eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.1هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
48 ویدیو
568 فایل
🔸فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 👈زیر نظر گروه جهادی باب الحرم و کانال متن روضه 🆔 @babolharam_net آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک 50
مشاهده در ایتا
دانلود
در راه غمت هر چه بلا بود خریدیم یک عمر از این روضه به ان روضه دویدیم یک روز در اغوش پدر روز دگر هم با پای عصا سینه زنان سینه دریدیم یک عمر از این نافله ها بار نبستیم از اشک عزایت به کجاها که رسیدیم هر ذکر که گفتیم پری باز نکردیم یک اه برای تو کشیدیم و پریدیم حسرت به دل هر نفس سوخته هستیم جز ان نفسی را که برای تو کشیدیم صد بار چو ایینه به پای تو شکستیم یک بار اگر روضه گودال شنیدیم حسن کردی @babollharam
بیا اجازه نده عاشقت عذاب ببیند چرا همیشه حرم را فقط به خواب ببیند?! به خواب دیدم از اینجا نمای گنبدتان را عجیب نیست اگر تشنه ای سراب ببیند مرا به پشت در عادت بده به خرده طعامی همین بس است تو را "دیده" در نقاب ببیند گدا نمی رود از پشت درب خانه ی مولا اگر دوباره امیدی به فتح باب ببیند نگاه چپ بکند دشمنی به سمت حریمت جهان دوباره به خود باید انقلاب ببیند مدافع حرمت گفته بود قبل شهادت مگر بمیرد و این صحن را خراب ببیند حمیدرضا محسنات @babollharam
مهربانی ، کریمه ای خانم بانوی بی بدیل ؛ معصومه التماس قنوت گریه ی من الدخیل الدخیل معصومه شرف الشمس شهر قم هستی از تبار و ذراری خورشید پای دَرست ملائکه حاضر ای پناه مراجع تقلید صحن بالا سر تو منزل نور مهبط جبرئیل این صحن است بال جمله ملائک عرشی زیر پاهای زائرت پهن است حرم اهل بیت صحن شماست حرم خانواده ی زهرا کربلا و مدینه و مشهد نجف و کاظمین و سامرّا وقت تجدید عهد با زهرا شهر یثرب اگر نشد قم هست گره هایم نگفته واشده است تا قسم به امام هشتم هست گرچه چنگ خزان به جان تو و جان ایل و تبارت افتاده پاره پاره ولی نشد هرگز نامه ای که رضا فرستاده بین این کوچه ها خدا را شکر محترم مانده گوشواره ی تو لاأقل هلهله نشد بر پای چشم گریان و پر ستاره ی تو گرچه خم شد قدت ز فاصله ها ذبح اطفال را ندیدی تو حضرت زینب امام رضا تلّ و گودال را ندیدی تو تشنه ای را که زیر یک دشنه دست و پا میزند که جان بدهد حق او نیست شمر با پایش جسم زخمیش را تکان بدهد محسن حنیفی @babollharam
خیر کثیر و معنی آیات کوثر است قائم مقام حضرت زهرای اطهر است او فاطمه است ، فاطمه ی دیگر قم است عرش خدا به زیر قدم های او گم است او دختر است، دختر یک نور بی حد است او خواهر است، خواهر سلطان مشهد است او شافعه است ، شافعه ی روز محشر است هستی ز اوست ، هستی موسی ابن جعفر است موسای این قبیله به او فخر می کند عالم به هر وسیله به او فخر می کند از کودکی عصای ولی خدا شده از هر بدی ، به دست خدایش رها شده از قلعه های علم و ادب ، درب، کنده است روح الامین به عرش علومش پرنده است حجب و حیا ز هر عملش آبرو گرفت مولا رضا ز آب وضویش ، وضو گرفت در بحر حق بسان سفینه است مرقدش و شعبه ای ز خاک مدینه است مرقدش خیل ملائکه همه حیران درگهش امثال بهجتند غلامان درگهش جعفر ابوالفتحی @babollharam
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 ای طوطیای دیده ی من، خاک پای تو دارد امید لطف به دارشفای تو ای بانویی که رتبه ی تو فاطمی بود الطاف بی کرانه ی تو دائمی بود من از طواف کوی تو بیدار می شوم با استعانت از تو سبک بار می شوم ای جلوه ای زجان خداوند فاطمه معصومه ای و حاصل لبخند فاطمه ای آنکه گفت موسی جعفر ثنای تو ای دختر عفیفه ی من ،جانم فدای تو ای زینب رضا ،مرید رضا تویی روشنگر شریعت و دین رضا تویی تکرار راه زینب کبری مقام تو محفوظ مانده عزت و هم احترام تو تو امتداد شاخصه ی کار زینبی تصویری از چهل سحر تار زینبی ای خواهری که داغ برادر کشیده ای هرچه کشیده ای سر بر نی ندیده ای ای آنکه از فراق برادر فسرده ای از دشمنان خویش تو سیلی نخورده ای تو مثل زینب دیده ای روز اسارت مانند عمه رفته اموال تو غارت تو مثل زینب دیده ای اجساد خونین جسم برادر های خود بر خاک رنگین تو مثل زینب دیده ای اوج قضا را یک لحظه همچون کربلا دیدی فضا را دیدی ستم های زیاد از قوم کافر دیدی برادرهای خود در خون شناور اما ندیدی روی نیزه رأس خورشید اما ندیدی ماه در خون می درخشید هرگز ندیدی جسم بی سر روبرویت هرگز نخوردی تازیانه از عدویت تو کی چشیدی ضربه های کعبه نی را کی دیده ای طشت و سر و یک جام می را کی خورده ای از دست استکبار سیلی کی رفته ای نزد ولی با روی نیلی آری تو هم خواندی نمازت را نشسته اما ندیدی ماه پیشانی شکسته کی گوشوار از گوش تو دشمن ربوده کی کهنه پیراهن به دستان تو بوده حضرت معصومه (س) روضه @babollharam
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 بی بی هوائی ام به هوای تو می پرم بی بی نظاره کن که برای تو می پرم بی بی مرا ببین که شدم یا کریم تان بر روی بام مأذنه های تو می پرم ای ضامن همیشگی آب و دانه ام در آسمان لطف و عطای تو می پرم وقتی که سیم سائل تان وصل میشود بر روی شانه های گدای تو می پرم من هفته ای دو مرتبه از مشهد الرضا تنها به شوق صحن وسرای تو می پرم گاهی برای عرض تبرک ز گریه ای بی وقفه سوی بزم عزای تو می پرم من تا ابد کبوتر وکارم پریدن است اینجا وظیفه ، ناز شما را کشیدن ،است نور خدای مایی و در رفت و آمدی آری شما کریمه ی آل محمدی ای رونوشت حضرت زهرای مرضیه تو فاطمه ی چندم اولاد احمدی؟ بی شک وشبهه آیه ی تطهیر مال توست پاکی مطهری تو ز هر رجس وهر بدی شکر خدای عزوجل آمدی به قم منت نهاده ای سرمان و خوش امدی وقتی که میروی به طواف امیر طوس ادرکنی یا حاجیه خانوم مشهدی تو عمه جان خوب جوادالائمه ای دارای لطف و جود وکرامات بی حدی ای عمه ی ولی خدا دست من بگیر ای زینب امامِ رضا دست من بگیر خانم شما دلیل پریشانی منی شور میان شعر و غزلخوانی منی این سیل پاگرفته زداغ تو جاری است(1) بانی اشک دیده ی طوفانی منی قرآن بخوان دوباره که ایمان بیاوریم تنهاتویی که باب مسلمانی منی افسانه نه تو ماهیتی تو حقیقتی لیلای قلب شاه خراسانی منی خاک قدوم ناز تو بانو تبرک است تو افتخار تربت ایرانی منی بی استغاثه از تو نصیحت نمیکند مبنای کار شیر جمارانی منی شخصیت جهانیِ ادیانِ رایجی اخت الرضا و دختر باب الحوائجی میخواستی شبیه کبوتر... ولی نشد از بام خانه ات بزنی پر...ولی نشد میخواستی که بار سفر را ببندی و ... تنها به عشق روی برادر...ولی نشد میخواستی که وقت سحر جای نافله بر روی پای او بنهی سر ولی نشد میخواستی نشان بدهی باز خواهری میخواستی نیابت مادر ...ولی نشد میخواستی مخدره از روی عاطفه شانه کنی محاسن دلبر ولی نشد میخواستی که همچوقدیم موقع صلاة بر دوش او عبای پیمبر...ولی نشد میخواستی که برلب عطشان و کام او گریه کنی و لحظه ی آخر ولی نشد گیرم که میرسیدی و آنجا... چه فایده ای یادگار حضرت زهرا... چه فایده با اشک و آه و زمزمه امن یجیب گفت یکبار دیگر از دم یابن الشبیب گفت با یاد کربلای حسینی به سینه زد از روضه های حضرت شیب الخضیب گفت از اتحاد نیزه و شمشیر و دشنه ها از پاره پاره پیکر خدالتریب گفت از بوریا و آن تن عریان بر زمین از آن حصیرهای عجیب و غریب گفت از شمر و دارودسته ی بی دین و مفسدش از تکه تکه های تن عندلیب گفت با اینکه روضه های حسین شور محشری ست اما گریز روضه ی من چیز دیگری ست شکر خدا که هم به زیارت نرفته ای هم در میان اهل شرارت نرفته ای شکر خدا که زینب ثانی روزگار بعد از برادرت به اسارت نرفته ای ناموس کبریایی ابناء فاطمه شکرخدا که بزم جسارت نرفته ای شکر خدا که پای تو بر کوفه وا نشد بازجر وبا سنان به عمارت نرفته ای با دست و پای در غل و زنجیر و بی نقاب مابین مردمان به اشارت نرفته ای شکرخدا نخورده به گوش تو نام شمر وای از نگاه زینب و وای از غلام شمر ------------------------------------------------------------ شاعر : علیرضا خاکساری حضرت معصومه (س) روضه @babollharam
در عاشقی، تحمّلِ هجران به من رسید سرگشتگی به کوه و بیابان به من رسید کشتیِ دل، به نیل و فراتم به گِل نشست از دوری ات، دو دیده ی گریان به من رسید هر روز شعله های فراقِ تو گُر گرفت قلبِ کباب و سینه ی سوزان به من رسید دندان گرفته ام جگرم را که خون شده دردی که ره نداشت به درمان، به من رسید جانم اگر چه هدیه ی با ارزشی نبود شکر خدا نگاهِ سلیمان به من رسید باید فقط به سَر بزنم، چاره ای که نیست دستی که مانده دور زِ دامان، به من رسید گفتم که می رسی و دل آباد می کنی آخر چه کردم این دلِ ویران به من رسید آشفتگی به خاطر تو مَسلکِ من است من شاکرم که حالِ پریشان به من رسید قسمت شدند تا که مقاماتِ عالیه زوزه کشی به دَرگهِ سلطان به من رسید خون ها به خاک ریخت و سَرها به نیزه رفت تا اینکه ذکرِ نابِ “حسین جان” به من رسید شاعر:رضا رسول زاده ___________________ شعر امام زمان – مناجات امام زمان (عج) در هوای وصال دربه درم شاهدم گریه زاریِ سحرم جگرت خون شده ز غفلت من من‌ هم از غصه ی تو خون جگرم اذن داخل شدن که‌ نیست مرا از درِ خیمه تو میگذرم خبرت آنقدر نمی آید تا به دیوار میخورد خبرم! یک سلام علیک هم کافیست حالی از ما بپرس ای پدرم بی کسم ای کس همه عالم بخدا خالی است‌ دور و برم نده دست کسی مرا آقا که دخیل تواند بال و پرم به همان‌روضه های ناحیه ات یک‌ سفر‌ پیش جد خود ببرم تو که هرشب مسافر حرمی برسان این حقیر را به حرم بین‌ مقتل چهارده قرن است مادرت داد میزند پسرم شاعر:سیدپوریا هاشمی
عمری گریستی و غمت ناشنیده ماند در سینه‌ات صدایِ تو ای نورِدیده ماند هیات تمام شد همه رفتند شام قبل اما هنوز مادر قامت خمیده ماند از گریه چشم خون شد و مویت سفید شد از ناله سینه آتش و رنگت پریده ماند اینجا همه شبیه تو مشکی است رَخت ما همرنگ تو شدیم و عبایت ندیده ماند کاری برای عصر ظهورت نکرده‌ایم اینجا چقدر میوه‌ی کالِ نچیده ماند احساس ما به آمدن تو چه فایده وقتی کلام سیدِ ما ناشنیده ماند ظرفیت شنیدن یک روضه را بده عمری گذشت و مقتل آن سر بُریده ماند حق می‌دهم اگر به سر و سینه می‌زنی بر روی عمه‌های تو جایِ کشیده ماند قربان آن دو چشم که گریان زینب است ای وای از غمت شبِ طفلان زینب است شاعر:حسن لطفی
مدح برای شهدای حرم کتاب خلق را فردا روایت می کند حیدر جماعت ایستاده ند و امامت می کند حیدر حساب دشمن حیدر که روز حشر معلوم است میان دوستدارانش قضاوت می کند حیدر علی عمّار می خواهد علی تمّار می خواهد جز این باشد ، ز دست ما شکایت می کند حیدر تو بینا باش و ردّ پای حیدر را بجو در شهر که با هر کور نابینا ، محبّت می کند حیدر 🥀🥀🥀ا🥀🥀🥀 شهیدا ! فتنه در خون تو تن شُست و نمی داند به حکم مَن یَمُت ... با تو رفاقت می کند حیدر شهیدا ! ای چراغ پیش رو ! امروز فهمیدم که با خون تو خلقی را هدایت می کند حیدر کماکان مرتضی فُزتُ و ربّ الکعبه می خواند کماکان بین خون دارد عبادت می کند حیدر عجب محراب خونینی ! دعایم‌ کن که می دانم قنوت شیعه را در خون اجابت می کند حیدر شاعر:
حالم آقا خرابه و دلم پریشونه دلتنگ کربلا شدم رقیه می‌دونه غیر از حرم چیزی نمیخوام خدا می‌دونه دنیا دیگه بعد حسین برام یه زندونه عشق منی تنها تو،خوبه حال من با تو هر دفعه کمک خواستم،هیچکی نبود الا تو یا اباعبدالله ع وقتی دلم تنگت میشه یه گوشه می‌شینم تو تنهاییم عکسهای اربعین و میبینم یادم میاد روزایی رو که کربلا بودم حالا که از تو دور شدم من خیلی غمگینم فکر حرمم ارباب،نوکر بد و دریاب با خیال شش گوشه،می پرم آقا از خواب یا اباعبدالله ع ✍️
166.2K
بنددوم
روضه از زبان امیرالمومنین علیه السلام السلام ای سوره کوثر چطوری؟ بهتری؟ السلام ای یاس پیغمبر چطوری؟ بهتری؟ السلام ای لاله ی پرپر چطوری؟ بهتری؟ السلام ای بهترین مادر چطوری؟ بهتری؟ ای چراغ خانه ی حیدر چنین سو سو نزن پیش چشمان امیرالمؤمنین سو سو نزن چند وقتی هست اینجا هم نشین بستری مثل من لبریز از درد دل و درد سری گاه بهتر می شوی و گاه گاهی بدتری با علی حرفی بزن این روزهای آخری با صدای گریه ات هر بار هق هق می کنم خوب شو جان علی، با رفتنت دق می کنم چند وقتی هست که حال هوایت خوب نیست گریه کمتر کن گلم، گریه برایت خوب نیست باز حال بازوی مشکل گشایت خوب نیست فاطمه برخیز... حال بچه هایت خوب نیست باز با یک خنده ات این خانه را آباد کن حیدرت را از غم و رنج و محن آزاد کن فاطمه بی خوابیِ بسیار پیرت کرده است کنج بستر این تن تب دار پیرت کرده است آتش و میخ و در و دیوار پیرت کرده است تیزی و داغی آن مسمار پیرت کرده است هیچ کس باری ز روی شانه هایت برنداشت فاطمه ای کاش اصلا خانه ی ما در نداشت بس که اشک از دیده ی کم سو گرفتی فاطمه، چند روزی هست با غم خو گرفتی فاطمه زیر چادر دست بر پهلو گرفتی فاطمه از علی هم چند باری رو گرفتی فاطمه *زیر چادر دست بر پهلو بگیر اما بمان باشد اصلا دست بر زانو بگیر اما بمان* این غمِ همواره همراهت عذابم می دهد دردهای سخت و جانکاهت عذابم می دهد سرفه های گاه و بی گاهت عذابم می دهد این سیاهی بر روی ماهت عذابم می دهد چند روزی بیشتر مهمان این ویرانه باش باز هم نانی بپز، گرمای این کاشانه باش محور هر پنج تن، حال تو بهتر می شود ای به قربان تو من، حال تو بهتر می شود با حسین و با حسن، حال تو بهتر می شود پس نزن حرف از کفن، حال تو بهتر می شود استراحت کن عزیزم که تنت تب می کند کارهای خانه را امروز زینب می کند با دل سوزانِ تو هم سوختم هم ساختم با نفس های پر از آه تو هر دم ساختم من برای زخم هایت نیز مرهم ساختم تا نیفتد... درب را این بار محکم ساختم تو زمین خوردی علی افتاد از پا ناگهان جان حیدر راه اگر دارد بمانی، پس بمان بعدِ احمد حق تو انکار شد یا فاطمه غربت و غم بر سرت آوار شد یا فاطمه میخ در هم مایه ی آزار شد یا فاطمه "هرچه شد بین در و دیوار شد" یا فاطمه "خواستم یاری کنم اما نشد" زهرای من "بند غم از دست هایم وا نشد" زهرای من * _سبک _شعر _باب الحرم 🍇
روضه از زبان امیرالمومنین علیه السلام السلام ای سوره کوثر چطوری؟ بهتری؟ السلام ای یاس پیغمبر چطوری؟ بهتری؟ السلام ای لاله ی پرپر چطوری؟ بهتری؟ السلام ای بهترین مادر چطوری؟ بهتری؟ ای چراغ خانه ی حیدر چنین سو سو نزن پیش چشمان امیرالمؤمنین سو سو نزن چند وقتی هست اینجا هم نشین بستری مثل من لبریز از درد دل و درد سری گاه بهتر می شوی و گاه گاهی بدتری با علی حرفی بزن این روزهای آخری با صدای گریه ات هر بار هق هق می کنم خوب شو جان علی، با رفتنت دق می کنم چند وقتی هست که حال هوایت خوب نیست گریه کمتر کن گلم، گریه برایت خوب نیست باز حال بازوی مشکل گشایت خوب نیست فاطمه برخیز... حال بچه هایت خوب نیست باز با یک خنده ات این خانه را آباد کن حیدرت را از غم و رنج و محن آزاد کن فاطمه بی خوابیِ بسیار پیرت کرده است کنج بستر این تن تب دار پیرت کرده است آتش و میخ و در و دیوار پیرت کرده است تیزی و داغی آن مسمار پیرت کرده است هیچ کس باری ز روی شانه هایت برنداشت فاطمه ای کاش اصلا خانه ی ما در نداشت بس که اشک از دیده ی کم سو گرفتی فاطمه، چند روزی هست با غم خو گرفتی فاطمه زیر چادر دست بر پهلو گرفتی فاطمه از علی هم چند باری رو گرفتی فاطمه *زیر چادر دست بر پهلو بگیر اما بمان باشد اصلا دست بر زانو بگیر اما بمان* این غمِ همواره همراهت عذابم می دهد دردهای سخت و جانکاهت عذابم می دهد سرفه های گاه و بی گاهت عذابم می دهد این سیاهی بر روی ماهت عذابم می دهد چند روزی بیشتر مهمان این ویرانه باش باز هم نانی بپز، گرمای این کاشانه باش محور هر پنج تن، حال تو بهتر می شود ای به قربان تو من، حال تو بهتر می شود با حسین و با حسن، حال تو بهتر می شود پس نزن حرف از کفن، حال تو بهتر می شود استراحت کن عزیزم که تنت تب می کند کارهای خانه را امروز زینب می کند با دل سوزانِ تو هم سوختم هم ساختم با نفس های پر از آه تو هر دم ساختم من برای زخم هایت نیز مرهم ساختم تا نیفتد... درب را این بار محکم ساختم تو زمین خوردی علی افتاد از پا ناگهان جان حیدر راه اگر دارد بمانی، پس بمان بعدِ احمد حق تو انکار شد یا فاطمه غربت و غم بر سرت آوار شد یا فاطمه میخ در هم مایه ی آزار شد یا فاطمه "هرچه شد بین در و دیوار شد" یا فاطمه "خواستم یاری کنم اما نشد" زهرای من "بند غم از دست هایم وا نشد" زهرای من * _سبک _شعر _باب الحرم 🍇
در محکومیت هتک حرمت حرم شاهچراغ و شهادت هموطنان عزیزمان اثر وضو گرفت و گذشت ، عازم زیارت شد خبر رسید حرم خانه ی شهادت شد حرم که شاهد پرواز لشکر روح است همان ضریح ترک خورده ای که مجروح است قنوت آخرشان شوق ربّنا را داشت نماز مغربشان عطر کربلا را داشت چه صحنه ای که غم روضه را تداعی کرد برای عاشق خسته چه ها تداعی کرد به یادم آورَد این داغ ، ماتم او را امام زخمی گودال و عصر عاشورا نماز سرخ شهادت نصیب یاران شد به وقت شرعی سجّاده تیرباران شد کبوتران حرم در کنار شاهچراغ شدند چشم و چراغ دیار شاهچراغ حضور خنجر تکفیر ، دست پُر باقی ست لجن پراکنی فتنه ی ترور باقی ست کسی که امنیت خانه را هدف دارد در این زمانه ی فتنه مگر شرف دارد ؟! کسی که دشمن خود را به خانه دعوت کرد به اهل خانه و ناموس خود خیانت کرد چه کرده با شب آرام اهل آبادی شعار باطل " زن ، زندگی و آزادی " به چشم تجربه دیده کسی که آگاه است میان کشور ما عمر فتنه کوتاه است به هوش باش که این مملکت خدا دارد به شانه اش علَم حضرت رضا (ع) دارد به گوش می رسد از خاک بیشه ی شیران پیام روشنی از حاج قاسم ایران بداند آنکه به سر نیّت حرم دارد هماره کشور ما حُرمت حرم دارد دفاع ِ از حرم ِ عاشقی هویّت ماست جهاد حیدری ما گواه عزّت ماست حماسه دیدم و گفتم زمان پرواز است شکوه شعر شهادت خروش شیراز است به هوش باش که جنگ رسانه پابرجاست به هوش باش که هر روز ، روز عاشوراست همان قبیله که هم مَسلَک یزید شدند میان واقعه شرمنده ی شهید شدند همیشه از شهدا این پیام می آید صبور باش دم انتقام می آید همان که می گذرد از میان این آتش جهان نشسته به دیدار یا لثاراتش بیا که آمدنت التماس یاران است بیا که آخر مجلس شهید باران است سرود روشن نسلی که باز جامانده ست سلام حضرت مهدی (عج) سلام فرمانده ست @babollharam
بیتاب شده دل از عزایی دیگر! با ناله وامحمدایی دیگر! تا حرمله پا گذاشت بر قلب حرم شد شاهچراغ کربلایی دیگر! @babollharam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم 🔱 ✾✾═══════════✾✾🔱 یاصاحب الزمان.. عج.. من گدای هر شب این خانه ام سائل بی چیز این کاشانه ام مستمندی فارغ از الطاف غیر همچو مرغی در میان لانه ام من غریب آشنای هر شبم مستمندی بر در میخانه ام من گدای یوسف زهرا شدم باده نوش جرعه پیمانه ام من همانند پرستوئی غریب پر زنان دنبال دام دانه ام روح من ، در پیش تو جامانده است من همان از کاروان جا مانده ام عاشق گفتار یار مهدیم من فدای رهبر فرزانه ام ای وجودت باعث چرخ زمان من به گرد شمع تو ، پروانه ام کی تو آئی مهدی آل علی من ز عشق روی تو دیوانه ام بین که مجنون نالد از هجران تو مهدیا از غیر تو بیگانه ام (مجنون کرمانشاهی) 💠⚜💠⚜💠⚜💠⚜💠
‌‌💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 زمان علیه السلام انتظار یا حضرت مهدی خودت دردم دوا کن دستی پر از حاجت منم، حاجت روا کن همچون گدایان آمدم اندر حریمت رحمی تو شاها بر منِ همچون گدا کن مولا به جان مادرت زهرا مریضم حقّ کسای مادرت دردم دوا کن من لایق دیدار آقایم نباشم اما نگاهی بر منِ مسکین شما کن در خانه ات دنبال صاحب خانه هستم آقا تو مهمان بد خود را صدا کن ای یوسف زهرا به جمع عاشقانت این عاشق شوریده دل را هم جدا کن مویم پریشان و دلم شیدای شیدا رحمی به حال این فقیر بینوا کن نذر من این باشد که بوسم خاک پایت پا نِه به چشمان من و نذرم ادا کن تا کی بسوزم در فراق روی ماهت لطفی نما تو بر من و رخ رونما کن دانم دلم آلوده و حالم خراب است ای مهربان با یک نظر، دل باصفا کن اندر فراقت کارها پیچیده گشته با دست مهرت مشکل پیچیده وا کن وقت ظهورت آمده ای مصلح کل بر قامت چون حیدرت مولا قبا کن واندر میان سوز و حال سجده هایت این سبزی بشکسته دل را هم دعا کن ✍ 🌸 اللهم عجل لولیک الفرج یا صاحب الزمان 🌿 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃
دِلا بکوش مُطهر بمان و مَحرم باش دخیل چادرِ دُخت رسول اکرم باش به تزکیه سپری کن دو روز دنیا را بدین طریق به چشم خدا مُکرّم باش عبودیت به صفات ربوبیت برسد بیا و عبد خداوند باش ، رَب هم باش تو جمع عالَم دنیا و آخرت هستی مباش فکر دو عالم ، خودت دو عالم باش مسافریم و از اینجا خلاصه باید رفت به فکر رفتن از این نشئه نیز کم کم باش ز راه میرسد آن دم که صور را بدمند از این به بعد دَمادَم به یاد آن دَم باش به سفره خانه یِ حاتم مَبَر نیاز ، اما اگر به خانه یِ تو آمدند حاتم باش اگر درست نکردی ، خودت درست بمان کسی به دست تو آدم نشد ، تو آدم باش غمی به غصه همسایه هات اضافه نکن ولی به غصه همسایه هات مرهم باش بگو به زن که زنی فاطمه نخواهد شد بگو که لااقل آسیه باش ، مریم باش شب زفاف دو رکعت نماز قبر بخوان شب زفاف که شد فکر قبر خود هم باش چراغ خانه به مسجد رواست نی خانه به فکر مسجد و محراب و ابروی خم باش گر ایستاده بمیری شهید میمیری درست مثل شهیدان چو کوه ، محکم باش کلید قفل شهادت بدست گریه توست امیدوار به این اشکهای نم نم باش آهای اُمت اسلام ! بهر پیروزی دخیل چادر دخت رسول اکرم باش @babollharam
باز از سوی ابلیس، رهِ کینه علَم شد غمبارترین حادثه با تیرِ ستم شد رگبارِ مسلسل سوی زُوّارِ حرم شد چون شاهچراغ اُمتِ اسلام به غم شد از اشکِ حرم، دشمنِ دین در خطر افتاد با آل علی هر که در افتاد ور افتاد ای دشمن مغضوب، وطن جان و تنِ ماست پیراهنِ خونینِ زیارت، کفنِ ماست ایران، حرمِ آل حسین و حسنِ ماست هر گوشه قدمگاهِ شهِ بی کفنِ ماست این شورِ حسینی است، که اینجا به سر افتاد با آل علی هر که در افتاد ور افتاد تا یاورِ ما لایتناهیست بدانید ایران حرمِ امنِ الهیست بدانید این مملکتِ شیعه گواهیست بدانید مملو ز بسیجی و سپاهیست بدانید این خاک مپندار، که در دامِ شر افتاد با آل علی هر که در افتاد ور افتاد اینجا همه نسلِ پسرِ فاطمه هستند این نسل، سپاهِ قدَرِ فاطمه هستند واللهِ جوانان، سپرِ فاطمه هستند خوبان و شهیدان، ثمرِ فاطمه هستند خصمِ علی و فاطمه در درد سر افتاد با آل علی هر که در افتاد ور افتاد ما سینه زنانِ حرمِ خونِ خدائیم دلسوخته ی تشنه لبِ کرب و بلائیم جان بر کفِ آن بی کفنِ راس جدائیم همناله ی زهرا و علی، چون شهدائیم آهِ دلِ زهرا، به گلوی سحر افتاد با آل علی هر که در افتاد ور افتاد ور افتاد عالم ز نوای سحرِ فاطمه گِریید هر کشته ز داغ پسرِ فاطمه گِریید هر دیده ز سوزِ جگرِ فاطمه گِریید مهدی شبِ جمعه به برِ فاطمه گِریید هنگامه ی تعجیلِ فرج زودتر افتاد با آل علی هر که در افتاد ور افتاد آبان ۱۴۰۱/ماه ربیع الثانی @babollharam
تقدیم به شهیدان مظلوم حرم شاهچراغ تا قلب زائر را تب ِ میخانه ای برداشت رزق شهادت آمد و پیمانه ای برداشت حال و هوای پر کشیدن داشت در سجده از مُهرِ تربت بوسهٔ جانانه ای برداشت زائر زمین خورد و سلامی داد بر ارباب فرش حرم را خونِ مظلومانه ای برداشت شیراز شد لبریز از عطر گل لاله لبخند را اشک از گلِ ریحانه ای برداشت رفت و پدر بعدِ نمازش تیرباران شد داغی سرآسیه ستون از خانه ای برداشت یک مادر و فرزند عاشقانه جان دادند پیمانهٔ آماده را دردانه ای برداشت دست قضا محض تبرک خواستن آمد از چادری غرقِ به خون پروانه ای برداشت بر شانه اش دست خدا حس میکند امروز با هر زبان هر که غمی از شانه ای برداشت لعنت به هر که بر حماقت ها فراخوان داد لعنت بر آنکه بیرقِ بیگانه ای برداشت! @babollharam
ای زحسنت عیان جلوه ی داوری طلعت احمدی صولتت حیدری بر تنت نارسا خلعت سروری دیو و حور و ملک جنّ و انس و پری جمله در محضرت گرم فرمان بری سیّدی یا حسن ایّها العسکری ای زرخ داده نور بر مه و آفتاب نجل ختم رسل زاده ی بوتراب پیش تر از سؤال داده ما را جواب دُرّ ده بحری و بحر یک دُرّ ناب که بر ان دَه کند دُرّ تو گوهری سیّدی یا حسن ایّها العسکری سینه ات مخزن سرّ سَروِ علن والد حضرت حجّة بن الحسن من کجا مدح تو تو کجا مدح من مهر هر آسمان ماه هر انجمن در تمام وجود کرده روشنگری سیّدی یا حسن ایّها العسکری خال و خطّت حسن خُلق و خویت حسن خُلق و خویت حسن ماه رویت حسن ماه رویت حسن عطر و بویت حسن عطر و بویت حسن گفتگویت حسن داده از هر حَسن خالقت برتری سیّدی یا حسن ایّها العسکری چارده آینه روی زیبای تو عطر مهدی دمد از نفس هـای تو در دل ما بود چون خدا جای تو سوره ی قدر و نور نقش سیمای تو نور حسن تو را مشتری مشتری سیّدی یا حسن ایّها العسکری خلق، در سایه و حقّ ثنا گسترت هم ملک عسکرت هم بشر لشکرت بر گرفته چو جان سامره در برت صورت و سیرت احمد و حیدرت ای دُرِ احمدی ای گل حیدری سیّدی یا حسن ایّها العسکری فیضت از سامره شامل عالم است گفته هایت مدام آیت محکم است سایه ات بر سر عالم و آدم است گوهر مدح خلق در ثنایت کم است وصف تو باید از منطق داوری سیّدی یا حسن ایّها العسکری قدسیان خادم آستان تواند عرشیان طایر بوستان تواند عارفان بنده ی دوستان تواند زاهدان لاله ی گلستان تواند مهر و مه را بود بر درت اختری سیّدی یا حسن ایّها العسکری ماه رویت برد جلوه از ده امام بر تو و مادر و جدّ و بابت درود بی تو طاعت هدر بی تو جنّت حرام با تو قرآن درست بی تو دین ناتمام مکتبت مکتب معرفت پروری سیّدی یا حسن ایّها العسکری مهدی فاطمه از تو یک یاسمن هادی اهل بیت بر لبت بوسه زن نورت از سامره هادی مرد و زن در جهان و جنان در زمین و زمن کثرت خیر تو میکند کوثری سیّدی یا حسن ایّها العسکری گر چه عمرت همه ی ی ی حبس و تبعید بود کار تو دم به دم نشر توحید بود نور علمت مدام با اساتید بود منطقت علم را مُهر تأیید بود لشگر دانشت در جهان گستری سیّدی یا حسن ایّها العسکری ای تولاّی تو دین و آیین من مهر تو خوشتر از جان شیرین من روح پاک دعا ذکر آمین من کلّ ایمان من همه ی ی ی ی دین من “میثم” از وصف تو می کند دلبری سیّدی یا حسن ایّها العسکری @babollharam
زمین چشم تماشا شد امام عسگری آمد بهشت آرزوها شد امام عسگری آمد هوای سامره گلپوش از عطر نفسهایش گل ایمان شکوفا شد امام عسگری آمد سروش هاتف غیبی بشارت داد «هادی» را گره از کار دل وا شد امام عسگری آمد حسن خویش حسن رویش حسن بویش حسن مویش تمام حسن پیدا شد امام عسگری آمد چنان پیچید در صبح ازل گلبوی لبخندش که عقل از شوق،شیدا شد امام عسگری آمد صفا دارد سرور اهل دل در عالم معنا بساط سور بر پا شد امام عسگری آمد تجلی کرد در برق نگاهش هیبت حیدر طلوع مهر زهرا شد امام عسگری آمد صدای پای او در کوچه باغ زندگی پیچید حضورش عالم آرا شد امام عسگری آمد زمان، امشب «کمیل» از شوق سر از پای نشناسد که - خلقت - باز معنا شد امام عسگری آمد @babollharam
ای نگاهت روشنی بخش ِ تمام نورها ذکرِ خیرت مایهٔ آرامش رنجورها جذبهٔ چشمت به قدری هست پُر تأثیر که می برَد خشم و غضب از سینهٔ مغرورها مجتبی(ع) شد با جزامی همنشین و میشود- -دست هایِ مهربانِ تو عصایِ کورها پا به پایم؛ تا که میگویم امام ِ عسکری(ع) دانه دانه مستِ نامت میشوند انگورها ماهِ زندان بودی و هر شب اسیرت می شدند اکثراً زندانیان و غالباً مأمورها دل برایت بیقرار است و گمانم باز هم سامرایت دلبری ها کرده از آن دورها عاشقت باشم إلهي...کاش تأییدم کنی عاشقم باشی! نباشم کاش از منفورها امر فرمودی شوَم زینت برای اهل بیت(ع) ای به روی چَشم! تا باشد از این دستورها! * ‌* قال العسکری(ع): «إتقوا الله وَ کُونُوا لَنَا زَیناً ولا تَکُونوا لَنَا شَیناً» امام حسن عسکری(ع) فرمودند: «پارسایی و تقوای الهی پیشه کنید و مایه افتخار و زینت ما باشید، نه مایه سرشکستگی ما» (بحارالانوار، ج٧٨، ص٣٧٢) @babollharam