eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.1هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
58 ویدیو
568 فایل
🔸فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 👈زیر نظر گروه جهادی باب الحرم و کانال متن روضه 🆔 @babolharam_net آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک 50
مشاهده در ایتا
دانلود
بساط عشق مهیاست لیلة القدر است نوای ادعیه بر پاست لیلة القدر است مفسران چه نکو گفته اند ، آن شب که وجود حضرت زهراست لیلة القدر است سلام بر تو ألا تشنه ی شهید ، حسین شب زیارت آقاست لیلة القدر است پی بهانه بود حق که خود جواب دهد به استجابت درخواست ، لیلة القدر است شبی که از برکات و فضائل و قدرش بدون گونه و همتاست لیلة القدر است بیا و بر در معبود مسئلت بنما شب گدائی ماهاست لیلة القدر است خدا به عشق علی بندگان خود بخشد شب شهادت مولاست لیلة القدر است امیر عالم امکان به بستر افتاده به کوفه ماتم عظماست لیلة القدراست کننده ی در خیبر دگر فتاده ز پا قد حسن ز غمش تاست لیلة القدر است حسین غرق عزا و مصیبت مولاست ولی نگاه علی گریه دار کرببلاست 🔸شاعر: ___________________________
☑️ ضربت خوردن حضرت امیر (ع) با کوله‌بار نان ، شبِ آخر قیام کرد مردی که هرچه داشت به کف وقف عام کرد یک در میان جواب سلامش نمی رسید آن که خدا به هر قدم او سلام کرد هم جود کرد و هم به خودش ناسزا شنید او باز هم مقابلشان احترام کرد از غربتش به قول خودش بس ، که روزگار با مرتضی معاویه را هم کلام کرد بر دوش اوست چرخش دنیا ولی بر آن طفلی نشست وحس نشستن به بام کرد بعد از نماز نافلۀ شب بلند شد سمت مدینه فاطمه اش را سلام کرد با این سلام روضۀ آخر شروع شد با خاکهای چادر زهرا تمام کرد غمگین ترین امیر ۀ الهی که بشکند دستی که خنده را به لب تو حرام کرد هفت آسمان به جوش خروش آمده مرو آن را علی به گوشه ای از چشم رام کرد جای صلات ماذنه باصوت مرتضی حی العزای علی را پیام کرد بیدار کرد قاتل خود را که حاضرم... با شوق خویش خون خودش را به جام کرد تا ضربه خورد عالم آدم به سر زدند در عرش و فرش گریۀ خواص و عوام کرد تا ضربه خورد خنده به لبهای او نشست گویا به زهر تیغ عسل را به کام کرد دستی به روی دوش حسن تا به خانه اش هر کوچه را به خون سرش سرخ فام کرد درخانه زینب است رهایم دگر کنید آری رعایت دل او را امام کرد زهراست کعبه و حجرش زینب است و بس روی جبین دختر خود استلام کرد آری رعایت دل زینب سفارش است وای از دمی که بنت علی رو به شام کرد آن دختری که سایۀ او هم ندیدنی است چشمان بد به دور و برش ازدحام کرد یک بی حیا که دید کنیزی نمی‌برد از آل مرتضی طلب یک غلام کرد 🔸شاعر: __________________________
نه فقط مسجدیان سر به گریبان تو اند نخل وچاه وشب وصحراهمه گریان تو اند دامنت با چه گنه سرخ شد از خون سرت ای که خلق دوجهان دست به دامان تو اند ای به خون خفته بگوکیسهءخرمات کجاست فقرا منتظر سفره ی احسان تواند کودکانی که گرسنه همه رفتند به خواب به عزیزان تو سوگند عزیزان تواند نخل ها در عطش اشک تو بردند به سر چاه ها منتظر ناله ی پنهان تواند اختران شیفتة حال نماز شب تو کوه ها منتظرنغمه ی قرآن تواند اشک مظلومی تو می چکد از دیده ما پاره های دل ما برگ گلستان تواند آسمان ها همه گریند به مظلومی تو عرشیان سوخته ی سینه ی سوزان تواند گیسوی حور پریشان شده در باغ بهشت نه فقط زینب و کلثوم پریشان تواند نه دل "میثم" دلسوخته ای جان جهان هر چه دل هست همه زائر ایوان تواند
دوش بر فرق تو شمشیر فرود آمده بود سنگ بر آینۀ اصل وجود آمده بود شب تودیع تو از جوش ملک غوغا شد وحی نازل شده و روح فرود آمده بود به تمنّای حضور تو ز بام ملکوت پیک قدسی به سلام و به درود آمده بود آن شب از سرخی خون تو شفق رنگین شد فجر حیرت زده با روی کبود آمده بود جان ما بودی و بدرود جهان می گفتی آن شب قدر که مسجد به سجود آمده بود به امید کرمی پیک اجل این همه راه به گدائی به در خانۀ جود آمده بود ای گره خورده حیات دو جهان با نفَسَت مرگ آن شب به سراغ تو چه زود آمده بود غمت این بود که در خانۀ بی فاطمه باز محشر تازه ای آن شب به وجود آمده بود می شنید از گل لب های تو الله الله شاهد غیب که از بزم شهود آمده بود ای نماد حرم عشق و محبّت، نجفت ازتوشعر"شفق"آن جابه نمود آمده بود
🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸 💠 باز کن در که گدای سحرت برگشته عبد عصیان زده و در به درت برگشته بنده ی بی خرد و خیره سرت برگشته سفره را چیدی و دیدم نظرت برگشته اصلا انگار نه انگار گنه کارم من به تو اندازه ی یک عمر بدهکارم من گرچه آلوده ام و خار ولی برگشتم طبق آن فطرت پاک ازلی برگشتم دیدم از غیر درت بی محلی، برگشتم دستِ پر هستم و با نام علی برگشتم از عقوبات من غم زده تعجیل بگیر عبد آلوده پشیمان شده تحویل بگیر بنده وقتی که فرو رفت به مرداب گناه خواست از چاله در آید ولی افتاد به چاه وای از دست رفیقی که مرا برد ز راه من زمین خوردم و او جای دعا کرد نگاه حرف پرواز زد اما همه طنازی بود دوستت دارمِ آن دوست ،دغل بازی بود هیچ کس با دل من هم دل و همراز نشد این در آن زدم اما گره ام باز نشد این پر سوخته وقتی پرِ پرواز نشد سدّ راه گنه خانه برانداز نشد ناگهان هاتفی از سوی خدا گفت بیا گفتم آلوده ام و پر ز خطا گفت بیا حال من آمده ام حالِ مرا بهتر کن دیگر از دست خودم خسته شدم باور کن با چنین بنده که داری به مدارا سر کن دم افطارم و مست می کوثر کن کوثر از اشک حسین است خدا میداند که علی ریخته و فاطمه میگریاند گرچه اندازه ی یک کوه گنه سنگین است آشتی با تو همیشه مزه اش شیرین است سفره ای را که تو چیدی چقدر رنگین است آخر کار هر آن کس که بیاید این است اولین قطره ی اشکی که ز چشمت ریزد بهر امداد به او فاطمه بر میخیزد
می روی با فرق خونین پیش بازوی کبود شهر بی زهرا که مولا! قابل ماندن نبود با وضو آمد به قصد لیله الفرقت، علی! ابن ملجم در شب احیاء چه قرآنی گشود مسجد کوفه کجا، پشت در کوچه کجا ضربت کاری که خوردی، یا علی! آن ضربه بود دور محرابت نمی‌بیند ملائک را مگر؟ با چه رویی دارد این شمشیر می‌آید فرود ساقیا در سجده هم جام شهادت می‌زنی اولین مستی که می‌خوانی تشهد در سجود کینه‌ای از ذوالفقارت داشت گویی در دلش تا چنین فرق تو را وا کرد شمشیرِ حسود رسم شد شق القمر کردن میان کوفیان از همین شمشیر درس آموخت عاشورا، عمود در وداعت با حسین اشک تو جاری می‌شود دیده‌ای گویا از اینجا خیمه‌ها را بین دود بین فرزندانی اما این حسینت را غریب می‌کشندش با لبان تشنه در بین دو رود با یتیمان آمدم پشت سرای زینبت شیر آوردم پدر جان! دیر آوردم، چه سود؟
🌛 ضمن آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما کاربران عزیز توجه شما را به کانال های ارزشی ایتا جلب میکنیم؛ 🔥 سخنان طلایی اولیاالله و اسرار عالم ✑✹ eitaa.com/joinchat/2894266370Ca5a2fc38af 🔥راهی که‌باید رفت‌عاشقانه،عارفانه، بدون تردید ✑✹ eitaa.com/joinchat/946536448C873dacdb9b 🔥 ابیات ناب شب‌های قدر ✑✹ eitaa.com/joinchat/863961089Cf7662978fc 🔥 عکڛ نوشتہـ ے سیاسی ✑✹ eitaa.com/joinchat/3120103425C5bd21b8bc7 🔥 کلیپهای دیدنی و کمیاب از رهبر انقلاب ✑✹ eitaa.com/joinchat/2932736004Ccb0790145e 🔥 اطلاعات عمومی... ✑✹ eitaa.com/joinchat/2033582089C4f36953a83 🔥به سوالات«جنسی» فرزندم,چگونه پاسخ دهم؟؟؟ ✑✹ eitaa.com/joinchat/896860162C815a5bd76b __________________________________ 🔥 اگه به‌دنبال آرامشی‌و👈شوهرخوب و مومن👉 میخوای واردشو ✑✹ eitaa.com/joinchat/895811586C49e74b8074 Tab: @Eitaa_Tab Ads: @Kanon_Ads
🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸 💠 ای نخل‌های کوفه! امام شما چه شد؟ آن اشک و شور و گريه و حال و دعا چه شد؟ محراب کوفه! سرخی دامان تو ز چيست؟ سجاد? علی! علی مرتضی چه شد؟ هم صحبت غريب تو ای چاه کوفه کو؟ فريادهای آن دل درد آشنا چه شد؟ ای صحنه‌های بدر و احد کو اميرتان؟ ای ذوالفقار، بازوی شيرخدا چه شد؟ ای کوچه‌های شهر مدينه خبر دهيد صاحب عزای حضرت خيرالنسا چه شد؟ ای کودک يتيم که خالي است سفره‌ات آورد آنکه بهر تو هر شب غذا چه شد؟ ای بام کوفه بانگ اذان علی کجاست؟ آن صوت دلنشين و صدای رسا چه شد؟ پير مريض! يار غريبی که نيمه شب ميی ريخت در دهان تو هر شب دوا چه شد؟ ای کوفه آن امير غريبی که سال‌ها ديده است از رعيتش آزارها چه شد؟ «ميثم» بخوان ز سوز جگر روضه علي با ما بگو به آن شه ارض و سما چه شد؟ استاد سازگار
🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸 💠 تویی قادر تویی رحمان چه می خواهم ازاین بهتر تویی غافر تویی حنّان چه می خواهم از این بهتر تویی غالب تویی قاهر تویی طَیِّب تویی طاهر تویی واحد تویی سبحان چه می خواهم از این بهتر تویی نور و تویی شور و تویی مقصود و منظور و... تویی پیدا تویی پنهان چه می خواهم از این بهتر صمد هستی سند هستی همیشه در صَدَد هستی... که باشی یار مظلومان چه می خواهم از این بهتر پریشانم غزلخوانم...وَ می دانم....نمی دانم ندانسته شدی درمان چه می خواهم از این بهتر پناه و یار و همراهی صلاحم را تو می خواهی شدم در خانه ات مهمان چه می خواهم از این بهتر به این نان و نمک سوگند به غم های فدک سوگند منم گریه کنِ قرآن چه می خواهم از این بهتر به دستِ بسته یِ دین و پَر خونین قسم یارب پشیمان هستم و نالان چه می خواهم از این بهتر بیا رحمی به حالم کن به حقِّ پهلوی زخمی بده پایان به این هجران چه می خواهم از این بهتر حسین ایمانی 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸 💠 فزت و رب الکعبه امشب علی شیر خدا،راحت ز دنیا میشود در سجده دوم علی، مهمان زهرا میشود امشب اگر مسجد رود ،دیگر نمی آید علی فردا ظروف طفلها، بی نان و خرما میشود آن ناشناسی که خموش ،نان و غذا آورده بود راز نهانش فاش شد ،چون نیست پیدا میشود امشب علی پر میزند ،در نیمه شب وقت نزول وقتی پیمبر همدم یاسین و طاها میشود شاه عدالت میرود ،جایش میان خلق نیست نام عدالت در جهان ،امشب شکوفا میشود غربت به پایانش رسید ،یا فاطمه غمگین مباش امشب بهشت از دیدنش ،دیگر مصفا میشود فرزند ملجم این سحر ،کارت تمام است با علی پرونده دوزخ همین ،امروز امضا میشود در این شب زیبای قدر ،هرگز فراموشش نکن هرکس بگوید یاعلی ،دردش مداوا میشود ☘☘☘☘☘☘☘☘☘
🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸 میان قلب من و تو گنه شده حائل دگر برای من انگار توبه شد مشکل گذشته از رمضان نیم و من عوض نشدم ز بس که خاک گناهان نشسته بر این دل گذشت عمر گرانمایه من همان هستم به جز غرور و مصیبت نشد مرا حاصل تمام عمر خطا و همیشه غرق گناه دلم گرفته خدایا از این همه باطل چه شد مرا بنشاندی کنار خوبانت چه شد که خورده نگاهت به خاک ناقابل چرا میان سرایت مرا رهم دادی نشد به همره مردم به کهف سگ داخل من خراب کجا و دعا و توبه کجا منی که لکه‌ی ننگم برای این محفل تمام کن ز کرامت تو لطف و احسان را بگو که گشته مرا نیز رحمتت شامل به یک نگاه طلا کن تو خاک قلبم را نگاه کن ز کرم بر وجود این سائل به حق لحظه‌ی سختی که خواهرش افتاد همین که دید رسیده ز پشت سر قاتل صدای هلهله آمد ز لشگر کفار ز زیر چکمه نگاهش به خیمه شد مایل حسین کریمی 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍃🍃🍃
حاج محمدرضا بذری🎤 ویژه شبهای قدر🌙 —------------------------------------ —--------------------------------------- تو این شبا برای حال خستمون دعا کن تو رو خدا برا دل شکستمون دعا کن ببین گناه،بال و پر پروازمون رو بسته آقا بیا،برای بال بستمون دعا کن تو رو به اضطرار زینب،بیا آقا به قلب بی قرار زینب،بیا آقا به غربت مزار زینب،بیا آقا تو رو به لکنت رقیه بیا آقا به زخم صورت رقیه بیا آقا تو رو به غربت رقیه،بیا آقا دوباره باز،گدا در انتظار لطف شاهِ حاجت من،از تو فقط یه گوشه ی نگاهِ امشب فقط،امید من به دستای کریمت دستی بگیر از منی که پرونده ام سیاهِ به مشک پاره ی علمدار،بیا آقا تو رو به اون دو چشم خون بار،بیا اقا به طفل تشنه تشنه بین گهوار،بیا آقا تو رو به شاه بین گودال بیا آقا تو رو به اون پیکر پامال بیا آقا به مادری که رفته از حال،بیا آقا من اومدم،صدات زدم تو هم منو صدام کن یه کاری کن،بیا منو دوباره رو به رام کن تو رو قسم به خجلت سکینه از ابالفضل آقا منو،این اربعین زائر کربلا کن تو رو به قلب زار حیدر،بیا آقا به چهره ی کبود مادر،بیا آقا تو رو به خون میخ رو در،بیا آقا تو رو به پهلوی شکسته بیا آقا به محسن به خون نشسته بیا آقا به حرمت دو دست بسته ، بیا آقا —------------------------------ ═══✼🍃🌹🍃✼═══
حاج محمدرضا بذری🎤 ویژه شبهای قدر🌙 —------------------------------ شده غرق خون توی محراب علی تو میری میمونه زینب ولی مث شمع میسوزی میشی آب علی تو میری میمونه زینب ولی رسید شمع عمر تو به آخراش تو راه مصیبت از این بدتراش طبیبم نداره دوایی براش منو میکشه کوفه و ماجراش یه برگه خزونم دیگه بعد تو ببین روضه خونم بعد تو همه دلخوشیم بودن با تو بود نمیخوام بمونم دیگه بعد تو تو شبهای غربت منو جا نذار بیا زینبو کوفه تنها نذار علی یاعلی یاعلی یاعلی —------------------------------ بمیرم چرا صورتت خونیه بیا زخمتو ببندم خودم ببین ابرچشمام چه بارونیه بیا زخمتو ببندم خودم ببین حالمو خسته و مضطرم خراب میشه دنیا دیگه رو سرم بابا دیگه داری میری از برم دلم تنگ شده واسه مادرم نرو که داری جونمو میبری نمیشد یه امروز به مسجد نری چرا مادرم رو با یه حالتی صدا میزنی شب آخری تو شبهای غربت منو جا نذار بیا زینبو کوفه تنها نذار علی یاعلی یاعلی یاعلی —------------------------------ —------------------------------ چجور دختر تو بشه باورش غمت میکشه منو آخرش نبود حتی فکر جدایی سرش غمت میکشه منو آخرش نمیخوام شبم دیگه فردا بشه نذار زینبت دیگه تنها بشه نرو و نذار تا بیاد روزی که روی کوفه به دخترت وا بشه همین کوفیا دشمن ما میشن یه روز تیغشون رو رو ما میکشن همین ها که بودی براشون پدر یه روزی میاد حسین میکشن تو شبهای غربت منو جا نذار بیا زینبو کوفه تنها نذار علی یاعلی یاعلی یاعلی —------------------------------ ═══✼🍃🌹🍃✼═══
🌴شعر و سبک فوق العاده زیبای امیرالمؤمنین🌴 ✍کاری از : علی صمدی-قم بند اول: به ساحت تو سلام آقا به محضر تو درود آقا گشتیم همه عالمو اما عزیز تر از تو نبود آقا تو عشقی و ما همه عاشق تو لیلی و ما همه مجنون دیونتیم یا علی مولا عشقت شده منطق و قانون سرمایه دارم و ، سرمایم عشق تو سر میدم تو مسیرت من شیعه زاده ام ، دل به تو داده ام اجدادم هم اسیرت بر این فیض نائلیم ، نسل به نسل سائلیم هستیم از دم فقیرت مولانا یا علی 2 مولانا یا علی جان بند دوم: شیر خدا توی بازوهات یه قدرت معجزه آساست دلیلش اون بازوبنده که تبرک بوسه ی زهراست میچرخه وقتی تو دست تو تیغ دو دم محشری میشه آب و هوای همه دنیا یه مرتبه حیدری میشه یعنی که زلزله ، یا این که سیلیه شاید هم شده طوفان میلرزه زیر پا ، محشرها شد به پا میرسه شیر غرآن حنجرها میدره ، سردار خیبره جان ای جان شاه مردان مولانا یا علی 2 مولانا یا علی جان بند سوم: هر چی که هست از شما دارم این عزت و رزق و روزی رو ازم نگیر عشقتو دریاب حرارت سینه سوزی رو نفس بده تا بگم هر دم علی علی مست وشیدا شم بیفتم از شدت مستی دوباره با یا علی پاشم مستم من باده ای ، هستم دل داده ای حیرون بارگاهت ایوونت با صفا ، مملوه از طلا شد خورشید روسیاهت تقدیرم رو رقم ، بزن تا جون بدم تو صحنت با نگاهت مولانا یا علی 2 مولانا یا علی جان
بند اول : با این که پهلوون ِ شیر ِ و َ امیر کشوره وصله ی عبای شاهیش از همه دل می بره واسه خلخالی که از پای زن یهود در آد عالمو می ریزه درهم سینه شو چاک میزنه دستی که تیغ دو دم می گیره و سر می زنه با لطافت میاد و اشک یتیم پاک می کنه فاطمه مادرم شده تو رو پدر صدا زدم باشه سایت بالا سرم وقت سحر صدا زدم بابای من مسجد نرو ببین تو خواهش در ُ من ام کلثومم ببین تو التماس دختر ُ پدر نرو پدر نرو ... تورو جون مادر نرو... ➖➖➖➖➖➖➖ بند دوم : یه عمره حرفاشو تو گوش چاه کوفه میزنه به حدی که چشای چاه براش شکوفه میزنه خبر نداره کسی از حالش و از درد و غمش آخه یه عمره آزگار میشه که رفته همدمش یه چادر خاکی که داره قلبشو عذاب میده تراب چادر چه غمی به قلب بوتراب میده رو لبش این زمزمه رو کی میبینم فاطمه رو میون محراب میخونه فزت و رب الکعبه رو سی سال عذاب دیده بسه نفس راحت می کشه سالم پهلوش داره از زهرا خجالت می کشه (روضه ی احتمالی«گریز»: لای حصیرت میبرنت زینب ُ از حال میبره محراب خونی٬ دلمو تا دم گودال میبره حسین ِ من ... حسین ِ من) مظلوم علی مظلوم علی از حق خود محروم علی ✍ ۱۳۱۱۰ ---------------------------------
زمینه _ شب ضربت خوردن حضرت امیرالمؤمنین علیه السّـــــلام ◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️ بند اول آسمـــــونه چشمای شیعه بارونـــــه جبرئیــل امشب روضــه میخونه و تَهَدَّمَـــــت والله قُتِـــلَ الحــیدر بیـن محــــرابه میزنه پـــرپـــر فصل غمه فرشتـــــه ها شد فــرق ســر علـــــی دوتا شد شب عـــــزای مُرتَضـــیٰ شد آه و واویــــــــــلا فُـــــزتُ و رَبِّ کعبـــه بر لب غصه گرفتـه عـــــالم امشب دیگه شـده بیچـــــاره زینب آه و واویــــــــــلا غرقه خونه جانماز حــــــــــیدر بابا اِنّا لله روی سجـــده رفته آقا واویلتا مسجد کوفه شد غوغا حیدر حیدر _ آقام آقام آقام آقام (3) ●●●●●●●●●●●●●● بند دوم میبرنش تاخـــــونه با دلی مضطر افتـــاده از پا فاتح خــــیبر شده شبیه زهـــــرا رنگِ رخسارش کـــــه نمیبینــه چشمای تارش میگه حســـــن که ای امیرم الهـــــی من بــرات بمیـــــرم انتقـــــام تــورو میـــــگیـرم آه و واویــــــــــلا مثل مـــــادر دلت پر آهـــــه تموم صـــــورتت سیـــــاهـه دنیـــــا بدون تــــو تباهـــــه آه و واویــــــــــلا دست بــابــا به روی شـــــونه ی حسینیه ابوفاضـــــل خون میباره به شور و شینه نگـــــــــرانه دلـــــه آشـــــوبه زینبینـــــه حیدر حیدر _ آقام آقام آقام آقام (3) ۱۹_ماه_رمضان ✨✨✨✨✨✨✨✨✨ 👇👇👇👇👇👇👇👇 ═══✼🍃🌹🍃✼═══
مولانا امیرالمومنین علی علیه السلام🌿 من حیدری ام حالِ پریشان شده دارم درسینه بسی آتش حیران شده دارم امشب زشرابش مِیِ طوفان شده دارم تا صبح دل زار پریشان شده دارم ما مرد شرابیم دوصدباده بیارید ما را به درِ بیتِ علی مست گذارید رخساره علی قبله‌ی دنیا شدنی بود دیدارعلی گرمِ تماشا شدنی بود سلطان پی دیدار مُهیا شدنی بود این دیده بسی دیده ی بینا شدنی بود مارابه جهان دیدن اوهست تمنا عمریست گداییم گدای دره مولا شاید شبِ قدر مقدر شده باشد مشتاق علی باز پیمبر شده باشد ازعشق چنین گوشِ زمان کر شده باشد مشتاق لقا حضرت دلبر شده باشد منشق شده تصویرِ خداوند به محراب افتادزپاشیرِ خداوند به محراب یعقوب دو دیده به ره تو نظرش بود گریان پدر گوشه ای از در پسرش بود منشق زسرتیغ پر از زهر سرش بود قاتل به جهان کشتن حیدرهنرش بود مولابه جهان گردشِ این روز و شب از توست شیرینیِ افطارِ پی  هر رُطب از توست باناز نگاه تو زمین زیر و زِبَر شد بارفتن تو زینب توخون به جگر شد بند آمده این راه از این کوچه گذر شد ازخاکِ قدمهات به ما نیز نظر شد چشمان علی جلوه ی محراب سحر بود دیدارتو آقا همه شب پای سحربود تا شدت نور ملکوتی علی بود کوفه جلوات جبروتی علی بود شاهدبه غم واوج سکوتی علی بود حق گرمِ تماشایِ قنوتی علی بود پیش تو ذلیلم مددی حضرت سلطان یک عمر دخیلم مددی حضرت سلطان هستی توطبیب دل و بیمار توهستم یا این همه در شهر بدهکار توهستم عمریست گدا بر در و دیوار توهستم تقصیر من این است که سربار توهستم عمریست کَرَم رویِ کَرَم ریخته ای تو (مجنون) درت رابه خود آویخته ای تو -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بازم شب قدره و بیقراری غلْط میخوره رو گونه های خیسم بازم شب قدره و حاجتام و یکی یکی با گریه می نویسم حاجتایی که نزدیک یه ساله تو خاطرم مرور میشه همیشه ولی تموم حاجتای عمرم اندازه یه حاجتم نمیشه حاجتم اینه آقام و ببینم کاشکی که آرزو به دل نمونم دوس دارم از خجالتش در بیام خدا کنه ازش خجل نمونم بازم شب قدره و جات خالیه فقط غمه که جات و پُر میکنه فقط نگاه مهربون توئه که این دل سنگیم و در میکنه باز شب قدره و خودم میدونم که قَدرت و نمیدونم آقاجون من امشب اومدم بگم که دیگه پشیمونم پشیمونم آقاجون تو جامعه کبیره خوندم این و لطف خدا بسته به لطفتونه اگه تو از گناه من بگذری دیگه خدا من و نمی سوزونه کِی میشه از کعبه خبر بیاد و صدا اذونت بپیچه تو گوشم برای انتقام بریم مدینه کنار تو لباس رزم بپوشم نمیدونم کوفه ای یا کربلا نمیدونم کجا عزا گرفتی به یادمون باش آقا هر کجا که به آسمون دست دعا گرفتی 🔸شاعر: ___________________________
دشمنان این روزها حرف دو پهلو می زنند دوستانت یک به یک دارند زانو می زنند از نگاه انداختن در چهره ات شرمنده اند علتش اینست کمتر خنجر از رو می زنند تو پی تقسیم نانی، عده ای در خوابشان خاک بیت المال را دارند جارو می زنند یک نفر باید بگوید زخمت از شمشیر نیست بر سر تو بی جهت دارند دارو می زنند خوب شد رفتی ندیدی شرطه ها دور بقیع روبرومان دست هاشان را به پهلو می زنند!  🔸شاعر: ____________________________
شهادت امیرالمومنین(ع) بین محراب علی شیرجهان افتاده که از این واقعه عالم به فغان افتاده بین محرب دعابود علی خورد زمین فاطمه موی پریشان به جنان افتاده شده منشق سر ه مولا،چه کندبا زینب پیشواز سر بشکسته چسان افتاده نفسی نیست دگر در دل این باغ خزان پی او باد صبا اشک فشان افتاده شده پاشیده زهم عرش برایت حیدر جبرییل مویه کنُان، مویه کنان افتاده باز گودال مرایاد توانداخت حسین غارت خیمه ی سلطان، به سنان افتاده شمرآمدپی گودال و دل زینب دید سوی این باغ دگر باد خزان افتاده دو سه باری به زمین خورد ودلش گفت حسین گوشه ی خیمه چنین او نگران افتاده غلامی
مرهم زخم دلش تنها دم شمشیر بود مردم از او سیر بودند او ز مردم سیر بود خاردرچشم،استخوان درحلق،آتش برجگر در کف گردون کمان، در سینۀ او تیر بود گنج عالم زیر پا و ثروتش هنگام مرگ چندقرص نان جو،یک اسب،یک شمشیربود زود زهر تیغ قاتل کرد بر جانش اثر مجتبی بر او طبیب آورد اما دیر بود درحرم آمد به دنیا، گشت در مسجد شهید قطره‌قطره خون پاکش راهمین تفسیربود بی‌گناهی کم گناهی نیست، بر اهل گناه شدت عدل علی بالاترین تقصیر بود برزمین افتاده،خون فواره می‌زد از سرش در دوچشمش اشک شوق وبرلبش تکبیربود گرچه طی گردیده بودازعمراوشصت وسه‌سال او در ایام شباب از داغ زهرا پیر بود شیر، بهر قاتل خود می‌فرستاد از کرم باوجود آن که خود تنها غذایش شیر بود کارمولابود«میثم!»لطف وصدق ودوستی کاردنیاظلم وجوروحیله وتزویربود
صدای هق هقِ مردی میان نخلستان حکایت جگری پاره پاره را دارد ز دست مردمی از جنس سنگ سی سال است میان حنجره‌اش بغض بی صدا دارد هرآنچه غصه و غم بود در دلش جا شد فقط خدا صحه‌ی صدر را به او داده کنار نخل سرافکنده‌ای شبی دیگر میان سجده به یاد مدینه افتاده نمی‌رود ز دلش خاطرات آن کوچه که پیش او همه‌ی هستی‌اش زمین افتاد اگرچه تیغ به دادِ دلش رسید اما درست لحظه‌ی تدفین فاطمه جان داد میان بسترش افتاده غرقِ در خون است شبیهِ فاطمه دردی به رویِ سر دارد برای اینکه به بالینِ او رسد زهرا هنوز منتظر است و به در نظر دارد به زحمتی تنِ خود را کمی تکان داد و نشست رو به روی زینب و تأمل کرد همی‌نکه خاطره‌ها بینشان تداعی شد دوباره روضه‌ی زهرا میانشان گل کرد یکی یکی همه را تا مرور می‌کردند حسن تمام تنش مثل بید می‌لرزید و نام قنفذ ملعون که در میان آمد شبیه طفل کتک خورده باز می‌ترسید چگونه می‌شود اینکه زنی زمین بخورد خدای صبر نشیند به او نظاره کند چگونه می‌شود اینکه میان کوچه، علی نظاره‌ای به دو گوشی که گشته پاره کند یادش بخیر شهر و دیاری که داشتم باغ فدک نه، باغ بهاری که داشتم با فاطمه اسیر غریبی نمی‌شدم یادش بخیر دلبر و یاری که داشتم زهرا یگانه بود و برایم قرار بود یادش بخیر تاب و قراری که داشتم آیینه‌ی جمال خداوندگار بود یادش بخیر آینه داری که داشتم با این همه، میان همان کوچه‌های تنگ بشکست آن غرور و عیاری که داشتم دستی پلید آمد و با تازیانه‌اش از من گرفت دار و نداری که داشتم بسکه رمق ز فاطمه‌ام تازیانه برد افتاد روی خاک، نگاری که داشتم پر زد پرستوی من و از آشیانه رفت من ماندم و همان دل زاری که داشتم اشک من و حسین و حسن بود نیمه شب شمع و چراغ خاک مزاری که داشتم ای چاه کوفه، فاطمه را بی هوا زدند پیش حسن میان همان کوچه‌ها زدند
یادش بخیر شهر و دیاری که داشتم باغ فدک نه، باغ بهاری که داشتم با فاطمه اسیر غریبی نمی‌شدم یادش بخیر دلبر و یاری که داشتم زهرا یگانه بود و برایم قرار بود یادش بخیر تاب و قراری که داشتم آیینه‌ی جمال خداوندگار بود یادش بخیر آینه داری که داشتم با این همه، میان همان کوچه‌های تنگ بشکست آن غرور و عیاری که داشتم دستی پلید آمد و با تازیانه‌اش از من گرفت دار و نداری که داشتم بسکه رمق ز فاطمه‌ام تازیانه برد افتاد روی خاک، نگاری که داشتم پر زد پرستوی من و از آشیانه رفت من ماندم و همان دل زاری که داشتم اشک من و حسین و حسن بود نیمه شب شمع و چراغ خاک مزاری که داشتم ای چاه کوفه، فاطمه را بی هوا زدند پیش حسن میان همان کوچه‌ها زدند یادش بخیر شهر و دیاری که داشتم باغ فدک نه، باغ بهاری که داشتم با فاطمه اسیر غریبی نمی‌شدم یادش بخیر دلبر و یاری که داشتم زهرا یگانه بود و برایم قرار بود یادش بخیر تاب و قراری که داشتم آیینه‌ی جمال خداوندگار بود یادش بخیر آینه داری که داشتم با این همه، میان همان کوچه‌های تنگ بشکست آن غرور و عیاری که داشتم دستی پلید آمد و با تازیانه‌اش از من گرفت دار و نداری که داشتم بسکه رمق ز فاطمه‌ام تازیانه برد افتاد روی خاک، نگاری که داشتم پر زد پرستوی من و از آشیانه رفت من ماندم و همان دل زاری که داشتم اشک من و حسین و حسن بود نیمه شب شمع و چراغ خاک مزاری که داشتم ای چاه کوفه، فاطمه را بی هوا زدند پیش حسن میان همان کوچه‌ها زدند