eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.1هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
48 ویدیو
568 فایل
🔸فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 👈زیر نظر گروه جهادی باب الحرم و کانال متن روضه 🆔 @babolharam_net آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک 50
مشاهده در ایتا
دانلود
عید میلادت مبارک یا امام عسکری جان فدای مَقدمت ، که بر دو عالم سَروری در حریم با صفای تو ملائک کارشان شد برای نوکرانِ آستانت نوکری نام نیکویت حَسَن، خَلقت حَسَن ، خُلقت حسن هر چه در وصف تو گویم ، باز از آن برتری نیست بودم سایه ی مِهر تو هستم کرده است کرده ای در حق من اَلحق تو ذره پروری تو کریم بن کریم ، اِبن الرضای سومی زاده ی زهرا و حیدر ، وارث پیغمبری این من و این دست خالی ، این تو و دست کَرَم من گدای سامره هستم نه جای دیگری عرض حاجت محضرت آورده ام اُمیدوار با عطایت می کنی بر این گدایت یاوری ؟ بارگاهت می دهد بویِ مدینه یا حسن چون امام مجتبی هستی تو آقا مادری @babollharam
دلم خوش است که جانانه دلبری دارم غلامِ یارم و یکدانه سروری دارم نمازِ شکر بپا می‌کنم به لطفِ سحر که خوب قبله ای از وَجهِ داوری دارم ملَک به دولتِ من غبطه میخورد هر صبح چه رزق ها ز عطای پیمبری دارم نوشته اَند مرا از ازل محب علی به امر اوست که آباءِ حیدری دارم به اذنِ حضرت زهرا، من از گِل حسنم نشانِ خادمی از نسلِ کوثری دارم به یمنِ تربتِ ارباب، کامِ من وا شد ز کودکی به دلم شورِ نوکری دارم همه به حشر، پیِ یک شفیع میگردند من از الَست، شفاعت ز عسکری دارم به کوی یار، بیا با سلام و با صلوات که بزمِ جشنِ اَباالمهدی است، باب نجات به فقر و فاقه بیا، صاحب کرَم آمد شتاب کن، حسنِ دومِ حرم آمد "وَ اِن یَکاد" بخوان بر جمالِ زیبایش جلالِ فاطمی، آن ناشرِ علَم آمد به دل ز مقدمِ پاکش، غمی نمی ماند رسول قامتِ ما، مرتضی قدم آمد حسین چشم به راهِ قدومِ او بوده کسی که میبرد از جانِ شیعه غم آمد امیدِ عترت و قرآن، مروّجِ اسلام شَهی که راه کند سد به هر ستم آمد دلیلِ بارشِ باران، ستونِ ارض و سماء امامِ مُلک و ملَک، مُظهِرُالنِعَم آمد برای خواهشِ حاجات، نامِ او کافی است برای دستِ طلب، بهترین قسم آمد کجاست موسیِ عمران، که طی کند دریا کجاست عیسیِ مریم، کزو شود احیا درونِ سینه اگر یادِ او کنی، داند به نام و کُنیه چو فریادِ او کنی، داند چه در سفر چه حضر، با خبر ز منزلِ ماست به کارِ خیر، چو امدادِ او کنی، داند نَه بی خبر ز تو و فعلِ توست در همه عمر هر آنچه یاریِ اَجدادِ او کنی، داند تمامِ خلق، عیالِ امامِ عسکری اَند چو خدمتی تو به اولادِ او کنی، داند تمامِ هستیِ خود را به راهِ او کن خرج چو نذرِ سفره ی میلادِ او کنی، داند به بارگاهِ رضا، نامِ عسکری را چون... صدا به صحنِ گوهر شادِ او کنی، داند چو آرزوی جهاد و شهادت و خدمت... بپای شاخه ی شمشادِ او کنی، داند دعا کنید که دیدار مهدیِ موعود شود نصیب به یک حمله سوی آل سعود مدافعانِ حرم در جوارِ عسکری اَند کنون تمامِ شهیدان کنارِ عسکری اَند اگر نبود دفاع از حرم، نبود اسلام خوشا به حال کسانی که یار عسکری اَند همه سراسرِ ایران برای ما حرم است که اهلِ کشورِ ما، در مدار عسکری اَند حرامیان به حرم، دیده ی طمع دارند سپاهیان همه، شب زنده دار عسکری اَند عیارِ امنیتِ ما، به آن حرم بسته است بسیجیان به طوافِ مزار عسکری اَند چو بشنوند ز هیئت، ندای یا زینب هزار لشکرِ پر اقتدار عسکری اَند رکابِ صاحبِ سرداب، وعدگاهِ شماست که عاشقان همگی بیقرار عسکری اَند چو ذکرِ یاحسنِ عسکری است، رمزِ نبرد به وقتِ جنگ، شود مرد روشن از نامرد به نامه ای که به ما داده، از محبتِ خود سلام داده به اَحباب، از مودّتِ خود حقوقِ خالق و مخلوق را بیان فرمود نشان به عالمیان داد او امامتِ خود به حُسنِ خُلق، همه شیعه را سفارش کرد و فعلِ خیرِ خودش بود از کرامتِ خود به دوستان همه فرمود: زینتم باشید که ما کنیم نصیبِ شما شفاعتِ خود سفارشِ همه همسایگان و بیماران... به شیعه گفت و نشان داد، اوجِ رَئفتِ خود به ذکرِ آیه ی تطهیر، مدحِ مهدی گفت بیان نمود به آلِ نبی قرابتِ خود امامِ غایب مان را چه خوب تبیین ساخت: که اوست منتقمِ کربلا ز هیبتِ خود قیامِ عاجلِ آلِ علی است، در مهدی به اذنِ فاطمه وارد شوید، بر مهدی @babollharam
این گوهر ده بحر خروشنده ی دین است این کعبه ی امیّد دل اهل یقین است این عرش خداوند تعالی به زمین است این نجل دهم حجّت خلاّق مبین است ☘💐☘💐☘💐☘💐☘ روئید گل تازۀ آمال محمّد یا مهر فروزنده ی اقبال محمّد یا صفحه ی رخسار و خط و خال محمّد   یا آمده دوم حسن از آل محمّد  ☘💐☘💐☘💐☘💐☘ برخیز و بزن خنده که گل خنده زن آمد با خنده ی گل بر لب بلبل سخن آمد خورشید فروزنده مه انجمن آمد فرزند رضا را حسن آمد حسن آمد ☘💐☘💐☘💐☘💐☘ امشب همه جا موج زند نور ولایت افتاده به سرها همه دم شور ولایت گردیده سماوات و زمین طور ولایت از پرده در آمد مه مستور ولایت ☘💐☘💐☘💐☘💐☘ تا سامرا ز فیض وجودش صفا گرفت حتی بهشت هم شرف از سامرا گرفت می داد بوی فاطمه قنداقه اش عجیب عطری عجیب عرش خدا را فرا گرفت عرش خدا ز جاذبه اش در شگفت شد فرش از تبرکِ نفسش ارتقا گرفت ☘💐☘💐☘💐☘💐☘ خورشید محو روی درخشندهء شماست حاتم گدای سفرهء بخشندهء شماست ماه فلک ازین که شده ماه ، نام او سر را به زیر برده و شرمندهء شماست ☘💐☘💐☘💐☘💐☘ تمثال دیگری ز علی باز زاده شد ماهی نصیب و قسمت این خانواده شد وا شد ز آسمان  درِ رحمت به سمت خاک وقتی به دستهای پدر ، طفل داده شد نور پسر به نور پدر تا که شد مُضاف زیبائیِ جهان خدا فوق العاده شد ☘💐☘💐☘💐☘💐☘ فرشتگان و جمع حور ،همسفران خط نور در پی یک مسیر او که از کجا کرده عبور کسی که با آمدنش جهان شده غرق سرور به یمن مقدمش شده پلیدی و بدی چه دور ☘💐☘💐☘💐☘💐☘ از جلوات حیدری،ز جلوه پیمبری بهر سماوات و زمین،به آسمان سروری بر همه اهل سما دمیده مهر دلبری کرده تجلی از خدا نور امام عسکری @babollharam
قرار بود بیایی کبوترش باشی دوباره آینه‌ای در برابرش باشی نه این‌که پر بکشی و به شهر او نرسی میان راه، پرستوی پرپرش باشی مدینه، شهر غریبی برای فاطمه‌‌هاست نخواست گم شده،‌ چون قبر مادرش باشی به قم رسیدی و گم کرد دست و پایش را چو دید، آمده‌ای سایۀ سرش باشی اجازه خواست که گلدان مرمرت باشد که تا همیشه، تو یاس معطرش باشی خدا، تو را به دل تشنۀ زمین بخشید که تا بهار بیاید، تو کوثرش باشی که تا طلوع قیامت، شفاعت از تو رسد که تا رسیدن محشر، تو محشرش باشی... کرامتت، همه را یاد او می‌اندازد به تو چقدر می‌آید، که خواهرش باشی رسول گفت: که در طوس، پارۀ تن اوست نشد رسولِ سلام پیمبرش باشی خدا نخواست، تو هم با جوادِ او، آن شب گواه رنج نفس‌های آخرش باشی نخواست باز امامی، کنار خواهر خود... نخواست زینبِ یک شام دیگرش باشی @babollharam
ای روح کرامت ها یا حضرت معصومه ای مظهر رحمت ها یا حضرت معصومه ای منشا غیرت ها یا حضرت معصومه سرچشمه عصمت ها یا حضرت معصومه گریم به عزای تو یا حضرت معصومه جانم به فدای تو یا حضرت معصومه مظلومی تو آه و سوز دل و سینه شد دلها همه محزون ای بانوی حزینه شد نور تو پس از زهرا بی مثل و قرینه شد چون بارگه ات در قم همتای مدینه شد آیم به هوای تو یا حضرت معصومه جانم به فدای تو یا حضرت معصومه گویند کسی زهری در کام تو بنهاده یا مرغ دلت جان از اندوه رضا داده هر چه که بود بر او بودی تو چو دلداده جان داده ای از هجران ای بانوی آزاده خوانم به رثای تو یا حضرت معصومه جانم به فدای تو یا حضرت معصومه در راه وصال یار دانم چه کشیده ای چون مادر خود زهرا بانوی شهیده ای اما نه چنان زینب نیلی و خمیده ای رأسی به سر نیزه هرگز تو ندیده ای هستم گدای تو یا حضرت معصومه جانم به فدای تو یا حضرت معصومه با قافله عشاق رو سوی خراسانی یاران همه جان دادند بر خاک بیابانی تو مانده ای و در قم در غصه جانانی بر دوری محبوبت تو کشته هجرانی قربان وفای تو یا حضرت معصومه جانم به فدای تو یا حضرت معصومه برتر ز دو صد ساره یا مریم عذرایی هم پایه زینب تو دردانه طاهایی بالاتری از عصمت ای روح طهورایی ای نایبة الزهرا تو جلوه زهرایی ماییم و ولای تو یا حضرت معصومه جانم به فدای تو یا حضرت معصومه ما با دل و جان خود پیمان وفا بستیم در کوی شما جانان عمری همه بنشستیم بر در کرم آییم از غیر شما ترسیم از اول دنیا ما تا روز جزا هستیم در تحت لوای تو یا حضرت معصومه جانم به فدای تو یا حضرت معصومه بر خاک تو در معراج گردیده نبی ناظر گفته که بود اینجا نوری ز خدا حاضر خوش می شود ای بانو با جان دل و خاطر با مهدی زهرا در کوی تو شوم زائر در صحن و سرای تو یا حضرت معصومه جانم به فدای تو یا حضرت معصومه @babollharam
و دانه ريخت بيايي کبوترش باشي دوباره آينه‌اي در برابرش باشي   نه اينکه پر بکشي و به شهر او نرسي ميان راه پرستوي پرپرش باشي   مدينه شهر غريبي براي فاطمه هاست نخواست گم شده‌اي مثل مادرش باشي   خدا تو را به دل بی قرار ما بخشيد و خواست جلوه‌اي از حوض کوثرش باشي   به قم رسيدي و گم کرد دست و پايش را چو ديد آمده‌اي سايه‌ي سرش باشي   اجازه خواست که گلدان مرمرت باشد و تا هميشه تو ياس معطرش باشي   نگاه تو همه را ياد او مي‌اندازد به چهره‌ات چه مي‌آيد که خواهرش باشي   خدا نخواست تو هم با جوادِ کوچکِ او گواه رنج نفس‌هاي آخرش باشي   نخواست باز امامي کنار خواهر خود ... نخواست زينبِ يک شام ديگرش باشي     @babollharam
برای بار غمت سوگوار باید شد تمام عمر از این غصه زار باید شد   برای خضرشدن در کنارصحن تو با غلام و نوکر تو همجوار باید شد   نوشته اند برای زیارت زهرا بسوی مرقد تو رهسپار باید شد   برای مثل سلیمان شدن فقط بی بی به روی فرش حریمت سوار باید شد   برای اینکه امام رضا مرا بخرد ز داغ روضه ات ابر بهار باید شد   ندیدی آخر کاری برادر خود را از این مصیبت تو غصه دار باید شد   نوشته اند: کریمه، به مصحف نامت به شوق دانه رسیدم دوباره بربامت   تو آمدی و همه آمدند دیدن تو بهار شد همه جا با تب رسیدن تو   شبیه خیمه و گودال کربلا که نبود کریمه،پشت امام رضا دویدن تو   اگرچه از نفس افتادی و شدی پرپر ولی نبود چو زینب نفس بریدن تو   تو آمدی و در این شهر دلسپرده کسی به تازیانه نیامد برای چیدن تو   تو را نبرد کسی بر دهانه بازار فقط فراق شده علت خمیدن تو   عنان ناقه ی تو دست محرمان بود و نیامدند برای اسیر دیدن تو   ولی زسینه ی زینب زبانه بالا رفت به هرکجا که رسید تازیانه بالا رفت   سه ساله دخترکی زیر دست و پا افتاد به روی گونه ی این تک ستاره جا افتاد   هزار مرتبه جای همه کتک زدنش هزار مرتبه از ناقه بی هوا افتاد   به تازیانه کتک خورد و پاشد از جایش ولی دو مرتبه با ضربه های پا افتاد   زمین که خورد سه ساله کنار او عمه به یاد صحنه گودال کربلا افتاد   کنار دیده درخون نشسته اش صد بار سر عموی رشیدش ز نیزه ها افتاد   شبی که گم شد و آن زجر رفت دنبالش به روی ناقه روان بود و بی صدا افتاد   ولی به عمه پر از بوی فاطمه برگشت به سوی قافله زخمی تراز همه برگشت     @babollharam
غمی میان دل خسته ام شرر دارد دل شکسته ام اینگونه همسفر دارد   کبوتری که نشسته به روی ایوانم دوباره آمده و از رضا خبر دارد   خیال غربت او می کشد مرا ، اما دلم زغصه زینب غمی دگر دارد :   ز کاروان اسیران و خواهری تنها که حلقه ای زیتیمان در به در دارد   ز مادری که سپر شد کبود شد خم شد ز مادری که ز غم دست بر کمر دارد   زمادری که کنار سر دو طفلانش ز کوچه های یهودی نشین گذر دارد   ز دختری که یتیم است و در تمامی راه به سمت نیزه بابا فقط نظر دارد   ز دختری که به لکنت به عمه اش میگفت بگو به دختر شامی که این ، پدر دارد   ز صوت ضربه سنگین سنگها فهمید لبان خشک پدر زخم های تر دارد   سر پدر به زمین خورد و بین آن مردم کسی نبود که سر را زخاک بردارد   @babollharam
بی‌تاب رضا بودی و در تب بودی هرچند که از غصه لبالب بودی تو باهمه رنج‌ها که دیدی بانو برگی زکتابِ رنجِ زینب بودی @babollharam
دعاها و زیارت ها نشستند همیشه سرو قامت ها نشستند تویی آن ماه که پایین پایت خمینی ها و بهجت ها نشستند @babollharam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دیدۀ مست ِ تو را باده غلام است و بس خاص‌ترین جام می ‌‌پیش تو عام است و بس صحبت شیر و شکر پیش لبت کافری است مدحت قند و عسل بی تو حرام است و بس @babollharam
شعار جهان مرگ بر آمریکاست خروش زمان مرگ بر آمریکاست به ایران اسلامی آهنگ رزم کران تا کران مرگ بر آمریکاست پیام امام است و هم رهبری که صلح و امان مرگ بر آمریکاست خرد تجربه علم منطق، گواه سخن همچنان مرگ بر آمریکاست ندای تمامیِ آزادگان ز پیر و جوان مرگ بر آمریکاست همه ملییَتها و با هر نژاد به فریادشان مرگ بر آمریکاست فلسطین مظلوم،سر میدهد که نفرین مان مرگ بر آمریکاست و از کعبه تا قدس، فریادها عیان و نهان مرگ بر آمریکاست شهید منا تا شهید حرم ز خونش عیان مرگ بر آمریکاست عراق و یمن،غزه و سوریه فلک را فغان مرگ بر آمریکاست تسلای دلهای ماتم زده به فصل خزان مرگ بر آمریکاست سرود مسلمان،مسیحی، یهود زمین،آسمان مرگ بر آمریکاست برائت ز کفار و از مشرکین به یک ترجمان مرگ بر آمریکاست صدای هوار حقوق بشر سرِ دشمنان مرگ بر آمریکاست مقدم تر از مرگ بر اسرائیل به فریادمان مرگ بر آمریکاست نوشته به هر موشک دور برد که این یادمان مرگ بر آمریکاست کنون ملت ما نشان میدهد که ورد زبان مرگ بر آمریکاست به فرجام برجام خواهیم دید شعار جهان مرگ بر آمریکاست @babollharam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خوب است که از زینب کبری بنویسم از حضرت صدیقه صغری بنویسم تا نقش ببندد به دلم نام عقیله از آمدن دختر زهرا بنویسم از حال و هوای قدم تازه رسیده از پشت در و جمع گداها بنویسم با کسب اجازه بنویسم خود زهرا یا روی زمین شاخه طوبی بنویسم وقتی شده چون فاطمه سر تا قدم او شاید بشود ام ابیها بنویسم تنها نه فقط چشم مدینه شده روشن از روشنی چشم دو دنیا بنویسم من منتظرم حضرت جبریل بیاید یک اسم پر از عطر و مُسما بنویسم جبریل کنار پر قنداقه رسیده باید ملکی محو تماشا بنویسم حالا که رسیده به علی مژده مولود بگذار که من زینت بابا بنویسم بانو به خدا زیر قدم‌های تو جنت دستان تو را عرش مُعلی بنویسم وقتی که به لبهای حسین آمده لبخند بد نیست که یک چند تمنا بنویسم  هر چند که دیری ست تمنای من این است از کربُ و بَلای شده امضا بنویسم @babollharam
با خبر کرد نسیمی همه دنیا را متلاطم شده دیدند دل دریا را گل سرخی که می ‌از قطره شبنم می‌زد مست می‌کرد ز بوی نفسش صحرا را چه صفایی چه هوایی چه دلی داشت زمین شور می‌داد ز حال خوش خود بالا را چشم‌هایی به روی چشم دگر وا شد و بعد دل مجنون کسی برد دل لیلا را بین آغوش برادر چقدر آرام است چقدر ناز ربودست دل بابا را گوییا بار دگر حضرت پیغمبر دید عکسی از ماه رخ کودکی زهرا را زینت خانه مهتاب به دنیا آمد زینب حضرت ارباب به دنیا آمد چهره‌اش منعکس از طلعت روی زهراست عشق بازیش از آن حال و هوایش پیداست حضرت زینب کبری خودش اقیانوسی‌ست گرچه چشمان پر از گوهر نابش دریاست اگر عباس علمدار صف کرب و بلاست از ازل تا به ابد پرچم زینب بالاست مادری کرد برای سه امامش زینب پس ولایت به پرستاری او پا برجاست سوره مریم قرآن نمی ‌از تفسیرش وسعت روح بزرگش چقدر نا پیداست بهترین خوبترین خواهر دنیا آمد حضرت فاطمه دیگر دنیا آمد @babollharam
بار دیگر سلام بر نورت مبدأ عشق، از ولادت توست مثل زهرا سراسرت خیر است کرم و لطف و عشق، عادت توست تو چنان در عبادتی بی بی که عبادت پیِ عبادت توست به خداوندیِ خدا سوگند عشق تو کرده عشق را در بند از همان ابتدا شدی آرام تو به اعجاز رنگ و بوی حسین وسط آن همه بهشتی رو باز شد چشم تو به سوی حسین بی گمان اینکه شد برادر تو آبرو بود و آرزوی حسین چشمت افتاد بر جمال جمیل گریه  تو به خنده شد تبدیل @babollharam
تصویر تمام کربلا زینب بود تفسیر پیام کربلا زینب بود در عشق و فداکاری و ایمان و وفا زهرای قیام کربلا زینب بود 💐💐💐 زیبایی گلشن علی زینب بود پرورده دامن علی زینب بود بر خصم شکست داد ولی خود نشکست آیینه نشکن علی زینب بود @babollharam
مرو ای نور چشم و جان حیدر مرو ای دختر پاک پیمبر نگر حیدر شده تنهای تنها مرو از پیش من ای دخت طاها نگر یا فاطمه بر حال زینب که روز دخترت گشته چنان شب ببین اشک حسن نور دو عینم کنار بسترت گرید حسینم شرر زد اشک تو بر تار و پودم مکن ناله تو ای یاس کبودم مرو ای بانوی پهلو شکسته علی غمگین کنار تو نشسته وصیت کردی و خون شد دل من شرر زد این سخن بر حاصل من نگر بر این همه رنج و ملالم مگو بر من که حیدر کن حلالم مرو ای‌ همسر قامت خمیده کسی چون تو غم دوران ندیده چه ها دیدی پس از داغ پیمبر چه شد یا فاطمه در پشت آن در چگونه در، ز ظلم و کینه وا شد شدی نقش زمین محسن فدا شد چرا با سوز و آهنگ حزینی بگفتی پشت در فضه خذینی چرا ای یاس من پژمرده ای تو درون بسترت افسرده‌ای تو شده بیت الحزن کاشانه ی تو تو شمعی و علی پروانه ی تو اگرچه از ستم قامت کمانی چه گردد فاطمه پیشم بمانی مرو ای یاور و همسنگر من مرو ای دختر پیغمبر من @babollharam
راضی به هر قضایِ خدا می روی علی چون نوح سمتِ موج بلا می روی علی   دارم به فتحِ خیبر تو فکر می کنم با دستهای بسته کجا می روی علی   ای سرشناس شهر، برای تو خوب نیست مسجد چرا بدون عبا می روی علی   آشفته حالِ فاطمه ی پشتِ در نباش قدرِ خودت به هول و ولا می روی علی   آیینه ی شکسته ی این کوچه ها منم از من شکسته تر تو چرا می روی علی   بی رحمیِ مغیره عجب شمرگونه است داری چه زود کرببلا می روی علی   این کوچه، آخرش ته گودال می رسد داری میان حرمله ها می روی علی   @babollharam
خیلی زوده که وداع من و تو سر برسه با جدایی چرا این قصه به آخر برسه   جای مادر کی حسینت رو در آغوش بگیره به خدا زوده که زینب به برادر برسه   در نفهمید مگه قلب یل خیبری تو بذا دستای من این بار به این در برسه   کار دنیا رو ببین من باید اینجا باشم و در به پهلوی گلِ فاتح خیبر برسه   سخته زن جارو کنه خونه رو با دست کبود حال زن بد باشه و خوب به شوهر برسه   سر سفره تو بشین، من به حسین لقمه می‌دم سخته دستای کبود تو به اونور برسه   خوب می‌شد کاشکی که زخمات آخه اینجوری علی چی بگه وقتی دوباره به پیمبر برسه   همدم ابوتراب! قرار نبود تنها بری چادر خاکی تو تنها به حیدر برسه   میدونی چی به سر علی میاد اون شبی که از یتیمات ناله‌ی : مادر مادر ... برسه   کی می‌دونه که چقدر خون میشه قلب باغبون وقتی بالای سر لاله‌ی پرپر برسه   بذا بند کفنو وا کنم و موی حسین بار آخر به سر انگشتای مادر برسه   بذا برداره نسیم خاکتو معلوم آخه نیست که طواف حرمت کی به کبوتر برسه   @babollharam  
می‌شود هر روز جرم و اشتباهم بیشتر هست اما بخشش تو از گناهم بیشتر بسکه تن دادم به عصیان و خطا این روزها دور شد از خانه‌ات اینگونه راهم بیشتر احتیاجی نیست در آتش بسوزانی مرا می‌کِشَد آتش مرا این سوز و آهم بیشتر معصیت می‌آورم، آب و غذایم می‌دهی می‌چکد خجلت از این طرزِ نگاهم بیشتر کوله بارم از گناهم پر شد، اما آمدم باز هم این بار از تو عذرخواهم بیشتر دارم از زهرا ز دست خود خجالت می‌کشم شرمسار از روی تو رویِ سیاهم بیشتر چند وقتی می‌شود آواره بودم، باز هم چادری خاکی مرا داده پناهم بیشتر زیر بار معصیت بالم به هم پیچیده بود یک نگاه مادرم شد تکیه گاهم بیشتر @babollharam  
گفتم که بي قرار تو باشم ولي نشد تنها در انتظار تو باشم ولي نشد گفتم به دل که جلب رضايت کند نکرد گفتم که جان نثار تو باشم ولي نشد گفتم ميان جذر و مد اشک و آه شب در گردش مدار تو باشم ولي نشد گفتم که مي رسي تو و من هم دعا کنم در دولت تو يار تو باشم ولي نشد گفتم که تا اجل نرسيده ست لحظه اي در خيمه ات کنار تو باشم ولي نشد گفتم که خاک پاي تو را تاج سر کنم چون خاک رهگذر تو باشم ولي نشد گفتم به قدر آه دل دلشکستگان در عهد و روزگار تو باشم ولي نشد گفتم دعا کنم که بيايي ببينمت مانند مهزيار تو باشم ولي نشد گفتم شميم ماه محرم که مي رسد در روضه بي قرار تو باشم ولي نشد @babollharam
دوبار تیر فــــراقت مرا نــــــشانه گرفت درون قلب شکـــــسته غـم تو خـانه گرفت تمام درد و غم هــــجر تو نهـــــفته به دل چو آتــــشی بروی قلـــب من زبانه گرفت خوشا بحـــال کسی که در این زمانه پست میـان کــوچه ی عشــق تو اشــیانه گرفت ز بعد فصل زمـــــستان رسد بگـوش همه گل بـــهار ظهـــور شما جــــوانه گرفت نظر نـــما به دلـی که میان خلـــــوت شب فقط برای شـــما حـــال عاشـــقانه گرفت @babollharam  
آتش به جان گلشن طاها فتاده است کوثر میان شعله آتش فتاده است بابا میان کوچه، دلش پشت در بماند مادر میان معرکه تنها فتاده است دست فرشته ها همه از غم به صورت است نقشی کبود بر رخ زهرا فتاده است فضه برس به داد که مادرزدست رفت جای درنگ نیست همین جا فتاده است بازوی او بگیر و بزن آب بر رخش از پا به راه یاری بابا فتاده است بانو نشسته سینه زنان آه می کشد تا ریسمان به گردن مولا فتاده است @babollharam  
از لاله زار توحید آتش زبانه می زد گل گشته بود پرپر، بلبل ترانه می زد در گلشن ولایت، یک نوشکفته گل بود گر می گذاشت گلچین، آن گل جوانه می زد من ایستاده بودم دیدم که مادرم را دشمن گهی به کوچه، گاهی به خانه می زد گاهی به پشت و پهلو گاهی به دست و بازو گاهی به چشم و صورت گاهی به شانه می زد گردیده بود قنفذ هم دست با مغیره او با غلاف شمشیر این تازیانه می زد وقتی که باغ می سوخت، صیاد بی مروت مرغ شکسته پر را در آشیانه می زد با چشم خویش دیدم جان دادن پدر را از ناله ای که مادر در آستانه می زد این روزها که می دید موی مرا پریشان با اشک دیده می شست با دست، شانه می زد هنگام شرح این غم، از قلب زار (میثم) مانند خانه ی ما آتش زبانه می زد @babollharam  
ابر ماتم بر سر کاشانه ام سایه کشید قامت طوبای باغ من خداوندا خمید شادی ام این بود یاری دارم آن هم فاطمه است ای دریغا این امیدم هم به نومیدی رسید دست بسته بودم و در کوچه افتادم ز پا ناله واغربتایم را یهودی هم شنید..! کس ندیده در میان شعله افروخته کودک شش ماه ای با مادرش گردد شهید من خودم دیدم که فضه با چه حال مضطری از میان شعله ها یاس مرا بیرون کشید قنفذ بی چشم و رو زهرای زخمی مرا آنقدر در کوچه ها زد تا امانش را برید باغبانم باغبان باغ در هم ریخته...! باغبانی که به جز غم از نهال خود نچید داس را با ساقه یاسی که تا خورده چه کار؟ ای خدا گلچین گل یاس مرا از ریشه چید بس که خون رفت از تن پاک و شریف فاطمه گشت رخسار کبود و زخمی یاسم سفید آن قدر هول و هراس پشت در بسیار بود که همان دم گوهر یک دانه ام شد نا پدید حالیا من ماندم و یک آرزوی سوخته فاطمه رفته است با صد داغ و روی سوخته @babollharam  
عجب به عهد رسول خدا وفا کردند فزون ز حد توان بر علی جفا کردند به جای لاله و گل بار هیزم آوردند شراره هدیه به ناموس کبریا کردند هزار مرتبه خشم خدا بر آن امت که قصد سوختن خانه ی خدا کردند به جای مزد رسالت زدند فاطمه را نه از خدا نه ز پیغمبرش حیا کردند غلاف تیغ گواهی دهد که سنگدلان چگونه فاطمه را از علی جدا کردند چهار کودک معصوم در دل دشمن به مادر و پدر از سوز دل دعا کردند خدا گواست که از بیم آه فاطمه بود اگر ز بازوی مولا طناب وا کردند چه اتفاق عظیمی به پشت در رخ داد چه شد که محسن شش ماهه را فدا کردند علی ولی خدا را که جان احمد بود پی رضایت شیطان دون رها کردند خدا گواست قلم شرم می کند میثم از اینکه شرح دهد با علی چه ها کردند @babollharam  
بس که دل بى ماه رویت در دلِ شب ها گریست آسمان دیده ام زین غصّه یک دریا گریست باغبان عشق، در سوگت نه تنها ناله کرد اى گل پرپر به حالت بلبل شیدا گریست بارالها! بین دیوار و درى، آن شب چه شد؟ کآسمان بر حال زار زُهره زهرا گریست گشت خون آلوده چشم اختران آسمان بس که زهرا تا سحر بر غربت مولا گریست شد کویر تشنه سیراب اى فلک از بس على داغ بر دل، لاله آسا، در دل صحرا گریست تا نبینند اشک او را، تا سحر هر شب على یا حدیث دل به چَهْ گفت از غریبى، یا گریست شیر میدان شجاعت بود و یک دنیاى صبر من ندانم اى فلک با او چه کردى تا گریست سوخت همچون شمع و از او غیر خاکستر نماند بس که از داغ تو خورشید «جهان آرا» گریست @babollharam  
دست دشمن یار تنهای مرا ازمن گرفت حامی افتاده از پای مرا از من گرفت بشکند دستی که دیدم در میان خانه ام با غلاف تیغ زهرای مرا از من گرفت روزگارش چون شب هجران یارم تیره باد آنکه ماه عالم آرای مرا از من گرفت بشکند آن دوزخی پائی که از ضرب لگد در بهشت وحی طوبای مرا از من گرفت قلب صد چاک مرا همچون پر پروانه سوخت آنکه شمع آرزوهای مرا از من گرفت غنچه را نشکفته چید و شاخه را در هم شکست آنفدر گویم که زهرای مرا از من گرفت فاطمه با هر دمش بر جسم من می داد روح آسمان تنها مسیحای مرا از من گرفت تا بخندد دشمن بی رحم بر تنهائیم یاور تنهای تنهای مرا از من گرفت (میثم) از قول علی بنویس با خون جگر مرگ زهرا کلّ دنیای مرا از من گرفت @babollharam