب است
شاعر:حسن لطفی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
مدح #امیرالمومنین_علی_ع
برای شهدای حرم #شاه_چراغ
کتاب خلق را فردا روایت می کند حیدر
جماعت ایستاده ند و امامت می کند حیدر
حساب دشمن حیدر که روز حشر معلوم است
میان دوستدارانش قضاوت می کند حیدر
علی عمّار می خواهد علی تمّار می خواهد
جز این باشد ، ز دست ما شکایت می کند حیدر
تو بینا باش و ردّ پای حیدر را بجو در شهر
که با هر کور نابینا ، محبّت می کند حیدر
🥀🥀🥀ا🥀🥀🥀
شهیدا ! فتنه در خون تو تن شُست و نمی داند
به حکم مَن یَمُت ... با تو رفاقت می کند حیدر
شهیدا ! ای چراغ پیش رو ! امروز فهمیدم
که با خون تو خلقی را هدایت می کند حیدر
کماکان مرتضی فُزتُ و ربّ الکعبه می خواند
کماکان بین خون دارد عبادت می کند حیدر
عجب محراب خونینی ! دعایم کن که می دانم
قنوت شیعه را در خون اجابت می کند حیدر
شاعر: #محسن_ناصحی
#حسرت_حرم
#زمینه_امام_حسین
#شب_زیارتی_ارباب
حالم آقا خرابه و دلم پریشونه
دلتنگ کربلا شدم رقیه میدونه
غیر از حرم چیزی نمیخوام خدا میدونه
دنیا دیگه بعد حسین برام یه زندونه
عشق منی تنها تو،خوبه حال من با تو
هر دفعه کمک خواستم،هیچکی نبود الا تو
یا اباعبدالله ع
وقتی دلم تنگت میشه یه گوشه میشینم
تو تنهاییم عکسهای اربعین و میبینم
یادم میاد روزایی رو که کربلا بودم
حالا که از تو دور شدم من خیلی غمگینم
فکر حرمم ارباب،نوکر بد و دریاب
با خیال شش گوشه،می پرم آقا از خواب
یا اباعبدالله ع
✍️#محمد_مهدی_قرائتی
#حضرت_زهرا_س
روضه از زبان امیرالمومنین علیه السلام
السلام ای سوره کوثر چطوری؟ بهتری؟
السلام ای یاس پیغمبر چطوری؟ بهتری؟
السلام ای لاله ی پرپر چطوری؟ بهتری؟
السلام ای بهترین مادر چطوری؟ بهتری؟
ای چراغ خانه ی حیدر چنین سو سو نزن
پیش چشمان امیرالمؤمنین سو سو نزن
چند وقتی هست اینجا هم نشین بستری
مثل من لبریز از درد دل و درد سری
گاه بهتر می شوی و گاه گاهی بدتری
با علی حرفی بزن این روزهای آخری
با صدای گریه ات هر بار هق هق می کنم
خوب شو جان علی، با رفتنت دق می کنم
چند وقتی هست که حال هوایت خوب نیست
گریه کمتر کن گلم، گریه برایت خوب نیست
باز حال بازوی مشکل گشایت خوب نیست
فاطمه برخیز... حال بچه هایت خوب نیست
باز با یک خنده ات این خانه را آباد کن
حیدرت را از غم و رنج و محن آزاد کن
فاطمه بی خوابیِ بسیار پیرت کرده است
کنج بستر این تن تب دار پیرت کرده است
آتش و میخ و در و دیوار پیرت کرده است
تیزی و داغی آن مسمار پیرت کرده است
هیچ کس باری ز روی شانه هایت برنداشت
فاطمه ای کاش اصلا خانه ی ما در نداشت
بس که اشک از دیده ی کم سو گرفتی فاطمه،
چند روزی هست با غم خو گرفتی فاطمه
زیر چادر دست بر پهلو گرفتی فاطمه
از علی هم چند باری رو گرفتی فاطمه
*زیر چادر دست بر پهلو بگیر اما بمان
باشد اصلا دست بر زانو بگیر اما بمان*
این غمِ همواره همراهت عذابم می دهد
دردهای سخت و جانکاهت عذابم می دهد
سرفه های گاه و بی گاهت عذابم می دهد
این سیاهی بر روی ماهت عذابم می دهد
چند روزی بیشتر مهمان این ویرانه باش
باز هم نانی بپز، گرمای این کاشانه باش
محور هر پنج تن، حال تو بهتر می شود
ای به قربان تو من، حال تو بهتر می شود
با حسین و با حسن، حال تو بهتر می شود
پس نزن حرف از کفن، حال تو بهتر می شود
استراحت کن عزیزم که تنت تب می کند
کارهای خانه را امروز زینب می کند
با دل سوزانِ تو هم سوختم هم ساختم
با نفس های پر از آه تو هر دم ساختم
من برای زخم هایت نیز مرهم ساختم
تا نیفتد... درب را این بار محکم ساختم
تو زمین خوردی علی افتاد از پا ناگهان
جان حیدر راه اگر دارد بمانی، پس بمان
بعدِ احمد حق تو انکار شد یا فاطمه
غربت و غم بر سرت آوار شد یا فاطمه
میخ در هم مایه ی آزار شد یا فاطمه
"هرچه شد بین در و دیوار شد" یا فاطمه
"خواستم یاری کنم اما نشد" زهرای من
"بند غم از دست هایم وا نشد" زهرای من
#وحید_محمدی
*#محسن_ناصحی
#کانال _سبک _شعر _باب الحرم
🍇
هدایت شده از کتیبه و پرچم باب الحرم
#حضرت_زهرا_س
روضه از زبان امیرالمومنین علیه السلام
السلام ای سوره کوثر چطوری؟ بهتری؟
السلام ای یاس پیغمبر چطوری؟ بهتری؟
السلام ای لاله ی پرپر چطوری؟ بهتری؟
السلام ای بهترین مادر چطوری؟ بهتری؟
ای چراغ خانه ی حیدر چنین سو سو نزن
پیش چشمان امیرالمؤمنین سو سو نزن
چند وقتی هست اینجا هم نشین بستری
مثل من لبریز از درد دل و درد سری
گاه بهتر می شوی و گاه گاهی بدتری
با علی حرفی بزن این روزهای آخری
با صدای گریه ات هر بار هق هق می کنم
خوب شو جان علی، با رفتنت دق می کنم
چند وقتی هست که حال هوایت خوب نیست
گریه کمتر کن گلم، گریه برایت خوب نیست
باز حال بازوی مشکل گشایت خوب نیست
فاطمه برخیز... حال بچه هایت خوب نیست
باز با یک خنده ات این خانه را آباد کن
حیدرت را از غم و رنج و محن آزاد کن
فاطمه بی خوابیِ بسیار پیرت کرده است
کنج بستر این تن تب دار پیرت کرده است
آتش و میخ و در و دیوار پیرت کرده است
تیزی و داغی آن مسمار پیرت کرده است
هیچ کس باری ز روی شانه هایت برنداشت
فاطمه ای کاش اصلا خانه ی ما در نداشت
بس که اشک از دیده ی کم سو گرفتی فاطمه،
چند روزی هست با غم خو گرفتی فاطمه
زیر چادر دست بر پهلو گرفتی فاطمه
از علی هم چند باری رو گرفتی فاطمه
*زیر چادر دست بر پهلو بگیر اما بمان
باشد اصلا دست بر زانو بگیر اما بمان*
این غمِ همواره همراهت عذابم می دهد
دردهای سخت و جانکاهت عذابم می دهد
سرفه های گاه و بی گاهت عذابم می دهد
این سیاهی بر روی ماهت عذابم می دهد
چند روزی بیشتر مهمان این ویرانه باش
باز هم نانی بپز، گرمای این کاشانه باش
محور هر پنج تن، حال تو بهتر می شود
ای به قربان تو من، حال تو بهتر می شود
با حسین و با حسن، حال تو بهتر می شود
پس نزن حرف از کفن، حال تو بهتر می شود
استراحت کن عزیزم که تنت تب می کند
کارهای خانه را امروز زینب می کند
با دل سوزانِ تو هم سوختم هم ساختم
با نفس های پر از آه تو هر دم ساختم
من برای زخم هایت نیز مرهم ساختم
تا نیفتد... درب را این بار محکم ساختم
تو زمین خوردی علی افتاد از پا ناگهان
جان حیدر راه اگر دارد بمانی، پس بمان
بعدِ احمد حق تو انکار شد یا فاطمه
غربت و غم بر سرت آوار شد یا فاطمه
میخ در هم مایه ی آزار شد یا فاطمه
"هرچه شد بین در و دیوار شد" یا فاطمه
"خواستم یاری کنم اما نشد" زهرای من
"بند غم از دست هایم وا نشد" زهرای من
#وحید_محمدی
*#محسن_ناصحی
#کانال _سبک _شعر _باب الحرم
🍇
#سلام_خونین
در محکومیت هتک حرمت حرم شاهچراغ و شهادت هموطنان عزیزمان
اثر #اسماعیل_شبرنگ
وضو گرفت و گذشت ، عازم زیارت شد
خبر رسید حرم خانه ی شهادت شد
حرم که شاهد پرواز لشکر روح است
همان ضریح ترک خورده ای که مجروح است
قنوت آخرشان شوق ربّنا را داشت
نماز مغربشان عطر کربلا را داشت
چه صحنه ای که غم روضه را تداعی کرد
برای عاشق خسته چه ها تداعی کرد
به یادم آورَد این داغ ، ماتم او را
امام زخمی گودال و عصر عاشورا
نماز سرخ شهادت نصیب یاران شد
به وقت شرعی سجّاده تیرباران شد
کبوتران حرم در کنار شاهچراغ
شدند چشم و چراغ دیار شاهچراغ
حضور خنجر تکفیر ، دست پُر باقی ست
لجن پراکنی فتنه ی ترور باقی ست
کسی که امنیت خانه را هدف دارد
در این زمانه ی فتنه مگر شرف دارد ؟!
کسی که دشمن خود را به خانه دعوت کرد
به اهل خانه و ناموس خود خیانت کرد
چه کرده با شب آرام اهل آبادی
شعار باطل " زن ، زندگی و آزادی "
به چشم تجربه دیده کسی که آگاه است
میان کشور ما عمر فتنه کوتاه است
به هوش باش که این مملکت خدا دارد
به شانه اش علَم حضرت رضا (ع) دارد
به گوش می رسد از خاک بیشه ی شیران
پیام روشنی از حاج قاسم ایران
بداند آنکه به سر نیّت حرم دارد
هماره کشور ما حُرمت حرم دارد
دفاع ِ از حرم ِ عاشقی هویّت ماست
جهاد حیدری ما گواه عزّت ماست
حماسه دیدم و گفتم زمان پرواز است
شکوه شعر شهادت خروش شیراز است
به هوش باش که جنگ رسانه پابرجاست
به هوش باش که هر روز ، روز عاشوراست
همان قبیله که هم مَسلَک یزید شدند
میان واقعه شرمنده ی شهید شدند
همیشه از شهدا این پیام می آید
صبور باش دم انتقام می آید
همان که می گذرد از میان این آتش
جهان نشسته به دیدار یا لثاراتش
بیا که آمدنت التماس یاران است
بیا که آخر مجلس شهید باران است
سرود روشن نسلی که باز جامانده ست
سلام حضرت مهدی (عج) سلام فرمانده ست
#اسماعیل_شبرنگ
@babollharam
بیتاب شده دل از عزایی دیگر!
با ناله وامحمدایی دیگر!
تا حرمله پا گذاشت بر قلب حرم
شد شاهچراغ کربلایی دیگر!
#دو_بیتی
#شاهچراغ
@babollharam