eitaa logo
کانال ‌متن روضه
88.3هزار دنبال‌کننده
818 عکس
496 ویدیو
71 فایل
👈ارتباط با ما: @babolharam_admin تبلیغ نداریم سایت: www.babolharam.net #شماره_کارت جهت مشارکت در #نذر_فرهنگی شامل تامین هزینه‌های جاری کانال، تایپ مطالب ، حفظ و نگهداری سایت و .. :👇 6273817010150831 به نام گروه جهادی بابُ‌الحَرَم
مشاهده در ایتا
دانلود
بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضهTaheri-moharram99-sh8-Babolharam_net_1.mp3
زمان: حجم: 1.4M
|⇦•از آفاقِ مکه خبر میرسد .. / و توسل به امام زمان روحی له الفدا اجرا شده شب هشتم محرم ۹۹ به نفس حاج محمد رضا طاهری •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● السَّلَامُ عَلَی المَظلُومِ‌الشَّهِید.. حسین از من است و من از حسین ام.. پس این جماعـت حسین را کُشته‌اند یا خدا را؟! 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
┈•‌‌‌‌‌‌꧁بٰابُ༼﷽༽الْحَرَم꧂•┈ |⇦•شرافت ماتِ تشریفاتِ والای.. / و توسل به حضرت علی اکبر سلام الله علیه اجرا شده شب هشتم محرم 99 به نفس حاج محمد رضا طاهری •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ●•┄༻↷◈↶༺┄•● شرافت ماتِ تشریفاتِ والای علی‌اکبر تعالی شِمّه از شان اَعلیِ علی‌اکبر *یه خورده برات مدحشُ بخونم .. چون شب سختیه شب علی اکبر .. کاشکی فقط چند نفراز شماها بودین کربلا زیر بغلای ابی عبدالله رو میگرفتین ..* معاد پیچش زلفش نماد محشر کبرا قیامت جلوه‌ایی از قد و بالای علی‌اکبر تجلی هایِ پیغمبر در این آیینه بی‌وقفه حرم را میکند محو تماشای علی‌اکبر خَلقاً و خُلقاً و منطقاً به رسول‌ خداست .. وقتی داره میره دیدن ابی عبد الله محاسنُ روی دست گرفت .. این همون بابایی‌ست که یه لحظه نگه‌ش نداشت تا گفت برم میدون گفت برو .. این همون بابایی‌ست که وقتی اهل خیمه دورش ریختن گفت رهاش کنید فانه ممسوس فی ذات الله .. همین بابا وقتی علی اکبر داره میره میدان، پشت سرش داره اشک میریزه .. خدایا شاهد باش شبیه‌ترین کس به رسول الله رو دارم میفرستمش میدان .. الهی بمیرم برات حسین .. (کربلا که نمیتونیم شب جمعه برات روضه علی اکبر بخونیم ..)* هماوردی ندارد شیرِحق در جنگ رودرو هزار الله اکبر کیست همتایِ علی اکبر به‌یک جولانِ چشمش قلب اردوگاه دشمن ریخت عجب شوری به پا کرده‌س غوغای علی اکبر نه تنها بهر استقبال از او پیغمبر آماده‌س خدا آغوش وا کرده مهیای علی اکبر اگرچه حاصل عمر حسین از‌دست رفت اما به رسم صبر تاب آورد تا پای علی اکبر *تا اونجارو ابی عبدالله صبر کرد، اما همین که نگاش افتاد به بدن قطعه قطعه علی ..* غم فرزند سنگین‌ست تا میشد تحمل کرد ولی آخر به خاک افتاد بابای علی اکبر *ان شالله این ایام ندیده باشی بابایی بخواد جوانشو داخل خاک بزاره .. انقدر احترام میکنن این بابارو .. میگن جوون از دست داده .. زیر بغلاشو میگیرن دل به دلش میدن پا به پاش گریه میکنن .. مرحوم شیخ حر نوشته تا ابی‌عبدالله نگاش به بدن علی افتاد از اسب پیاده شد اومد چند قدمُ با پای خودش بره سمت بدن .. همچین که یه قدم برداشت زانو های حسین خم شد .. همه دارن نگاه میکنن .. تا دیدن حسین خورد رو زمین یه مرتبه همه شروع کردن هلهله کردن .. صدا زد پسرم :* کار تشییع تنت دست عبا افتاده تار و پود تو ز هم سخت جدا افتاده لشگری تنگ نظر کار به دستم دادن زانویم تا شده کارم به عصا افتاده هر بابایی دم پیری آرزوش اینه جوونش عصایِ دستش بشه .. پسر با ادبم .. حالا این آقای مودب جلو ابی عبدالله رو خاکا افتاده .. عزیزم تو هیچ موقع پیش بابا پاهاتو دراز نمیکردی .. کاری که امیرالمومنین کنار قبر فاطمه‌ش کرد دیدن ابی عبدالله هم همین کارو کرد ..:* کفِ افسوس زدم بر هم و با خود گفتم آخر این ریخته پاشیده کجا افتاده نفس این پدر پیر به تو بسته ولی نفست ای نفسم بین دو 'با' افتاده *نمیتونه بگه بابا هی میگه با .. با .. یابن‌الحسن معذرت میخوام ازت آقا جان ..* ارباً اربای تو را هر چه مرتب کردم مثل اول که نشد چند هجا افتاده دست و پا نه! پسرم با پدرت حرف بزن تیر خورده به گلویت زِصدا افتاده چکمه ترکیب روی ماه تو را ریخت بهم آیه های تو زِ ترتیب چرا افتاده .. *تا حالا هی برات خونده بودم:* پسرم آبرویم رفت بیا کاری کن چشم ناپاک به ناموس خدا افتاده *نوشتن ابی عبدالله کان کنار پسر جان داد از شدن غم .. یه وقت دید یه دست رو شونش قرار گرفت .. همین که نگاه کرد دید خواهر وسط دل دشمن اومده شروع کرد التماس کردن پسرم .. تا حالا سایه‌ی عمه‌م رو هم کسی ندیده بود .. هر موقع میخواست بیاد کنار قبر پیغمبر بابام دستور میداد بزارید همه چراغای مدینه خاموش بشه نمیخوام کسی به قد و بالای دخترم نگاه کنه بدنُ داخل عبا گذاشتن دارن میبرن عباس زیر بغلاشُ گرفته میگه:* تو برو خیمه و من پشت سرت میبینم نکند تکه ایی از بین عبا افتاده *میگه داشتم تو کوچه‌های کوفه راه میرفتم دیدم امیرالمومنین چشمش به یه نفر افتاد نشست رو زمین شروع کرد گریه کردن .. گفتم آقاجان چی شده؟! فرمود پرچم دار سپاه خودم تو جمل رو دیدم .. یه روز همین پرچم دار تو کربلا شمشیر به سر علی اکبرم میزنه .. آقاجان چشمت به قاتل نوه‌ت افتاد رو خاکا نشستی طاقت نیاوردی .. الهی بمیرم برا اون آقایی که هر موقع میومد داخل کوچه .. چشمش میفتاد به مغیره .. غلاف شمشیرُ نشون امام حسن میداد .. ای حسین* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضهTaheri-moharram99-sh8-Babolharam_net_2.mp3
زمان: حجم: 7.36M
|⇦•شرافت ماتِ تشریفاتِ والای.. / و توسل به حضرت علی اکبر سلام الله علیه اجرا شده شب هشتم محرم 99 به نفس حاج محمد رضا طاهری •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● السَّلَامُ عَلَی المَظلُومِ‌الشَّهِید.. حسین از من است و من از حسین ام.. پس این جماعـت حسین را کُشته‌اند یا خدا را؟! 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
┈•‌‌‌‌‌‌꧁بٰابُ༼﷽༽الْحَرَم꧂•┈ |⇦•جسمت تویِ عبا .. / و توسل به حضرت علی اکبر سلام الله علیه اجرا شده شب هشتم محرم 99 به نفس حاج محمد رضا طاهری •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ●•┄༻↷◈↶༺┄•● جسمت تویِ عبا باید جمع شه میترسم از تنت چیزی کم شه پاشو نذار جلو این دشمن ها این خنده ها جواب اشکم شه لب هات پر از لخته خون نذار پیر بشم به داغِ جوون *مرحوم شیخ شوشتری نوشته ابی عبدالله یه مرتبه کنار بدن علی محاسنش سفید شد .. یک دلیلی هم بر این حرف مرحوم شوشتری هست: وقتی سرُ آوردن تو مجلس عبیدالله ملعون همچین که با چوب خیزران میزد رجزم میخوند میگفت حسین من تو رو دیده بودم اینقدر محاسنت سفید نبود .. خیلی محاسنت سفید شده .. یه وقت دیدن عمه‌ی سادات گوشه‌ی مجلس بلند شد فرمود ملعون اینقدر با چوب به لب و دهان داداشم نزن .. به خدا حسینم کنار بدن جوونش پیر شد .. روایت میگه ابی عبدالله هی از دهان علی اکبر لخته خون هارو جدا میکرد ببینه نفس میکشه پسرش ..* دارم ازت خواهشی بگو که هنوز نفس میکشی علی بمیرم برات .. *داره تموم میشه شب هشتم .. هرچقدر ناله‌تُ نگه داری قیامت خیلی حسرت میخوری مرحوم ملاعباس مازندرانی رسیدن کربلا .. یه منزلی حرم امام حسین، چراغای حرم معلومه .. جوونا گفتن ملاعباس چیکار کنیم؟! گفت میتونیم فردا هم بریم حرم امام حسینِ .. گفتن ملاعباس اینهمه راه پیاده اومدیم شب جمعه نریم کربلا؟! گفت من که از خدامه گفتم شماها اذیت نشید بلند شدن اومدن حرم امام حسین جوونا دورشو گرفتن گفتن ملاعباس روضه بخوان برامون .. گفت چی بخونم؟! گفتن اینجا دیگه مجمع همه‌ی روضه هاست .. هرچی بخونی جا داره .. گفت دفترُ باز میکنم هر روضه ای اومد دفترُ باز کرد روضه‌ی علی اکبر اومد .. شروع کرد روضه‌ی علی اکبر و خوندن .. بچه ها هم دورش گریه کردن سینه زدن اومدن توی کاروانسرا خوابیدن .. ملا عباس میگه خواب بودم توی عالم رویا دیدم یکی داره دق الباب میکنه کاروانسرا رو .. اومدم دیدم یه آقایی خوش سیما جلو درِ .. سلام کردم گفتم بله بچه‌ها خوابن داری اینطوری در میزنی .. فرمود ملاعباس برو بیدارشون کن ابی عبدالله اربابم داره میاد دیدنتون .. گفتم حسین داره میاد؟ بگید آقا برگرده ما میریم دیدنشون گفت نه آقا خودش میخواد بیاد .. اومدم یکی یکی بچه هارو بیدار کردم عزیزای من بیدارشید میدونم خسته اید ارباب داره میاد دیدنتون همه نشستن مودب منتظر چشما به در یه وقت در باز شد ماه دل آرای ابی عبدالله ملاعباس میگه تا اومدیم از جا بلند بشیم ابی عبدالله فرمود ملاعباس، جان حسین بشینید .. شما خیلی راه با پای پیاده اومدید .. (آی اونایی که پیاده میرفتید اربعین کربلا میدونید حسین از شما هم همینطور استقبال میکرد؟ ..) ملاعباس میدونم خسته ای .. ارباب عالم شروع کرد صحبت کردن فرمود ملاعباس حتما تعجب میکنی چرا دیدنت اومدم سه تا دلیل داره اومدنم اول اینکه هرکسی دیدنم بیاد من بازدیدش میام .. یه دلیل دیگه‌ش اینه که ملاعباس میخواستید بیاید کربلا یه پیرمردی هست توی هیئتتون جلوی در کفشا رو جفت میکنه خیلی دوست داشت با شما بیاد نتونست گرفتار شد مریض احوال شد رفتید سلام من حسینُ بهش برسونید بگید حسین فراموشت نکرده، اسم تو رو هم نوشتیم توی زائرا .. اما ملاعباس دلیل اصلی که اومدم زیارت شما و شما رو ببینم اینه .. ملاعباس مگه نمیدونی شبای جمعه مادرم زهرا مهمون ماست .. چرا روضه‌ی جوونمو خوندی؟! تا روضه‌ی علی اکبرُ خوندی مادرم غش کرد زمین افتاد .. ای حسین ..* دیگه نفس تو سینه‌م محبوسه بابات خم شده رو تو میبوسه پاشو برس به فریادم بابا حالا که دیگه حرف ناموسه عمرم علی اکبرم پاشو عَمَه‌تُ ببر تا حرم پاشو کریم حسین شکسته نشه حریم علی بمیرم برات .. ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضهTaheri-moharram99-sh8-Babolharam_net_3.mp3
زمان: حجم: 3.49M
|⇦•جسمت تویِ عبا .. / و توسل به حضرت علی اکبر سلام الله علیه اجرا شده شب هشتم محرم ۹۹ به نفس حاج محمد رضا طاهری •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● السَّلَامُ عَلَی المَظلُومِ‌الشَّهِید.. حسین از من است و من از حسین ام.. پس این جماعـت حسین را کُشته‌اند یا خدا را؟! 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
┈•‌‌‌‌‌‌꧁بٰابُ༼﷽༽الْحَرَم꧂•┈ |⇦•گرفتارم،گرفتارم.... و توسل به باب الحوائج حضرت اباالفضل العباس علیهما سلام اجرا شده شب نهم محرم ۹۹ به نفس حاج میثم مطیعی •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ●•┄༻↷◈↶༺┄•● گرفتارم،گرفتارم ابالفضل گره افتاده در کارم ابالفضل دعایی کن دوباره چندوقتیست هوای کربلا دارم ابالفضل *به من گفتند تو باب الحوائجی...من امشب با یه امیدی آمدم درِ خونه ات...* گرفتارم،گرفتارم ابالفضل گره افتاده در کارم ابالفضل دعایی کن دوباره چندوقتیست هوایِ کربلا دارم ابالفضل *بذار اصلا اینطوری بگم،شب تاسوعاست...* بر مشامم می رسد هر لحظه بویِ کربلا بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا *من می ترسم اربعین،کربلا نرم...یه کاری برام بکن...* تشنه آب فراتم ای اجل مهلت بده تا بگیرم در بغل،قبر شهید کربلا *امشب اومدیم روضه تو رو بخونیم ای بی دستِ کربلا،ولی اولِ روضه می خوام یه بیت برا خودت بخونم، یه بیت مصیبت بخونم شما مستمع باشی،نبودی ببینی... * از حرم تا قتلگه زینب صدا می زد حسین دست و پا می زد حسین،زینب صدا می زد حسین بنویس که با شتاب باید برسد فوراً ببرش،جواب باید برسد لب های رقیه از عطش خشک شده این نامه به دستِ آب باید برسد... *عموی من چرا برنمی گرده....* دستانِ تو مثل دو کبوتر رفتند سیراب تر از زمزم و کوثر رفتند دیدند که آغوشِ خدا منتظر است دستانِ تو از خودت جلوتر رفتند... *ما امشب می خوایم روضه دست بریده بخونیم...* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه1_1022334702.mp3
زمان: حجم: 2.48M
|⇦•گرفتارم،گرفتارم.... و توسل به باب الحوائج حضرت اباالفضل العباس علیهما سلام اجرا شده شب نهم محرم ۹۹ به نفس حاج میثم مطیعی •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● مِنَ المُؤمِنینَ رِجالٌ صَدَقوا که به هایشان کردند! مثلاً که به پیمان‌اش "دلیرانه" عمل کرد... 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦•دستی نداری تا بگیرم... و توسل به باب الحوائج حضرت اباالفضل العباس علیهما سلام اجرا شده شب نهم محرم ۹۹ به نفس حاج میثم مطیعی •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ●•┄༻↷◈↶༺┄•● دستی نداری تا بگیرم، از زمین پاشی میشه دوباره باز علمدارِ حرم باشی؟ این بچه ها دیگه نمیخوان آب؛ تو رو میخوان میشه براشون باز سقّا شی؟ *بلند شو،بلند شو،بچه ها منتظرتن...* وقتی خجالت میکشی شرمنده تر میشم سقّا بدون دست هم سقاست باورکن تو چشمِ عبّاسم نبینم اشکِ غم باشه بی تو حسین تنهاست باور کن *تنها نذار منُ،دیگه مردی برام نمونده....* دریا تو دستاته برادر ممنونِ دستاتم علمدار چشمات پر از خون شد عزیزم دلتنگِ چشماتم علمدار *آی! قمری داشتی چه شد؟ آی حاج قاسم اگه امشب خدمت حضرت زهرا رسیدی سلام ما رو برسون... بگو ما هم دلمون تنگ شده... بگو ما هم دلمون می خواد همون جوری باشیم که بهمون بگی پسرم...* سائلم آب و دانه می خواهم رحمت مادرانه می خواهم آی بی بی گدا نمی خواهی؟! پسرِ بی وفا نمی خواهی؟! کاش می شد زِ من سوال کنی پسرم کربلا نمی خواهی؟! دستم رو می گیرم به پهلو راه میرم من اونچه نباید عاقبت دیدی سرم اومد تا که نشستم پیشِ تو انگار حس کردم یک لحظه بویِ مادرم اومد *مگه مادر هم علقمه بوده؟!حالا امام حسین علیه السلام داره گریه می کنه "فَلَمّا رَئاهُ الحُسَین مَضروعاََ عَلی شَطِّ الفرات و بَکی..."گریه می کرد... عباس یادت میاد من داستانِ مدینه رو برات تعریف کرده بودم؟!بهت گفته بودم برادر اگه تو مدینه بودی کمک کارِ ما بودی...کسی جرات نمی کرد درِ خونه ما بیاد؟یادت هست؟! * دیدی بهت گفتم کبوده صورتِ مادر؟ *مادرمُ دیدی؟مادرم صورتش کبود بود دیدی؟ * دیدی بهت گفتم کبوده صورتِ مادر؟ دیدی بهت گفتم که خیلی سخت راه میره؟ دیدی چقد سخته ببینی مادرت هربار دستش رو به پهلوش می گیره؟ پرداز: اکبر شیخی : امیررضا یزدانی *قربونت برم،از اسب رو زمین افتادی،یه روزی مادرم بین در و دیوار بود،خودش گفت:"وَ سَقَطتُ لِوَجهی..."من با صورت به زمین افتادم...* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه1_1022335897.mp3
زمان: حجم: 3.09M
|⇦•دستی نداری تا بگیرم... و توسل به باب الحوائج حضرت اباالفضل العباس علیهما سلام اجرا شده شب نهم محرم ۹۹ به نفس حاج میثم مطیعی •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● مِنَ المُؤمِنینَ رِجالٌ صَدَقوا که به هایشان کردند! مثلاً که به پیمان‌اش "دلیرانه" عمل کرد... 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦•قمرٌ مضى لا للقِتالْ.... و توسل به باب الحوائج حضرت اباالفضل العباس علیهما سلام اجرا شده شب نهم محرم ۹۹ به نفس حاج میثم مطیعی •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ●•┄༻↷◈↶༺┄•● «قمرٌ مضى لا للقِتالْ، يأتي بماءٍ للعِيالْ» ماه به راه افتاد، اما نه برای نبرد؛ رفت تا آبی برای حرم بیاورد «سَيغيبُ عنُهم بُرهةً، ويعودُ بالحُبِّ الزُلالْ» چند دقیقه ای قراره از حرم دور بشه، ولی با اون آب زلال و اون عشقِ نابش برگرده...طول نمی کشه... «رَكِبَ الأصيلةَ بعدَما، قالت سُكينَةُ، ثمّ قالْ خَسِئَ الظَّما يُضنيكُمُ، وأنا ابنُ سقـّاءِ الجِبالْ» سوار اسبش شد، بعد از آنکه، سکینه از او طلب آب کرد. بعد صدا زد: تشنگی شما را از پا در نخواهد آورد، تا زمانی که من، پسر ساقی کوه ها هستم...امیرالمومنین... «وَ حُسينُ يَتبَعُ خَطوَهُ، فهوَ البقيّةُ والرِّجالْ» امام حسین، به راه رفتن عباسش نگاه می کرد؛ آخه عباسش باقیمونده مردان لشکره... «و يَرى الأَصيلةَ رفرَفَتْ، لَكَأَنّها طَيرُ الخَيالْ» اسب عباس از جا کنده شد، انگار که پرنده خیال بود... «ألَعلَّها جُنَّت بهِ، و غَدَت تُهَمهِمُ في اخْتيالْ» اسب با سوار شدن عباس انگار که به جنون رسید و با غرور شیهه می کشید «لكنَّ عَنْ عينِ الوَليْ، أخفَتْهُ قارِعَةُ النِّزالْ» اونقدر جنگ نمایان بود،عباس رو از چشم امام حسین دور کرد... «وصَلَ الجميلُ فُراتَهُ، والقِربَةَ العُظمى أمالْ» ماه زیبا ی بنی هاشم به فرات رسید، و مشک را خم کرد  «يا ماءُ لا تَلْمعْ فقد، ذَكَّرتَني يومَ الرِّحالْ» آب فرات موج مزن... ای آب ندرخش...تلالو نده... مرا به یاد روز سفرم از مدینه انداختی... «في دَمْعَتَيْ أمّي و قد، أخْفَت بها ما لا يُقالْ» آن روزی که در اشک‌های مادرم، حرف های نگفتنی ای بود که نگفت...(مادر بود...ولی حرفش این بود:) «مُتْ يا بنَيَّ ولا تَعُدْ، و لِزَينبٍ اَخفِ الظِّلالْ» پسرم بمیر ولی برنگرد! و نگذار کسی حتی سایه‌‌ی زینب را هم ببیند.... «قامَ الجميلُ عن الفراتِ، وعَينَهُ فيهِمْ أَجالْ» آن ماهِ زیبا از کنارِ فرات بلند شد، و با نگاهش دشمنان را برانداز می کرد... «سَهمٌ أَتى، منهُ بَرى، عيناً، فَشَدَّ على القِتالْ» تیری آمد و به یک چشم عباس نشست اما عزم نبرد کرد... «قَطَعوا يَمينَيْ حيدَرٍ، والثَّغرُ يَهْمِسُ في ابتهالْ» دو دست حیدری او را بریدند، اما او اینطور مناجات می‌کرد... «واللهِ لو قَطَّعتُمُ، مِنّي اليمينَ معَ الشِّمالْ» به خدا قسم اگر دست راست و چپ مرا جدا کنید... «إنّي أَذودُ عنِ الوَليْ، سُلطانِ أَربابِ الجمالْ» من از ولی دفاع می‌کنم، که سلطان بزرگانِ زیبایی است... *اینجا شروع کرد با معرفی امیرالمومنین،خودش رو معرفی کردن...* «أنا إبنُ مَن في حَقِّهِ، أُنزِلنَ آياتُ الكمالْ» من فرزند آن کسی هستم، که آیه‌هایِ کمال در حق او نازل شد... «أنا إبنُ من كفٌّ لَهُ، رُفِعَتْ بها السَّبعُ الثِّقالْ» من پسر کسی هستم که خدا با دست او، آسمان‌های هفتگانه را رفیع کرد «أنا إبنُ من في حبِّهِ، ميزانُ أولادِ الحَلالْ» من پسر کسی هستم که محبت او، میزان حلال زادگی است... «أنا إبنُ قتّالِ العرَبْ، أنا إبنُ كشّافِ الكُرَبْ» من پسر کُشنده‎ی پهلوانان عربم، من پسر برطرف کننده‌ی مصیبت‌هایم ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
و توسل به باب الحوائج حضرت اباالفضل العباس علیهما سلام اجرا شده شب نهم محرم ۹۹ به نفس حاج میثم مطیعی •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ●•┄༻↷◈↶༺┄•● «أنا من ضرَبْ، أنا من غلَبْ» من پسر کسی هستم که ضربه زد، من کسی هستم که پیروز شد «أنا إبنُ من سمّتهُ فاطِمُ حيدرَه» من پسر کسی هستم که مادرش او را حیدر نام نهاد «أنا من حَمَلْتُ البيرَقَ، أنا ذولفِقارٌ شَقشَقَ» من کسی هستم که بیرق حسین بن علی را به دوش دارم. من ذوالفقار پرچکاچکم «أنا من سَقى، أنا من رَقى» من ساقی هستم... «أنا من دَعاهُ عليُّ سَبْعَ القَنْطَره» من همانم که علی علیه السلام اورا شیر یل نامید *جنگ نمایانی کرد و کفار و منافقین رو به درک واصل کرد...یه وقت تیری آمد و آبِ مشکش به روی زمین ریخت...* «وإذا بسَهمٍ جاءَهُ، و لِماءِ قِربَتِهِ أَسالْ» ناگهان تیری آمد، و آب مشک جاری شد «ما لِلحُسينِ و قد رأَى، علَماً بِكَفِّ البَدرِ مالْ» چه حالی داشت حسین (ع) وقتی که دید این علم در دستِ ماه به زمین متمایل می شد... «و هَوى الجَميلُ على الثَّرى، فَتَلَقَّتِ الوَجهَ الرِّمالْ» این زیبا‌رو به زمین افتاد، و تمام صورت مبارکش خاک آلود شد «أخي يا حُسينُ أنا هُنا، أدرِكْ أخاكَ على عُجالْ» ای برادرم حسین! من اینجایم، بیا به دادم برس «فدنا الحُسينُ و ضَمَّهُ، لِـيَرى أخاهُ بأَيِّ حالْ» حسین(ع) آمد،برادر را در آغوش گرفت(لحظه های آخر بود) تا هر طور شده برادرش را ملاقات کند «شَدَّ الجَميلُ بعُنقِهِ، عن حِجرِهِ، و بكى و قالْ» ماه بنی هاشم، گردنش را در آغوش حسین تكانی داد و به آقای خودش نگاه کرد و گریه کرد و گفت: «أفديكَ، بعدَ هُنيهَةٍ، من ذا يَضُمُّكَ يابنَ آلْ» عباس به فدای تو بشه... چندساعت دیگه چه کسی سر تو را به آغوش می‌گیرد ای پسر رسول خدا... «عبّاسُ يا نورَ الوَفا، بي عندَ قَتْلي لا تُبالْ» [حسین (ع) فرمود:] ای عباس، ای نور وفاداری، نگران کشته شدن حسین نباش! «إنَّ السّما سَتَضُمُّني، رأساً على رُمحٍ يُشالْ» آسمان مرا در آغوش خواهد گرفت، هنگامی که سر من بر نیزه می‌رود.... «عادَ الإمامُ و ظَهرُهُ، قوسٌ يَشُدُّ عَلَي النِّبال» امام به خیمه بازگشت در حالی که پشتش، ماننو کمانی خمیده بود... «فرأته زينبُ يا اخي، ما لي أراك على ارتحال» زینب برادر رو که دید، گفت برادرم! چی شده؟!چرا در حال مرگی؟!چرا در حال احتضاری... «شُدِّي إزارَكِ للسِّبا، يا نِعْم رَبـَّات الحِجال» [امام حسین (ع) فرمود: یا زینب] پیراهنت را برای اسارت آماده کن، ای بهترین سرپرستِ زنان و دختران... «عباسُ أيْتَمَنا مَعاً، و أنا قتيلٌ لا مُحال» عباس هر دوی ما را یتیم کرد...من هم کشته خواهم شد... : نور آملی از لبنان ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه1_1022337725.mp3
زمان: حجم: 5.16M
|⇦•قمرٌ مضى لا للقِتالْ.... و توسل به باب الحوائج حضرت اباالفضل العباس علیهما سلام اجرا شده شب نهم محرم ۹۹ به نفس حاج میثم مطیعی •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● مِنَ المُؤمِنینَ رِجالٌ صَدَقوا که به هایشان کردند! مثلاً که به پیمان‌اش "دلیرانه" عمل کرد... 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net