هدایت شده از منبع سبک
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_صادق_ع_مدح_و_شهادت
#حسن_صنوبری
نشسته بر لب ساحل، شکسته زورقِ عاشق:
کهراست زهرۀ دریا؟ کجاست باد موافق؟
به موجِ اشک، کِی آخر توان به اوج رسیدن؟
کجا حریفِ تو باشد دلِ شکستۀ قایق؟
نه فهمِ رنج تو آسان، نه درکِ اوج تو ممکن
زبان ناطقه الکن؛ سکوت، یکسره ناطق
مگر که اذنِ جنونم دهی چو «جابر جعفی»
وگرنه عقل ندارد رهی به کوی حقایق
تویی که علم یقینی، به دین اول و آخر
تویی که معنی دینی، به علم سابق و لاحق
چو طفل مکتب تو «بوحنیفه» است چه گویم
ز حلقۀ تو بجویم اگر مشایخ واثق
به حکم توست اگر زد «هشام» تیغ تکلّم
ز کیمیای تو «جابر»، حکیم گشته و حاذق
چه داشت خرقۀ «سفیان» به جز ریا -و چه عریان-؟
تو خرقهپوشِ خدایی نهان ز چشم خلائق
زبان گشودی و آنک شکست حقّۀ کافر
نگاه کردی و آنگه پرید رنگ منافق
عیار عقل تو بودی به گفتگوی مکاتب
مراد علم تو بودی ز جستجوی دقائق
تویی تو چشمۀ جوشان، تویی تو بحر خروشان
شکستهزورقِ ساحل، منم، به سوی تو شائق
**
ز خویش میروم امشب به سوی غربت دریا
سیاهپوش عزای امام جعفر صادق
هدایت شده از منبع سبک
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_صادق_ع_شهادت
#امیر_عظیمی
شکر حق شیعه ایم و معتقدیم
شیعگی جز مرام صادق نیست
به خدا شیعه نیست آنکه مدام
خاکبوس امام صادق نیست
یادگاری اوست "عاشورا"
روضه ی شاه عالمین از اوست
اول صبح، رو به کرببلا
"السلام علی الحسین" از اوست
دل ما از مصیبتش خون است
غرق اشک است چشم عاشق ما
به کجا می برند نیمه ی شب
- پابرهنه - امام صادق ما
در نماز شب است این آقا
یا که مشغول خواندنِ قرآن
کاش می شد کمی نگه دارید
حرمت موی او مسلمانان
دشمنِ آل مرتضی هربار
می رسد تا به اهل بیت انگار
یا لگد می زند به در، یا که
می پرد بی اجازه از دیوار
مگر اهل کجاست ابن ربیع
این قدر بی حیاست این ملعون
بی ادب از چه روی لبهایش
طعنه و ناسزاست این ملعون
حرمت پیر را شکسته، ببین
دست حیدر دوباره بسته شده
باز کوچه، کشان کشان بردن...
او از این اتفاق خسته شده
کوچه لغزنده است، مولامان
از دلِ مرتضی خبر دارد
گفت حتما به همسرش که نیا
پی من آمدن خطر دارد
در همین کوچه یا حوالی آن
شد لگد مالِ دشمنان، قرآن
در همین کوچه بود با سیلی
گم شده گوشوارِ مادرمان
هدایت شده از منبع سبک
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_صادق_ع_مدح_و_مناجات
#سیدحمیدرضا_برقعی
کاش من هم به لطف مذهب نور
تا مقام حضور می رفتم
کاش مانند یار صادقتان
بی امان در تنور می رفتم
علم عالم در اختیار شماست
جبر در این مسیر حیران است
چشم هایت طبیب و بیمارش
یک جهان جابر بن حیان است
روز و شب را رقم بزن آخر
ماه و خورشید در مُرکّب توست
ملک لاهوت را مراد تویی
آسمان ها مرید مذهب توست
قصه تکرار می شود یعنی
باز هم در مدینه عاشق نیست
کوچه در کوچه شهر را گشتم
هیجکس با امام ، صادق نیست
خواب دیدم که پشت پنجره ها
روبروی بقیع گریانم
پابه پای کبوتران حرم
در پی آن مزار پنهانم
گریه در گریه با خودم گفتم
جان افلاک پشت پنجره هاست
آی مردم ! تمام هستی ما
در همین خاک پشت پنجره هاست
هدایت شده از منبع سبک
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_صادق_ع_شهادت
#سیدپوریا_هاشمی
از حدیث لوح می آید مقامات اینچنین
که ندارد هیچ کس جزتو کرامات اینچنین
مانده در توصیف یک شأن تو ابیات اینچنین
سالها محکوم عشق توست، نیات اینچنین
تا ابد مرئوس ماییم و ریاست با شما
نازشصت هرکسی ما را رسانده تا شما
انقلاب علم، با کرسی درست پا گرفت
بحث و استدلال از عصر شما بالا گرفت
فقه ما از نور فقه جعفری معنا گرفت
میشود جزء مفاخر هرکس اینجا جاگرفت
راه گم کرده کنارت راه پیدا میکند
از دمت پیرزنی کار مسیحا میکند
آبروی پرچم در اهتزاز ما تویی
از بقیه بی نیازیم و نیاز ما تویی
ما همه اهل نمازیمو نماز ما تویی
پس شفاعت کن که تنها چاره ساز ماتویی
بانی ترویج عاشورا تویی پس بی گمان
خانه ات یعنی حسینیه شما هم روضه خوان
مجلس درست شلوغ و خانه ات خلوت شده
سهم تو در این دیار آشنا غربت شده
بازهم پشت دری لبریز جمعیت شده
خانۀ امن الهی سلب امنیت شده
آتشی از خانه ی زهرا به این در هم رسید
ارث دست بسته حیدر به جعفر هم رسید
پیرمرد شهر از دارالعباده رفتنی ست
نور حق با عده ای ابلیس زاده رفتنی ست
دستهایش بسته شد پس بی اراده رفتنی ست
بی عمامه بی عبا پای پیاده رفتنی ست
کوچه در کوچه به پشت اسب حالا میدوی
پیش چشم مردمی بی عار تنها میدوی
گرچه کوچه گردی و دست تو بند سلسله ست
راستی آقا بگو دور شما هم هلهله ست؟
راستی بر پای تو از خار صحرا آبله ست؟
راستی آقا دلت دلواپس یک قافله ست؟
راستی اهل و عیالت را اسارت میبرند
چادر و روبنده از آنها به غارت میبرند؟
نه کسی اینجا ز سرها معجری را میکشد
نه کسی با تازیانه خواهری را میکشد
نه کسی از پشت موی دختری را میکشد
نه کسی بر گردن تو خنجری را میکشد
نیزه داری هم اگرباشد سری بر نیزه نیست
قلب هجده پاره ی پیغمبری بر نیزه نیست
هدایت شده از منبع سبک
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_صادق_ع_شهادت
#مهدی_رحیمی
در محضرت اصول صداقت به هم نخورد
جمله که هیچ واو روایت به هم نخورد
ای در خدا فنا شده، بر دیدن شما
هفتاد سال پلک عبادت به هم نخورد
در وقت سر نگونی آن قامت بلند
من مانده ام چگونه قیامت به هم نخورد
آتش زدند و هلهله کردند پس چرا
پلک امام این همه مدت به هم نخورد
آتش گرفت گرچه دری بین کوچه ای
اما شبیه قبل به سرعت به هم نخورد
من مطمئنم این در از آن در، تقیه کرد
حتی اگر که خورد به شدت به هم نخورد
حتی اگر که خورد، نشد محسنی شهید
این بار داستان امامت به هم نخورد
دیوار و سنگ و کوبه ی در هرچه بود که
پهلو و میخ از دو سه قسمت به هم نخورد
هدایت شده از منبع سبک
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_صادق_ع_شهادت
#حسن_لطفی
کاش خاموش کُنَد اشک،مُصلایش را
کاش گیرند کمی زیرِ بغلهایش را
به زمین خورده و خاکی است ردایش رویش
کاش می شد بِتِکاننَد سَر و پایَش را
به زمین خورد،زمین خورد،زمین خورد مُدام
ولی از دست ندادند تماشایش را
درِ آتش زده کَم بود بیاُفتد ای کاش
بِبَرد از دَمِ در دخترِ نوپایَش را
کوچه سنگی است ، سرش درد گرفته نامرد
بی هوا هول نده ، سنگ است...ببین جایش را
او خودش خواسته تا روضه ی مادر گیرد
جُراتِ خویش نبینید مُدارایش را
او علی هست به کوچه نکشیدش اینبار
زنده کردید دوباره غمِ غمهایش را
قنفذ از راه از آن لحظه كه آمد می زد
می زند تا شکند بازویِ زهرایش را
دست بگذاشت به زانو نفسش تند شده
عمه ی کوچک خود دید و نفس هایش را
خیزران بود و سَر و طشتِ طلا و مشروب
کاش می شد که نبیند لبِ بابایش را
نوحه امام صادق علیه السلام
سلام ما سلام ما به قلب پاک و عاشقت
سلام ما سلام ما به نورِ قالَ صادقت
هنوزم ای گل زهرا،قدر تو گرچه گمنام است
کرسیِ درس و تدریسَت،یاورِ دین اسلام است
مولانا حضرت صادق...
سلام ما سلام ما به صدق و پاکیِ شما
سلام ما سلام ما به قبر خاکی شما
ای شده مثل یک لاله،از ظلم و کینه ها پرپر
مزارت دارد ای مولا،عطری از تربت مادر
مولانا حضرت صادق...
آتش گرفته خانه ات از کینهٔ اهل جفا
داغ مدینه زنده شد واغربتا واغربتا
سیلی و شعلهٔ آتش،غلاف و طعنهٔ اَغیار
زنده شد خاطره های،روضه های در و دیوار
یا زهرا مادر ای مادر...
سلام ما سلام ما به نور هر دو عین تو
سلام ما سلام ما به گریه بر حسین تو
گریان آن زمانی که،در گودال سر جدا گردید
در پیش دیدهٔ زینب،هلال نیزه ها گردید
ثارالله ابی عبدالله...
#امام_صادق
#شهادت_امام_صادق
✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
📅ویژه شهادت امام جعفر صادق علیه السلام
#واحد
#حاج_محمدرضا_بذری
#هیئت_یافاطمه_الزهرا_س_بابل
#چارتاگل_چونکه_درهم_شد_گلابش_بهتراست
—--------------------------
—------------------------------
یا ابا عبدالله یا جعفر بن محمد
چار تا گل چون که درهم شد گلابش بهتر است
با همین توجیه، این وادی شرابش بهتر است
چار خورشید است بر انگشتر دست بقیع
اینچنین جنس نگینش از رکابش بهتر است
در کرم، در علم، در بحث صبوری، در اصول
مطلب این خاک از جلد کتابش بهتر است
کو ضریح و کو حرم؟اینجا فقط جاییست که
غالبا طرح سؤالش از جوابش بهتر است
تا بفهمی ماجرای کوچه را مثل حسن
اصلا اینجا در زیارت اضطرابش بهتر است
مرقد و گلدستهها خوبند اما نزد ما
کوری چشم عدو اینجا خرابش بهتر است
هرچه سوزان باشد و هر قدر با شدت بقیع
از زمین کربلا که آفتابش بهتر است
گرچه مانع میشود اما به دستی بسته نیست
اینچنین از شام و از کوفه طنابش بهتر است
—------------------------------
📅ویژه شهادت امام جعفر صادق علیه السلام
#زمینه
#حاج_محمدرضا_بذری
#هیئت_یافاطمه_الزهرا_س_بابل
#بین_کوچه_های_مدینه
—--------------------------
—------------------------------
بینِ کوچه هایِ مدینه،تنها و غریب افتادی
خاکی شد محاسِنَت آقاا،چون شَیبُ الخضیب افتادی
پیرمرده با عذاب ، نکِشیدِش
پشتِ مرکب با طناب ، نکِشیدِش
جون نداره با شتاب ، نکشیدِش
دیده هاش شد پُرِ آب ، نکِشیدِش
ذکرِ لبش لحظۀ آخر(حسین ای غریبِ مادر) 3
یا شیخُ الائمه ... وای .. وای .. وای ..
—------------------------------
—------------------------------
تو خونه پُر از آتیشِ،قلبِش اما جایِ دیگه ست
جایی که دِلش رو سوزوند،کربلا میونِ خیمه ست
با شتابِ تمام ، نبَریدِش
بینِ آتیشِ خیام ، نبَریدِش
تو کوچه هایِ شام ، نبَریدِش
یا تو مجلِسِ حرام ، نبَریدِش ....
گرچه زِغم بالُ پرش سوخت
به یادِ زینب جِگرش سوخت ...
یا شیخُ الائمه ... وای .. وای .. وای ..
—------------------------------
بینِ هجره بویِ دودِ ، باحالِ بدم افتادم
تا دیوار و در رو دیدم ، یادِ مادرم افتادم
از تو کوچه میگذری ، وای مادر ...
غُصه داره حیدری، وای مادر ....
بینِ دیوارُ و دری ، وای مادر ...
داغِ تو بی پِسری ....وای مادر ...
دیگه شبِ آخرم اومد
بالا سرم مادر اومد ...
یا شیخُ الائمه ... وای .. وای .. وای ..