eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.1هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
48 ویدیو
568 فایل
🔸فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 👈زیر نظر گروه جهادی باب الحرم و کانال متن روضه 🆔 @babolharam_net آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک 50
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸🔶اللهم عجل لولیک الفرج🔸🔶 زمینه،شور احساسی ایام تخریب بقیع ➖➖➖➖➖ شبای بقیع خیلی سرد و ؛ دلگیره... نه شمع و چراغی بدونِ ؛ تصویره... مهدی میاد ۴ تا گنبد تو مدینه میزنه مُهرِ پایان به این غصه ی دیرینه میزنه کنار تربت مادرش به سینه میزنه به اذن مولا یه بهشت روی زمین میسازیم ۳ یه سقاخونم واسه ی ام البنین میسازیم ۳ ➖➖➖➖➖ یه بغضی منو میده خیلی ؛ آزارم... واسه غربت و قبر خاکیش ؛ میبارم... هر شب تو خیالم بین صحنش قدم میزنم تا قبر زهرا طرح حرم تا حرم میزنم تا بین الحرمین جاده ی ابریشم میزنم الهی باشم ببینم برو بیایی داره ۳ بخونم ایوان حسن عجب صفایی داره ۳ ➖➖➖➖➖ یه شب روضه خون روضه خوند از ؛بوی دود... میگفت هر چی بود زیر سرِ اون؛ کوچه بود... هرشب حسن توخواب میگفت که بی حیا نزنش جلو چشمای من اینقده بی هوا نزنش بسه غرورمو نشکن توروخدا نزنش زنی که افتاده زمین دیگه لگد نداره ۳ یکی بره گوشواره ی مادرمو بیاره ۳ ➖➖➖➖➖ ✏️به قلم: ✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
🔶🔸اللهم عجّل لولیک الفرج🔸🔶 شور احساسی بقیع و امام حسن علیه السلام ➖➖➖➖➖ برای بقیع مهدی میباره در هوای بقیع تاریک و دلگیره شبای بقیع آخر میمیرم از عزای بقیع دلم پر غمه روی صحن چشمام نمِ شبنمه من از غصه ی تو ، بمیرم کمه از داغت محزونه دل فاطمه اگه عمری به سینه میزنم گریون شه بی کفنم مدیون کرم حسنم ؛ اربابم عشقم به تو از همون قدیمه تأثیرش توی زندگیمه کربلا مزد نوکریمه ؛ اربابم ➖➖➖➖➖ غریبی حسن درمون قلب بی شکیبی حسن دارم با تو حال عجیبی حسن مولای مظلومم حبیبی حسن همه ثروتم اینه که اربابی منم رعیتم هیچ بودم تو دادی آقا قیمتم از لطف و جودت غرقِ در حیرتم اصلا آقا تویی همه کسم وابستس به شما نفسم با عشقت به خدا میرسم ؛ اربابم تاجون دارم برا تو میخونم ‌ عشق تو توی رگ و خونم دنیامی پای تو می مونم ؛ اربابم ➖➖➖➖➖ نگات رحمته آرامشگاه من فقط روضته بی بی زهرا به روضه هات دعوته قربون قبرت که چقدر خلوته ایشاالله آقا واسه تو میسازیم یه صحن وسرا یه صحن زیبا مثل کرب وبلا سقاخونه ، گنبد ، شبیه رضا صاحب زمون دم حرم تو این شبها پای علم تو میخونه روضه ی غم تو ؛ اربابم با اینکه تو نداری حرمی آقاجون دریای کرمی بارون چشای ترمی ؛ اربابم ➖➖➖➖➖ ✍🏻به قلم: ✼═══┅🔶🍁
نوحه ایام تخریب بقیع یادِ اولاد نبی اون،لاله های بی قرینه دلامون پر می زنه تا،بقیع و شهر مدینه خاک‌ پاکِ بقیعه،سُرمه ی چشم همه اونجا میاد صدای،فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا زهرا... غُربتِ بقیع دلارو،میزنه آتیش همیشه کي میگه که حاجت ما،هیچ موقع روا نمیشه حاجت‌ ما همینه،که ببینیم خیلی زود نابودیِ کاملِ رژیمِ آل سعود یا فاطمه یا فاطمه یا زهرا... تو بقیع آدم‌ میفته،یادِ روضه های مادر آتیش و دود و غلاف و،گل یاسِ گشته پرپر شهیده ی راه دین،قبله ی اهل یقین به پیش چشم علی،شده ای نقشِ زمین یا فاطمه یا فاطمه یا زهرا... ✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
شور تخریب بقیع ای خاکِ شرف،ای خاک وفا،ای خاک کرم،ای خاک عطا در تو شد نهان،جسم اطهرِ اولاد نبی حُجَجِ خدا همه به آل عبا دل بازیم بقیع دوباره تو را می سازیم بقیع دوباره تو را می سازیم... با نابودیِ وهّابیت و،سرنگونیِ بدخواهِ علی مهدی عزّتش فخر و هِیبَتَش،بر جهانیان گردد منجلی همه به یا فاطمه می نازیم بقیع دوباره تو را می سازیم بقیع دوباره تو را می سازیم... ✼═══┅🔶🍁🔶┅═
نوحه تخریب بقیع شده به خاکِ بقیع،ز کینه ی نامردان به هشت ماه شوّال،قبر ائمّه ویران به یاد این غم گوییم،با اشک و سوز و آوا همنفسِ عرشی ها،واویلتا واویلا واویلتا واویلا... قُبورِ آل طاها،چه بی نشان و خاکی غمِ غریبی هاشان،شده به دل ها حاکی ولی برای آنها،به زودی ان شاءالله حرم بسازیم ما با،لطفِ بَقیةَ الله واویلتا واویلا... خاک بقیع حکایت،دارد زِ روی نیلی از آتش و هجوم و،کوچه و ضرب سیلی خاک بقیع حکایت،دارد زِ اشکِ مولا رفته به سوی بابا،قامت خمیده زهرا یا فاطمه یا زهرا... ✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
دلم امشب به مجلس روضه خسته و بي قرار مي آيد يك كبوتر شده و از سمتِ حرمي پر غبار مي آيد * گرد غربت نشسته بر روي پر و بال كبوترانه ي دل مي چكد لاله لاله اشكِ درد امشب از خلوت شبانه ي دل * با من اي دل بگو كجا رفتي كه پر از ماتم و شراره شدي تو چه ديدي در آن ديار غريب كه شكستي و پاره پاره شدي * گفت رفتم به سرزميني كه عطر اندوه و بغض و ماتم داشت خاك آنجا هميشه دلگير و آسمانش هميشه شبنم داشت * به خدا رنگ خاك مي گيرد پر و بال كبوتران بقيع روز ها هم هميشه در آن جا آفتاب است سايه بان بقيع * نه حرم، نه رواق، نه گنبد نه ضريح و نه صحن و گلدسته هست آنجا مزار خاكيّ چار مرد غريب و دل خسته * در نواحي نوحه و ناله شعله ي بي كرانه اي دارد نه فقط قبر چار مرد غريب بانوي بي نشانه اي دارد * اين زمين دل شكسته از آهِ غربت و ناله هاي مادر بود هم دم اشك هاي مادرمان يك بغل لاله هاي پرپر بود * و در اين باغ آتش سرخي در دل سبز ياسمن گل كرد شعله ي زهرِ كينه ها بين جگر پاره ي حسن گل كرد * چند روزي گذشت و خاك بقيع عطر غم ناك اشك و ناله گرفت و به دست همان كمان داران بدن ياس رنگ لاله گرفت * اين زمين يك زمين ساده كه نيست اين زمين خاك غربت آباد است اين زمين دلشكسته داغِ گريه هاي امام سجاد است * اين زمين از تبار اشك و آه به خدا هر سپيده زائر داشت آسماني پر از ستاره از روضه هاي امام باقر داشت * خاك هاي غريب اين صحرا روزگاري تب شقايق داشت تا سحر در كبود چشمانش اشك سرخ امام صادق داشت * اين زمين يك زمين ساده كه نيست باغي از داغ لاله و ياس است در تبِ ناله هاي محزونِ مادر بي قرار عباس است * در حوالي اين ديار غريب از غم يار آشنا مي خواند در مدينه كنار خاكِ بقيع روضه ي سرخ كربلا مي خواند *
سلام ما به مدينه به قبله ي جانش سلام ما به رسول اله و گلستانش سلام ما به حريمي که مهبط وحي است که جبـرئيل امين خادم است و دربانش سلام ما به گلستان سبز اهل البيت سلام ما به بقيع و قبور ويرانش سلام ما به جگر گوشه ي رسول الله به فاطمه به شکوه و به قبر پنهانش سلام ما به علي و به غُربت و قَدرش به جان و قلب صبور و به اشک چشمانش سلام ما به امامي که تير باران شد سلام ما به مزار به خاک يکسانش سلام ما به دل داغديده ي سجّاد به سجده هاي طويل و به چشم گريانش سلام ما به امامي که باقرالعلم است درود ما به گهرهاي ناب و غلطـانش سلام ما به گل صادقي که گلشن دين هماره سبز شد از چشمه هاي عرفانش سلام ما به مزار غريب اُمّ بنين به مادري که شرر داشت جان سوزانش اگر ضريح ندارد قبور اين پاکان قلوب شيعه بود بقعه ي فروزانش براي خانه ي خورشيد شمع لازم نيست که روشن است هميشه ز نور يزدانش مدينه همره عشاق خويش جا دارد تمام عمر بگريند بر غريبانش چه ميزبني گرمي کند رسول الله از آن کسي که شود در مدينه مهمانش به ياد فاطمه و غربت علي همه عمر گلاب اشک «وفائي» چکد به دامانش
سبک شور ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مثه مجنون که جنونی شده‌ام نه زبونی، دل وجونی شده‌ام دیگه هم‌شهری سلمانو ببخش اگه باتو خودمونی شده‌ام خودمونیم، عجب کرببلایی عجب صحن‌وسرایی داری خودمونیم، چه آب و چه هوایی چه خاک و چه شفایی داری خودمونیم، غریبی ولی هرجا که دیدیم آشنایی داری چه صفایی داری ، سینه‌‌زنایی داری چه قتیل‌العبرات ، اهل بکایی داری چه بهایی داری ، خیلی فدایی داری به چه اسمی چه من اسمه دوایی داری ای که هفتادودوتا اهل وفایی داری سید اهل کساء عجب کسایی داری چه خدایی داری ، چه خون بهایی داری یه نفر هستی و دنیایی گدایی داری «یا اباعبدالله، یا اباعبدالله» دلی که بوی فراقش میرسه عشق داره به حسابش میرسه این چه ذکریه که تا میگم حسین هفت‌پشتم به ثوابش میرسه خودمونیم، چه نامی تو اسامی چه شأنی چه مقامی داری خودمونیم، به کام همه هستی چه تربتِ به کامی داری خودمونیم، همش حرفه توئه چه- -نفوذِ در کلامی داری چه مرامی داری ، عبد گرامی داری نشده یادت بره یه‌جا غلامی داری همه میگن غلام، عجب امامی داری! دیگه پیش هرچه عزت احترامی داری مست ذکر توأم حسین چه جامی داری حس آرامش من چه التیامی داری شاه‌مرد قیام ، مرد قیامی داری کاشکی باشیم ببینیم چه انتقامی داری "آقام آقام، آقام
اي بقيع اي روز وشب روياي من اي حريمت قرب او ادناي من وادي تو از طوي برده سبق خاک صحنت صحنه سيناي من صد چو شيرين در رهت فرهاد وش صدچو مجنون در پي ليلاي من جان دهم بهر وصال کوي تو آري آري اين بود سوداي من اشک وچشم وسينه ودل از غمت باده و جام و خم و ميناي من هجر –غربت- بزم بي شمع و چراغ هر سه يکجا گشته جان فرساي من روز و شب در حسرت دیدار تو اشک در چشم و به لب آواي من نور زهرا آن مه مدفون تو چلچراغ خلوت شبهاي من خاک پاي مجتبايت اي بقيع مرحمي بر اين دل شيداي من ناله هاي سيد سجاد تو شد شرر افروخت سر تا پاي من قبر باقر گر ندارد بقعه اي ليک باشد جنت الماواي من گردي از خاک قدوم صادقت توتياي چشم نابيناي من گشتم اما عاقبت پیدا نشد مهبط آن سر ناپيداي من مانده اندر بغض نايم اين نوا واي من زهراي من زهراي من
🔸روضه 🔹شماره ۲۰ راوى گويد: بعد از شهادت امام صلوات اللّٰه عليه غبارى شديد و سياه و تار با بادى سرخ در آسمان برخاست كه هيچ چيز قابل ديد و رؤيت نبود تا آن جا كه مردم خيال كردند عذاب بر آنان فرود آمده است. ساعتى درنگ كردند آن گاه برطرف شد. هلال بن نافع گويد: با لشكر عمر بن سعد بودم كه كسى فرياد زد: مژده اى امير، اين شمر است كه حسين را كشت. مى‌گويد: من از دو صف جدا شده كنار حسين عليه السّلام ايستادم. آن حضرت در حال تسليم جان بود. به خدا سوگند كه من كشتۀ خون آلودى را نديدم كه زيباتر از وى يا چهره‌اى نورانى‌تر از او داشته باشد كه نور رويش و جمال و زيبايى وى مرا از انديشۀ در امر قتلش باز داشته بود. در همان حال آب مى‌خواست شنيدم يكى بدو گفت: به خدا كه از آب نمى‌چشى تا در جهنم از حميم آن بچشى. حسين عليه السّلام فرمودند: "نه، بلكه بر جدّم رسول اللّٰه صلّى اللّٰه عليه و آله وارد مى‌شوم و با او در خانه‌اش مأوى گزيده در جايگاه صدق در نزد سلطانى مقتدر و از آب غير متغير آشاميده و از جناياتتان نزد او شكايت مى‌برم" گويد: همگان چنان به خشم آمدند كه گوئيا خدا ذرّه‌اى رحم را در دل فردى از آنان قرار نداده در حالى كه حضرت امام عليه السّلام با آنان سخن مى‌فرمود سر مطهّرش را جدا نمودند و من از اين همه بى‌رحمى و سنگدلى به شگفت آمده گفتم: به خدا در هيچ امرى با شما اجتماع نمى‌كنم. 📚منبع: لهوف سید بن طاووس؛ ترجمه میرابوطالبی؛ ص ۱۵۷
🔹شماره ۲۰ خداوند سبحان به عيسى(عليه السّلام) فرمود: «اى عيسى! اشك چشمان و خشيت و هراس قلبت را در درگاه من به هديه بياور. بر سر قبور مردگان بايست و آنان را با صداى بلند بخوان تا شايد پند و موعظه ات را از آنان دريافت دارى و با خود بگو كه: من نيز به آنان ملحق خواهم شد. به خاطر من از چشمانت اشك بريز و قلبت را براى من خاشع گردان. اى عيسى! در روزگار سختى، از من كمك بخواه كه من گرفتاران را نجات مى دهم و پريشانها را اجابت مى كنم چون من ارحم الراحمين هستم». 📚منبع: عدة الداعی
هرجا روی خاک میشینم هرجا سنگ قبر میبینم_گریه م میگیره زیر سایه بون میشینم_گریه م میگیره نه گنبدی نه چراغ / نه صحن و رواق میمیره برات / شیعه به خدا بازم نم بارون / رو گونمون میزنه دوباره غمت / داغ روی قلب منه منی که برام هرجا مشکلی پیش اومد فقط رو لبم / ذکر یا امام حسنه (آقام آقام آقام یابن الزهرا ) وقتی تو حرم میشینم صحن مشهد و میبینم_گریه م میگیره طاق و گنبد و میبینم_گریه م میگیره نه صحن و ایوونی / نه روضه خونی می باره قلبم / رو خاک بقیع یه روز تو مدینه / برات حرم میسازیم حرم برا تو / شاه با کرم می سازیم جلوی حرم / صحن قاسم بن حسن آره میسازیم آقا / خوبشم میسازیم بازم نم بارون / رو گونمون میزنه دوباره غمت / داغ روی قلب منه منی که برام هرجا مشکلی پیش اومد فقط رو لبم / ذکر یا امام حسنه (آقام آقام آقام یابن الزهرا ) شاعر: علیرضا رأفتی 📢حـاج مـــهدی رســولی 🔶هر جا روی خاک میشینم... 🔻سـالروز تـخریب بقیع صوت⬇️⬇️⬇️
"السابقون السابقون" ، صحرا ، عطش ، دریای خون نی، نینوا ، لیلا ،جنون ،"نون و القلم" ، "ما یسطرون" شمشیر در شمشیر شد ، دستان حق زنجیر شد طفل سه ساله پیر شد ، "آمنت ربّی فاسمعون" طفلی به روی دست شد ، تیر سه شعبه مست شد آن لحظه عالم پست شد ،"یا قوم ماذا تعبدون ؟ "اشبه به ذات مصطفی ، من فرط نوره اختفی بعدک، علی الدنیا عفی ، "ما هؤلاء ينطقون" فانیّ ِ باقی ، دیده‌ای؟! بی‌چشم راوی ، دیده‌ای؟! بی دست ساقی ، دیده‌ای؟! "انّا الیه راجعون" تا بی رمق شد پیکرت ، دعواست بالای سرت پیراهنت ، انگشترت ، "مما رزقنا ینفقون" ✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
✨ شخصی برای اولین بار یک کلم دید. اولین برگش را کند،  زیرش به برگ دیگری رسید و زیر آن برگ یه برگ دیگر و... با خودش گفت: حتما یک چیز مهمیه که اینجوری کادوپیچش کردن...!  اما وقتی به تهش رسید و برگها تمام شد متوجه شد که چیزی توی اون برگها پنهان نشده، بلکه کلم مجموعه‌ای از این برگهاست... حکایت زندگی هم این چنین است! ما روزهای زندگی رو تند تند ورق میزنیم و فکر می کنیم چیزی اونور روزها پنهان شده، در حالیکه همین روزها آن چیزی ست که باید دریابیم و درکش کنیم... و چقدر دیر میفهمیم که بیشتر غصه‌هایی که خوردیم،  نه خوردنی بود نه پوشیدنی،  فقط دور ریختنی بود...!✨ زندگی، همین روزهایی است که منتظر گذشتنش هستیم🍃🌹 ‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅
🍃خــــواص آیـه الکـــرسے ①⇦•هنگام خارج شدن از منزل ↯ هفتاد هزار فرشته نگهبان شما خواهند بود ②⇦•هنگام ورود به منزل ↯ قطحی و فقر هرگز به منزل تان نرسد ③⇦•بعد از وضو ↯ هفتاد مرتبه درجه را بالا می برد ④⇦•قبل از خواب ↯ فرشته ها تمام شب محافظ شما باشند ⑤⇦•بعد از نماز واجب↯ فاصله بین شما و بهشت فقط مرگ می شود 📚 ثواب الاعمال و عقاب الاعمال
کسی که راه به باغ توچون نسیم گرفته‌ست صراط را زهمین راه مستقیم گرفته‌ست تو از عشیرهٔ عشقی، تو از قبیلهٔ قبله که عطر، مرقدت از جنّت‌النعیم گرفته‌ست گدای کوی تو امروزه نیستم من و، دانی سرم به خاک درت،اُنس ازقدیم گرفته‌ست همیشه سفرهٔ دل باز کرده‌ام به حضورت که فیض بازشدن غنچه ازنسیم گرفته‌ست همیشه عبد، حقیرست در برابر معبود به جزتوکی؟سِمَت عبد،باعظیم گرفته‌ست بر این بهشت مجسّم قَسَم که زائر صحنت به کف براتِ نجاتِ خودازجحیم گرفته‌ست مَلَک غبار، ز قبر تو تا نَرُفته نرَفته دراین مقام،فلک خویش رامقیم گرفته‌ست چگونه چشم کرم زین حرم نداشته باشم؟ که هر کبوتر تو ذکر «یا کریم» گرفته‌ست کسی که زائر تو شد، حسین را شده زائر که رنگ وبوحرم تو ازآن حریم گرفته‌ست
کوه وسنگ ودشت این صحرابه چشمم آشناست دوستان محمل نگه داریداینجاکربلاست حاجیان کعبهءوصلیم و این صحرای خون کعبهء ما،مشعرما،حج ما،میقات ماست چشم مازمزم،طواف ماست دورکشته ها خیمه گاه ماست مروه،قتلگاه ماصفاست حاجیان را سرتراشیدن بوَدسنّت ولی درمنای حج خون سرهای ماازتن جداست سنگ دشمن:مهرسجده،خون سر:آب وضو قتلگه سجاده وتسبیح،نوک نیزه هاست نخلهاباماسخن گوینددر این سرزمین کاین زمین شط الفرات و این بیابان نینواست چشم من پیوسته میبیند درین صحرای خون دست سقا،جسم اکبر،تربت اصغرکجاست این زمین گلخانه ای ازلاله های فاطمه ست این بیابان لاله‌گون دریایی ازخون خداست آب گرددازخجالت،آب دراین سرزمین آه آه تشنگان فریادهای بی صداست ماسراسرکشتهء اشکیم وبرهرزخم ما اشک"میثم"گرهزاران بارخون گرددرواست
تا به وصف حمزه بگشایم زبان می سزد گردد سراپایم زبان حمزه یعنی شیر شیران اُحد خشم فریاد دلیران اُحد حمزه یعنی یک جهان صدق و صفا حمزه یعنی جان‌نثار مصطفی این شنیدم هند از خشم و غضب کرد وحشی را به نزد خود طلب گفت در این جنگ باشد کام من تشنۀ خون یکی از این سه تن یا، محمّد را به تیغ خشم زن یا، علی یا، حمزه را از پا فکن دید آن ناپاک در حین قتال قتل احمد یا علی باشد محال تاخت هر سو در صف میدان جنگ کرد قصد جان حمزه بی درنگ حمله کرد از راه نامردی ز پشت شیر شیران را به ضرب نیزه کشت آن خروشان شیر ختم المرسلین پیکرش چون کوه شد نقش زمین هند با خشم و غضب سویش شتافت پهلویش را از دم خنجر شکافت همچو خون پاک حمزه بر زمین ریخت اشک از چشمِ ختم المرسلین من ندانم داغ آن آزادمرد با دل پیغمبر اکرم چه کرد می سزد تا خون فشانم از بصر داغ دو سردار دارم بر جگر آتش سوز درونم بر ملاست گه نگاهم بر اُحد گه کربلاست دیده ام پرپر دو باغ یاس را جسم حمزه، پیکر عبّاس را داشت در دل داغشان را فاطمه گه به صحرای اُحد، گه علقمه سنگ و کوه و دشت و صحرا گریه کرد بر مزار هر دو، زهرا گریه کرد داغ او بر قلب پیغمبر نشست مرگ این پشت برادر را شکست او شدی مُثله رخ نورانیش این یکی شد فرق تا پیشانیش او ز پهلویش روان شد خونِ دل این فرات از کام عطشانش خجل او عبا پوشید بر جسمش رسول این کنارش مادری‌کرده بتول حمزه! بوی کربلا احساس کن گریه بر مظلومی عبّاس کن او که تنها با عدو پیکار کرد دست و چشم و سر، نثار یار کرد او که از ضرب عمود آهنین گشت سرو قامتش نقش زمین این شنیدم حضرت ختمی مآب بر شهیدان یک به یک می داد آب تا رهد عبّاس از رنج و تعب جام آبی داد بر آن تشنه لب آن سرا پا مظهر صدق و صفا تشنه‌لب جان داد نزد مصطفی لب نزد بر آب و کامش تشنه بود بر لب دریا امامش تشنه بود بحر را چون شعله ای در کام دید عکس اصغر را میان جام دید تا که باران زآسمان آید فرود بر لب عبّاس از «میثم» درود
کوه وسنگ ودشت این صحرابه چشمم آشناست دوستان محمل نگه داریداینجاکربلاست حاجیان کعبهءوصلیم و این صحرای خون کعبهء ما،مشعرما،حج ما،میقات ماست چشم مازمزم،طواف ماست دورکشته ها خیمه گاه ماست مروه،قتلگاه ماصفاست حاجیان را سرتراشیدن بوَدسنّت ولی درمنای حج خون سرهای ماازتن جداست سنگ دشمن:مهرسجده،خون سر:آب وضو قتلگه سجاده وتسبیح،نوک نیزه هاست نخلهاباماسخن گوینددر این سرزمین کاین زمین شط الفرات و این بیابان نینواست چشم من پیوسته میبیند درین صحرای خون دست سقا،جسم اکبر،تربت اصغرکجاست این زمین گلخانه ای ازلاله های فاطمه ست این بیابان لاله‌گون دریایی ازخون خداست آب گرددازخجالت،آب دراین سرزمین آه آه تشنگان فریادهای بی صداست ماسراسرکشتهء اشکیم وبرهرزخم ما اشک"میثم"گرهزاران بارخون گرددرواست
ياکريم هواي پيغمبر مستحق دعاي پيغمبر حامي باوفاي پيغمبر عموي باصفاي پيغمبر همه جا ياور رسول ا... حيدر ديگر رسول ا... * شير ميدان غزوه هايي تو يل اردوي مصطفايي تو يار و همرزم مرتضايي تو تيغ برنده ي خدايي تو غيرت جاري ات تماشايي ست ضربه ي کاري ات تماشايي ست * از بزرگان مومنين هستي از دبيران درس دين هستي خار چشمان مشرکين هستي شک ندارم که بهترين هستي کاشف الکرب احمد مختار اسد ا... اي سپه سالار * اَحَد از شوکت تو ميخواند اُحُد از غربت تو ميخواند نبي از قربت تو ميخواند علي از هيبت تو ميخواند سر نيزه نشانه رفته تورا چشم بد دور سيدالشهدا * تاکه زوبين اجاره کرد وحشي جدلت را نظاره کرد وحشي شکمت را اشاره کرد وحشي پهلويت پاره پاره کرد وحشي از اشارات سخت سر نيزه نفست بند آمد اي حمزه * علم افتاده است؟ فداي سرت من به قربان زخم بال و پرت چه خبر گشته است به دور و برت زير دندان هنده است جگرت آخرالامر اسير و يکه شدي واي من تکه تکه تکه شدي * اي محاسن سپيد آل ا... همه چشم و اميد آل ا... اي غيور شهيد آل ا... اي عموي رشيد آل ا... ذکر و خير تو بر لب همه است زائر تربت تو فاطمه است * از بلا ، کربلا به ياد آمد از نوا ، نينوا به ياد امد از جفا ، نيزه ها به ياد آمد از عبا ، بوريا به ياد آمد کاش در کربلا پيمبر بود يا که مقداد بود و حيدر بود * کربلا غرق در محن شده يود کربلا قحطي کفن شده بود تشنه لب پاره پاره تن شده بود مثل يک لايه پيرهن شده بود نيزه اي که به پهلويش کردند گرگ ها از تنش در آوردند *
کسی که راه به باغ تو، چون نسیم گرفته صراط را ز. همین راه مستقیم گرفته تو از عشیرۀ عشقی تو از قبیلۀ قبله که عطر، مرقدت از جنة النّعیم گرفته گدای کوی تو امروزه نیستم من و دانی سرم به خاک درت اُنس از قدیم گرفته همیشه سفرۀ دل باز کرده‌ام به حضورت که فیض باز شدن، غنچه از نسیم گرفته بَرین بهشت مجسّم قسم که زائر قبرت به کف برات نجات خود از جحیم گرفته همیشه عبد، حقیر است در برابر معبود به جز تو کی سمت عبد باعظیم گرفته؟ ملک غبار ز قبر تو تا نرُفته نرفته در این مُقام، فلک خویش را مقیم گرفته چگونه چشم کرم زین حرم نداشته باشم که هر کبوتر تو ذکر یاکریم گرفته کسی که زائر تو شد، حسین را شده زائر که رنگ و بو حرم تو از آن حریم گرفته